bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۸۹۵۴۷

سینمای جهان و روزگار خوش قديم

تاریخ انتشار: ۱۰:۳۷ - ۲۸ شهريور ۱۳۹۰


چرا فيلم‌هاي پرفروش تابستان امسال سينماي جهان به زمان‌هاي گذشته بازگشتند؟

برخلاف اطمینانی که از زمان‌های گذشته وجود دارد، زمان حال برای مخاطب هاليوود پر از ابهام و احساس خطر است. حتی با نگاهی گذرا به اخبار می‌توان به این نتیجه رسید. مشکلات اقتصادی، قحطی، بلایای طبیعی، رسانه‌ها، پلیس و فساد سیاسی، همه این‌ها جای کمی برای ایجاد سرگرمی و نشاط در داستان‌های زمان روز باقی می‌گذارد... 

معمولا بلاک باستر‌ها (فيلم‌هاي پرهزينه) را با صحنه‌های اکشن، جلوه‌های ویژه و ابر قهرمان‌هایشان می‌شناسیم. اما نوستالژی و بازگشت به گذشته معمولا در این فیلم‌ها جایی ندارند. این دقیقا چیزی است که پروژه‌های بزرگ تابستان امسال را تا حدودی متفاوت کرده بود. آنچه که در پروژه‌های جریان اصلی هالیوود تابستان امسال جلب نظر می‌کرد، زنده کردن خاطرات و حس نوستالژی مخاطبان است. اما چرا؟ در این مقاله ابتدا به مرور چهار فیلم اصلی تابستان ۲۰۱۱ می‌پردازیم که داستان‌شان در زمان‌های گذشته می‌گذشت و سپس در بخش دوم علت این اتفاق را بررسی خواهیم کرد.

«سوپر ۸» و حس نوستالژی
مشخص‌ترین مثال برای این جریان، فیلم «سوپر ۸» است که داستانش در سال ۱۹۷۹ در شهر کوچکی در اوهایو می‌گذرد. جایی که چند نوجوان قصد دارند فیلم کوتاه خودشان را بسازند و هنگام تصویر برداری در شب، قطاری را مشاهده می‌کنند که از ریل خارج شده و انفجار عظیمی را رقم می‌زند.
 
نیروی‌های نظامی برای پیگیری ماجرا به سراغ آن‌ها می‌روند که تنها شاهدان ماجرا بوده‌اند. شاید عجیب باشد که سال ۱۹۷۹ را تاریخ بدانیم اما به یاد داشته باشید که مخاطبان اصلی سوپر ۸ یک دهه یا شاید حدود دو دهه بعد از این زمان به دنیا آمده‌اند و تصویر کمی از آن زمان‌ها دارند. سوپر۸ بیشتر بازتابی از دوران نوجوانی «جی جی ابرام» است که در آن سال‌ها ۱۳ سالش بوده است و او می‌تواند یکی از آن نوجوان‌ها باشد. 

او تا آنجا که توانسته از زمان خاص داستان فیلم برای ایجاد لذت در هم‌سن‌هایش استفاده کرده است: فیلمنامه به بسیاری از فرهنگ‌های عامیانه مردم اشاره می‌کند، مثل مکعب روبیک یا ماشین‌های زشت دو دره دهه هفتاد آمریکایی. همچنین مشخص است که بعضی جمله‌ها برای تازه کردن حس نوستالژی و خنداندن بخشی از مخاطبان در فیلمنامه قرار داده شده است، مثل شوخی‌ای که مرد پیر با واکمن‌های جدید سونی می‌کند.

«کاپیتان آمریکا: اولین انتقامجو» و جنگ جهانی اول
«کاپیتان آمریکا: اولین انتقامجو» به زمان‌های عقب‌تر برگشته است. به دوره جنگ جهانی دوم. «استیو راجرز»، یک پسر یتیم و لاغر (با بازی کریس ایوانز) است که بعد از معاف شدن از خدمت سربازی، خود را در اختیار یک پروژه تحقیقاتی قرار می‌دهد. نتیجه آزمایش تبدیل شدن این جوان لاغر به یک ابرقهرمانی عضلانی به نام کاپیتان آمریکاست.
 
در نتیجه دوباره هالیوود به جنگ نازی‌ها می‌رود و این بار یک ابر قهرمان جدید برای جنگ جهانی دوم معرفی می‌کند. دکور، لباس و صحنه پردازی‌های متعلق به دهه ۱۹۴۰ به خوبی انجام شده است و همین به نزدیک شدن به حس و حال آن سال‌ها کمک می‌کند.

«مردان ایکس: درجه یک» و اوایل دهه ۶۰ میلادی
«مردان ایکس: درجه یک» داستان «چارلز زاویار» و «اریک لنشر» در ابتدای جوانی را تعریف می‌کند که در حقیقت هنوز «پروفسور ایکس» و «مگنتوی» نشده بودند. آن‌ها دو مرد جوان بودند که به توانایی‌های فوق بشری خود پی برده بودند. قبل از اینکه آن‌ها به دشمن همدیگر تبدیل شوند دوستان بسیار نزدیکی بودند و قصد داشتند برای از بین بردن بزرگ‌ترین تهدید جهان که تا به حال وجود داشته است با همديگر کار کنند.
 
