مصائب انحلال مؤسسه مالی برای خانواده رئیس شعبه
وبسایت خبری - تحلیلی فرارو farau.com | @fararunews
 مطلب زیر را یکی از خوانندگان برای فرارو ارسال کرده است


با سلام و خسته نباشید، ضمن آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما

اینجانب ف.ف فرزند رییس شعبه یکی از شعب موسسه اعتماد ایرانیان هستم.

علت نگارش این نامه، مشکلاتی است که در این موسسه پیش آمده است و خانواده اینجانب و بسیاری دیگر از خانواده ها را ماهها است درگیر خود کرده است.

بعد از اعلام معاون نظارتی بانک مرکزی جناب آقای ابراهیم درویش مبنی بر غیر قانونی بودن این موسسه از بهمن سال 90 حساب ایرانیان نزد تمامی بانک ها مسدود شد و این روند ادامه داشت تا اینکه در اواخر خرداد کمبود نقدینگی باعث هجوم مشتریان به شعبه شد تا اینکه مسئولین بانک مرکزی از منحل شدن این موسسه و ادغام آن با بانک قوامین در تاریخ 1391/4/3خبر دادند.

اعلام کردند که از دهم تیر ماه مردم می‌توانند برای برداشت سپرده خود به شعب مراجعه کنند و قرار بر این بود حداکثر مبلغ پرداختی 5 میلیون تومان باشد که این روند تا 4/21 ادامه داشت و از آن تاریخ به بعد قوامین حساب ایرانیان را مسدود کرد.

هرچند در همین 11 روز پولی که قوامین در اختیار شعب قرار داد جوابگوی اندکی از مشتریان بود اما همین را هم از مردم دریغ کردند با تماس با مسئولین قوامین آنها از عدم همکاری ایرانیان با قوامین صحبت کردند و از اینکه ایرانیان اطلاعات حساب مشتریان را در اختیار قوامین قرار نمی دهد. و در گفتگوی آقای زنده دل معاون امور بانکی موسسه اعتماد ایرانیان با یکی از خبر گزاری ها ایشان بر این خبر صحه گذاشتند و دلیل آن را هم عدم انجام تعهدات از سوی قوامین خواندند و جالب اینکه این خبر در وبلاگ کارکنان ایرانیان هم آورده شده بود.

 اما در اقدامی جالب روز بعد رئیس روابط عمومی ایرانیان اعلام کرد" که از تاریخ 1391/4/5 کلیه اطلاعات حساب را در اختیار قوامین قرار داده اند وگرنه چگونه قوامین مبلغ 70 میلیارد را در اختیار ایرانیان قرار داده است".

اینجانب در صحبت با روابط عمومی متذکر شدم که چرا حرف خود را پس می گیرید و به مردم دروغ می گویید اما هیچ جواب قانع کننده‌ای نگرفتم.

در اینجا به عنوان یک مطلع عرض می کنم مسئولین ایرانیان حقیقت را نمی‌گویند زیرا قوامین پول را در اختیار سرپرستی حوزه اعتماد ایرانیان در سراسر کشور قرار داده است و سرپرستین حوزه این پول را میان شعب تقسیم کرده اند و قوامین هیچ اطلاعی از اطلاعات حساب مشتریان ندارد.

با تمام این تفاسیر بانک مرکزی در پی گرفتن حکم قضایی است تا دستور مصادره اموال موسسه ایرانیان را بگیرد حکمی که هفته هاست گرفتن آن را به ما وعده می دهند اما هیچ خبری نیست و در تمامی تماس ها با بانک مرکزی میگویند 10 الی 15 روز منتظر بمانید و جالبتر اینکه هفته بعد هم همین جمله را می گویند.

معلوم نیست این 10 الی 15 روز آقایان کی از راه می رسد. مسئولین ایرانیان از حقوق 3000 سهام دار خود می گوید اما از ضرر و زیان مادی و معنوی میلیون ها مشتری و کارکنان خود سخنی نمی گویند و قوامین با حساسیتی فراوان هرگاه کلمه اعتماد ایرانیان را از آن سوی خط می شنود بی هیچ کلامی گوشی را بر هم می کوبد. 

صحبت من این است پدر من که حقوقی اندک هم از این موسسه دریافت میکند آیا مستحق این است که هر روز با اسلحه تهدید به قتل شود و حتی در روز 1391/5/1 فردی که چاقو حمل می کرد به او حمله ور شد که با دخالت مامورین انتظامی ماجرا خاتمه یافت چه بسیار روزهایی که مشتریان اجازه خروج از شعبه به کارکنان نمی دهند یا اینکه افراد زیادی با آوردن بنزین تهدید به خودسوزی و به آتش کشیدن شعبه و کارکنان آن می‌کنند.

آیا خدا راضی است که این بندگان خدا با زبان روزه از اول صبح تا هر وقت که مردم اجازه خروج دهند با مردم کلنجار روند و خانواده ما با زندگی در شهر کوچکی که مردم آن تصور می کنند پدر من با اموال آنها خوشگذرانی میکنند جرات بیرون رفتن از خانه را نداریم.

به خدا که دیگر رمقی برایمان نمانده و شاید در یک شب همه خانواده برای خلاصی از مشکلاتی که هیچ کس در پی حل اساسی آن نیست صبر خود را از دست دهیم و به ادامه زندگی خود پایان دهیم تا از این جهنم زمینی خلاص شویم.

من یک فرد عادی هستم که تلاش کردم مسئولین را در جریان قرار دهم از شکایت به نهاد ریاست جمهوری تا فاکس نامه ای به دفتر جناب آقای بهمنی رئیس بانک مرکزی، تا اگر خدایی ناکرده زمانی فاجعه ای رخ داد من به آن استناد کنم.

درد من این است همه خبر دارند و هیچ کاری نمی‌کنند کارمندان بانک مرکزی همه با صدای من آشنایی دارند و می‌دانند در شهر ما چه می گذرد اما کسی کاری نمیکند، سوال من این است که مگر کشور قانون ندارد که هر کس هر کاری می خواهد انجام می دهد.

وای که فکر نمی کنند که چندین افراد بی گناه در این ماجرا ضرر و زیان می بینند، زندگی ما به کل مختل شده است پدرم بعد از بازگشت از شعبه کلمه ای صحبت نمی کند و لب به چیزی نمی زند، سخت نگران سلامتی او هستیم و بیشتر نگران اینکه حادثه ای در شعبه رخ دهد

آیا بهتر نیست پول مردم را بدهند و بعد به تسویه حساب شخصی خود برسند اگر حادثه ای رخ دهد درست مثل الان هر کس آن را گردن آن یکی می اندازد. در این آشفته بازاری که قوامین و بانک مرکزی از ایرانیان و ایرانیان از بانک مرکزی شکایت کرده است و با توجه به روند کند رسیدگی به پرونده ها آیا بهتر نیست رئیس محترم قوه قضاییه وارد ماجرا شود تا بلکه گره این مشکل باز شود. باور کنید دیگر عقلم به جایی نمی رسد، خواهش می کنم شما پیگیر کار ما باشید. 

در پایان ضمن خسته نباشید از شما تشکر می کنم که امکان ارتباط را برای ما ایجاد کرده اید.