کد خبر: ۳۰۲۱۶۳
تاریخ: ۲۱ دی ۱۳۹۵ - ۱۲:۲۰
هاشمی به روایت همسر و فرزندان
وبسایت خبری - تحلیلی فرارو farau.com | @fararunews نام آیتالله هاشمیرفسنجانی بیش از هر سیاستمدار دیگری با عبارت «خانواده» گره خورده است. هاشمی متولد روستایی در منطقه نوق کرمان بود؛ روستایی با آب و خاک شور که مردمانش از آن پسته شیرین و محصولاتی دیگر برداشت میکنند. او در آستانه نهمین دهه زندگیاش خودش را اینگونه توصیف کرده بود: «{خودم را} یک انسان روستایی میدانم که در روستا بزرگ شدم و به حوزه علمیه رفتم. بعدها در مسئولیتهای اجتماعی و سیاسی، هم خدمت کردم و هم خطا کردم. من یک انسان کاملا معمولی بودم...» فاطمه، محسن، فائزه، مهدی و یاسر بهترتیب فرزندان هاشمیرفسنجانیاند. هاشمیرفسنجانی با عفت مرعشی که یک سال از خودش کوچکتر بود، در سال ١٣٣٧ ازدواج کرد. «خانواده هاشمیرفسنجانی» گزاره بسیار مشهور و نامآشنایی است. بهویژه جناح اصولگرا و رسانههای منتسب به آن، تمایل زیادی به کنکاش و صحبت و خبررسانی درباره این خانواده داشتند. علت مهم آن، این بود کنش سیاسی هاشمی فقط مخصوص و معطوف به خودش نبود؛ کل خانواده درگیر آن بودند. سفره زندگی هیچ سیاستمداری به اندازه هاشمی در رسانهها و عرصه عمومی پهن نشد. به بهانه درگذشت آیتالله هاشمیرفسنجانی، او را از نگاه خانوادهاش دیدهایم.
پدر معتدلخانواده هاشمی هم معتقد هستند که پدر همواره بر محور اعتدال حرکت میکرده است. محسن هاشمی در گفتوگویی با اشاره به اینکه موضع آقای هاشمی از ابتدای انقلاب تاکنون، مخالفت با تندروی بوده است و ایشان بنای این را نداشته است که خود را در یک جناح سیاسی تعریف کند، گفته بود: «اما بهطور طبیعی وقتی که تندروهای یک جناح در آن جناح دارای قدرت بیشتری میشوند و عقلا و میانهروها را به حاشیه میرانند، تندروها در مقابل خود مانع بزرگی را به نام آیتالله هاشمیرفسنجانی میبینند و سعی در تخریب و حذف ایشان میکنند و تصور افکار عمومی این میشود که جناح چپ یا راست با آقای هاشمی درگیر شده است». خانواده هاشمی معتقد بودند پدر، هم از جانب اصلاحطلبان ضربه خورد و هم اصولگرایان. فاطمه هم گفته بود: «آقای هاشمی تاکنون از سوی افراد بسیاری ضربه خورده است. مگر اصلاحطلبان به وی کم ضربه زدند؛ اما باز هم با آنها همکاری کرد. آقای هاشمی هرگاه ببیند که گروه و دستهای در راه مردم قدم برمیدارد و نیت آنان خدایی است، به آنها کمک میکند».
یاسر هم درباره اعتدال پدر گفته بود: «از دیدگاه آیتالله هاشمی همه احزاب خوب و دوست هستند و ایشان حزبی را مخالف و دشمن تلقی نمیکنند، ایشان در رفتار سیاسی خود نیز هیچ کینهای به گروه یا جناحی ندارد، به همین دلیل است که در گذشته جناحی که مخالف هاشمی بودند، امروز بهراحتی در کنار ایشان حضور دارند».
ورود دوباره پدر به عرصه سیاستدر فیلم تبلیغاتی سال ٨٤ هاشمیرفسنجانی، خانواده از مخالفت خود با ورود دوباره پدر به عرصه انتخابات ریاستجمهوری میگویند. سال ٩٢ هم آنطور که از فرزندان هاشمی نقل شده، همه مخالف ورود دوباره پدر به عرصه انتخابات بودند. فائزه گفته بود: «تمام خانواده مخالف کاندیداشدن آقای هاشمی بودند. پدرم تا روز آخر هم میگفت من کاندیدا نمیشوم، ما هم فکر میکردیم واقعا نمیشود. مامان بهشدت مخالف بود؛ همه مخالف بودیم ولی ایشان تشخیص دادند باید کاندیدا شوند و کار خوبی هم کردند».
فاطمه هم گفته بود: «برای خانواده سخت است؛ اما وقتی تقاضاهای مردم را برای حضور ایشان دیدیم، درخواستهای مختلفی در این مدت مطرح شد که به این نتیجه رسیدیم بخش عظیمی از مردم خواستار حضور حاجآقا در انتخابات هستند و با نیامدن ایشان دست رد به سینه آنها زده شده و ناامیدی ایجاد میشود. بههمیندلیل به پدر اصرار داشتیم نباید مردم را ناامید کند. پدر هم میگفتند من نمیخواهم مردم ناامید شوند». بااینحال، وقتی پای آمدن پدر به عرصه انتخابات قطعی شد، فائزه گفت: «ما مخالف آمدن پدر بودیم؛ اما معنیاش این نیست که همراهی نکنیم. بالاخره ایشان باید خودش تشخیص بدهد، ولی اگر تصمیم بگیرد بقیه حمایت خواهند کرد. ولی موقع مشورت، ما همه مخالف بودیم».
فاطمه گفته بود: «پدر من سرمایه انقلاب است. همانطور که پدر من در زمان جنگ این کشور را نجات داد، رفت و با حضرت امام (ره) صحبت کرد و گفت دیگر نمیتوانیم ادامه دهیم، همانطور که بعد از جنگ کشور را اداره کرد، امروز هم میتواند به بهبود شرایط کمک کند». محسن هم در مقایسه وضعیت سال ٨٤ و ٩٢ گفته بود: «ایشان آنموقع میگفتند اگر حس کنم کسی نیست و باعث ضربه به نظام میشود، تصمیم میگیرم بیایم. الان هم این دیدگاه و موضع را دارند؛ با این تفاوت که این بار ایشان فکر میکنند که بر فرض آمدن و رأی هم آوردن، باید بتوانند برای کشور کاری کنند این موضعگیری ایشان هم به دید واقعگرای آنها باز میگردد و با همین دید باید سبک و سنگین کنند که حضورشان به نفع نظام باشد و نه باعث اختلاف».
پدر و ماجرای ردصلاحیتهاهم خودش ردصلاحیت شد و هم برخی کسانی که به او نزدیک بودند. این اواخر بهویژه از ردصلاحیتشدن سیدحسن خمینی به شدت دلگیر شد. تا جایی که گفت: «صلاحیت شخصیتی که اشبه به جدش امام خمینی است را قبول نمیکنید؛ شما صلاحیت خود را از کجا آوردهاید؟ چه کسی به شما اجازه داده است که قضاوت کنید؟ چه کسی به شما اجازه داد که یکجا بنشینید و داوری کنید؟ برای مجلس و دولت و جاهای دیگر و اختیارات را در دست بگیرید؟» «فاطمه هاشمی گفته بود: «ناراحتی آقای هاشمی از رد صلاحیت سیدحسن آقا دوجنبه داشت؛ نخست اینکه ناراحت بودند حقش حضور در انتخابات خبرگان بود که نشد. موضوع دوم هم این بود که آقای سیدحسن نوه امام خمینی هستند و در این راستا دلیلی برای عدم تأیید صلاحیت ایشان وجود نداشت».
