آیا ایرانیان «دیگری‌ستیز» ند؟
وبسایت خبری - تحلیلی فرارو farau.com | @fararunews

آیا ایرانیان «دیگری‌ستیز» ند؟فرارو- علی اصغر مصلح؛ در بین مفاهیمی که امروزه برای سنجش وضع فرهنگ‌ها به کار می‌روند دو مفهوم «دیگری‌ستیزی» و «دیگری‌پذیری» اهمیتی ویژه دارند. «دیگری» مهمترین واقعیتِ پیش‌رویِ هر کسی است. با «دیگری» است که «من» اعتبار، هویت و شخصیت پیدا می‌کند. «دیگری» در خلوت‌ترین احوال هم با من است و تا او نباشد «من» تقرّر پیدا نمی‌کند.

«دیگری‌ستیزی» و «دیگری‌پذیری» مهمترین شاخصِ رفتار افراد و ملت‌ها در برابر یکدیگر است. «دیگری‌ستیز» دیگران را رقیب یا دشمن خود می‌بیند و نمی‌تواند با رفق و مدارا به آن‌ها بنگرد. اما «دیگری‌پذیر» تفاوت و تمایز را به رسمیت می‌شناسد و سعی در درک «دیگری» با حفظ تمایزاتش دارد. فرد یا قوم «دیگری‌ستیز» در مسیر بی‌انتهای نفی و انکار و مقابله با دیگران قرار می‌گیرد. این خوی نسبتی با خودبزرگ‌بینی، مطلق‌اندیشی و نفرت و کینه دارد. در عوض فرد یا قوم «دیگری‌پذیر» به سوی مدارا، صلح و شفقت تمایل دارد.

نباید این‌گونه مفاهیم را صرفاً اموری متکی بر احساسات تلقی کنیم. چنان که مثلاً ساختار اقتصادی متکی بر سوداگری، باعث افزایش فاصلة طبقاتی، فقر و فساد می‌شود و این پدیده‌ها ناخودآگاه شهروندان را به سوی رقابت، نزاع و البته «دیگری‌ستیزی» سوق می‌دهد. در مقیاس اقوام نیز باید توجه داشت که ستیزه و جنگ آهنگ غالب در مناسبات اقوام و ملت‌ها بوده است. به خصوص تمدن مدرن بر نزاع و جنگ با سایر تمدن‌ها بنا شده‌است. اروپای مدرن در دوران استعمار، با سرکوب و ستیزه تمدن مدرن را بنا ساخته و آمریکای امروز بعد از سرکوب و نابودی صاحبان اصلی این سرزمین و برده‌داری که زشت‌ترین صورت «دیگری‌ستیزی» است، بنا شده است.


با این نگاه می‌توان از وضع جامعه امروزِ ایرانی پرسید. در ایران امروز کدام تمایل غالب است؟ «ما» ایرانیان در نسبت با «دیگریِ» هم‌وطن و «دیگرانِ» غیرایرانی، تمایل به پذیرش و همراهی داریم یا نزاع و واگرائی؟ وقتی به سوابق فرهنگی خود نظر می‌کنیم، اغلب خود را اهل مهر و صلح معرفی می‌کنیم. چنان که به عباراتی این‌چنین که از پربسامدترین توصیه‌های بزرگان فرهنگ ماست استناد می‌کنیم:


آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است

با دوستان مروت با دشمنان مدارا


یا اینکه:


مباش در پی آزار و هر چه خواهی کن

که در طریقت ما غیر ازین گناهی نیست


آیا ایرانیان امروز مصداق چنین منش‌هایی هستند؟ آیا زندگی امروز ما در نسبت با هم‌وطنان و غیرهم‌وطنان بر مدار رفق و مدارا و بی‌آزاری است؟ به نظر می‌رسد که ما وارد شرایطی دیگرگونه شده‌ایم. روند‌هایی بر زندگی ما حاکم شده که با این‌گونه سوابق سازگار نیست. در فضای زندگی روزمره، سیاست‌ورزی، مبادلات اقتصادی، مراودات اجتماعی و فرهنگی و بین‌المللی نشانه‌های اندکی از آن گونه مناسبات دیده‌می‌شود. فضای غالب بر زندگی ما اغلب مقابله‌جویانه و ستیزه‌گرانه است. این وضع را چگونه تحلیل کنیم؟

آنچه مسلّم است ما نیاز به بازاندیشی در وضع خود داریم. در این بازاندیشی باید به دو مقوله توجه داشته باشیم. یکی نسبت ما با سوابق فرهنگی و تجارب تاریخی‌مان، و دیگری روند‌های جهانی که بر زندگی مردم امروز حاکم است. ما در تاریخ ایران مدرن و معاصر وارد تجارب بی‌سابقه‌ای شده‌ایم. ملت‌های با تاریخ‌های طولانی، مانند ایران، دارای استعداد و عناصر بسیار متفاوت و متعارض در فرهنگ خویشند.

ایران، هم در دوره‌هایی از تاریخ خود وضع سلطه و غلبه بر سایر اقوام را تجربه کرده‌است و هم وضع مغلوبی و سکوت و شکست. اما ایران در دوره مدرن به اقتضاء روند خاص مدرنیزاسیونی که در پیش گرفته، به خصوص در کشاکش نزاع‌های جهانی و منطقه ای، وارد فراز و نشیب‌های بسیاری شده و اساس مناسبات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی دگرگون شده‌اند.

اگر ملاکِ قضاوت، وضع زندگی روزمره و نحوه سلوک ما شهروندان ایرانی با یکدیگر باشد، در زندگی ما رفق و مدارا و شفقت غالب نیست؛ و اگر رویداد‌های بین المللی و منطقه‌ای ملاک باشد، ایران در درون رویداد‌هایی واقع شده که مجبور به نزاع و ستیزه است. باید دائم یادآور شویم که خاورمیانه منطقه نزاع‌های طولانی تمدن‌ها و ملت‌ها در طول تاریخ بوده و اکنون این نزاع‌ها در ابعاد جدیدی زنده شده است. باید در باره این شرایط درنگ کنیم و علاوه بر تفکر در باره اسباب این وضع، به آثار و نتایج تداوم این شرایط بر روح و روان مردم بیندیشیم.

در اینگونه تأملات باید هم از استعداد‌های فرهنگی که ما را بدین سوی سوق داده پرسید و هم از ساختار و روند‌هایی که درون آن‌ها واقع شده ایم.