کد خبر: ۳۳۷۰۴۷
تاریخ: ۲۷ آبان ۱۳۹۶ - ۱۴:۴۸
آیا مردم هم میتوانستند بگویند احمدینژاد را نمیخواهند؟
آیا اینگونه که او الان آزادانه در حرم حضرت عبدالعظیم فریاد می زند که فلانی و بهمانی را ما نمی خواهیم،دیگر هم می توانستند آزادنه فریاد بزنند که او را نمی خواهند؟ البته که می توانستند فریاد بزنند او را نمی خواهند!اما سرنوشت آنانی که فریاد می زدند او را نمی خواهند در اختیار سعید مرتضوی دادستان مورد علاقه احمدی نژاد قرار می گرفت!
وبسایت خبری - تحلیلی فرارو farau.com | @fararunews ماجرای محمود احمدی نژاد، از همان ابتدا ماجرا مبهم و تاریکی نبود، اهل تجربهی سیاست، دو سال پس از آغاز دور اول ریاست جمهوری وی، به روشنی میدیدندکه سرانجام راهی که محمود احمدی نژاد به دنبال آن است، کجاست؛ اما عدهای از سر مصلحت و خویشتن داری و عدهای هم به امید آنکه خداوند در قلب او تغییری ایجاد کند، با رفتاری که او برای خودش در حال رقم زدن بود، مماشات کردند. البته عدهای هم با علم و اطلاع از رفتارهای وی، زبان گشودند که سرنوشت منتقدان احمدی نژاد هم که مشخص است!
به گزارش تابناک محمود احمدی نژاد از همان روز اول مشخص کرد که یک تجدید نظر طلب است، او نظم و ساختار موجود را قبول نداشت، البته مانند همه تجدید نظر طلبهای دیگر راه حل بهتری، جز راه حل خودش که ملغمهای از تفاسیر گنگ و مبهم از الهیات اسلامی و مدیریت لحظهای بود، ارائه نمیکرد؛ او تجدید نظر طلب به قصد خراب کردن آنچه قبول نداشت بود؛ اما بنایی هم برای ساختن در توان نداشت؛ نه از لحاظ نظری و نه عملی! تاکتیک او برای خراب کردن هم، ساده بود؛ او همه واقعیات را ساده سازی میکرد؛ بخشی از واقعیات را میگرفت و بی توجه به همه واقعیت، از آن بخش برای نابود کردن آنچه واقعیت بود در روی زمین استفاده میکرد و در این برخی برای این خراب کردنها هم هورا میکشیدند که خراب کردن میراث و منافع برای مخربش لذتی وصف ناپذیر دارد!
بر اساس این گزارش بدون اینکه، قصدی برای تحلیل رفتار احمدی نژاد وجود داشته باشد، صرفا همین مورد بست نشینی وی و دوستانش در اعتراض به احضار به دادسرا را با موارد مشابه رفتار زمانی که در قدرت بود و سعیدی مرتضوی هم دادستان تهران بود و شدیدترین برخوردها را در رونامه نگاران و منتقدان داشت، مقایسه کنیم؛ سعید مرتضوی که اتفاقا حتی پس از فجایع کهریزک، اگر دست چپ و راست محمود احمدی نژاد نبود، حتما یار غار او بود که هم ریاست ستاد مبارزه با قاچاق را به او داد و هم وی را به ریاست سازمان تامین اجتماعی رساند و قویا از او در هر جایگاهی دفاعی ارزندهای کرد! امروز احمدی نژاد در حالی ندای وا اسلاما سر میدهد که سمبل برخوردهای فلهای با منتقدان در زمانی که احمدی نژاد رئیس جمهور بود و همچنین یکی از عاملان فجایع کهریزک را زیر بال و پر خود دارد!
اکنون سوال از احمدی نژاد این است که آیا اینگونه که او الان آزادانه در حرم حضرت عبدالعظیم فریاد میزند که فلانی و بهمانی را ما نمیخواهیم، دیگر هم میتوانستند آزادنه فریاد بزنند که او را نمیخواهند؟ البته که میتوانستند فریاد بزنند او را نمیخواهند، اما سرنوشت آنانی که فریاد میزدند او را نمیخواهند در اختیار سعید مرتضوی دادستان مورد علاقه احمدی نژاد قرار میگرفت! سرنوشتی که زخمهای آن، چون نیش بر قلب خیلی عظیمی از منتقدان همچنان، نیشتر میزند.
از تحصن خنده دارتر اینکه، در مقابل خلق الله فریاد بی پناهی سر میدهند و بعد به رهبر انقلاب به عنوان پناه نامه میزند و برای پرونده خود آیت الله هاشمی شاهرودی را به عنوان قاضی انتخاب میکنند؛ تا لابد اگر آیت الله هاشمی شاهرودی هم در پرونده حکمی علیه آنان داد، علیه او هم شعارها بدهند و با او هم همان کاری را بکنند که با بقیه مخالفان و منتقدان کردند! احمدی نژاد دوست دارد که همه چیز را ساده کند؛ همه را به سادگی بگیرد تا به سادگی به هر چه میخواهد برسد، اما این بارها، مساله به این سادگیها که او فکر میکند، نیست.