عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت:
يكي از مهمترين وظايفي كه دولتهاي مدرن بر عهده دارند، ارائه كمكهاي فوري و موثر و مفيد به شهرونداني است كه دچار حادثه ميشوند، چه حوادث فردي و جزيي مثل يك تصادف، چه حوادثي كه بلاياي طبيعي خوانده ميشود، مثل سيل، زلزله، گردباد، سونامي و.... هر كشوري كه بيشتر در معرض اينگونه حوادث است، بايد آمادگي بيشتري هم براي مقابله و از آن مهمتر پيشگيري در جهت كاهش آسيبهاي ناشي از آنها داشته باشد.
متاسفانه ميهن ما نيز يكي از 10 كشوري است كه بلاياي طبيعي در آن بيشتر از ساير كشورها رخ ميدهد. در نتيجه بايد تشكيلات و سازماندهي و امكانات لازم را براي اينگونه حالتهاي اضطراري داشته باشد. كافي است بگوييم كه سازمان متولي اين كمكها در برخي از كشورها در سطوح بالاي مديريتياند و در مواقع ضروري قدرت مديريت و اعمال اقتدار بر بسياري از نهادهاي دولتي را دارا هستند.
زلزله شنبهشب آذربايجان، ميداني است براي آزمايش كارآمدي مديريت و تشكيلات كمكرساني دولت موجود به مردم زلزلهزده و هموطنان آذري. البته اين دولت يك بار ديگر هم در گذشته و در استان سيستان و بلوچستان (سيل جنوب اين استان) با چنين آزموني مواجه شده بود و برداشت عمومي بر ناموفق بودن آن بود، ولي اميد ميرود كه با درسگيري از تجربيات، در آزمون جديد موفق و سربلند بيرون آيد.
در اين زمينه ذكر چند نكته خالي از فايده نيست.
1- هر چند زلزله و سيل و ساير بلاياي طبيعي، جزو تاثرآورترين رويدادهاي زندگي هستند، ولي همين رويدادها ميتوانند به امكاني براي بروز و تجلي روحيه همبستگي ملي و حتي بينالمللي تبديل شوند. از اين رو بايد شرايطي را فراهم كرد كه مردم بتوانند اين همدلي و همبستگي خود را با هموطنان مصيبتديده نشان دهند. اين امر از يكسو مستلزم ارائه اخبار و اطلاعات شفاف و صحيح از فاجعه به وسيله رسانهها به ويژه صدا و سيما و از سوي ديگر محترم شمردن حضور نهادهاي مدني فعال براي كمك به آسيبديدگان است. متاسفانه در جريان زلزله بم با اين نهادها مواجهه خوبي صورت نگرفت.
مسوولان دولتي بايد يقين داشته باشند كه در اينگونه حوادث، دولت قادر نيست به تنهايي بار حمايت و كمك به مردم آسيبديده را بر دوش خود بكشد و حتي اگر هم ميتوانست، بايد راه را براي مشاركتهاي مردمي در اين مساعدتها هموار كند. وقتي كه به گذشته نگاه ميكنيم، جلوههاي زيباي همبستگي ميان مردم را در اتفاقات مشابه ميتوانيم ببينيم. زلزله بويينزهرا، زلزله طبس، سيل جواديه تهران و امثال آنها به دليل فراهم بودن اين زمينهها، نهتنها خرابيها زودتر تعمير و جلوي افزايش خسارتهاي جسمي و جاني گرفته شد، بلكه مفهوم واقعي همبستگي ملي و انساني نيز مجال ظهور پيدا كرد.
2- در اين وقايع بايد از دادن قولهاي بيحساب و كتاب پرهيز كرد. مشكل زلزلهزدگان در ابتداي كار، پول و اعتبار نيست. شايد هنگام بازسازي اين مساله مهم باشد ولي در روزهاي اوليه مساله كمكهاي اوليه، غذا، آب، چادر و نيز نجات مصدومان و خاكسپاري جانباختگان و خلاصه سر و سامان دادن به اوضاع اهميت بيشتري دارد. اينكه در نخستين روز زلزله دستور داده شود كمكهاي بلاعوض به زلزلهزدگان دو برابر شود، نهتنها هيچ مشكلي را از مسائل عاجل آنان حل نميكند، بلكه اين نگراني را ايجاد ميكند كه گويي همه سياستها را بايد با افزايش صوري بودجه حل كرد.
ضمن اينكه اين قولها به طور معمول اجرا هم نميشوند و فقط زخمهاي موجود آسيبديدگان را عميقتر ميكند. اين نگاه را ميتوان سياست پولكي ناميد كه براي هر مشكلي و در هر زمينهيي دست به جيب ميشوند. وقتي كه ورزشكاران به المپيك ميروند، نخستين و آخرين چيزي كه دستور داده ميشود، دو برابر شدن پول توجيبي آنهاست كه گفتند اجرا هم نشد. حالا هم به جاي پرداختن به مديريت بحران و كمكهاي اضطراري، سادهترين كار دستور دوبرابر شدن كمكهاست كه صادر ميشود و معلوم هم نيست كه چرا دوبرابر شده. اگر كمكها كم است، چرا از ابتدا آن را در حد معقول تعيين نكردهاند و اگر بس است، چرا بايد دوبرابر شود؟
3- تصاوير مخابره شده از مناطق زلزلهزده نشاندهنده اين واقعيت دردناك است كه كماكان بسياري از خانهها با خاك و گل و سنگ و چوب و از مصالح بيكيفيت ساخته شدهاند. اين تصاوير درد بيننده را نسبت به آسيبديدهها دوچندان ميكند زيرا ديگر نميتوانيم اين اتفاق را در قالب بلاياي طبيعي دستهبندي كنيم چرا كه با اين همه هزينههاي سرسامآوري كه براي مسكن مهر و مسكن روستايي و... شده است، باز هم شاهد چنين واحدهاي مسكوني هستيم كه جز ويراني و كشتار در برابر زلزلههاي حتي متوسط، كار ديگري از آنها برنميآيد.
آيا واقعا نبايد شرمنده باشيم كه با اين همه ادعاهاي عجيب و غريب در مديريت جهان، كماكان خانههاي ما همدستان هميشگي بلاياي طبيعي هستند؛ همدستاني خطرناكتر از اين بلاها؟ نميدانم در ايران، زلزله را بايد بلاي طبيعي ناميد، يا با اين وضع ساختمانهاي ما، به آن بلاي مسكوني بگوييم درستتر است؟