bato-adv
کد خبر: ۹۹۰۱۹
جریان اعتراضات از شرق به غرب و دوباره به شرق

آیا سیستم سابق هنوز پا بر جا است؟

تاریخ انتشار: ۱۴:۰۲ - ۲۷ آذر ۱۳۹۰


فرارو- از زمان خود سوزی بوعزیزی، دیکتاتورها در سراسر جهان عرب یک به یک سقوط می کنند اما آیا سیستم سابق هنوز پا بر جا است؟

به گزارش سرویس بین الملل فرارو به نقل از الجزیره، محمد بوعزیزی خود را به آتش کشید و انقلاب دموکراسی طلبی را در جهان عرب به راه انداخت که همچنان ادامه دارد. با گذشت 9 ماه از زمانیکه وی با اقدام خود تاریخ را تغییر داد، جهان شاهد شدیدترین موج اعتراضات از دوران پس از جنگ با استعمار بوده است.

این مرد تونسی در مقابل شهرداری شهر سیدی بوزید دست به خودکشی زد تا تنها نمونه ای کوچک از درماندگی مردم از عواملی چون ناامیدی و عدم برخورداری از شغل آبرومند یا ناتوانی از غلبه بر فساد و سرکوبی تحت فشارهای اقتصادی و سیاسی تونس زیر سلطه رژیم زین العابدین بن علی، مصر زیر سلطه حسنی مبارک و اکثر کشورهای منطقه باشد.

شش عنصری که به پارامتر و الگوی بهار عربی بدل شدند، در روز سرنوشت ساز 17 دسامبر در تونس به چشم می خوردند؛ جمعیتی جوان، درک عمومی اینترنت، کادر فعال بین المللی و مسلط به چند زبان، طبقه کارگری که ایستادگی در برابر سرکوب‌گری های خونین دولت را آغاز کرده بود، یک جنبش مذهبی با ریشه های عمیق در جامعه، نظامی که از دست استبدادطلبان به دست مافیا افتاده بود و جمعیتی که دیگر هیچ امیدی- و البته هیچ ترسی نداشت.

بله، اگرچه تونس به الگوی بهار عربی تبدیل شد، موفقیت اش در انقلاب- که طی هفته گذشته با برگزاری انتخابات و برگزیدن یکی از مبارزان برجسته حقوق بشر به اوج خود رسید- هرگز شاخص معتبری برای امکان انتقال دموکراتیک قدرت در سراسر جهان عرب نبوده است.

تونس، قاهره نیست؛ در واقع حضور اکثریت مردم مصر در میدان تحریر امکان پذیر نیست. واقعیت این است که تونس به اندازه کافی برای سرنگون کردن رژیم کوچک بود اما کشورهایی چون مصر، بحرین یا یمن- به عنوان ایستگاه های بعدی بهار عرب که هنوز مملو از جاده های انقلابی پیموده نشده هستند- با داستان دیگری روبرو بوده و هستند.

این کشورها در مرکزیت منافع اقتصادی و استراتژیک آمریکا و غرب در منطقه قرار دارند، و حمایت آمریکا از این انتقال دموکراتیک قدرت می تواند منجر به پایان یافتن روابط و سیاست های موجود شود. بنابراین، بی میلی دولت اوباما حتی به ابراز کلمه «دموکراسی» تا زمان سرنگونی مبارک حتمی بود، و حال آمریکا تنها انتقادی ضمنی از سرکوبی وحشیانه معترضان بحرین توسط رژیم آن دارد یا از انتقال قدرت در یمن حمایت می کند.

سیستمی که مرگ را پس می زند
منافع داخلی و خارجی که در کشوری مانند مصر در برابر دموکراسی صف کشیده اند باعث شدند سرنگونی حسنی مبارک از قدرت به چنین واقعه فوق العاده ای تبدیل شود. هرگز نمی توان صدای صدها هزار مصری- بیش از بیست برابر بیشتر از تونس- را که در زمان اعلام سرنگونی دیکتاتور این کشور فریاد شوق برآوردند را از یاد برد.

تنها 24 ساعت پیش از انتشار این خبر بود که مبارک در سخنرانی جسورانه از عدم ترک قدرت گفته بود و همین امراعتقاد دریایی از معترضان را به مرگ یا سرنگونی وی راسخ تر کرد. اتحاد مردم مصر بود که از قدرت شان خبر می داد اما زمانیکه مردم مصر روز بعد برای جشن و ایراد سخنرانی پیروزی به میدان تحریر بازگشتند، نیروهای مذهبی بسیاری، میدان تحریر را برای پیشبرد اهداف خود ربوده بودند تا اندوه بر تمام کسانی که طی 18 روز اخیر این میدان را مسکن خود خوانده بودند، چیره شود.

حال پس از 10 ماه، اگر به میدان تحریر بازگردید تحریر را دوباره در «اشغال» می بینید، عبارتی که زمستان گذشته هیچ معنایی برای معترضان نداشت اما حال موجب غرور چادرنشینان شده زیرا آنها این اقدام خود را الگوی جنبش جهانی «اشغال» می دانند.

با این حال معترضان این روزها در مبارزه با سیستمی هستند که مرگ را پس می زند. سردادن شعارهایی مانند «مردم خواستار سقوط سیستم هستند» در ماه ژانویه به نظر بسیار خوشبینانه می آمدند اما تعداد اندکی از مردم تصور می کردند این سیستم تا این حد ارتجاعی باشد- حتی هیچ کس گمان نمی کرد کمتر از یک ماه پس از سرنگونی مبارک، مردم قاهره شاهد اعتراضات مشابهی در مدیسون، ویسکانسین باشند که تظاهرات شان برگرفته از جنبش آنها باشد.

و این دقیقاً ترکیب عجیبی از کشش جهانی و ضعف داخلی است که نزدیک به یک سال پس از خودسوزی محمد بوعزیزی به عنوان مهمترین میراث سیدی بوزید و میدان تحریر خوانده می شود. این پدیده های به ظاهر متناقض در واقع ارتباطی تنگاتنگ با یکدیگر داشته و به درس های بی شماری اشاره دارند که در صف فعالان سیاسی از وال استریت و میدان تحریر تا ورای آن به عنوان جنبش جهانی برای دموکراسی و عدالت اقتصادی که از کشورهای شمال آفریقا رشد یافت، هرگز گم نشده اند.

نخست، دموکراسی یک ابراز است نه پایان راه. دموکراسی های انتخاباتی می توانند در تونس و مصر نهادینه شوند اما این بدان معنا نیست که اهداف اولیه این انقلاب ها- «نان، آزادی و کرامت انسانی» به دست آمده اند. به واقع، آمریکا و اروپا تنها درس هایی منفی برای جهان عرب داشته اند وسیستم حاکم بر جهان عرب نیز امروز چنان تحت نفوذ پول و قدرت قرار گرفته که نابرابری و فساد بیش از پیش افزایش یافته و این در حالی است که برگزاری انتخابات هیچ امیدی از تغییرات در سیاست را به دنبال ندارد.

در چنین شرایطی، برای دگرگونی موفق و سیستماتیک اقتصادی و سیاسی، فعالیت های گسترده مردمی از جنبش های نوع بهار عربی یا اشغال وال استریت، امری گریز ناپذیر محسوب می شوند.

دوم، اشغال یک مکان عموی برای اشغال آگاهی عمومی بسیار قابل حائز اهمیت است. انقلاب های مصر و تونس تنها زمانی با موفقیت روبرو شدند که از شبکه های اجتماعی مانند فیس بوک دست کشیده و به خیابان ها آمدند و تعدادشان آنقدر زیاد بود که مانع استفاده از خشونت علیه شان می شد. به نظر می رسد، اشغال وال استریت هم تنها به دلیل برگزاری صدها اقدام اشغالی در سراسر آمریکا، توانست به مسائلی چون عدالت اجتماعی و رشد نابرابری در این کشور اشاره کند.

با این حال چنین اشغال گری هایی نمی تواند زمان طولانی دوام داشته باشد. فعالان عربی و غربی باید راهی را بیابند تا از طریق آن حضور خود را بدون هزینه کردن انرژی و منابع بسیار که صرف اشغال اماکن عمومی می شود، نهادینه کنند.

در مصر هنوز هم دولت به زندانی کردن، شکنجه و قتل فعالان دست می زند. در حالیکه خشونت آشکار کاهش یافته، روند رو به افزایش نظامی کردن پلیس و خاموش کردن نافرمانی های مدنی، منادی آزادی و دموکراسی کمتر حوزه عمومی است. در واقع ایستادن در میدان تحریر خواند اخبار مربوط به اوکلاهما و دیگر شهرها و دانشگاه هایی که معترضانش توسط نیروهای خشن پلیس پراکنده می شوند، به معنای واقعی کلمه سر را به دوران می اندازد.

در نهایت، ممکن است که لیبرال ها بازنده انتخابات باشند اما چپ ها را از قلم نیاندازید. مفسران تمام توجه خود را معطوف به جنبش های مذهبی و احزاب کرده اند اما واقعیت در مصر این است که جنبش های سوسیالیست بودند که گام مهم را در سازماندهی انقلاب فوریه داشتند. در انقلاب روسیه، لنین و تروتسکی به یک اندازه در مقاومت بدون خشونت و ایجاد استراتژی های اعتراضی که از سوی انقلابیون اجرا شد نقش داشتند.

به واقع، در شرایطی که مصریان لیبرال با وحشت به ظهور اسلامگرایان دیده دوخته اند، فعالان سوسیالیست و لیبرال به سختی در تلاش برای ساخت پایگاهی در میان طبقه کارگر و فقیر هستند. تعداد این فعالان رو به افزایش است و شامل بسیاری از فعالان مذهبی می شود که در رویارویی با چرخش اخوان المسلمین به سمت سیستمی فاسد و خشونت آمیز به چنین گروه هایی روی آورده اند. روندی مشابه نیز در تونس در جریان است.

با این حال، مهم نیست که این دموکراسی و جنبش عدالت خواه نوظهور تا چه اندازه سازمان یافته باشد، دگرگونی سیستم جهانی که سال ها و حتی قرن ها صرف تحول آن شده، چندان آسان نخواهد بود.

مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین