bato-adv
کد خبر: ۱۳۴۵۰۵

اعترافات مرعشی: اشتباه کردیم

تاریخ انتشار: ۱۱:۲۰ - ۱۸ آذر ۱۳۹۱
اگر مي‌خواهيد بدانيد در اين كشور چه اتفاقي افتاده، مرور زندگي حسين مرعشي، متر و معيار خوبي است. او تبديل به يكي از جوان‌ترين مديران نظام پس از انقلاب مي‌شود. در 25 سالگي استانداري كرمان را تجربه مي‌كند و در كوره مديريت دوران دشوار دهه 60، پخته مي‌شود. كارنامه به‌ نسبت مثبت او در دهه 70 نتيجه همين دوران است اما ماه عسل طولاني او نيز به مانند بسياري ديگر از مديران جمهوري اسلامي در ميانه دهه 80 پايان مي‌يابد؛ درست در زماني كه به نظر مي‌رسد، در همه خطاها و اشتباه‌ها و دگماتيسم‌ها تجديدنظر شده، كوله‌باري از تجربه به وجود آمده و همه اينها مي‌تواند سبب جهش كشور شود، مرعشي و مرعشي‌ها بايد با سياست خداحافظي كنند و با كار اجرايي بدرود بگويند. اين خودش يك روايت كامل از سرگذشت ما است.

من پيش از هر چيز مي‌خواهم از شما بپرسم كه از دادگاه استعلام كرده‌ايد كه امروز با من گفت‌وگو مي‌كنيد؟
براساس حكم دادگاه عضويت و مشاركت من در احزاب و موسساتي كه به فعاليت‌هاي سياسي فرهنگي و اجتماعي مي‌پردازند، ممنوع است. براساس اين حكم فعاليت‌هاي فردي من مشمول ممنوعيت نيست بنابراين امكان دارد از اين پس به نماز جمعه هم بروم!

آقاي مرعشي كه از 25 سالگي استاندار و مدير بوده، اين روزها چه مي‌كند؟
من اين روزها، بهترين روزهاي زندگي‌ام را مي‌گذرانم. تا پيش از زندان مشغوليت زيادتري داشتم اما اين روزها زندگي‌ام را به دو بخش تقسيم كرده‌ام؛ يك بخش زندگي شخصي كه 10 تا 15 درصد از وقت من را مي‌گيرد. من نيز بايد همانند همه مردم زندگي شخصي‌ام را اداره كنم؛ بچه‌هاي من بزرگ شده‌اند و بايد با هم همفكري كنيم تا كاري كه در شأن آنها باشد بتوانند انجام دهند. چون فرزندان من نه مي‌خواهند جذب دولت شوند و نه مي‌خواهند در موسسات عمومي كه به نوعي ممكن است تحت نفوذ من باشند شاغل شوند.

يكي از شرط‌هاي من و دوستانم اين بوده و هست كه محيط‌هاي كاري خانوادگي نشود. من از اين مساله راضي هستم. چه در دوراني كه در مسووليت‌هاي رسمي بودم و چه در حوزه نهادهاي عمومي و غيردولتي، هيچ گاه هيچ يك از اقوام خودم را نياورده‌ام. در زماني كه به عنوان رياست سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري به ديدار آيت‌الله خامنه‌اي رفته بودم، بحث به مسائل كرمان كشيد و من به ايشان گفتم كه «در كرمان كه ذيل مديريت من بوده نه يك نفر از اقوام من و نه يك نفر از اقوام آقاي هاشمي در مصدر هيچ كاري نبوده و نيستند.» من روي اين مساله اصرار و تاكيد داشته‌ام. الان هم هيچ يك از فرزندان من در هيچ بخشي مشغول به كار نيستند و در بخش خصوصي بدون ارتباط با هر نوع نهاد عمومي كه من در آن حضور دارم، فعاليت مي‌كنند.

پس با اين حساب خانواده مرعشي و هاشمي هزار فاميل نبودند؟
اگر بودند كه ما نمي‌توانستيم اينقدر آزادانه، ميان مردم حركت كنيم. من در هشت سال استانداري، نمايندگي مجلس و... در هر ساعتي از شبانه روز در دور افتاده‌ترين روستاهاي اين استان با امنيت كامل سفر مي‌كنم و حتي يك نفر راننده را هم با خودم نمي‌برم. هيچ گاه هيچ احساس منفي بين من و هم‌استاني‌هايم حاكم نبود. در سفر آيت‌الله خامنه‌اي به استان كرمان در سال ????، يك شكايت هم عليه من و تيم مديريت ما وجود نداشت و خيلي مردم راضي بودند و از اين بابت خدا را شاكريم.

پس يك بخشي از وقت من شخصي است، و بقيه وقتم عمومي است. من معتقدم تمام تجربه و توان من متعلق به مردم ايران است. اين روزها وقت من براي هر نوع خدمت كوچك يا بزرگي به مردم اختصاص دارد. هر كس كه علاقه‌مند است به دفتر مختصر من مراجعه مي‌كند و من در حد توانم به ايشان مشورت مي‌دهم. ليكن علاقه اصلي من همچنان پيگيري طرح‌هاي توسعه كشور است. البته قبل از زندان بخشي از وقتم را روي مسائل حزب و مسائل سياسي مي‌گذاشتم كه آن بخش اكنون آزاداست.

شما عام المنفعه فكر مي‌كنيد يا براي مشورت‌هايي كه مي‌دهيد هزينه‌يي هم مي‌گيريد؟
هيچ هزينه‌يي دريافت نمي‌كنم بلكه براي مراجعات در حد توان هزينه مي‌كنيم. افراد از همه بخش‌ها مراجعه مي‌كنند، اعم از بخش خصوصي كه سوال دارند كه چه كار كنند و چه كار نكنند، و نيز بخش عمومي، چندين موسسه خيريه مراجعه مي‌كنند و من بهشان كمك مي‌كنم. اسپانسر مي‌خواهند، راهنمايــــي مي‌خواهند. موسسه مولي‌الموحدين به نوعي از همفكري من استفــاده مي‌كند. يك موسسه جديد ثبت كرده‌ام كه آن هم به نوعي كار توسعه‌يي مي‌كند. سرگرم هستيم و تلاش مي‌كنيم به اندازه خودمان به كشور كمك كنيم.

اين روزها به دخترعمويتان سر مي‌زنيد؟
بله، امروز صبح ايشان را ديدم.

از ملاقات بچه‌هايشان در زندان راضي هستند؟
فائزه خانم كه ملاقات‌هايش عادي است. آقا مهدي هنوز ملاقات‌هاي با برنامه ندارد چون در بازداشت موقت است و ظاهرا در چند روز اخير سختگيري‌ها بيشتر بوده، چند روزي در بيمارستان تحت درمان بوده كه دوباره به بازداشتگاه منتقل شده است.

شما جزو آن كساني بوديد كه معتقد بوديد مهدي بايد بازگردد؟ يا اين بازگشت او را به صلاح نمي‌دانستيد؟
من معتقد بودم كه بايد برگردد. در مشورت‌هايي كه با من هم انجام گرفت نظرم اين بود كه بايد بازگردد.

در حوادث پس از انتخابات 1388 به نظر مي‌رسيد كه شما به نوعي تريبون سخنگويي آقاي هاشمي را بر عهده گرفته‌ايد؟

نه، من هيچ‌وقت سخنگوي آقاي هاشمي در هيچ مقطعي نبوده‌ام.

چند بار از ايشان نقل قول كرده ايداز جمله در موقع تنفيذ، در آن موقع نقل قولي داشتيد كه اگر آقاي احمدي‌نژاد حرف‌هايش را پس بگيرد آقاي هاشمي در مراسم حاضر مي‌شود.
من پيش بيني خودم را گفتم؛ پيش‌بيني من اين بود كه با توجه به آن حرف‌هايي كه احمدي‌نژاد زده است، آقاي هاشمي در مراسم تنفيد شركت نمي‌كند.

شما در سال 1388 تعبيري داشتيد كه برنامه كوتاه‌مدت حزب كارگزاران سازندگي صبر و انتظار است. اين برنامه كوتاه‌مدت صبر و انتظار چه شد كه تا امروز هم ادامه پيدا كرده است؟
فعاليت من در حزب دو سال و نيم است كه معلق است و خيلي برنامه‌هاي حزب را تعقيب نمي‌كنم.

فكر نمي‌كنيد كه معلق بودن عضويت شما تقريبا به معناي اين است كه كلا حزب كارگزاران منحل شده است؟

من در حزب كارگزاران يك عضو ساده هستم، شخصيت‌هاي بزرگي آنجا هستند. چرا بايد منحل شده باشد؟

در دوره‌يي كه شما در حزب كارگزاران بوديد، چقدر انسجام بين نيروها وجود داشت؟ دبيركل طرفدار يك كانديدا بود و بدنه حزب هوادار كانديدايي ديگر؟
حزب منسجم بود اما آقاي كرباسچي شخصا تخلف حزبي كرد، منتها به خاطر رعايت فضاي انتخابات، شوراي مركزي تصميمي براي برخورد با ايشان نگرفت. آقاي كرباسچي خودشان هم قصد استعفا داشتند و بين اعضاي شوراي مركزي هم بحث پذيرش استعفا جدي بود ولي ملاحظه فضاي انتخابات مانع اين اقدام شد، آقاي كرباسچي نشان داد كه پايبند به انضباط حزبي نيست. اين تصميم در آن مقطع ضربه بدي به حزب زد.

