کد خبر: ۴۱۵۶۲۴
تاریخ: ۰۱ آبان ۱۳۹۸ - ۱۶:۲۲
کپشن اینستاگرام؛ متن و شعر دوری و دلتنگی برای همسر، عشق و مخاطب خاص
دلتنگی اتفاق جدایی ناپذیر احساس آدمی ست و او همواره میکوشد تا اندوه، عشق و دلتنگی ناشی از دوری را در کلمات جست وجو کند. یافتن متن یا شعری که بیانگر احساس درونی مشترک میان ما باشد، دغدغه روزانه بسیاری از ماست. حالا ما تلاش کرده ایم سلقیههای مختلف را در انتخاب آثار با حفظ کیفیت در نظر بگیریم.
وبسایت خبری - تحلیلی فرارو farau.com | @fararunews
انتخاب متن هاو شعرهای دلتنگی از میان بهترین آثار نویسندگان و شاعران ایران و جهان انجام شده است که در ادامه از نظر خوانندگان محترم میگذرد.
*******************************
تو در مورد دلتنگی واقعی چیزی نمیدونی، چون این تنها زمانی اتفاق میافته.
که کسی رو بیشتر از خودت دوست داشته باشی
«آنا گاوالدا»
«من او را دوست داشتم»
*******************************
دلتنگم و با هیچکسم میل سخن نیست
کس در همه آفاق به دلتنگی من نیست
«وحشی بافقی»
*******************************
دلتنگی
خوشه انگور سیاه است
لگدکوبش کن
لگدکوبش کن
بگذار ساعتی
سربسته بماند
مستت میکند
اندوه...
«شمس لنگرودی»
*******************************
گاهی باید به دور خود یک دیوار تنهایی کشید. نه برای اینکه دیگران را از خودت دور کنی.
بلکه ببینی چه کسی برای دیدنت دیوار را خراب میکند!
«ژان پل سارتر»«دستهای آلوده»*******************************
بس که دلتنگم اگر گریه کنم میگویند
قطرهای قصد نشان دادن دریا دارد
«فاضل نظری»*******************************
چه بی تابانه میخواهمت
ای دوریت آزمون تلخ زنده به گوری!
چه بی تابانه تو را طلب میکنم!
بر پشت سمندی
گویی، نو زین
که قرارش نیست
و فاصله
تجربه ئی بیهوده ست...
«احمد شاملو»
«بخشی از شعر»
*****************************
برای عاشق بی قرار ، بدتر از فردا روزی نیست.
«نادر ابراهیمی»
«آتش بدون دود»
*****************************
درد و رنج زندگی همه کاه بود، دلتنگیات کوه! کوهی که بر خانه ام فرو نشست.
«عباس معروفی»
*******************************
کاش دلتنگی نیز نام کوچکی میداشت
تا به جانش میخواندی:
نام کوچکی
تا به مهر آوازش میدادی.
همچون مرگ
که نام کوچکِ زندگیست.
«احمد شاملو»*******************************
بعد از تو ما مثل بنفشهها زندگی کردیم
ناچار بودیم
به درختها فکر کنیم
و زندگی کنار پنجره بود
کنار آستین کتم
زندگی در یک قدمی بود
به خاطر تو خشمم را در بهار پنهان کردم
دستم را به نردهها گرفتم
و از هیاهو دست کشیدم
زانو زدم
و سرم را، چون دهان عطری باز کردم.
«غلامرضا بروسان»*******************************