bato-adv
کد خبر: ۹۶۶۸۸
فارن پالسی:

زمان کنار گذاشتن اصطلاح «بهار عربی» رسیده است

تاریخ انتشار: ۱۳:۰۹ - ۰۵ آذر ۱۳۹۰


فرارو- در ماه نوامبر به سر می بریم و انقلاب های بهار عربی هنوز عامل ازدحام مردم در خیابان ها از شمال آفریقا تا خاورمیانه هستند.

به گزارش سرویس بین الملل فرارو به نقل از فارن پالسی، رای گیری های مهم، تظاهرات های گسترده و طغیان غیرقابل دفاع خشونت دولت ها همچنان در سرفصل اقدامات در مراکش، تونس، مصر، سوریه و یمن قرار دارند. بحرین از سوءاستفاده دولت طی اعتراضات اوایل سال جاری میلادی در تلاطم است. پایه های حکومتی اردن از امکان بروز بحران می لرزد. سر و صداها و شکایاتی از عربستان به گوش می رسد. اما در هیچ یک از این کشورها ناآرامی های بهار به اصلاحات کامل و نهایی ختم نشده است.

این تحولات دیگر بهار عربی نیستند، حتی تابستان هم نمی توانند باشند. و در شرایطی که اصلاحات به عنوان مطالبه اصلی معترضان شجاع در سراسر منطقه می تواند همچنان نمودی از تولد دوباره ای باشد که عامل شکل گیری اصطلاح «بهار عربی» بود، این روند شکنجه آور تغییرات نه تنها تا زمستان ادامه دارد، بلکه سال های سال به طول خواهد انجامید.

اینکه در انتظار اتفاقی غیر از این باشیم، چندان واقع گرایانه نیست. و امید بستن به شکل گیری تحولات سریعی که دو دهه پیش در اروپای شرقی ایجاد شد تنها پیام آور ناامیدی خواهد بود. در واقع، یادآوری این نکته خالی از لطف نیست که بهار پراگ که پس از یک دوره جنجال و ناآرامی چنین نامی به خود گرفت، خیلی پیش تر از ظهور اصلاحات واقعی و نهایی در چکسلواکی (دو کشور فعلی) آغاز شده بود، به گونه ای که سخنگوی میخائیل گورباچف در پاسخ به سوالی در مورد تفاوت میان اصلاحات وی و اصلاحات الکساندر دوبچک در سال 1968 گفته بود «نوزده سال». کمونیسم تا 21 پس از پایان بهار پراگ سقوط نکرد؛ بلکه زمانی سقوط کرد که تغییرات سریعاً اجرایی شده با نامی کاملاً متفاوت مورد اشاره قرار می گرفت--«انقلاب مخملی».

طبیعی است که در پی وقوع چنین اتفاقاتی، قضاوت هایی نیز صورت می گیرد. به طور معمول، ما چنین پیش بینی هایی را بر اساس شکلی از نطقه گذاری تاریخی انجام می دهیم. همین امر به همراه دیگر عوامل به ما این امکان را می دهد که به راحتی به خود اجازه دهیم دشمنان شکل گیری چنین روندی را به ایستادن در «جبهه اشتباه تاریخ» متهم کنیم. اما زمانیکه نتایج نهایی به تیرگی شرایط خاورمیانه مدرن باشد، این روند تاریخی می تواند به خیابانی دو طرفه تبدیل شود.

افرادی که در برابر تغییرات ایستادگی می کنند یا از ایجاد تغییرات واهمه دارند، در زمان عدم ظهور آن به شکل کاملی که انقلابیون انتظار داشتند، می توانند ادعا کنند که زمان دستیابی به تغییرات کامل گذشته است. چندی پیش بود که بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی در سخنرانی شدیداللحن، افرادی که از اعتراضات مصر حمایت می کنند را محکوم کرد و بار دیگر خود را در جبهه مبارک قرار داده و اعلام کرد که وی در «جبهه اشتباه تاریخ» قرار نگرفته، بلکه افرادی که پیش از موعد مقرر از پیروزی اصلاحات دم می زنند در اشتباه هستند.