شما مگر با روحيات ايشان آشنا نبوديد؟
آقاي كرباسچي از بنيانگذاران موثر حزب كارگزاران بودند. ولي به هر حال حوادث ميدان آزمون است و بزرگاني چون آقاي كرباسچي هم ممكن است از همه آزمون‌ها سربلند بيرون نيايند. ايشان حق داشت كه به صورت شخصي تصميم بگيرد. اما پس از تصميم حزب نبايد تصميم فردي‌اش را بر تصميم حزب ترجيح مي‌داد.

هنوز هم از ايشان گلايه‌منديد؟
چون در حزب نيستم گلايه‌يي ندارم.

حزب كارگزاران سازندگي سهامي خاص بود يا سهامي عام؟
حزب كارگزاران سازندگي جدا از ساختار حزبي، يك حزب فكري و انديشه‌يي بود. من كارگزاران را به نهضت تشبيه مي‌كنم. نهضتي بود كه افكارش بعدها فراگير شد و آن چيزي كه كارگزاران دنبال مي‌كردند از مرزهاي جناحي فراتر رفت و به سياست‌هاي ملي تبديل شد. كارگزاران در فضاي سياسي ايران خوب بازي كرد ولي اگر از من بپرسيد كه نمره‌اش از نظر كار تشكيلاتي از 100 نمره چقدر است من بيشتر از 10 نمره به كارگزاران نمي‌دهم. كارگزاران كار تشكيلاتي جدي نكرد.

چرا مديران تكنوكراتي كه حزب كارگزاران را تاسيس كردند، تلاشي نداشتند در زمينه آموزش و تربيت گروهي از مديران تكنوكرات كه پس از خودشان، بدنه اجرايي كشور را به دست بگيرند؟

اين موضوع برمي‌گردد به اينكه ساختار سياسي در جمهوري اسلامي ساختار حزبي نيست. افرادي كه علايق تشكيلاتي كمتري دارند، در موقعيت‌هاي بهتري قرار بگيرند. در ميان جناح اصولگرا، همه كساني كه در موتلفه، به عنوان يكي از ريشه‌دار‌ترين احزاب اين جناح اصولگرا عضويت داشتند ياكساني كه در حزب كارگزاران فعال بودند و به تشكيلات اهميت مي‌دادند يا همه آن كساني كه در حزب مشاركت عضويت داشتند، از موقعيت سياسي كوچك‌تري بهره‌مند مي‌شدند. حتي نزد آقاي خاتمي كه يك رييس‌جمهور اصلاح‌طلب بود و شخصي مدرن تلقي مي‌شد، كساني كه علايق تشكيلاتي كمتري داشتند جايگاه بهتري داشتند.

شما يك‌بار كارگزاران را حزب «ليبرال دموكرات مسلمان» دانستيد. اين تعبير هنوز هم درست است؟ قبولش داريد؟

بله درست است.

از كي شما فكر كرديد كه سياست‌هاي توسعه‌يي كه دنبال مي‌كنيد، به مفاهيم ليبراليسم نزديك‌تر است؟

ببينيد، انقلاب هم همين بود. از نظر من ليبرال دموكراسي اسلامي متن انقلاب اسلامي بوده، بحران‌هايي كه درسال‌هاي استقرار نظام از سوي گروه‌هاي تندرو ايجاد و نيز ضرورت‌هاي دوران جنگ سبب شد تا از متن اصلي فاصله بگيريم. توسعه پايدار كشور و پايداري نظام جمهوري اسلامي ايجاب مي‌كند كه همه صداها شنيده شود. هيچ انديشه‌يي را نبايد سركوب كنيم. هيچ گرايشي را نبايد حذف كنيم. همان جور كه انديشه‌هاي غرب‌گرا و ليبرال را نبايد ناديده بگيريم، انديشه‌هاي تندروي مذهبي را نيز نبايد مورد بي‌توجهي قرار دهيم.

ما بايد در محيط داخلي‌مان آزادمنش باشيم و همه به اندازه‌يي كه در مردم مخاطب دارند در حكومت نقش داشته باشند. نبايد بگذاريم هيچ عقده‌يي در عرصه سياسي ايران شكل بگيرد، چون عقده‌ها كار دست مملكت مي‌دهد، فرار مغزها و نخبگان يا خانه‌نشيني آنان و انفجارهاي سياسي و اجتماعي نتيجه شكل‌گيري عقده‌هاي سياسي و اجتماعي است.

نخستين لازمه پايداري جمهوري اسلامي و توسعه ايران اين است كه ما بايد اجازه دهيم صاحبان افكار و انديشه‌هاي گوناگون در عرصه سياسي حضور داشته باشند و سهم‌شان در حكومت پيرو ميزان سهمي باشد كه از راي مردم به دست مي‌آورند. حتي اقليت‌هاي با درصد كم بايد هم كرسي داشته باشند و چون ما كشوري اسلامي هستيم و مردم مي‌خواهند آداب و مقررات اسلامي در اين كشور حاكم باشد پس بايد اين ليبرال دموكراسي به قيد اسلامي مقيد شود.

افزون بر اين در عرصه بين‌المللي جريان‌هاي تندرو و فاشيستي براساس برداشت‌هاي اشتباه از اسلام يا با تحريك دشمنان اسلام مشغول بد نام كردن اسلام هستند. ما نبايد اجازه دهيم كه اسلام در دنيا با اين الگوها معرفي شود. مدل ليبرال دموكراسي اسلامي مي‌تواند معرف مناسبي از اسلام در دنياي امروز باشد. وقتي يك جريان فاشيستي دارد خودش را به اسلام منتسب مي‌كند و 40 نفر از نمازگزاران را در عيد قربان در شمال افغانستان با بمب مي‌كشد، در دنياي پرتلاطم امروز جز با ليبرال دموكراسي اسلامي، با چه ابزاري مي‌توان با اين جريان‌هاي جنايتكار مقابله و از مشوش كردن چهره اسلام جلوگيري كرد؟

اگر در جمهوري اسلامي به اين ضرورت‌ها توجه مي‌شد، آن نقشي كه امروز تركيه در جهان اسلام با عرضه «ليبرال دموكراسي اسلامي»‌اش ايفا مي‌كند خيلي قوي‌تر و اصيل‌تر از آن را ايران مي‌توانست ارائه دهد. ما بايد محور تحولات منطقه مي‌شديم.

آقاي مرعشي ! وقتي شما در 21 سالگي استاندار كرمان شديد اين فضايي كه امروز وجود دارد، در آن زمان وجود نداشت؛ مصادره‌هاي اموال، دولتي شدن و اين داستان‌ها حاكم بوده است. شما در آن سال‌هاي جواني هم اين ديد را داشتيد؟

به لطف خداوند من و همفكران و همكارانم در عرصه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي، اهل تندروي نبوديم و در هيچ مصادره‌يي نقش نداشتيم اما از نظر سياسي جزو خط امامي‌هاي چپ به حساب مي‌آمديم و به خود حق مي‌داديم با هركسي كه مخالف امام است برخورد كنيم.

مخالف شما يا مخالف امام؟
البته مخالف امام، امروز هم كه نگاه مي‌كنم مي‌بينم كه حتما كار اشتباهي بوده است.

اين برخوردهايي كه با مخالفان شد و اين حذف‌ها، چرا مورد سكوت شما و گاهي حتي پشتيباني جريان به قول شما خط امامي كه در آن بوديد، قرار گرفت؟
حتما اشتباه بوده است. از اساس مطلق كردن خط امام وحتي مطلق كردن امام و باطل دانستن منتقدان و حتي مخالفان امام ‌جز كساني كه عليه نظام دست به اسلحه بردند، به‌نظرمن اشتباه بود. ما به عنوان چپ‌هاي سياسي خط امامي، متوجه اين بخش از اشتباه خود نبوديم، البته من چپ اقتصادي نبودم.

در دوره مديريت و مسووليت‌تان بود كه اين تغيير نگرش را پيدا كرديد؟
ما چپ سياسي بوديم ولي چپ اقتصادي نبوديم.

بعد از راست اقتصادي به راست سياسي رسيديد؟
راست سياسي هم نه، ببينيد ما به تدريج كسب تجربه كرديم. ما بي‌تجربه بوديم و از مدل‌هايي پيروي مي‌كرديم كه در دوران جنگ سرد حاكم بود. ما تحت تاثير فضاي كلي حاكم بر دوران جنگ سرد بوديم. بايد به اين نكته دقت كنيد كه دوران جنگ سرد، دوران انقلاب‌هاي ايدئولوژيك است و در اين انقلاب‌ها هم ايدئولوژي مقدس مي‌شود هم رهبر كاريزما. يك ملت وجود دارد و يك رهبر. ما مي‌گوييم يك امت داريم و يك امام. هركسي هم غير از اين فكر مي‌كند باطل است. اين ويژگي همه جريان‌هاي ضد امپرياليستي و ضد سرمايه‌داري انقلابي در دوران جنگ سرد بود.