داستان فیلم در اوایل دهه ۶۰ می‌گذرد و فیلم ارجاعات تاریخی‌ای نیز در خودش گنجانده است. علاوه بر صحنه ابتدایی که مادر یک مرد جوان را به زور به اسارتگاه اسرا می‌برند، در ادامه فیلم حوادث مختلف تاریخی دیده می‌شود. همچنین به موضوع خطر موشکی کشور کوبا در سال ۶۲ نیز پرداخته می‌شود و حتی سخنرانی معروف «جان اف کندی» خطاب به تمام ملل دنیا در روز شکرگزاری سال ۱۹۶۲ در مورد حل شدن خطر موشکی کشور کوبا نیز در فیلم وجود دارد.

«گاوچران‌ها و بیگانه‌ها» و جنگ در آریزونا
«گاوچران‌ها و بیگانه‌ها» تقریبا ژانرهای مختلف را با هم ترکیب کرده است. فیلم داستان حمله فضایی‌ها به زمین در منطقه‌ای در آریزونا ست و زمان داستان در سال ۱۸۷۳ می‌گذرد و در نتیجه ناجی‌های انسان‌ها، گاوچران‌ها هستند و رهبریشان را «دانیل کریگ» و «هریسن فورد» بر عهده دارند. و در این فیلم است که دوباره هالیوود به سمت غرب وحشی می‌رود اما این بار در یک بلاک باستر.

تحليل: برگشت به عقب، فرار از شرایط موجود!
اما چه ضرورتی موجب شده که زمان داستان بلاک باستر‌ها به عقب برگردد؟ چرا ذهن‌های خلاقی که در پشت این آثار حضور داشته‌اند ترجیح داده‌اند که داستانشان را در زمان‌های گذشته تعریف کنند؟

یک دلیلش مطمئن بودن از پایان خوش این شکل داستان‌هاست. در حقیقت همه مطمئنیم که این دشمن‌ها وتهدید‌ها به نتیجه نمی‌رسند چون که در این دوران خبری از آنها نیست. پس وقتی از نازی‌ها به عنوان دشمن حرف می‌زنیم خیالمان راحت است، زیرا بار‌ها و بار‌ها تکرار شده است که آنها از بین رفته‌اند.

در نتیجه مخاطبی که می‌داند او توانسته به سلامت از گذرگاه‌های خطرناک تاریخ بگذرد، یک فاصله ایمن بین خودش و حوادث، خرابی‌ها و تهدید‌های این بلاک باسترهای قدیمی احساس می‌کند. مثلا اینکه نازی‌ها از بین رفته‌اند، یا اینکه آریزونا هم اکنون در احاطه موجودات فضایی نیست و البته اینکه آن نوجوان‌های فیلم سوپر ۸ هم اکنون در حال اداره هالیوود هستند!

اما برخلاف اطمینانی که از زمان‌های گذشته وجود دارد، زمان حال برای مخاطب پر از ابهام و احساس خطر است. حتی با نگاهی گذرا به اخبار می‌توان به این نتیجه رسید. مشکلات اقتصادی، قحطی، بلایای طبیعی، رسانه‌ها، پلیس و فساد سیاسی، همه این‌ها جای کمی برای ایجاد سرگرمی و نشاط در داستان‌های زمان روز باقی می‌گذارد.

در میانه‌های قرن بیستم آینده بسیار روشن و درخشان به نظر می‌رسید. بیماری و گرسنگی از بین خواهد رفت. کامپیوتر‌ها کار ما را بسیار راحت خواهند کرد و انسان وقت بیشتری برای استراحت و لذت بردن از زندگی‌اش خواهد داشت. و انسان‌ها به راحتی و با جت‌های اختصاصی‌شان در همه جای دنیا سفر خواهند کرد. اما در حقیقت اوضاع به این خوبی پیش نرفت و در دورانی زندگی می‌کنیم که احساس نا‌امنی، هراس و نارضایتی همه جا را در برگرفته و با این شرایط برای مخاطب سینما سخت است که به آینده نگاه روشن و خوش بینانه‌ای داشته باشد.

با این شرایط اینکه بلاک باستر‌ها داستان‌هایی را تعریف می‌کنند که در زمان گذشته می‌گذرد، منطقی و قابل پیش بینی به نظر می‌رسد. در نتیجه برای مخاطب آمریکایی، دوران قبل از ۱۱ سپتامبر و دوران قبل از رکود اقتصادی بسیار جذاب‌تر و امن‌تر از آینده‌ نامشخص است.
منبع: دیوید گریتن/ ديلي تلگراف

مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین