محمد نوین- تهدیدات محمود احمدینژاد در روزهای گذشته نمایانگر این واقعیت است که زیر بار این همه هجمه دستانش خالی است و چارهای جز بلوف ندارد. که اگر احمدینژاد با آن روحیه جسور کوچکترین چیزی در دست داشت امروز چنین مظلومنمایی نمیکرد.
بازی احمدینژاد و اصولگرایان به راند آخر نزدیک میشود و تهدیدات رئیس دولت، آخرین کریخوانیهای بوکسوری است که زیر مشتهای حریف "لت و پار" شده است.
بعد از همایش ورزشگاه آزادی و آن همه صندلی خالی محتمل بود که محمود احمدینژاد، مقداری آتشِِ بازی را با رجز خوانی آنچنانی تندتر کند؛ شاید که صندلیهای خالی اندکی پرتر شود.
اما غفلت احمدینژاد از آن جایی است که دل به تماشاگرانی بسته است که نه پولی اضافی برای خرید بلیت این بازی دارند و نه دل و دماغی برای تماشای آن.
مردمی که زیر بار تورم و گرانی له شدهاند و از شعارها و آمارها و وعدههای هشتساله او بیحوصلهاند و دیگر رمقی برایشان نمانده که بخواهند تماشاگر بازی باشند که بر هوس توخالی قدرت سوار است.
محمود احمدی نژاد برای پر کردن صندلیهای خالی دیر به فکر افتاده است. درست در اینجا است که دیگر معنی "قاعده و قانون" را به جبر روزگار درک خواهد کرد. مردم درست است که گاهی اوقات سادهدلانه و بیقاعده دل میبندند اما بیقاعده و قانون تا آخر بازی روی صندلی نمیمانند.
رئیس دولت اکنون خوب میداند که شاید بشود از اشتغال و رشد اقتصادی و تورم روایت دیگر کرد و میلههای آماری را اندکی زیاد کرد؛ اندکی کم؛ اما نمیشود مردمان را بیقاعده روی صندلیهای خالی کشاند و بیقاعده روی صندلی نگاه داشت.
دنکیشوت وار به سمت آسیابهای بادی حمله کردن، حماسه شوالیهها را زنده نمیکند. این بازی به راند آخر نزدیک میشود نشانهها این را میگویند. تهدیدات محمود احمدینژاد این را میگوید.