کد خبر: ۹۷۶۹۴
آشوب برنامه‌ريزي‌شده

گريز‌نا‌پذيري ادعايي سوسياليسم

لودويگ فون ميزس

تاریخ انتشار: ۱۶:۰۹ - ۱۳ آذر ۱۳۹۰


رهبران روشنفكر ملت‌ها، مغلطه‌هايي را كه در شرف نابود‌سازي آزادي و تمدن غربي هستند، پديد آورده‌ و اشاعه داده‌اند. روشنفكران به تنهايي مسوول قتل‌عام‌هايي‌اند كه از نشانه‌هاي ويژه قرن ما هستند. تنها آنها مي‌توانند اين روند را وارونه كنند و راه را براي حيات دوباره آزادي هموار سازند.

بسياري از افراد بر اين باورند كه گريزي از پيدايي توتاليتاريسم نيست. مي‌گويند كه «موج آينده»، بشر را بي‌آنكه راه گريزي داشته باشد، به سوي نظامي مي‌برد كه در آن همه امور انساني از سوي ديكتاتور‌هاي قدر‌قدرت مديريت مي‌شود. مبارزه با فرامين اسرار‌آميز و نا‌شناخته تاريخ سودي ندارد. 

حقيقت اين است كه بيشتر افراد از جسارت و توانايي ذهني لازم براي ايستادگي در برابر نهضتي همگاني، هر اندازه هم زيان‌بار و نسنجيده باشد، بي‌بهره‌اند. 

بيسمارك روز‌گاري عدم آنچه را كه شجاعت مدني يا به بيان ديگر، دليري در پرداختن به مسائل عمومي از سوي هموطنانش مي‌خواند، محكوم كرد. اما شهروندان ديگر كشور‌ها نيز هنگامي كه با خطر ديكتاتوري كمونيستي روبه‌رو مي‌شدند، دليري و عقلانيت بيشتري از خود نشان نمي‌دادند يا به آرامي و بي‌سر و صدا يا با ترس و كم‌دلي ايراد‌هايي پيش‌پا‌افتاده را بر زبان مي‌آوردند. 

نقد تنها برخي ويژگي‌هاي تصادفي برنامه‌هاي سوسياليستي، مبارزه با سوسياليسم نيست. با حمله به موضع بسياري از سوسياليست‌ها درباره كنترل طلاق و تولد يا انديشه‌هاي آنها پيرامون هنر و ادبيات، سوسياليسم را رد نمي‌كنيم. مخالفت با پا‌فشاري ماركسيست‌ها بر اينكه نظريه نسبيت يا فلسفه برگسون يا روان‌كاوي، مهملات «بورژوازي» است، كفايت نمي‌كند. آنهايي كه تنها گناه بلشويسم و نازيسم را گرايش‌هاي ضد‌مسيحي‌شان مي‌دانند، به گونه‌اي ضمني باقي اين برنامه‌هاي خون‌بار را يكسره تاييد مي‌كنند. 

از سوي ديگر، ستايش نظام‌هاي توتاليتر به خاطر دستاورد‌هاي ادعايي آنها كه هيچ ارتباطي با اصول سياسي و اقتصادي‌شان ندارد، حماقت محض است. معلوم نيست كه گفته‌هايي مبني بر اينكه قطار‌ها در ايتالياي فاشيستي طبق برنامه حركت مي‌كردند و تعداد تخت‌هاي نا‌مرغوب هتل‌ها رو به كاهش بود، درست است يا خير؛ اما اين موضوع به هر روي اهميتي در مساله فاشيسم ندارد. 

هوا‌خواهان اين مشرب با فيلم، موسيقي و خاويار روسيه از خود بي‌خود مي‌شوند. اما در كشور‌هاي ديگر و تحت ديگر نظام‌هاي اجتماعي، موسيقيدانان بزرگ‌تري زندگي مي‌كردند؛ فيلم‌هاي خوبي در ديگر كشور‌ها نيز ساخته مي‌شد و بي‌ترديد مزه مطبوع خاويار نيز امتيازي براي ژنرال استالين نبود. زيبايي بالرين‌هاي روس يا ساخت يك نيرو‌گاه بزرگ برق در دنايپر هم قتل عام كولاك‌ها را جبران نمي‌كند. 

خوانندگان مجله‌هاي فيلم و طرفداران سينما به دنبال فيلم‌هايي دل‌انگيز و خوش‌منظره‌اند. نمايش‌هاي پر زرق و برق اپرايي فاشيست‌ها و نازي‌ها و رژه گردان‌هاي ارتش سرخ، دوست‌داشتني و خواستني‌اند. گوش دادن به سخنراني‌هاي راديويي ديكتاتور سر‌گرم‌كننده‌تر از مطالعه رساله‌هاي اقتصادي است. كارآفرينان و فن‌شناس‌هايي كه زمينه را براي پيشرفت اقتصادي مي‌چينند، در انزوا فعاليت مي‌كنند. كار‌شان مناسب آن نيست كه روي پرده سينما به تصوير كشيده شود، اما ديكتاتور‌ها كه سخت سر‌گرم گستراندن مرگ و ويراني‌اند، به گونه‌اي شگفت‌آور جلوي چشم عموم مردم هستند. با لباس نظامي بر تن، بورژوازي بي‌روح و پژمرده در لباس‌هاي ساده را از نگاه سينما‌رو‌ها پنهان مي‌كنند. 

مسائل مربوط به سازماندهي اقتصادي جامعه براي گفت‌وگوي نه چندان جدي در ميهماني‌هاي متداول عصرانه مناسب نيست. همچنين در گردهمايي‌هايي عمومي‌اي كه سخنراني‌هاي غراي عوام‌فريبانه در آن‌ها انجام مي‌شود، به خوبي نمي‌توان به اين مسائل پرداخت. اين‌ها موضوعاتي جدي‌اند. به مطالعاتي دقيق و پر‌زحمت نياز دارند. نبايد با سبكسري به آن‌ها پرداخت. 

تبليغات سوسياليستي هيچ‌گاه با مخالفتي آشكار روبه‌رو نشد. نقد ويرانگري كه اقتصاد‌دانان، بيهودگي و امكان‌نا‌پذيري برنامه‌ها و مشرب‌هاي سوسياليستي را به ميانجي آن نشان دادند، به شكل‌دهندگان افكار عمومي نرسيد. دانشگاه‌ها نه تنها در اروپاي قاره‌اي كه در آن تحت مالكيت و مديريت دولت بودند، بلكه حتي در كشور‌هاي آنگلو‌ساكسون، عمدتا زير سلطه فضل‌فروشان سوسياليست و دخالت‌گرا بودند. 

سياستمداران و دولتمردان كه نگران بودند كه مبادا محبوبيت خود را از كف دهند، با شور و شوق از آزادي دفاع نكردند. سياست آرام‌بخشي كه وقتي در مورد نازي‌ها و فاشيست‌ها به كار بسته مي‌شد، نقد‌هاي زيادي را به خود ديده بود، چندين دهه به گونه‌اي فرا‌گير در قبال همه ديگر گونه‌هاي سوسياليسم به كار بسته شد. اين سر‌خوردگي بود كه نسل در حال رشد را به اين باور رساند كه پيروزي سوسياليسم گريز‌نا‌پذير است. 

اين درست نيست كه توده‌ها با جوش و خروش در پي سوسياليسم هستند و هيچ راهي براي ايستادگي در برابر آن‌ها وجود ندارد. توده‌ها به اين خاطر جانب سوسياليسم را مي‌گيرند كه به تبليغات سوسياليستي روشنفكران اطمينان مي‌كنند. روشنفكران افكار عمومي را شكل مي‌دهند، نه مردم عادي. اين توجيهي سست از سوي روشنفكران است كه بايد در برابر توده‌ها سپر انداخت. آنها خود، انديشه‌هاي سوسياليستي را پديد آورده‌اند و در گوش توده‌ها خوانده‌اند. هيچ كار‌گر يا كار‌گر‌زاده‌اي به گسترش برنامه‌هاي دخالت‌گرايانه و سوسياليستي كمك نكرده. 

نويسندگان آنها همه از محيطي بورژوازي بر‌آمده‌اند. مردم عادي نوشته‌هاي پيچيده ماترياليسم ديالكتيك، دستنوشته‌هاي هگل، پدر ماركسيسم و ناسيوناليسم ستيزه‌جويانه آلماني، كتاب‌هاي جورج سورل، ژانتيل و اشپنگلر را نمي‌خواندند. اين نوشته‌ها توده‌ها را مستقيما بر‌نمي‌انگيخت. اين روشنفكران بودند كه آنها را رواج دادند. 

رهبران روشنفكر ملت‌ها، مغلطه‌هايي را كه در شرف نابود‌سازي آزادي و تمدن غربي هستند، پديد آورده‌اند و اشاعه داده‌اند. روشنفكران به تنهايي مسوول قتل عام‌هايي‌اند كه از نشانه‌هاي ويژه قرن ما هستند. تنها آنها مي‌توانند اين روند را وارونه كنند و راه را براي زندگي دوباره آزادي هموار سازند. نه نيرو‌هاي خيالي «توليدي مادي»، بلكه خرد و انديشه‌ها روند امور انساني را تعيين مي‌كنند. آنچه براي متوقف ساختن گرايش به سوسياليسم و استبداد نياز است، شجاعت اخلاقي و معرفت عمومي است. 

برچسب ها: سوسیالیسم آشوب
پرطرفدارترین عناوین