با وجود اينكه انقلاب ما به‌دليل اسلامي بودن، متفاوت بود ولي بالاخره تحت تاثير اين فضاي كلي بود. امروز با پايان جنگ سرد دنيا تغيير كرده و دوران ليبرال دموكراسي و حقوق بشر است، دوران زنده باد مخالف است و ارزش‌ها و آرمان به كلي تغيير كرده است. از نظر من احترام به امام و دوست داشتن امام نبايد به آنجا مي‌رسيد كه مخالف امام را حذف كنيم. ما چنين حقي نداشتيم. من از اساس به سياست‌هاي آن دوران و مواضع قبلي خودم انتقاد دارم. ما و اكثريت مردم عاشق امام بوديم، جمع زيادي از بهترين فرزندان اين كشور فدايي امام بودند ولي ما حق نداشتيم با ايجاد جرياني به عنوان جريان خط امام، مخالفان خود يا مخالفان و منتقدان امام را باطل فرض كنيم و از صحنه برانيم. من به امام ارادت دارم اما اينكه رهبري امام را به حتي ?? درصد از جامعه محدود مي‌كرديم، حق آن ?? درصد بقيه كشور را ناديده مي‌گرفتيم، اشتباه بود.

امام رهبر كل بود، ما نبايد مي‌پذيرفتيم كه «خط امام» در كشور حاكم مطلق شود امام به عنوان يك رهبر كه مسووليت يك جامعه را پذيرفته بوده بايد رهبر كل مي‌بود. هر وقت هر رهبري، رهبري‌اش را محدود به طرفداران خالص خودش بكند، خودش را ضعيف كرده است. ما نبايد مي‌گذاشتيم امامت امام به خط امامي‌ها محدود شود. اگر در ذيل رهبري ملي امام خميني جريان‌هاي مخالف و موافق شكل مي‌گرفت و رقابت بر صحنه سياسي حاكم مي‌شد، امروز ما در جايگاهي بسيار بالاتر قرار مي‌داشتيم.

شايد يادآوري آن سخت باشد اما نخستين‌باري كه فكر كرديد در شما اين باورهاي شبه‌سوسياليستي و چپ ترك برداشته كي بود؟

نمي‌دانم كي به هر حال اين به تدريج اتفاق افتاده است و نمي‌توانم موقعيت خاصي را بگويم ولي يك سالي كه زندان بودم فرصت خوبي بود براي اينكه به دور از دغدغه‌هاي كاري به گذشته و آينده فكر كنم و اين فرصت فراهم شد كه بازنگري كلي در تفكراتم بكنم.

البته در دهه 70 به نظر مي‌رسيد، ديگر تبديل شده بوديد به يك نيروي توسعه‌گرا براساس ديدگاه‌هاي مدرن نوسازي.
درست است.

در مجلس پنجم چقدر اين ايده‌هايتان را دنبال مي‌كرديد؟
ما در مجلس پنجم اقليت بوديم. البته مي‌توانستيم با تدبيرهايي اكثريت شويم، مي‌توانستيم با جناح راست ميانه به رهبري آقاي حسن روحاني ائتلاف و اكثريت شويم ولي برخي از دوستان چپ اين امر را قبول نداشتند. ما به دنبال اين بوديم كه تاثير‌گذاري‌مان را روي انتخابات سال 1376 بگذاريم كه توانستيم به لطف خداوند پيروز شويم.

از آقاي هاشمي در آن سال‌ها يك مقدار دلخور نبوديد؟ چون كابينه دولت دوم او به نسبت دولت اول يك پس‌روي به نظر مي‌رسيد؟
گلايه‌ها را داشتيم اما محدوديت‌هاي آقاي هاشمي را درك مي‌كرديم و البته نقطه اتكايي هم جز آقاي هاشمي نداشتيم. درباره آقاي هاشمي من ديدگاهي فراتر از ديدگاه معمول دارم؛ آقاي هاشمي در عرصه سياسي كشور نقش بالانس‌كننده قدرت در سطح كلي نظام را بر عهده داشت. چه جناح چپ كه اول شروع كرد، جناح راست كه ادامه داد و بعد كه جناح چپ، كار خودش را تكميل كرد همه آنچه كه مجموعا در چند رفت و برگشت جناح چپ و راست عليه آقاي هاشمي انجام دادند در حقيقت عليه خودشان انجام دادند. چون در نبود قدرتمند آقاي هاشمي در عرصه و ضعيف شده ايشان، فضا براي حركت جناح‌هاي چپ و راست محدود شد.

چقدر اين ديدگاه‌تان وابسته به علاقه‌هاي شخصي است؟
هيچي، ارتباطي ندارد. من يك وقتي به آقاي هاشمي گفتم كه من اگر خويشاوند شما نبودم راحت‌تر مي‌توانستم از شما دفاع كنم. تاكيد مي‌كنم كه در عرصه سياسي ايران لازم نيست كسي آقاي هاشمي را به شكل كامل قبول داشته يا از ايشان خوشش بيايد، اگر جناح‌هاي سياسي اصولگرا و اصلاح‌طلب خودشان را دوست داشته باشند كه البته دوست مي‌دارند بايد توجه مي‌داشتند كه حضور چنين كسي در عرصه قدرت، بالانس و توازن به وجود مي‌آورد. ما چه بخواهيم و چه نخواهيم تنها كسي كه در جغرافياي سياسي جمهوري اسلامي مي‌توانست و هنوز هم مي‌تواند بالانس قدرت باشد آقاي هاشمي است و با بالانس قدرت امكان حضور پررنگ و معني‌دار جناح‌هاي سياسي ممكن مي‌شود. لازم نبود مواضع آقاي هاشمي مورد قبول جناح‌هاي سياسي باشد فقط كافي بود به مفيد بودن و منحصر بودن نقش آقاي هاشمي توجه مي‌شد.

شما كه اين اندازه به نقش آقاي هاشمي اهميت قائل هستيد، جدي‌ترين انتقادي كه از ايشان داريد چيست؟
امروز روز انتقاد از آقاي هاشمي نيست، امروز از نظر من روز جلب همكاري آقاي هاشمي است. به نظر من امروز در اين بحبوحه مشكلات داخلي و خارجي تنها كسي كه مي‌تواند به نظام، رهبري، مردم و جناح‌هاي سياسي كمك كند هاشمي است.

در دوره‌هاي مختلفي آقاي هاشمي تاثيرگذار بود به ويژه در انتخابات مجلس پنجم و مهم‌تر از آن در دوم خرداد 76. در آن دوره آقاي هاشمي از راي مردم كوتاه نيامد. شما آن‌زمان جز اينكه نماينده مجلس بوديد، رابطه خويشاوندي هم با آقاي هاشمي داشتيد. آيا از قبل مي‌دانستيد كه آقاي هاشمي مي‌خواهد چه كار كند؟
بله. آقاي هاشمي در سال 1376 نقش برجسته‌يي براي انتقال قدرت در ايران انجام داد. پس ازآنكه آقاي خاتمي درآستانه كانديداتوري خود با آقاي هاشمي ملاقات داشت، من نظر آقاي هاشمي درباره پشتيباني از آقاي خاتمي را جويا شدم تا موضوع را به شوراي مركزي كارگزاران منتقل كنم. آقاي هاشمي به من گفتند: آقاي خاتمي برنامه خيلي خوبي دارد. آقاي خاتمي گفته است برنامه توسعه اقتصادي كه شما شروع كرده‌ايد بايد ادامه پيدا كند و به آن توسعه سياسي و فرهنگي هم اضافه شود. آقاي هاشمي گفتند: «اين برنامه خيلي خوبي است و شما برويد كمك كنيد.» آن‌وقت، درست شش ماه پيش از انتخابات جهت كارگزاران تعيين شد. در آن زمان مسوولان اصولگرا روي رقابت سه جانبه فكر كرده بودند؛ از كارگزاران يك نفر، از روحانيون يك نفر و از جناح راست هم يك نفر و چون ما با هم رقابت مي‌كرديم، جناح راست برنده انتخابات مي‌شد. با هوشياري سياسي كارگزاران آن برنامه سياسي طراحي شده برهم خورد و انتخابات دو قطبي شد. ائتلاف كارگزاران و جناح چپ آن زمان كار جناح راست را سخت كرد.

كتكش را هم كارگزاران خورد و آقاي كرباسچي به زودي تنبيه شد.
اينكه حرمت برندگان انتخابات از سوي برخي قواي حاكم مراعات نشد، تنها به آقاي كرباسچي لطمه نزد، لطمه ايــن كار به كشور وارد شد. من در عرصه سياسي به آرزوها و آرمان‌ها نگاه نمي‌كنم بلكه درست به نتيجه نگاه مي‌كنم و هميشه مي‌گويم: «اميركبيري كه سر از حمام فين كاشان دربياورد، به درد مملكت نمي‌خورد ولو در تاريخ خوش نام بماند.» وقتي اميركبير با همه عظمت و بزرگي و شاني كه داشته و دارد، حريف چند زن در دربار نشده و از حمام فين سر درآورد، كشور محتاج اصلاحاتي شد كه با چكمه‌هاي انگليسي رضاخان به انجام رسيد.

