مروری بر ستون طنز در رسانه ها
تهران امروز> رقصی چنین میانه تهرانم آرزوست!
محمود فرجامی
داشتن دقت نظر فرامادی و توانایی دیدن تصویر باطنی موجودات، تحفهای الهی است که فقط به برخی از خواص اعطا میشود. تهرانامروز ما خواص ندارد. اما خوشبختانه در برخی نشریات از این نوع خاصها یافت میشود. یکی از این نشریات «پرتو سخن» است که سر ضمیر لوگوی تهرانامروز را کشف کرده است. این نشریه در مطلبی با عنوان « روزنامه تهرانامروز هر روز میرقصد» نوشته است:
«حروف كلمه امروز در لوگوي روزنامه «تهرانامروز» همراه با تغييرات معنادار بهگونهاي روي هم سوار شدهاند كه شكل زني را در حال رقص به خود گرفته است.
از جمله تغييرات ايجادشده ميشود به موارد زير اشاره كرد:
1 - انتهاي حروف «ر» در اين كلمه بهگونهاي تغيير كرده است كه شكل پاي زن در حال رقص به خود گرفته است.
2 - انتهاي حرف «و» و «ز» هم دستكاري شده تا بيشتر شكل دست به خود بگيرد.
3 - نزديكشدن نقطه حرف «ز» به خود حرف هم شكل سر را تداعي ميكند در حالي كه بهصورت طبيعي جاي نقطه آنجا نيست و موارد ديگر كه انتشار آن صحيح نيست.»
(از آنجایی که هیچ اعتمادی به گیومه نیست به صفحهبند روزنامه التماس میکنم که این بخش را یکطوری صفحهبندی كند که حتی یک درصد هم احتمال نرود که کسی فکر کند حاصل طنزنویسی من است. آبرو داریم!)
این نشریه در پایان این افشاگری در مورد لوگوی تهرانامروز از مدیران ارشاد خواسته است با تذکر به مدیران روزنامه تهرانامروز، این روزنامه را به تغییر لوگو ملزم کنند که قطعا آقای رامین هم تاکنون این پیشنهاد را دریافت کرده است.
اما پیش از هرگونه اقدامی ضمن تشکر بابت این همه دقت نظر معنوی، از مدیران پرتو سخن چند پرسش داریم که متقابلا از آقای رامین و سایر مدیران ارشاد تقاضا داریم ایشان را ملزم کنند به ما پاسخ بدهند:
1 - چند سالی است که میگفتند «همیشه پای یک زن درمیان است» ما باور نمیکردیم! خداوکیلی چقدر وقت گذاشتید که پای یک زن را در لوگوی تهرانامروز پیدا کنید؟
2 - اگر آدمي را میشناسید که پایش شبیه «ر» تهرانامروز است یا آدمی را سراغ دارید که کلهاش شبیه نقطه «ز» ماست چرا هرچه سریعتر به موسسه رویان معرفیاش نمیکنید؟ قطعا چنین موجودی دارای نوعی ژنوم جهش یافته است که به درد این موسسه سلولهای بنیادی میخورد.
3 - دوستان «زن در حال رقص» را در کجا دیدهاند که لوگوی ما را شبیه پای او یافتهاند؟
4 - عزیزانی که اینقدر به حفظ شعائر اخلاقی در لوگوها غیور هستند چرا یک نگاهی به لوگوی نشریه خودشان نمیاندازند و خواستار تغییر آن نمیشوند؟ اگر این اخلاقیات دست و پای ما را نبسته بود برایتان توضیح میدادم که آن دو تا نقطه «ت» شبیه چیست و آن سه تا نقطه «پ» به چه چیزی میماند... تازه نارنجی هم هست و کلی هم انحنا دارد!
محرمانه به صاحب امتیاز روزنامه، موسسه سیمای مهر هستی. سیماجون! اینها انحنای «ر» را اينجوري ميبينند؛ وای به حال اینکه اسم تو را بخوانند که خود من هر وقت میبینم دگرگون ميشوم. تا دیر نشده اسمت را عوض کن. مثلا بگذار: وجه محبت روزگار.
کیهان> گفت و شنود
گفت: گروهك هاي ضدانقلاب در خارج از كشور اعلام كرده بودند كه قرار است روز شنبه يك تظاهرات گسترده عليه جمهوري اسلامي ايران برپا كنند.
گفتم: پشه خودش چي هست كه فشارخونش باشه!
گفت: چند روز بود كه منافقين و سلطنت طلب ها و بهايي ها و ماركسيست ها در سايت ها و راديوهاي بيگانه و تلويزيون هاي اروپايي و آمريكايي براي اين تجمع تبليغ مي كردند.
گفتم: خب! حالا چي شد؟
گفت: روز شنبه در برلين 8 نفر، در لندن 11نفر و در لس آنجلس 9نفر جمع شده بودند.
گفتم: شخصي به يك نقاش سفارش داد كه منظره ميدان جنگ را برايش نقاشي كند و بعد از چند روز كه مراجعه كرد، نقاش تابلويي با منظره يك كوه به او تحويل داد. يارو با تعجب پرسيد، پس صحنه جنگ چي شد؟ و نقاش گفت؛ اين كوه را مي بيني؟ الان پشت اين كوه جنگ با شدت در جريان است!!
خبرآنلاین> در قزوین با کروبی چه کردند؟!
شهرام شکیبا
خیلی خوب است که آدم بلد باشد شعر بگوید. چون تاریخ را به نظم درمیآورد.