هاشمی در جمع خانوادههاشمیرفسنجانی در جمع خانواده چگونه بود؟ در خاطرات خودش زیاد میبینیم که به جزئیات زندگی خانوادگی اشاره میکند؛ از رفتوآمدها تا حتی غذای ناهار و شام. از اینکه در کارهای خانه به عفت هم کمک کرده گاهی نوشته است. فاطمه هاشمی درباره حضور پدر در خانواده گفته بود: «همه کارهای پدر من در خانه مشورتی است و ایشان درباره کاری که به خانواده مربوط باشد، نظر ما را هم میگیرند که ما هم میگوییم هرچه شما بگویید. ما یک خانواده بههموابسته هستیم، دنبال پیامدادن نیستیم و رفتار خانوادگی ماست؛ برای مثال جمعهها همه اعضای فامیل در خانه پدرم جمع هستیم. روز جمعه هم غذای خاصی آماده نمیشود. یک زمانی مادرم خودش درست میکند و زمانی هم ما از مادرم میخواهیم غذایی برایمان درست کنند. من هم آبگوشت دوست دارم». همسر هاشمی هم درباره نوع غذایی که هاشمی دوست داشت گفته بود: «آنقدر در غذاخوردن سهل برخورد میکنند که نمیدانم و نمیفهمم غذای محبوب ایشان چه بوده، هر چیزی که من میپختم و میپزم، ایشان بدون گله و شکوه و با لذت میخورند. غذای مخصوص هم ما هیچوقت نداشته و نداریم. مثل همه خانوادهها غذای معمولی در خانه خودم درست میکنم. دستپخت هرچه باشد دوست دارند».
به گفته فاطمه هاشمی حرفهای خانوادگی هم چیزی غیر از حرف سیاسی نبود: «حتی دور هم نیز که جمع میشویم، بحث خانوادگی نیست و بیشتر بحث سیاسی است. زندگی سیاسی راحت نیست؛ اما ما دیگر درگیر آن شدهایم». آیا هاشمی با خانواده درددل میکرد؟ فاطمه هاشمی گفته بود: «با هیچکس، بابای ما با کسی درددل نمیکند».
خانواده بر تساهل پدر در امور شخصی تأکید میکنند؛ برای مثال فائزه درباره روابط خانوادگی و فامیلی قبل از انقلاب گفته بود: «همه فامیل محجبه نبودند؛ همهجور بودند توی فامیل ما، ما هم رفتوآمد داشتیم و اصلا مشکلی نبود؛ مثلا وقتی به خانه ما میآمدند به احترام بابا، باحجاب میآمدند؛ ولی بودند فامیلهایی که بیحجاب بودند. ما با آنها رفتوآمد هم داشتیم؛ یعنی اصلا این تابو نبود که الان این بیحجاب است، ما با او رفتوآمد نکنیم؛ این، اینجور است، ما با او رفتوآمد نکنیم؛ خیلی این مسائل عادی بود».
از زبان عفتعفت مرعشی، چگونه همسر را توصیف کرده بود؟ «هاشمی بعضی وقتها گوشتتلخه، ولی بیشتر وقتها گوشتشیرینه؛ البته شیرینترین روزها، پیروزی انقلاب اسلامی و اتمام جنگ و آمدن اسرا و این اواخر هم روزی بود که مهدی از خارج به خانه آمد و میگفت خطایی نکردم که بترسم، اگر هم تابهحال نمیآمدم به توصیه دیگران بود». عفت خانم معتقد بود بچهها همه شبیه پدر شدهاند: «تقریبا همه شبیه پدرشان هستند، حالا کدامش بیشتر را باید مردم بفهمند. محسن به نظرم عاقلتر عمل میکند و در حیات اعتدال پدرش را قویتر دارد». درباره اینکه کدام روحیه هاشمی را بیشتر میپسندید هم گفته بود: «روحیه صبوری و شکیبایی ایشان در برابر مصائب و مشکلات را. ایشان اهل دعوا و هیاهو نیست، زندگی را آرام میگیرد، هرکسی هم هرچه میگوید، معمولا جواب نمیدهد یا کوتاه و بهموقع و پر اثر جواب میدهد. ندیدهام تابهحال از موضوعی یا کسی یا چیزی شکوهای کنند، تکیه عمیقی به خدا دارند، آقای هاشمی آنقدر صبور هستند که آدم نمیفهمد چیزی شده است. روزگار هرچقدر سخت باشد، ایشان صبور هستند و این صبوری ایشان به همه ما نیز منتقل شده است».
واکنش به هجمههاواکنش خانواده هاشمی به هجمهها و حملهها به او چه بود؟ فاطمه گفته بود: «وقتی ما ناراحت میشویم، پدر آیههای صابرین را برای ما میخوانند و میگویند باید صبر کرد و همیشه هم گفتهاند من هدفی را انتخاب کردهام که در این راه سختیهای زیادی را باید تحمل کنم. مادر من خیلی نسبت به حملاتی که به پدر میشود ناراحت میشوند و میگویند ٣٠ سال برای انقلاب زحمت کشید و ٢٠ سال نیز قبل از انقلاب در زندان بود یا فراری بود، حالا منصفانه نیست که اینگونه با ایشان برخورد شود.
مادر (به پدر) میگوید چرا مقابل انتقادها واکنش نشان نمیدهید و سکوت میکنید؟ و پدر میگوید من صبر میکنم. ناراحتی مادر بیشتر این است که خانواده ما اینهمه به انقلاب خدمت کرده؛ اما چرا گاهی برخوردهای بیرحمانهای میشود؟ در واقع مادر توقع ندارد اینطور برخورد شود».
ثروت پدرمهمترین سؤالی که خانواده هاشمی این سالها با آن روبهرو بودهاند، پاسخگویی درباره ثروت پدر و خانواده بوده است. یاسر هاشمی دراینباره گفته بود: «بالاخره سطح زندگی آقای هاشمی بهعنوان یک روحانی در مقایسه با سایر روحانیون قبل از انقلاب مقداری بالاتر بود و ایشان اهل کار و تلاش بودند. بخشی از هزینههای مبارزه را نیز از طریق فعالیتهایی که انجام دادهاند، تأمین کردند. پدر فردی چندبُعدی بودند و در زندگیشان فقط به درس و منبر نمیپرداختند. خانواده پدر نیز باغدار بودند و در رفسنجان باغ پسته داشتند؛ اینگونه هم نبود که کل پستههای رفسنجان برای ایشان باشد، بلکه وسعت این باغ، مانند باغ سایر باغداران و رعیتهای رفسنجان است. در این شرایط و با وجود این باغ و فعالیتهای چندبعدی پدر، زندگی بهخوبی میگذشت. ایشان همچنین به دلیل استعدادهایی که از آن برخوردار بود، فعالیتهای دیگری نیز داشتند؛ برای مثال زمانی که در زندان شاه بودند، کار ساختوساز انجام میدادند و هزینههای مبارزه را از این طریق تأمین میکردند؛ اما درست از زمان شروع انقلاب، تمام کارهای اقتصادی آقای هاشمی متوقف شد، یعنی ایشان از بعد از انقلاب تمام داراییها و زندگی خود را صرف انقلاب و مدیریت کشور کردند و حتی یک ریال نیز تاکنون به دارایی و ثروت ایشان افزوده نشده است».
یاسر با اشاره به سخنان رهبری در خطبههای نماز جمعه تهران، پس از اتفاقات سال ٨٨ نیز که گفته بود: «آقای هاشمی قبل از انقلاب، اموال خود را صرف مبارزه میکرد و در سال اخیر هم با بهعهدهگرفتن مسئولیتهای فراوان، در حساسترین مقاطع در خدمت انقلاب و نظام بوده و هرگز از انقلاب برای خودش، مالی نیندوخته است و مردم باید به این حقایق توجه داشته باشند»، بهصراحت بر این موضوع تأکید کرد.
یاسر گفته بود: «از جمله داراییهای شاخصی که پدر از پیش از انقلاب داشتند، تعدادی زمین بود که از این تعداد ٢٥ قطعه را میان فرزندانشان تقسیم و به هرکدام از ما پنج قطعه زمین واگذار کردهاند، تعدادی زمین نیز به مادرم واگذار کردهاند، مابقی زمینها را نیز به تعدادی از طلاب جوانی که در حال تحصیل بودند اهدا کردند، تعدادی از این زمینها را هم برای گذران زندگی روزمره خود نگه داشتهاند و هر چند سال یکبار یکی از این زمینها را میفروشند و هزینههای جاری خود را تأمین میکنند». فاطمه هاشمی هم گفته بود: «وضعیت ایشان شبیه یک آدم معمولی است که وضعیت خوبی دارد، متوسط به بالا. باغ پسته هم ارثیه پدری ایشان بود. تازه پدر من چون مبارزه سیاسی میکرده نتوانسته دارایی خود را افزایش دهد، درحالیکه در رفسنجان این رسم است».