من مي‌گويم مهم نيست كه دوستان اصلاح‌طلب ما چقدر افكار و آرمان‌هاي خوبي داشتند يا دوستان اصولگراي ما چقدر به اسلام و رهبري عشق مي‌ورزيدند، مهم اين است كه نتيجه كم‌تحملي‌ها و بي‌صبري‌ها و تخريب يكديگر و دشمني‌ها و كينه‌توزي‌ها و... . منجر به اين شد كه كشور با داشتن آن همه شخصيت طراز اول و داشتن جناح‌هاي سياسي متعدد و معتبر به گروهي بي‌سابقه و به تعبير امروز اصولگرايانه به گروه انحرافي تحويل داده شد. چرا به جاي همكاري با يكديگر از در خصومت در آمديم. به تجربه تشكيل شوراها توجه كنيد. دولت اصلاحات موفق شد با همكاري همگاني و پشتيباني مقامات عاليرتبه نظام، شوراها را در كشور مستقر كند، مگر كسي مي‌تواند منكر پيامدهاي چنين اقدام مثبتي شود؟ بالاخره دولت با همه مخالفت‌ها، در قضيه شوراها تدبير جامعي كرد كه نظام شوراها در كشور راه افتاد و الان شهرها و روستاها با مشاركت مردم اداره و پيشرفتي در عرصه مديريت كشور اتفاق افتاده و از تمركز كارها در وزارت كشور كاسته شده است. چرا همين شكل تعامل و همكاري را در قضيه احزاب، مطبوعات يا ساير فعاليت‌هاي اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي نكرديم؟

در موضوع آقاي كرباسچي چرا آقاي هاشمي قدمي برنداشت يا اگر برداشت موثر نبود؟ آن زمان فكر نكرديد كه ممكن است همين اتفاق براي خودتان بيفتد؟
بالاخره اين گلايه در تاريخ از آقاي هاشمي مانده است ولي سهم بيشتر اين گلايه از آقاي خاتمي است چون آقاي خاتمي رييس‌جمهور وقت بود. حتي دوستان در مشورت‌ها به آقاي خاتمي گفته بودند كه آقاي كرباسچي پروژه آقاي هاشمي است و شما خودتان را خرج او نكنيد.

به نظر مي‌رسد كه بعد از اين جريان كارگزاران از دولت آقاي خاتمي فاصله گرفتند.
همكاري كارگزاران با دولت آقاي خاتمي ادامه داشت اما پس از برخورد با آقاي كرباسچي كمرنگ‌تر شد. بايد توجه داشته باشيم در گروه‌هاي هوادار آقاي خاتمي، منتقدان جدي سياست‌هاي آقاي هاشمي حضور پررنگي داشتند. يكي از اشتباه‌هاي استراتژيك آنها، زدن آقاي هاشمي بود.

شما كه خودتان به دولت نزديك بوديد چقدر مي‌ديديد كه اين تفكر بر دولت حاكم است؟
مشكل در دولت نبود بلكه مجموعه پيرامون دولت اين روش را داشت. دولت آقاي خاتمي خيلي سياسي نبود. تعداد زيادي از وزرا، نقش سياسي خاصي ايفا نمي‌كردند. دولت را نمي‌توانم بگويم ولي مجموعه جريان حاكم بر مجلس ششم اين گونه بود. جبهه دوم خرداد نتوانست درباره چند مساله درست تصميم بگيرد. يكي درباره نحوه چگونگي تعامل با نهاد رهبري و يكي تعيين تكليف با آقاي هاشمي.

شما به آن زماني اشاره داريد كه شايد مهم‌ترينش در انتخابات مجلس ششم است و برخورد با آقاي هاشمي خيلي اوج گرفت اما اين جريان به آقاي هاشمي اولتيماتوم داده بودند كه شما اگر نخواهيد يكسري مسائل را بازگو كنيد، سپر بلاي ديگران مي‌شويد، اين جريان چقدر واقعيت دارد؟
اين امر واقعيت ندارد، توضيح دادم جريان دوم خرداد داراي يك رويه مشخصي براي تعامل با آقاي هاشمي نبود و همه كساني كه آن پروسه را پيش بردند الان خودشان مي‌گويند كه دچار خطا شده بودند.

شما در مجلس ششم جزيي از فراكسيون اكثريت بوديد. آيا به‌راستي فراكسيون اكثريتي براي پيش بردن برنامه‌هايي مانند اصلاح قانون مطبوعات وجود داشت يا اينكه تنها اين حزب مشاركت بود كه آنجا حكومت مي‌كرد؟

مسووليت مجلس ششم با جبهه مشاركت و مجاهدين انقلاب است.

يعني شما به عنوان نماينده هيچ مسووليتي نداشتيد؟
من روز اولي كه مجلس ششم تشكيل شد در مصاحبه‌يي گفتم: «چراغ گوشه‌نشينان مدام مي‌سوزد.» من در تمام دوران مجلس ششم گوشه‌نشين بودم و دليلش اين بود كه آنچنان گرايش‌هاي راديكال حاكم شده بود كه نه مي‌توانستم در مسابقه راديكاليسم شركت كنم و نه مخالفت با اين جريان ثمري دربرداشت. تمام توجه و همت من درمجلس ششم مصروف پيشبرد طرح‌هاي اقتصادي شد و از اعتماد اكثريت براي پيش ‌بدن طرح‌هاي مهمي مانند قانون سرمايه‌گذاري خارجي، قانون اصلاح ماليات‌ها، قانون تشكيل و اداره مناطق ويژه اقتصادي، سرمايه‌گذاري صنعت آب و... بهره گرفتم. آنها را پيگيري و به نتيجه رساندم.

در تصويب قانون سرمايه‌گذاري خارجي كه با مخالفت رهبري مواجه شد، شما از آقاي هاشمي كمك نگرفتيد؟

ايشان با تصويب اين قانون مخالفت نكرد.

در شوراي نگهبان رد شد و به مجمع فرستاده شد.
شوراي نگهبان با يكسري ديدگاه‌هاي سنتي كه دارد، با اين مصوبه برخورد كرد اما نمي‌شود گفت كه اين نظر شوراي نگهبان، بازتاب نظر رهبري بود. شوراي نگهبان مواضع سنتي خود را داشت كه آن را اعمال كرد و بعد اين قانون به مجمع رفت و در هماهنگي كاملي كه بين مجلس، دولت و مجمع به وجود آمد، مصوبه مجمع حتي از مصوبه مجلس هم جامع‌تر شد. مرحوم آقاي نوربخش در اين موضوع كمك شاياني كرد.

شما در مجلس ششم به اعتبارنامه آقاي حدادعادل راي داديد؟
يادم نمي‌آيد، فكر نمي‌كنم.

شما جزو كساني بوديد كه اقدام آقاي كروبي را براي خارج كردن قانون مطبوعات از دستور كار مجلس تاييد كرديد؟
نه؛ اما وقتي مرحوم آقاي بورقاني آمد تا درباره طرح اصلاح قانون مطبوعات از من امضا بگيرد من به ايشان گفتم در اين مساله با توجه به حساسيت رهبري، مجلس نبايد به تنهايي وارد شود، بايد دولت لايحه بياورد و مجلس پشتيباني كند. چرا داريد طرح مي‌دهيد؟ دولت هم كه همراه است. دو قوه بايد با هماهنگي اقدام كنند. آقاي بورقاني به من گفت دولت لايحه نمي‌دهد. من گفتم اگر دولت لايحه نمي‌دهد شما هم طرح ندهيد، بگذاريد زماني كه موافقت دولت را بگيريد. مجلس و دولت شايد با كمك هم بتوانند كاري بكنند ولي مجلس به تنهايي جلو نرود. دوستان به هر ترتيبي گوش ندادند. خدا آنهايي كه زنده هستند را نگه دارد و آقاي بورقاني را بيامرزد اما حاضر نبودند به تجربه پارلماني امثال من و آقاي انصاري توجه كنند و خيلي زود و سريع بدون اينكه بدانند برگ بعدي‌شان چيست، يك برگ يك برگ بازي مي‌كردند.

چرا در اين مورد آقاي هاشمي از اعتبارشان استفاده نكردند يا درباره مطبوعات؟
پاسخ اين پرسش را بايد كساني بدهندكه از ابزار مطبوعات براي تخريب گسترده و به ناحق آقاي هاشمي استفاده كردند. كاش ائتلافي كه منجر به پيروزي در دوم خرداد شده بود، براي اعتلاي كشور برقرار مي‌ماند. اگر آن ائتلاف با همان اصولش، در دوران هشت ساله آقاي خاتمي استمرار پيدا مي‌كرد، حتما خيلي از حوادث اتفاق نمي‌افتاد.

ائتلاف را چه كسي بايد رهبري مي‌كرد؟
آقاي خاتمي.

چرا نكرد؟
از انتقادهاي اساسي كه من به آقاي خاتمي دارم همين است. جبهه بزرگي كه براي پيروزي دوم خرداد شكل گرفته بود، هيچ‌وقت از سوي آقاي خاتمي به رسميت شناخته نشد. چون به رسميت نمي‌شناخت اداره‌اش هم نكرد.

پس از استقرار دولت آقاي خاتمي براي حفظ ائتلاف بزرگ دوم خرداد، گروهي از دوستان با محوريت آقايان كروبي و عبدالله نوري براي مديريت كردن اين جبهه، اجتماعي درست كردند با تركيبي شامل دو نفر از دولت، دو نفر از مجلس، دو نفر از مجمع محقيق و مدرسين حوزه علميه قم، دو نفر از روحانيون مبارز، دو نفر از كارگزاران و دو نفر از نيروهاي شوراي هماهنگي نيروهاي خط امام، آقاي ابطحي هم از دفتر آقاي خاتمي بود. يك جمع 16 يا 17 نفره‌يي درست كرده بوديم و هفتگي جلسه داشتيم، براي همفكري و اداره اين جبهه. آن زمان هنوز جبهه مشاركت تاسيس نشده بود.

من به اتفاق آقايان بهزاد نبوي و مجيد انصاري خدمت آقاي خاتمي رسيديم و از ايشان خواهش كرديم كه جبهه دوم خرداد را مديريت كنند. آقاي خاتمي گفتند: «اين كار خيلي خوبي است» اما هيچ گاه اين كار عملي نشد. هر كسي رييس‌جمهور مي‌شود، راي را راي خودش مي‌داند. آقاي خاتمي اگر آن جبهه سياسي كه شكل گرفته بود را مديريت مي‌كرد شايد وضع خيلي بهتر مي‌شد. شايد براي آقاي كرباسچي هيچ اتفاقي روي نمي‌داد، تندروها كنترل مي‌شد، استيضاح آقاي نوري و حذف او اتفاق نمي‌افتاد، اختلاف بين آقاي هاشمي و جبهه دوم خرداد به وجود نمي‌آمد، رويدادهاي ناگوار مختلف به وجود نمي‌آمد. اينها همه‌اش، يكي يكي محصول نبود يك جبهه سياسي رسمي بود.

دو عضو مهم كارگزاران در اين دوره از دولت رفتند، اين به خاطر عملكرد خودشان بود يا عدم پشتيباني آقاي خاتمي؟
مجموعه‌يي از عوامل دخالت داشتند اما خودشان هم موثر بودند.

در مقطعي كه معاون آقاي خاتمي بوديد به بحث توريسم و گردشگري اعتقاد داشتيد؟
بله. من اين موضوع را خيلي قبول داشتم. وقتي لايحه ادغام دو سازمان جهانگردي وميراث فرهنگي به مجلس آمد، من از مخالفان ادغام اين دو سازمان بودم چون ماموريت ميراث فرهنگي با ماموريت گردشگري را در يك سازمان قابل جمع نمي‌دانستم. ولي وقتي اكثريت مجلس به لايحه راي داد، من هشت ماده به اين لايحه اضافه كردم تا سازمان نيرومندي شكل بگيرد. من آن زمان فكر نمي‌كردم كه اين ماموريت به عهده خود من قرار گيرد، چون در گردشگري و در ميراث فرهنگي كارشناس نبودم. ولي وقتي مامور شدم، رفتم و تمام تلاش خودم را كردم و از ماموريت هم راضي بودم. فرصت كمي بود، هم سازمان جديد بايد مستقر مي‌شد و هم سياست‌ها و برنامه‌هاي جديد تدوين مي‌شد كه به لطف خداوند توفيق‌هايي داشتيم.

خود آقاي خاتمي به بحث گردشگري اعتقادي داشت؟
بله، هم ايشان و هم آيت‌الله خامنه‌اي در اين امر جدي بودند. ولي سياست‌هاي كلان كشور گردشگري را پشتيباني نمي‌كرد.

گويا شما در همان سال نامه‌يي به رهبري نوشتيد كه اگر در بحث حجاب درباره گردشگران سخت‌گيري نشود، راه براي گردشگري گشوده مي‌شود؟
نه، من به موضوع حجاب انتقادي نداشتم و نامه‌يي هم ننوشتم. اصلا بحث گردشگري در ايران اينها نيست. اين مساله ايراني‌هاست و مساله خارجي‌ها نيست. ايران آن قدر براي گردشگران خارجي جذاب است كه حاضر هستند حجاب را بپذيرند و اين را هم تنوع مي‌دانند. در گردشگري ايران دو موضوع حائز اهميت است: اول اينكه يك كشور توريستي نمي‌تواند فضاي امنيتي داشته باشد و بايد كشور امني تلقي شود.

وقتي موضوعي مانند موضوع هسته‌يي سال‌هاست كه موضوع اصلي ايران مي‌شود و تمام خبرهايي كه در دنيا هست، به تمامي در اين مورد است، وقتي در تمام رسانه‌هاي جهاني هر وقت نام ايران مي‌آيد، به اشتباه مترادف با تروريسم و بمب هسته‌يي است؛ ايران يك كشور امن تلقي نمي‌شود. موضوع ديگر اين است كه در حوزه گردشگري آنچه را كاشته‌ايم درو مي‌كنيم. وقتي ما سال‌هاست در حوزه گردشگري سرمايه‌گذاري نكرده‌ايم چه مي‌خواهيم برداشت كنيم. ما نياز به سرمايه‌گذاري داريم. ما در همان زمان پژوهش‌هاي خوبي در اين زمينه انجام داديم؛ همه جداول سرمايه‌گذاري در اين بخش را هم درآورديم و در برنامه چهارم هم اين را اضافه كرديم ولي متاسفانه كمتر از سه درصد از پيش‌بيني‌ها محقق شد.

سال 1384 موقعيت براي ورود آقاي هاشمي مناسب بود؟
پاسخ مثبت است، مشروط بر اينكه پيش از اعلام كانديداتوري ايشان با يكي از دو جناح اصلي هماهنگ مي‌شديم. تحليل من اين بود و به آقاي هاشمي هم گفته بودم كه اگر شما مي‌خواهيد بياييد، بايد زود تصميم بگيريد. ايشان البته معذوريت‌هايي داشتند كه نمي‌خواستند زود تصميم بگيرند. من گفتم كه اگر دو جناح كانديداي خودشان را داشته باشند و شما هم بيا‌ييد، راي فردي شما كفايت نمي‌كند. راي فردي شما راي خوبي است ولي حداقل يكي از دو جناح بايد متحد شما باشد. اين مربوط به فضاي سياسي بود ولي ما هيچ گاه تا آن روز تجربه ورود بعضي از نهادها را به عرصه فعاليت‌هاي سياسي و اجراي پروژه‌هاي تخريب گسترده تا اين اندازه نداشتيم كه البته در مرحله دوم مسائل‌ حاد بيشتري هم به وجود آمد.

با توجه به طولاني شدن گفت‌وگوي‌مان، از يك مرحله‌هايي بپريم تا برسيم به مقطع انتخابات 1388. همان‌طور كه در انتخابات 1376 آقاي هاشمي اشاره كرد به شما كه برويد به سمت آقاي خاتمي، در سال 1388 هم از آقاي هاشمي اشاره‌يي براي پشتيباني از آقاي موسوي داشتند؟
برداشت ما اين بود.

شما در زندان از خودتان خاطرات خوشي به جاي گذاشته‌ايد اين جزو همان كارهاي عام‌المنفعه‌تان بود؟
من كار خاصي نكردم.

چون از سوي برخي از مسوولان به برخي از زندانيان گفته مي‌شود كه كارهايي كه آقاي مرعشي در زندان انجام مي‌دهد، تبليغات انتخاباتي است و او مي‌خواهد كانديداي مجلس شود.
نه، (مي خندد) اينها خودشان كوچك هستند. اين كارها مانند خوردن آب است. انسان وقتي تشنه است به آب نياز دارد. اين كارها براي من مثل آب خوردن بود، اصلا چيزي نبود كه برايش فكر كنم.

زندان بر شما چگونه گذشت؟
به من خيلي خوش گذشت.

دوست داريد دوباره برويد؟
نه بالاخره تنهايي و دوري از دوستان و خانواده و اينها را هم دارد. محيط خوبي نيست ولي اگر قسمت كسي باشد كه برود، بايد تلاش كند به او خوش بگذرد.

در زندان رفتن آقاي كرباسچي، از آقاي هاشمي گلايه‌منديد، در زندان رفتن خودتان چطور؟
نه به هيچ‌وجه. من حتي از قاضي، دادستان، بازجو و از هيچ كدام‌شان ناراضي نيستم.

مهم‌ترين نتيجه‌يي كه از زندان گرفتيد چه بود؟

مهم‌ترين نتيجه اين بود كه پس از سال‌ها انتظار براي كناره‌گيري از سياست فرصت اين امر براي من فراهم شد.

الان بازنشسته شده‌ايد؟

نه!

اين كناره‌گيري چگونه است؟
من سياست را بر اساس آرمان و اصولي كه قبول داشته‌ام، مي‌بينم. من به سياست نگاه آرماني داشتم و به‌راستي هم با عشق به مردم و اسلام حاضر بودم در سياست وارد شوم و براي كشورم هزينه كنم. از مدت‌ها پيش از زندان برداشتم اين بود كه سياست هم در جناح خود و هم در جناح‌هاي رقيب و هم در سطح كلان كشور با آرمان‌هاي مورد نظرم فاصله گرفته است و از آن گذشته، تجربه‌يي از كاركرد نهادهاي امنيتي و اطلاعاتي هم نداشتم.