خصوصاً در این وقایع اخیر که تاریخ به شدت بینظم شده و این شاعران هستند که میتوانند تاریخ را به رشته نظم درآورند. مثلاً در نهم دیماه که مهدی کروبی به قزوین رفته بود تا تاریخ را بینظم کند؛ یک شاعر غیور قزوینی به سرعت جریان را منظم و منظوم کرد.
از طرفی چون شاعر مربوطه دستش خوب گرم کار شده بود، قضیه کشف حجاب و تاریخ انتشار روزنامه «رسالت» را هم یکجا به نظم درآورد که در روزنامه «رسالت» دیروز چاپ شد.
1- به نظر شما شاعر مربوطه قصد داشته آبروی «کروبی» را ببرد، یا رژیم ستمشاهی یا روزنامه رسالت را؟
2- آیا اساساً شاعر مربوطه قصد شوخی داشته یا نه؟
3- سفارش همه رقم شعر پذیرفته میشود: شعر عروسی، شعر عزا، شعر بعلهبرون و ختنهسوران درونمایی سیاسی، فرهنگی، اجتماعی با هم که به صرفهتر هست. یک شعر بخرید و یک عمر حال کنید.
4- اشکال هرچه هست ربطی به شاعر ندارد. اشکال از کروبی است که میان این همه شهر، به قزوین سفر کرده است. اساساً او در قزوین چه کاری داشته که طبع لطیف شاعر را آزرده کرده؟ مرد حسابی! میخواهی بروی سفر، برو به «الیگودرز» که مردمش به تو پشت نکنند. به قول شاعر
قزوین ما به عامل بیگانه پشت کرد
سوی کسی که ضد ولی بود مشت کرد
حالا خوب شد که رفتی آنجا و مردم ضمن آنکه به تو پشت کردند، سویت «مشت» هم کردند؟!
5- آدم برای سفر به هر شهری حتماً باید بداند که مردم آن خطه چکارهاند. طبیعی است که مردمی هنوز آیینه تکثیر میکنند به عامل بیگانه پشت کرده و همزمان به سوی وی مشت کنند.
مردم هنوز آیینه تکثیر میکنند
هر فتنهای که هست به زنجیر میکنند
6- آدم عاقل کسی است که به جایی سفر کند که برایش پاک و امن باشد و بتواند آنجا یک لحظه بنشیند و زندگی کند. خب طبیعی است که در چنین شرایطی کروبی نباید به قزوین سفر میکرد. چرا که به قول شاعر:
جایی برای فتنهگران پاک و امن نیست
نتوان دگر به فتنهگریها نشست و زیست
7- ما که بالاخره نفهمیدیم کی با چی به کجا حمله کرده. فقط میتوانیم به سؤال مهم شاعر پاسخ بدهیم که گاو، گل و ریحان را میخورد و احتمالاً منظور شما هم این بوده که گاو گل و ریحان میخورد ولی گل و ریحان هم به او پشت میکند و ضمن پشت کردن به سوی او مشت هم میکند که البته به لحاظ فیزیکی و آناتومی انصافاً کار مشکلی هم هست
قزوین ما به عامل بیگانه پشت کرد
سوی کسی که ضد ولی بود مشت کرد
چون گاو شاخدار به ما حمله میکند
بنگر که گاو با گل و ریحان چه میکند
8- آیا شاعر مورد نظر گوشه چشمی هم به موضوعات دیگر داشته و احتمالاً سوژه دیگری هم در شعر وی موجود است؟ کسی هنوز نمیداند ولی چندان هم بعید بهنظر نمیرسد. شاید ماده تاریخ افتتاح قصابی یا سبزیفروشی سر کوچه هم در آن باشد. بالاخص با توجه به بیت:
چون گاو شاخدار به ما حمله میکند
بنگر که گاو با گل و ریحان چه میکند؟
9 - با توجه به همین بیت فوق شاید شاعر به تأسی از «فدریکو گارسیا لورکا»، مرثیهای هم برای «ایگناسیو» گاوباز مشهور اسپانیایی گفته باشد. چون تا جایی که من میدانم، کسی در قزوین به «گاوبازی» مشهور نیست!
10 - ضمناً در بیت فوق دو کار خاص در ادبیات صورت گرفته. یکی اشاره به بیمصرفی شاخ گاو و برای غذاخوردنش و دومی قافیه کردن کلمات «چه» و «حمله» که در تاریخ ادبیات بیسابقه است. لذا بدینوسیله از شاعر تشکر مینماییم.
11- شاعر در بخش دیگری از این مثنوی شورانگیز که همانا سه بیت ابتدایی آن است، به تاریخ بلند شدن «فوارههای امت اسلام» و «تیز شدن آتشفشان خلق» اشارهای بیّن و روشن دارد تاریخ بلند شدن آنها را اعلام میکند که این نیز در نوع خود بینظیر است و درخور تحسین.
دیماه را دو واقعه آتشفشانی است
این ماه از دو قله خود آسمانی است
یک نوزده و آن دگری نُه عزیز شد
آتشفشان خلق در این قصه تیز شد
فوارههای امت اسلام شد بلند
دشمن از این دو واقعه افتاد در کمند
12- بجاست که جناب استاد مرتضی امیریاسفندقه (بزرگترین شاعر چند ماه گذشته و دبیر جشنواره شعر فجر) جایزه نوبل امسال شعر فجر را با کلیه متعلقاتش به این شاعر حماسهسرای قزوینی تقدیم کند. انشاءالله.
13- قطعاً این سؤال مطرح است که سرانجام مردم قزوین با کروبی چه کردند و چرا؟ که شاعر این سؤال را هم بیپاسخ نگذاشته است:
جایی برای نخبه نادان نداشتیم
او را به خاک برده و آنجا گذاشتیم!!