هوش جمعی و ازدواج سفید
وبسایت خبری - تحلیلی فرارو farau.com | @fararunews
فرارو- دکتر رسول رمضانیان*؛ این روزها جامعه ایران با ناهنجاری به نام ازدواج سفید(هم‌باشی سیاه) روبرو است که مسوولین فرهنگی و اجتماعی از جمله وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی نسبت به رواج آن ابراز تاسف و نگرانی کرده‌اند.  از آنجا که زمینه تحقیقاتی نگارنده مدلسازی محاسباتی سیستم‌های اجتماعی است، نگارنده تصمیم گرفت تا چند سطری در مورد رابطه بین ازدواج سفید و هوش جمعی بنویسد، به این امید که مسوولین بتوانند با استفاده از این نگاه راهکاری برای این ناهنجاری بیابند.

هوش جمعی نوعی هوش، حاصل از کنش همه اعضای جامعه با یکدیگر، برای حل مسائل است. در هوش جمعی، اعضای جامعه ضرورتا موجودات هوشمندی نیستند بلکه نحوه تعامل و کنش آنها با یکدیگر است که منجر به حل مسائل دشوار می‌شود. این نوع هوش در میان حشرات، پرندگان و ماهیان دیده شده است، و در هوش مصنوعی، با الهام از طبیعت، الگوریتم‌های بهینه‌سازی چون الگوریتم مورچه‌ها، زنبورهای عسل و ... معرفی شده است. برای مثال، یک تک مورچه‌ به تنها‌یی هوش کافی را برای آنکه کوتاه‌ترین مسیر بین غذا و لانه را پیدا کند ندارد، ولی تعامل مورچه‌ها با یکدیگر این امکان را میسر می‌سازد که کوتاه‌ترین مسیر ممکن توسط گله مورچه‌ها پیدا شود.

در انسان‌ها نیز هوش جمعی دیده می‌شود و می‌توان به الگوریتم فرهنگی، رقابت استعماری و مد پوشش به عنوان نمونه‌هایی از الگوریتم‌های بهینه‌سازی اشاره کرد که با الهام از تعامل انسان‌ها با یکدیگر ارائه شده‌اند. بسیاری از پدیده‌هایی که در جوامع انسانی دیده می‌شوند معلول نه تصمیم‌های یک فرد، بلکه معلول تعامل‌های همه اعضای جامعه با یکدیگر است. وقتی یک جامعه با یک مساله روبرو می‌شود، هوش جمعی یک راه‌حل ارائه می‌دهد که ضرورتا سازگار با عرف و قوانین جامعه نیست، و در اینجا این سوال مطرح می‌شود که واکنش عقلانی در برابر راه‌حل حاصل شده توسط هوش جمعی که به سرعت نیز رواج پیدا می‌کند، چیست؟

برای مثالی دیگر از هوش جمعی، بگذارید به مسیرهایی که مردم در بین چمن‌ها و خیابان‌ها ایجاد می‌کنند اشاره کنیم. شهرداری در سطح شهر مکان‌های مختلفی را چمن‌کاری می‌کند، اما بعد از مدتی می‌بیند که مردم (که همواره کوتاه ترین راه را برای رفت و آمد انتخاب می‌کنند) از روی بخش‌هایی از چمن‌ها رد می‌شوند و با رفتار جمعی خود مسیری که (چمن آن لگد مال و خاکی می‌شود) را ایجاد می‌کنند. یا برای نمونه‌ای دیگر، شهرداری در منطقه‌ای خط‌کشی عابر پیاده می‌کند،  و بعد از چندسال یک فروشگاه در حاشیه خیابان تاسیس می‌شود و شهرداری مشاهده می‌کند که پس از تاسیس فروشگاه، مردم دیگر از خط عابر پیاده برای عبور از خیابان استفاده نمی‌کنند و با هوش جمعی خود مسیری جدید را از نقطه‌ای دیگر از خیابان برای عبور ایجاد کرده‌اند.

حال شهرداری دو راه دارد: روش اول بازدارنده است وآن این است که برای حفاظت از چمن‌ها دور چمن‌زار را حصار بکشد تا مردم از بین چمن‌ها رد نشوند. روش دوم، که شهرداری تهران نیز آن را انجام می‌دهد، آن است که بیاید همان مسیرهایی که مردم از روی چمن رد شده‌اند را سنگ‌فرش کند، و همچنین در مسیر جدیدی که مردم از خیابان عبور می‌کنند پل عابر پیاده بنا کند. شهرداری کوتاه‌ترین مسیری که هوش جمعی به عنوان یک راه حل ناهنجار (با چمن‌کاری و خط‌کشی مورد نظر شهرداری) حاصل کرده است را سنگ‌فرش می‌کند تا مردم از توی گل ولای رد نشوند و همچنین پل عابر پیاده می‌گذارد تا مردم بدون خطر از خیابان رد شوند.

از نگاه نگارنده، ازدواج سفید نیز یک راه‌حل ناهنجار برای مساله رفع نیازهای عاطفی-جنسی-تولید‌مثل است که با توجه به شرایط اجتماعی-اقتصادی کنونی توسط هوش جمعی حاصل شده است. این تصور صحیح نیست که ازدواج سفید ابداع یک فرد باشد یا اینکه سوغات غرب باشد، بلکه محصول هوش جمعی بخشی از جامعه برای حل مساله نیازهای زن و مرد است.

در یک جامعه، ازدواج سفید زندگی مشترک یک زن و مرد است، بدون آنکه قراداد حقوقی ارائه شده توسط جامعه را امضا کرده باشند. قرادادهای حقوقی از طرف جامعه به این منظور ارائه می‌شوند تا طرفین قرارداد بتوانند حقوق خود را پیگیری کنند و اجتماع بتواند مبتنی بر مفاد قراداد از آنها حمایت کند. پرسش اینجاست که چرا بخشی از جامعه برای حل مساله‌ی نیازهای عاطفی-جنسی-تولید‌مثل خود از قرارداد حقوقی ارائه شده توسط جامعه استقبال نمی‌کند و تصمیم گرفته است که زندگی و توافقی مشترک بدون قرارداد حقوقی را پی بگیرد (که البته ممکن است، به علت عدم تمایل به قرارداد حقوقی ارائه شده، در بعضی موارد محرمیت شرعی نیز مورد غفلت قرار بگیرد).  

هوش جمعی با توجه به شرایط اجتماعی-اقتصادی، همواره بهینه‌ترین راه را برای زندگی و رفع نیازهای اعضای گروه ارائه می‌دهد. وقتی جامعه با شرایط جدید روبرو می‌شود، هوش جمعی برای رفع نیازها ساماندهی جدید فرهنگی ایجاد می‌کند. باید پرسید که شرایط اجتماعی-اقتصادی در دهه گذشته چگونه تغییر کرده است که سبب شده است هوش جمعی راه‌حل ناهنجار ازدواج سفید را ارائه دهد؟

برای نمونه می‌توان به این تغییرات اجتماعی-اقتصادی اشاره کرد که دختران و زنان جامعه تحصیل کرده‌‌اند و چون بخشی از عمر خود را صرف تحصیل کرده‌اند توقع استقلال و حق کار دارند، و دیگر مثل نسل گذشته خود مایل به بستن قرارداد حقوقی که حق مجوز کار و طلاق را به شوهر منتقل می‌کند، نیستند. از طرفی با بزرگ شدن شهرها افراد به سختی می توانند به یکدیگر اعتماد کنند و پسران جامعه حاضر نیستند مهریه‌ را به عهده بگیرند که چه بسا این زندگی مشترک (که به علت بزرگ شدن شهرها با آشنایی اندک شروع شده است) چندسالی بیشتر طول نکشد و آنها مجبور به پرداخت مهریه‌ای سنگین شوند.

پسران از خود می‌پرسند چرا باید مایل به قراردادی باشند که آنها را بدهکار می‌کند و طرف دیگر قرارداد هر وقت اراده کند بتواند از آنها حداقل صد و ده سکه طلا طلب کند. دختران کنونی که سالهای عمر خود را صرف یادگیری تخصص در دانشگاه‌ها کرده‌اند و می‌توانند استقلال مالی داشته باشند، از خود می‌پرسند که چرا باید مایل به امضای قراردادی باشند که بعضی از حقوقی که اکنون دارند را در اختیار یک فرد دیگر می‌گذارد.

از نگاه نظریه بازی‌ها، یک توافق برای آنکه پایدار بماند باید حداقل در شرایط تعادل نش صدق کند. آمار بالای طلاق در کشور نشان می‌دهد که سند ازدواج کنونی شرایط لازم را برای حفظ پایداری ندارد. چه بسا یک راه‌حل آن باشد که در کنار سند ازدواج کنونی یک سند حقوقی جدید نیز ارائه شود که با توجه به شرایط اجتماعی-اقتصادی کنونی در تعادل باشد. همانند نگاه شهرداری تهران که محل عبور مردم را سنگ‌فرش می‌کند تا کفش آنها آلوده به گل و لای نشود، یک سند حقوقی جدید که در تعادل باشد می‌تواند مورد اقبال عموم قرار گیرد تا عرف، شرع و بنیان خانواده حفظ شود.


*هیات علمی دانشگاه صنعتی شریف