وقتي به زندان رفتم با آن كاركردها در جمهوري اسلامي هم بيشتر آشنا شدم. من هميشه به جمهوري اسلامي از دريچه اقتصادي، توسعه و فضاي سازندگي كه خودمان در آن بوديم، نگاه مي‌كردم و اين تصويري دلچسب برايم بود ولي وقتي آن روي سكه را ديدم، مصمم‌تر شدم كه از سياست در جمهوري اسلامي كناره‌گيري كنم. مهم‌ترين حسن زندان براي من اين بود كه توانستم بين خودم و سياست يك جدايي ايجاد كنم.

فكر مي‌كنيد كه امروز آقاي هاشمي مي‌تواند به عنوان يك شخصيت سياسي كشور را از مشكلات بيرون بياورد؟
آقاي هاشمي از ظرفيت‌هاي بزرگ نظام و كشور است. نه تنها ايشان، من معتقدم كه نظام ظرفيت‌هاي زيادي دارد و بايد اين ظرفيت‌ها را به رسميت شناخته و آنها را باور كند. آقاي خاتمي، آقاي ناطق، آقاي موسوي، آقاي كروبي، جناح‌هاي سياسي، نهادهايي مثل روحانيون مبارز، روحانيت مبارز اينها همه ظرفيت‌هاي نظام هستند، نظام نبايد اين ظرفيت‌ها را ناديده بگيرد. كشور با اتكا به اين نهادها مي‌تواند مشكلات را پشت سر بگذارد.

پيشنهاد پراگماتيك‌تان براي انتخابات آتي چيست؟ چيزي كه عملي باشد؛ ورود آقاي هاشمي؟
خير، تصور من اين است كه نظام مي‌تواند با استفاده از فرصت انتخابات فضاي سياسي داخلي را باز‌سازي و مردم به معني وسيع كلمه را وارد صحنه كند و بر شاخص‌هاي روابط بين‌الملل هم اثر بگذارد، اما با اين هدف فاصله داريم و به نظر مي‌رسد كه انتخابات آينده، انتخاباتي مديريت شده باشد. براي همين هم من از دوستاني كه انتخابات را مديريت مي‌كنند، خواهش اكيد دارم كه دست‌كم عنصري را بياورند كه كشور را از خطرهاي واقعي دور كند.

فكر مي‌كنيد چنين عنصري پيدا مي‌شود؟
اگر ظرفيت‌هاي كشور و نظام به كار گرفته شوند حتما مي‌شود كاري كرد. كشور اكنون سه نياز اساسي دارد؛ نخست ايجاد يك آرامش نسبي در عرصه بين‌المللي و رفتن به سمت بهبود روابط‌مان با دنيا و كاهش تحريم‌ها، دوم استقرار مديريت صالح و باكفايت با استفاده از ظرفيت‌هاي كشور و سوم گام‌هاي فوري براي ساماندهي به اقتصاد كشور و كم كردن فشار زندگي مردم.

من فكر مي‌كنم با محدوديت‌هاي فعلي، جناح‌هاي سياسي در انتخابات پيش رو نمي‌توانند نقش مهمي ايفا كنند. خواهشم از تصميم‌گيران نظام اين است كه به اين نيازهاي اساسي توجه كنند. ما كه محكوم هستيم و اينجا نشسته‌ايم، آنان كه حاكم هستند به اين امور توجه كنند. يك زماني من به دوستاني كه به لبنان و عراق و افغانستان كمك مي‌كردند، گفتم شما كه مي‌رويد در اين كشور‌ها، با انواع آدم‌ها و شخصيت‌هايي كه اصلا قبول‌شان نداريد، حرف مي‌زنيد و به استقرار دولت‌هاي ائتلافي كمك مي‌كنيد، چرا در ايران اين كار را نمي‌كنيد؟ شما كه آنجا عاقلانه عمل مي‌كنيد. چرا در كشور خودمان اين عقل را مورد استفاده قرار نمي‌دهيد؟ من انتظارم اين است كه آقايان از ذخاير عقلي كشور استفاده و با شور و مشورت راه آينده را ترسيم كنند.

بر اين باور هستيد كه آقاي هاشمي دوباره مي‌تواند بالانس‌كننده قدرت باشد؟
آقاي هاشمي از نظر من از ظرفيت‌هايي است كه مي‌تواند به حل مشكلات كشور كمك كند. هم به عزت رهبري و هم به عزت ملت.

شما فكر مي‌كنيد صحنه سياسي كشور در چند ماه آتي به سمتي برود كه آقاي هاشمي مجاب شود در انتخابات كانديدا شود؟
نه، به نظر من آقاي هاشمي به اين موضوع فكر نمي‌كند، مجلس هم با قانوني كه در دست تصويب دارد با منظور كردن حداقل سن 45 سال، حسن آقاي خميني و با حداكثر 75 سال، آقاي هاشمي را از ورود به انتخابات منع مي‌كنند.

آقاي مرعشي! كمي از خانواده خودتان بگوييد، اينكه كجا زندگي مي‌كردند و كارشان چي بود؟
من هفتم مرداد 1337 در روستاي علي‌آباد سادات بخش كشكوئيه شهرستان رفسنجان به دنيا آمدم. خانواده پدري من از سادات مرعشي مازندران و خانواده مادري من از خاندان احمدي كرمان و هر دو خانواده روحاني بودند، لكن به قول مرحوم پدرم از آن روحانياني بودند كه دست بگير نداشتند يعني از وجوهات امرار معاش نمي‌كردند. تامين زندگي ما از كشاورزي بود و ممكن بود در مقاطعي امكان كمك به ديگران را مي‌داشتند اما وجوهات نمي‌گرفتند.

جريان نامه‌يي كه پيغمبر دزدان به يكي از اجداد شما نوشته و دكتر باستاني پاريزي در كتاب‌شان به آن اشاره كرده، چيست؟
پيغمبر دزدان نام مستعار اديب فاضل و متعهدي به نام مرحوم محمدحسن زيدآبادي قاراني است. ايشان از اهالي پاريز شهرستان سيرجان است كه در اواخر دوران قاجار مي‌زيسته. ولي براي مقابله با دزدان و سارقان طريق كه امنيت و آسايش مردم را سلب كرده بودند، با ناميدن خود به نبي السارقين (پيغمبر دزدان) با ادبياتي معكوس از افراد دزد و متجاوز به عنوان پيروان خود تجليل و به افراد صالح حملات انتقادي داشته و با اين شيوه فرياد مظلوميت مردم را بلند مي‌كرده است. در اين نامه‌نگاري‌ها نامه‌يي هم به «آسيد محمدباقر» جد بزرگ ما مي‌نويسد و از او انتقاد مي‌كند. در اين نامه مي‌نويسد: «اي سيد تا به كي باقري و عاقل نمي‌شوي! از فرط قوت به يك شكم توت راضي شدي و آن هم گيرت نيامد!» اين شيوه در جوامعي كه در فشار هستند مي‌تواند مورد استفاده [منتقدين] قرار گيرد.

سيدمحمد باقر؛ جد شما، چه كاره بوده؟
او در آن زمان بزرگ سادات مرعشي رفسنجان و ساكن علي‌آباد و مورد احترام مردم بوده است. پيغمبر دزدان به خيلي از افراد سرشناس زمان خود نامه نوشته است. جناب استاد باستاني‌پاريزي با جمع‌آوري همين نامه‌ها موفق به حفظ بخشي از آثار او و تاليف كتاب پيغمبر دزدان شده است.

از تحصيلات دانشگاهي خود هم بگوييد؟
من سال 1355 در رفسنجان ديپلم گرفتم و در رشته شيمي دانشگاه كرمان پذيرفته شدم؛ پس از يك سال از تحصيل، كلاس‌هاي درس تحت تاثير انقلاب اسلامي تعطيل شد. پس از پيروزي انقلاب هم من به جهاد رفتم و سپس هم انقلاب فرهنگي شد و من وارد استانداري كرمان شدم.

پس جهاد هم بوديد؟!

من از جهاد شهرستان بم شروع كردم و بعد هم آمدم در شوراي جهاد استان كارم را ادامه دادم. در مجموع دو سال و 9 ماه در جهاد بودم و بعد هم رفتم به استانداري و آنجا هم چهار سال و هشت ماه معاون سياسي استاندار و هشت سال و سه ماه استاندار كرمان بودم. در اين فاصله من مرتب از دانشگاه مرخصي تحصيلي مي‌گرفتم. يك بار از رشته شيمي تغيير رشته دادم به مهندسي معدن و بعد هم به اقتصاد، ولي هيچ‌وقت فرصت نكردم كه در دانشگاه حاضر شوم. بعد از استانداري هم، مسووليت دفتر رييس‌جمهور را برعهده گرفتم كه باز هم كارها زياد بود و فرصت تحصيل فراهم نشد. نمي‌خواستم از دانشگاه همين جوري يك مدرك بگيريم، مي‌خواستم حتما درس‌ها را بخوانم تا اينكه در سال 1375 كه وارد مجلس شدم و به نسبت كارهاي اجرايي، فراغت نسبي‌اي حاصل شد، موفق شدم به صورت منظم سر كلاس‌هاي درس در دانشكده اقتصاد دانشگاه تهران حاضر شوم و پس از 24 سال ليسانس بگيرم، از آن پس ديگر تحصيل را ادامه ندادم، دليلش اين بود كه نمي‌خواستم كار آكادميك بكنم. پس از هشت سال نمايندگي مجلس در دوره‌هاي پنجم و ششم، 14 ماه با عنوان رييس سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري معاون آقاي خاتمي بودم و با شروع به كار دولت آقاي احمدي‌نژاد ماموريت‌ها و مسووليت‌هاي رسمي من پايان يافت. از آن تاريخ هم تاكنون رييس مديران خياباني كشور هستم!

شما در ميانه نمايندگي مجلس مي‌خواستيد برويد قهوه‌خانه بزنيد؟
من اين جمله را هنگام استعفا در روزهاي پاياني مجلس ششم گفته‌ام و فيلمش هم در سايت معدوم من و در آرشيو مجلس وجود دارد.

خب الان كه «رييس مديران خياباني كشور» هستيد چرا قهوه‌خانه نمي‌زنيد؟
مهم‌ترين دليلش اين است كه آنجا به پاتوقي تبديل مي‌شود كه افراد مي‌آيند و حرف‌ها و درد دل‌هاي خود را مي‌زنند و مسووليت‌هاي آن بر گردن من مي‌افتد، من صلاح ديدم فعلا اين كار را انجام ندهم.

به هر حال شما اگر خودتان قهوه‌خانه‌يي راه نينداختيد اما اين را كه جوان‌ها در فرحزاد و دربند امروز مي‌توانند آزادانه قليان بكشند، مديون شما هستند؟!
به‌طور خاص نه، قليان چند قرن است كه مورد استفاده مردم ايران بوده است، شايد بعد از كشف امريكا و آشنايي مردم با تنباكو، نخستين بار قليان به وسيله ايراني‌ها اختراع شده باشد. آنچه كه ما در دولت آقاي خاتمي سر آن بحث داشتيم مربوط به مصوبه‌يي بود كه استفاده از قليان در كليه اماكن را ممنوع مي‌كرد. حرف من اين بود كه اگر جاي خاصي براي كشيدن قليان تجهيز شده باشد نبايد شامل اين ممنوعيت شود و حرف من مورد توجه دولت قرار گرفت.

خودتان هم قليان استفاده مي‌كنيد؟
من هفته‌يي يكي دو بار از قليان استفاده مي‌كنم ولي معتاد به قليان نيستم.

شما در زندگي سياسي خود يك دوره‌يي فعاليت‌هاي اجرايي داشتيد كه آغازش با حضور در جهاد بم و سپس استانداري كرمان بوده و يك دوره‌يي هم كار سياسي با حضور در دفتر رييس‌جمهور، مجلس و حزب كارگزاران سازندگي، خودتان به كدام يكي بيشتر تعلق خاطر داريد؟
من خودم را متعلق به بخش سازندگي جمهوري اسلامي مي‌دانم. از جهاد شروع كردم و در معاونت سياسي استانداري كرمان هم برنامه‌هاي توسعه اقتصادي استان را پيگيري مي‌كردم. در زمان استانداري هم كه مسووليت اصلي من همين امر بود. من از آغاز تا امروز كه رييس مديران خياباني هستم، مشي‌اي داشتم كه همان لباس جهادي را به تن داشته باشم و اينكه به برنامه‌هاي توسعه و ايجاد اشتغال و در نهايت آبادي كشور كمك كنم. هنوز هم تمام همت من صرف برنامه‌هاي مربوط به پيشرفت، توسعه و آبادي ايران مي‌شود. در مجلس هم كه بودم موضع‌ام همين بود. به سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري هم كه رفتم، اين بخش را از اين زاويه مورد بررسي قرار دادم.

كارنامه هشت سال استانداري شما هم از اين دريچه قابل بررسي است؟

من وقتي كارم را با بچه‌هاي جهاد بم شروع كردم تلاش داشتم در جهت توسعه گام بردارم، آن زمان فضاي سياسي و اجتماعي اين‌گونه بود كه زمين‌هاي خوانين و مالكين بزرگ به وسيله نهادهاي انقلاب بين كشاورزها تقسيم مي‌شد. من به اين كار هم ايراد شرعي وارد مي‌دانستم و هم فكر مي‌كردم، جابه‌جايي منابع موجود چيزي را عوض نمي‌كند. ما تسليم اين فضا نشديم و در هماهنگي با بچه‌هاي اداره آب شروع كرديم به شناسايي منطقه‌هايي كه بدون صدمه زدن به قنات‌هاي موجود، بتوانيم چاه جديد حفر كنيم.

طرح اين‌گونه شد كه با حفر چاه و آبادكردن اراضي ملي منطقه، كشاورزان و ساكنان بي‌زمين روستاها را صاحب منابع توليد كنيم. برنامه ما اين بود كه از مسير توسعه، فقر مردم را چاره كنيم. تقسيم منابع موجود هنري نبود. اين نخستين تجربه زندگي من خيلي موفق بود. آن وقت سن من 21 سال بود. در سن 21 سالگي تصميمي راهبردي گرفتم كه هنوز تحت تاثير آن هستم. ما در مرحله اول 50 حلقه چاه و در نهايت 300 حلقه چاه جديد داير كرديم و اين چاه‌ها را به كشاورزهاي بدون آب و چاه و زمين منطقه واگذار كرديم و همه آنها الان مالكان متوسطي شده‌اند كه زندگي خوبي دارند و در سال‌هاي بعد اين روش ابتدا توسط جهادگران و سپس ساير نهادها عمومي شد و نتيجه اينكه سطح زيركشت 200 هزار هكتاري كرمان به 700 هزار هكتار رسيد. بيش از 95درصد از اين 500 هزار هكتار توسعه زمين‌هاي كشاورزي، به ساكنان بدون آب و زمين روستاهاي منطقه واگذار شد. يعني ما يك تعديل كاملي در زمينه اقتصادي با اين كار به وجود آورديم. در دوران حضور در استانداري چون امكانات بيشتري در اختيار داشتيم با همين راهبرد كلي به توسعه صنايع و مراكز خدماتي و استفاده از مزيت‌ها يا حتي خلق مزيت‌هاي جديد پرداختيم. اينكه برخي مي‌گويند «توسعه مخالف عدالت است» حرف قابل دفاعي نيست، توسعه مي‌تواند در خدمت عدالت اجتماعي باشد.

‌مسير توسعه در كرمان را زير زمين تا آسمان دنبال كرديد؛ راه‌اندازي هواپيمايي ماهان نخستين شركت هواپيمايي غيردولتي در كشور؟
تاسيس هواپيمايي ماهان به عنوان نخستين شركت هواپيمايي غيردولتي در واقع لطف الهي و هديه‌يي بود به مردم كرمان و البته امروز به مردم ايران. همه توجه ما استفاده از فرصت‌ها براي توسعه امكانات و گسترش مرزهاي اقتصاد موجود بود. ما بايد امكانات جديد خلق مي‌كرديم. بايد سازندگي مي‌داشتيم. بايد كارخانه‌ها، صنايع و شهرك‌هاي جديد راه‌اندازي مي‌كرديم. ما همواره مترصد فرصت‌هايي بوديم كه در قالب اين فرصت‌ها امكانات استان را افزايش بدهيم و اقتصاد موجود را بزرگ‌تر كنيم. تاسيس هواپيمايي ماهان درست‌ترين استفاده از يك فرصت خداداد بود. ارگ جديد در بم هم، خلق يك مزيت جديد بود. به طور طبيعي برنامه‌هاي توسعه با توجه به امكانات آب، زمين و محصولات كشاورزي و منابع معدني طراحي مي‌شود، تيم ما در طراحي، كرمان خودرو و ارگ جديد با اتكا ‌به نياز بازار ملي و با پيشتازي در توجه به اين نياز، براي بم يك مزيت جديد خلق كرد با نام منطقه ويژه اقتصادي در قلب كوير با هدف توسعه صنايع خودروسازي ايران. بم در جنوب شرقي كم آب ايران، داراي سالانه يك ميليارد مترمعكب آب شيرين است يعني به اندازه يك زاينده‌رود، پس اينجا بايد صنعتي مي‌شد و بايد ما مزيت جديدي ايجاد مي‌كرديم كه در اثر آن فضاي بم عوض شود. بنابراين وقتي اين امكان به وجود آمد كه در كشور، خودروسازي‌هاي جديد پا بگيرد، ديگر دليلي وجود نداشت كه اين خودرو‌سازي‌ها در تهران متمركز بمانند، مي‌تواند به كرمان بيايد؛ مي‌تواند در كرمان هم متوقف نشود و به بم برود و بم به يك قطب خودرو‌سازي تبديل شود.

اين صنايع دولتي است يا متعلق به بخش خصوصي؟
بخشي از اين كارها كه در حد ظرفيت و توان بخش خصوصي بود در اين قالب تعريف مي‌شد اما با توجه به محدود بودن ظرفيت‌هاي بخش خصوصي آن زمان، موسسه‌يي تاسيس شد با نام «مولي‌الموحدين». دليل انتخاب اين نام اين بود كه اين سنت را ما در زندگي حضرت امير مي‌ديديم كه ايشان با دست‌هاي مبارك‌شان چاه حفر و نخلستان ايجاد و آنها را به فقرا واگذار يا وقف مي‌كردند. كار ايشان هم توسعه بود. ما موسسه‌يي ايجاد كرديم كه به جاي جمع‌آوري اعانه و دست‌گيري از ضعفا، طرح‌هاي توسعه را دنبال كند. ماموريت اين موسسه تاسيس وايجاد شركت‌هاي مهم اقتصادي استان شد. اين موسسه خيريه است اما نه از نوع خيريه‌هاي مرسوم. موسسه مولي‌الموحدين اعانه نمي‌گيرد. اين موسسه غيرانتفاعي است و هيچ يك از موسسين و اعضاي هيات امنا نه سهامدارند و نه دريافتي دارند. اين موسسه با اين هدف تعريف شد كه باتكيه برسنت حضرت امير كارهاي بزرگي انجام دهدكه درخدمت منافع مردم باشد، هواپيمايي ماهان، منطقه ويژه اقتصادي ارگ جديد، منطقه ويژه اقتصادي سيرجان، كرمان خودرو و هفت ‌باغ علوي (كه طرحي گـــردشگري است) همه از سوي اين موسسه ايجاد شده‌اند. تا امـــروز بيش از ده هزار نفر در موسســـه مولي‌الموحدين و موسسات وابسته شاغل هستند به اضافه اينكه سرويس‌هاي برتر هم به كشور ارائه مي‌شود. تمام درآمد موسسه به مصرف طرح‌هاي توسعه مي‌رسد. البته دركنار طرح‌هاي توسعه تاكنون بيش از ده مركز خدماتي براي معلولان هم از سوي اين موسسه در كرمان ايجاد شده است.

ماهيت حقوقي اين موسسه چگونه است؟
بخش عمومي و غيردولتي است كه هيات امناي يازده نفره آن را اداره مي‌كند. البته بنده كمترين نقش را در گذشته داشته و اكنون هم نقشي ندارم.

چه شد كه از استانداري به رياست‌جمهوري رفتيد؟
وقتي كه آقاي بشارتي وزير كشور شد، در مراسم توديع آقاي عبدالله نوري و معارفه آقاي بشارتي، پس از اينكه نماينده استانداران، معاونان وزير و خود آقاي نوري صحبت كردند، نوبت به سخنراني آقاي بشارتي رسيد، ايشان پشت تريبون رفت و سلام كرد و گفت: « الان مجلس ختم آيت‌الله... در مسجد ارگ است و من مي‌خواهم به آن مجلس برسم، بنابراين صحبت را به وقت ديگري موكول مي‌كنم». حالا شما تصور كنيد در آن جلسه، تعدادي از وزرا، نمايندگان مجلس، استانداران و مديران حضور دارند و مي‌خواهند صحبت‌هاي وزير جديد، سياست‌هاي او، برنامه‌هايش و موضوعاتي از اين قبيل را بشنود ولي او همه اينها را فروخت به ختم يك آيت‌الله! من همان جا به رفقا گفتم: «ببينيد! با آخوند مي‌شود كار كرد، منظورم آقاي نوري بود ولي با آخوندباز نمي‌شود كار كرد!» اين را گفتم و تصميم گرفتم كه كرمان نمانم و چند ماه بعد هم آقاي هاشمي دعوت كردند و من هم آمدم دفتر رييس‌جمهور و استانداري كرمان را واگذار كردم.

در دوره استانداري و مسووليت‌هاي بعدي‌تان برخوردي با آقاي احمدي‌نژاد داشتيد؟
هنگامي كه من استاندار بودم، آقاي احمدي‌نژاد فرماندار بودند و در دوران وزارت كشور «آقاي علي‌محمد بشارتي» استاندار شدند.

مرجع: اعتماد
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۰:۳۶ - ۱۳۹۱/۰۹/۲۰
فرارو اگر انصاف داری باید این را تو کامنت ها بذاری: ای آقای مرعشی محترم وضع و حال جنابعالی و بسیاری دیگر از سیاسیون این روزگار مصداق این شعر مولانا ست: ای کشته که را کشتی تا کشته شوی باز / تا باز که او را بکشد آنکه تو را کشت
مهدي
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۲:۰۵ - ۱۳۹۱/۰۹/۱۹
حاضرم قسم بخورم
از شريف ترين مديران اين كشوره و در مناظره ها هيچ جوابي نداشتن بهش بدن
درود به هاشمي و تيم مقتدرش
علی
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۱:۵۰ - ۱۳۹۱/۰۹/۱۹
این اقاخودش با رانت سیاسی هاشمی در 21سالگی با مدرک زیردیپلم استاندارشده حالاداره شعارالکی می ده
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۰:۰۱ - ۱۳۹۱/۰۹/۱۹
درود اول بر سایت فرارو که این مصاحبه را منتشر وبعد درود بر آقای مرعشی
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۰۸:۳۷ - ۱۳۹۱/۰۹/۱۹
به جنوب کرمان زیادضربه زدی
مجله خواندنی ها
انتشار یافته: ۱۴
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۵:۳۴ - ۱۳۹۱/۰۹/۱۸
این خبر بود یا کتاب؟ اووووووووووه .اینقدر طولانی بود که نخوندم.
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۵:۳۵ - ۱۳۹۱/۰۹/۱۸
فهمیدم اشتباهنامه بود. هه هه هه
دکترجیم
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۵:۴۳ - ۱۳۹۱/۰۹/۱۸
احسنت
مصاحبه شجاعانه ای بود.
این کشور اکنون به افراد واقع بین و دارای توان مدیریتی بالا که دردولت های قبل بخصوص وجود داشته و اکنون خانه نشین شده اند نیاز دارد.
گربه پیر
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۷:۰۲ - ۱۳۹۱/۰۹/۱۸
جالب بود خدا کند که ایشان در حرفایشان صداقت را رعایت کرده باشند همه ما باید بدانیم کسانی که تاریخ را نخوان و و از آن عبرت نگیرند محکوم به تکرار آن هستند . تاریخ را دوباره تکرار نکنیم همینطور اشتباهات گذشته را پاینده باد ایران
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۸:۲۰ - ۱۳۹۱/۰۹/۱۸
مدیرانی چون مرعشی و کرباسچی خانه نشین شده اند مملکت افتاده دست مدیرانی جهانی !!!
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۹:۴۱ - ۱۳۹۱/۰۹/۱۸
ایشان گزینه جالبی برای ریاست جمهوری 1392 هستند.
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۲۱:۳۴ - ۱۳۹۱/۰۹/۱۸
البته حالا که قرار است به اشتباهات اعتراف کنیم صداقت هم خوب است مثلا ان برنامه ریزی برای نرفتن از کرمان ان راهپیمایی هاوو........
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۲۱:۴۲ - ۱۳۹۱/۰۹/۱۸
شاید یکی از بزرگترین موانع گذر از استبداد به دموگراسی اقرار به اشتباه باشد شروع به اقرار به معنی بالندگی و اصالت در شخصیت میباشد که هر کسی شهامت ابراز آنرا ندارد
محسن
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۲۳:۱۴ - ۱۳۹۱/۰۹/۱۸
مرعشی را کرمانی ها بیشتر شناختند و دو بار به عنوان نماینده مجلس شورای اسلامی برگزیدند دوره مدیریت ایشان در استانداری قابل مقایسه با هیچ دورانی نیست پروژه های مهم صنعتی ارگ جدید بم و خودرو سازی ان هم در منطقه ای کویری، هواپیمایی ماهان، توسعه بخش معدن و سدسازی در کرمان و از همه مهمتر امید به آینده و توسعه نوید آینده ای روشن برای جوانان و مردم خمنگرم استان بود.
این سخن را باید گفت و به جرأت پذیرفت مرعشی کرمانی هزار برابر بهتر و دلسوزتر از مدیران غیربومی که شعار توسعه و آبادانی سر می دهند ولی در عمل یک دهم مرعشی و مدیران بومی اش نبوده اند.
حرفهای مرعشی در مناظره انتخاباتی اکنون جامه عمل به خود گرفته و مردم خود با وجود برخی از مشکلات بوجود آمده قضاوت عادلانه ای خواهند کرد.
مشکلات امروز کشور ناشی از سوء مدیریت سیاسی اقتصادی و ... است والا در زمان جنگ تحمیلی وضعیت ما بدتر از این بود ولی تدبیر و درایت مدیران مملکت را از تورم و گرانی ها نجات داد.
و چه زیباست بگوئیم: کار هرکس نیست خرمن کوفتن گاو نر می خواهد و ...
به امید فردایی بهتر و به تعبیر قرآن کریم تعیین سرنوشت هر قوم دست خود آن قوم است ...
مجله فرارو
هم اکنون دیگران میخوانند
پرطرفدارترین عناوین