فرارو- عذاب وجدانش امانش را بریده است. به خاطر همین با پای خودش به پاسگاه پلیس آمد. روبروی میز افسر نگهبان، پاهایش سست شد. روی زمین نشست. صدایی از ته گلویش گفت: «من کشتمش». دیگر هیچ حسی نداشت. تنها به دستهایش زل زد. گویی هنوز رد خون بر آنها مانده بود.
به گزارش فرارو؛ پلیس اعلام کرده است که از هر سه فقره قتل در کشور، یکی توسط بستگان صورت میگیرد. طی یک دهه گذشته، وقوع قتلهای خانوادگی با رشد 65درصدی مواجه بوده است و تنها در سال گذشته بستگان عامل 30درصد از قتلها بودهاند.
سال 87 سردمدار وقوع قتلهایی بود که توسط افراد خانواده یا بستگان رخ داد. در این سال 713 فقره قتل خانوادگی اتفاق افتاد. سال گذشته نیز دو هزار و 277 قتل در کشور رخ داد که 3/29 آن شامل قتلهای خانوادگی میشد.
تحمل کم / تعصبهای قومی
یک جرمشناس بر این عقیده است که در دهه 80 و به ویژه پس از سال 85، آستانه تحمل مردم در مشکلات خانوادگی کم شد و همین سبب شده وقوع این گونه قتلها افزایش چشمگیری بیابد. در حالی که در دهه 70 جنایات کمتری توسط بستگان و افراد فامیل صورت میگرفت.
سرهنگ هادی مصطفایی دو استان فارس و خوزستان را به دلیل شرایط منطقهای و زندگی عشیرهای دارای بیشترین موارد قتلهای خانوادگی مینامد. وی سوء ظن، بدگمانی و ازدواجهای اجباری را به عنوان مهمترین دلایل این اتفاق برمیشمارد.
جرمشناس دیگری، به نام آرش سیفی در گزارشی چنین گفته است: «در استانهای جنوبی و فارس بیشتر دختران از سوی خانواده مورد ظن واقع شده و گاه نیز به قتل میرسند. وقتی از خانواده در این خصوص تحقیق میشود آنها مدعی هستند که مقتول دارای انحرافات اخلاقی بوده و باعث سرافکندگی خانواده شده است.»
گفتی است 90 درصد این قتلها در این مناطق به وسیله سلاح سرد رخ میدهد. اما استفاده سلاح گرم نیز روند افزایشی پیدا کرده است. آمارها میگویند سال گذشته، بیش از یك چهارم اینگونه قتلها در کل کشور، با سلاح گرم انجام شدهاند و استفاده از سلاح گرم از 24 درصد به 5 /26 درصد رسیده است.
چند دلیل مهم
بسیاری از كارشناسان از نزول اخلاق در جامعه به عنوان ریشه این معضل یاد میکنند. بسیاری هم عواملی از قبیل مشکلات مالی، بیكاری، بالا رفتن سن ازدواج، ترویج خشونت، فرهنگهای غلط و ... را دارای نقشی مهم میدانند.
یک پژوهشگر حوزه اجتماعی، وقوع قتلهای خانوادگی را یکی از آسیبهای اجتماعی میداند و میگوید: «در شرایطی كه از هر طرف خانوادهها فشارهایی را متحمل میشوند، همه بهدنبال راهی برای برون رفت از این شرایط رنج آور محیطی هستند و یكی از واكنشهای طبیعی خشونت است.»
سعید خراطها، بر این عقیده است که مسائل خانوادگی مثل شك به همسر، تعدد زوجات، اختلافات فرزندان، اعتیاد، طلاق، ارتباطات غیر متعارف و عدم رعایت مسائل حقوقی، فرد را به مرحلهای میرساند كه همه راههای پیش روی خود را بن بست میداند.
قتل متأثر از دوران کودکی!
وی تأکید میکند که برای هر كدام از این علتها باید یك راهكار متفاوت ارائه داد؛ اما در پایان همه این راهكارها به اصلاح ساختار كلان جامعه میرسیم.
فهیمه منظوری روانشناس خانواده و كارشناس مطالعات اجتماعی دادگستری، ریشه بسیاری از قتلهای بستگان را آموزههای دوران کودکی میداند. بر اساس نظر این روانشناس، بسیاری از قاتلان، افرادی هستند که در كودكی رفتارهای خشونتآمیز و پرخاشگرانه از پدر و مادر خود دیدهاند؛ مثلا پدر هر وقت دعوا كرده، گفته است: میكشمت! شاید این فقط یك حرف باشد اما در عمل بر كودكان تاثیر میگذارد.
وقتی قانون، پناه نیست
یک وکیل دادگستری بی اعتماد بودن مردم به قانون را آتش زیر خاکستری میداند که با برافروختن شعلههای خشونت، سبب بروز قتلها میشود. بسیاری از منتقدان نیز قتلهای خانوادگی را ثمره ضعف بخشهایی از قانون به حساب میآورند. برای مثال برابر ماده 220 قانون مجازات اسلامی اگر پدر به صورت عمدی فرزندش را بکشد، قصاص از او ساقط می شود، به طوری که تنها باید به دیگر اولیای دم دیه پرداخت کند.
همچنین در مواردی که مرد به خاطر سوءظن به خواهر و همسر و... یا به فساد کشیده شدن آنها اقدام به قتل آنها میکند، در واقع میخواهد اعضای خانواده را به مجازاتی که آن را مناسب خانواده خود میداند، برساند. چرا که اگر این روند بخواهد از طریق قانون پیش برود، فرد به آسانی به خواستههایش نمیرسد.
آمار افرادی که جسم شان در خانواده کشته می شود موجود است. اما متاسفانه آمار افرادی را که به لحاظ روحی و روانی در خانواده ذره ذره کشته می شوند در دست نداریم. اگر در جایی این تعداد قتل ها ثبت می شد شاید این تعداد از قتل های جسمی در مقابل قتل های روحی چندان عجیب به نظر نمی رسید. با توجه به حساسیت قتل های خانوادگی تحقیقی دقیق در این زمینه می تواند کارگشا باشد.
کارشناسان بر این باورند که فقدان نظارت کافی اجتماعی راه را برای بروز قتلهای خانوادگی، هموار میسازد. از این رو گفته میشود که علاوه بر تقویت قانون، فرهنگسازی و تمرکز روی نهاد خانواده، برخورد قاطع مسؤولان در کنترل این معضل اجتماعی مؤثر خواهد بود.