وی تصریح کرد: «به من گفته می شود که برای ترساندن مردم این حرف ها را می زنم، در جبهه اشتباه تاریخ قرار گرفته ام و نمی فهمم که شرایط به کدام سو می رود. خوب در واقع شرایط به عقب می رود نه به جلو.» وی این بحث را مطرح می کند که تحولات در منطقه منجر به شکل گیری "موج اسلامی، ضدغربی، ضد لیبرال، ضد اسرائیل و غیردموکراتیک" می شوند.

همانطور که اعلام پیروزی در آستانه سقوط رژیم سابق در تونس، مصر، لیبی یا یمن نابهنگام بود، محکوم کردن و حمله به اشتیاق کسانی که هنوز شجاعت حضور در خیابان ها را دارند از سوی نتانیاهو نیز نابهنگام بود. این واقعیت وجود دارد که مردم مصر به آسانی کوتاه نمی آیند و با وجود خشونت هایی که منجر به مرگ ده ها نفر و زخمی شدن هزاران تن دیگر شده، باز هم در میدان تحریر گردهم می آیند.

نتانیاهو احتیاط قابل درکی از تغییراتی که ممکن است در پی اصلاحات فعلی و آتی دولت های همسایه شکل گیرد، دارد. پوپولیست ها در مصر و دیگر کشورها در حال حاضر دست به تظاهرات می زنند و از موضع گیری سخت در برابر اسرائیل حمایت می کنند. افراد بدی هم هستند که به دنبال ورود به دولت های جدید در کشورهایی که طعم انقلاب را چشیده اند هستند. چندان مشخص نیست که تمام این تحولات چه نتیجه ای را به دنبال خواهد داشت اما نباید چندان زودباور بود. البته باید به این نکته هم توجه داشت که اشاره به این مسئله از سوی نتانیاهو به معنای ضرورتاً اشتباه بودن آن نیست.

وی کاملاً در اشتباه نیست اما زمانیکه در سخنرانی اش سوالاتی را در دفاع از تردیدهایی مطرح می کند مبنی بر اینکه «چه کسی واقعیت را درک نکرده؟ چه کسی تاریخ را درک نکرده؟» جواب همچنان این خواهد بود که نتانیاهو درک نکرده است، چراکه تاریخ در چند ماه اتفاق نمی افتد و همیشه از الگویی قابل انتظار پیروی نمی کند؛ که اگر این طور بود هرگز هیچ تغییری ایجاد نمی شد. در حالیکه واقعیت می گوید انقلاب های 2011 ممکن است پیامدهای کوتاه مدت ناامیدکننده یا حتی خطرناکی را به دنبال داشته باشد، شاید بسیار زود باشد که از پیامدهای دراز مدت آن سخن بگوییم.

به نظر می رسد مردم مصر حتی تمایل داشتند که نیروی قدرتمند نظامی را به کناری زده و تا زمان رسیدن به خواسته های واقعی خود با پلیس بی قانون شان سر کنند. در برخی دیگر از کشورهای عربی نیز به نظر می رسد افزایش خشونت نیروهای دولتی بر قدرت مردم افزوده است. به علاوه، اصلاحات سیاسی به تنهایی در هیچ کشوری کافی نخواهد بود. اگر فرصت های واقعی اقتصادی در پی این تغییرات ایجاد نشوند، مطمئناً مردم بار دیگر به خیابان های باز می گردند.

این روند – انقلاب، مقاومت، اصلاحات جزئی، تجدید فشارها، رقابت میان احزاب سیاسی، مطالبه نتایج، فشار بیشتر—بی تردید سال های زیادی به طول می انجامد. این امر قطعناً امنیت در منطقه را طی دوران تغییرات به خطر می اندازد. کشورهای فرصت طلب نیز بر وخامت اوضاع می افزایند. همین امر دولت های غربی را به فکر ارائه راه حلی دراز مدت انداخته است.

عاملی مرتبط با راهی کاملاً جدید برای رسیدن به دموکراسی و منافع مردمی، منطقه را با چنان قدرتی به لرزه انداخته که چهار دولت مهم سرنگون و پنجمی متزلزل شده است. همین عوامل نشان می دهند که با وجود نامعلوم بودن پیامدهای دراز مدت تحولات منطقه، ما شاهد آغاز عصری جدید در منطقه هستیم، فصلی از تغییرات که سنجش دقیق آن نه طی چند ماه که طی سال ها، دهه ها و گذار یک نسل قابل تشخیص خواهد بود.

مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین