این مطلب به بررسی این رویداد میپردازد که چگونه جریان سایبری و چهرههای نزدیک به جریان رقیب مسعود پزشکیان در ماههای اخیر دولت او را مقصر تمامی رخدادها از ترور هنیه تا سقوط اسد در سوریه معرفی کردند.
درست از زمانی که ترورهای اسراییلی در منطقه شروع شد، بهانههای بنیاسراییلی نیز در تهران کلید خورد. وقتی ترور اسماعیل هنیه در تهران، ترورهای لبنان، محور مقاومت و بعد از آن سقوط دولت اسد در سوریه یکی پس از دیگری در صفحات تاریخ ثبت شد، جریان مغلوب انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۳ دولت پزشکیان را عامل وضعیت فعلی معرفی کرد.
به گزارش اعتماد، این در حالی است که مطابق قانون اساسی تصمیمگیر نهایی در این حوزه هرگز نهاد دولت نبوده و نیست. با این حال تسویه حساب انتخاباتی با ترور سیاسی رییس دولت چهاردهم ادامه دارد؛ تسویه حسابی که دولت مسعود پزشکیان و چهرههای آن را در شرایط فعلی از لبنان تا سوریه دخیل میکند.
در ساعات ابتدایی بعد از اعلام رسمی سقوط دولت اسد در سوریه، ویدیوها و توییتهای مختلفی درباره این موضوع از جانب چهرههای مختلف، اما عموما از جریان منتقد دولت و رقبای انتخابات آنها منتشر شد. هدف این محتواهای تولید شده البته تنها دولت نبود و بعضا حتی نیروهای نظامی به خاطر آنچه در سوریه رخ داده بود، مورد انتقاد قرار گرفتند.
روزنامه کیهان مثل تمامی ماههای اخیر که رخدادهای منطقه را در موضوع حضور دولت چهاردهم بر سر کار توصیف میکند در مطلبی نوشت که «مدارا با دشمن در همین چند ماه ابتدای دولت چهاردهم نتایج عبرتآموزی داشته است. پس از ترور شهید «اسماعیل هنیه» که برای شرکت در مراسم تحلیف رییسجمهور ایران به تهران آمده بود دولت دلخوش به وعده اروپا و امریکا، با دشمن مدارا کرد و پاسخ به این جنایت را به تعویق انداخت، اما نتیجه چیزی جز ترور دبیرکل حزبالله لبنان شهید «سیدحسن نصرالله» نبود.»
کیهان همچنین در این مطلب با کنایه به رویکردهای دولت چهاردهم، مسعود پزشکیان و وزارت امور خارجهاش نوشت: «این روزها اخبار سوریه در صدر اخبار منطقه و حتی جهان قرار دارد؛ چه بسا آنجا نیز طی ماههای گذشته کسانی نسخه غربگرایان را تجویز کرده باشند؛ «با دشمنان مدارا» در سوریه تا مرحله آخر اجرا شد و به سقوط ۱۱ روزه دمشق رسید. حسین شریعتمداری در غائله سقوط اسد هم به ظریف تاخت و نوشت: «برخی از افراد که بعضا جایگاههای غیرقانونی در دولت دارند، پالسهایی طی این هفتههای حساس برای غرب فرستادهاند که انشاءالله در آینده هم برای برخورد با این پالسها و آن افراد، فکری خواهد شد.»
حمید رسایی، نماینده مردم تهران در مجلس دوازدهم هم از غائله موضعگیری درباره مساله سوریه عقب نماند و او نیز مثل کیهان از ظن خود به تحلیل مساله پرداخت. رسایی در کانال تلگرامیاش درباره سقوط اسد نوشته و کنایهای نیز در این باره به ظریف زده در مطلبی نوشت: «بشار تا وقتی اسد بود و به ایران ولایی و حزبالله تکیه بود، پایدار بود، اما از وقتی ظریف شد و در برابر ارتجاع عربی زانو زد و به فریب عبری و غربی خشنود شد و به حزبالله و ایران پشت کرد، دیگر سقوط کرد. به همین سادگی.» او در توییتی هم به ظریف کنایه زد و نوشت: «بشار اسد هم میخواست به غربیها ثابت کند دنبال جنگ نیست.»
همان روزها هم او در جلسه علنی مجلس نیز خطاب به هیات رییسه گفت: «نمایندگان مجلس در مورد مساله سوریه توجیه نیستند.» البته نمایندگان دیگر از جبهه پایداری همنظر با حمید رسایی نبودند و در اظهاراتشان مدعی توجیهی فراتر از مسوولان کشور نیز درباره این رخدادها هستند. منان رییسی، نماینده مردم قم در مجلس در یادداشتی در این باره نوشت: «اینکه بعد از تقدیم حدود ۶ هزار شهید مدافع حرم و صرف میلیاردها تومان هزینه، طی فقط یک هفته سوریه را دو دستی تقدیم تکفیریها کردیم اگر غضب الهی نیست، پس چیست؟!»
او در بخش دیگری از این یادداشت مدعی شد که «حدود دو هفته قبل در حاشیه مراسمی، ملاقاتی بسیار کوتاه با یکی از بلندپایهترین مقامات نظامی کشور داشتم. به ایشان عرض کردم که پس این وعده صادق ۳ چه شد؟! لبخندی زدند و گفتند: بزنیم که نیم ساعت بعدش دوباره اسراییل ما را بزند تا بعدش مردم مطالبه وعده صادق ۴ را بکنند؟! از پاسخ ایشان چنان متعجب شدم که تا چند روز در حیرت به سر میبردم. حالا هم که دو هفته از آن زمان گذشته است دائما این سوال در ذهن حقیر موج میزند که مگر آقا همین ۴۰ روز پیش نفرمود که «بایستی خطای محاسباتی رژیم صهیونیستی به هم بخورد؟»
اینکه سوریه را بعد از این همه خون، یک هفتهای تقدیمشان کردیم در راستای به هم خوردن خطای محاسباتی اسراییلیها بوده؟! ظاهرا برخی از عزیزان ما فرمایش آقا را سر و ته فهمیدهاند و تصمیمشان این بوده جوری عمل کنیم که خطای محاسباتی خود ما به هم بخورد! قبلا هم گفته بودم که خط قرمز حقیر، فقط و فقط رهبر انقلاب است و در دفاع از حقوق ملت و نظام، از مطالبهگری و نقد هیچ عزیزی فروگذار نخواهم کرد؛ حتی اگر آن عزیز مقام ارشد نظامی یا امنیتی کشور باشد. ضمنا فعلا باتوجه به شرایط جنگی منطقه و لزوم حفظ وحدت، بیان نام مقاماتی که طی این ۴۰ روز قصور داشتهاند را صلاح نمیدانم، اما اگر در ادامه، دوباره در اجرای فرمایش آقا کوتاهی بورزند ابایی از افشای نامشان نخواهم داشت.»
احمد نادری، نماینده مجلس و استاد دانشگاه در ایران که پیشتر از عدم مداخله ایران در تحولات اخیر سوریه انتقاد کرده بود، گفت که پس از سقوط بشار اسد، استراتژی ایران باید به طرف «آزمایش بمب اتمی» برود. او نیروهای مخالف اسد در سوریه را «ترکیب اخوانی - سلفی ریبرند شده توسط رسانههای غربی» خواند و نوشت با تسلط این نیروها بر سوریه «شد آنچه نباید میشد. استراتژی ایران بعد از این باید بر دو موضوع شکل بگیرد: اول احیای جبهه زخمی مقاومت و دوم آزمایش بمب اتمی.»
نادری پیش از این در شبکه ایکس نوشته بود: «سوریه در آستانه سقوط است و ما خونسرد داریم تماشا میکنیم. در صورت سقوط دمشق، لبنان و عراق را هم از دست خواهیم داد و باید در مرزهایمان با دشمن مقابله کنیم. خونهای زیادی برای حفظ سوریه دادیم. علت این سکوت را نمیفهمم، اما هر چه باشد به صلاح کشور نیست. تا دیر نشده باید کاری کرد.»
رویه پخش برنامه صدا و سیما و اظهارات کارشناسان در این ایام نشان میدهد که از اساس صدا و سیما شاید به اندازه رسانههای سوری سردرگم بوده و اظهارات چهرههایی که به عنوان کارشناس در برنامهها دعوت میشدند از شدت تناقض تحلیل و مهمتر از تحلیل، تضاد در سیاستهای کلان در قبال سقوط دولت اسد، مؤید همین موضوع است.
سهیل کریمی که به عنوان کارشناس مسائل سوریه در صدا و سیما حاضر شده بود در گفتوگو با شبکه خبر سیما به تحلیل اوضاع سوریه و نقش ایران در آن پرداخت و در تحلیلی عجیب گفت که به نیروهای ما اجازه حضور در میدان داده نمیشود! او در بخش دیگری از این برنامه با بیان اینکه «ما نباید برادران و خواهران خود را در این شرایط دشوار رها کنیم و باید به یاری آنها بشتابیم» تاکید کرد: «در حال حاضر به نیروهای ایرانی اجازه جنگ مستقیم در این کشور داده نشده است.»
در یکی از این برنامهها نیز محمدرضا غلامرضا، معاون سابق سپاه قدس در صحبتی مطرح کرد: «ترکها و بعضی از کشورهای عربی فریب دادند؛ اینها دو ماه قبل تضمین دادند که هیچ اتفاقی در سوریه نمیافتد.»
در همین ایام فردی به نام کمالی، به عنوان کارشناس سوریه در برنامه صدا و سیما حاضر شد و در اظهارات خود تلویحا از مخالفان مسلح سوری بعد از سقوط بشار اسد حمایت کرد! علاوه بر این حسین اکبری، سفیر ایران در سوریه در گفتوگوی زنده با شبکه خبر درباره تحولات اخیر دمشق گفت: «ما این اتفاق را پیشبینی میکردیم و تقریبا هیچ یک از همکاران ما از دستگاههای مختلف جمهوری اسلامی در سفارت حضور نداشتند. در سفارت کسی آسیب ندید. بعد از «حمص» نه تنها ارتش سوریه بلکه مردم نیز در هیچ کجا مقاومت نکردند.»
وی در بخش دیگری از اظهارات خود گفت: این جریان فعلی در سوریه با داعش متفاوت هستند و قبلا با داعش جنگ هم داشتهاند. در برنامه دیگری که در این روزها از صدا و سیما منتشر شد، مصطفی خوشچشم کارشناس مسائل سیاسی روایتی از دیدار یکی از فرماندهان عالی ایران با بشار اسد مطرح کرد و گفت: «بشار در حالی که خط تلفن مستقیم با امریکا، ترکیه و روسیه روی میزش داشته، خطاب به او گفته: اگر شما هم مایل به کمک هستید یک گوشه کار را بگیرید!»
در میان موضعگیریهای مختلف در قبال موضوع سقوط دولت اسد در سوریه، اظهارات دو چهره یعنی امیرحسین قاضیزاده هاشمی، یکی از کاندیداهای انتخابات ریاستجمهوری و معاون رییسجمهور در دولت سیزدهم و البته سیدمحمد حسینی، معاون پارلمانی دولت سیزدهم در جای خود قابل توجه است.
سیدمحمد حسینی، معاون پارلمانی دولت رییسی، در توییتی تحولات تلخ اخیر خاورمیانه را به فوت ابراهیم رییسی مرتبط دانست و نوشت: تمامی حوادث تلخ ماههای اخیر (شهادت اسماعیل هنیه، یحیی سنوار، سیدحسن نصرالله، سیدهاشم و فرماندهان حزبالله، تهاجم رژیم صهیونیستی به اهدافی در ایران، بمباران وحشیانه لبنان، فروپاشی دولت سوریه و...) از سقوط بالگرد رییسجمهور شهید در ۳۰ اردیبهشت آغاز شد!»
امیرحسین قاضیزاده هاشمی، معاون رییسجمهور دولت سیزدهم نیز در واکنش به سقوط دولت بشار اسد با بیان اینکه «شیطان همیشه وسوسه میکند، اما به وسوسه و وعدههایی که میدهد عمل نمیکند» گفته است: «هر دولتمردی که وسوسههای مستکبران و دشمنانش را بپذیرد دچار غفلت و شکست خواهد شد. وقتی دولتمرد به این شکل تحلیل کند، ارتش و نیروهای نظامی آن کشور هم دچار ضعف و وادادگی میشوند، بهخصوص وقتی که به صورت گسترده در ارتش نفوذ اتفاق افتاده باشد. متاسفانه اتفاقی که در سوریه افتاد قابل پیشبینی بود؛ بارها مسوولان جمهوری اسلامی تذکر دادند ولی نادیده گرفته شد و باعث این اتفاق شد. رهبر انقلاب وقتی چند سال پیش فرمودند حزباللهیها را تندرو ندانید، این افراد به وقت خطر کشور را نجات میدهند. اگر سوریه هم از این حزباللهیها داشت به این وضع نمیافتاد.»
از ساعات نخست بعد از اعلام سقوط اسد برخی اکانتهای سایبری نیز رویکرد عجیبی در قبال این تحولات در پیش گرفتند و حتی زبان به نقد نیروهای نظامی گشودند. انتشار مطالب و هشتگهایی همچون «دیپلماسی در میدان و میدان در هیات... قشنگه نه؟» در کنار این توییتها، تحلیلهای علی علیزاده در نقد سیاستهای نظامی نیز بازخوردهای زیادی داشت: ««احسنت به نتانیاهو، مرحب یهود در قرن ۲۱. فقط اینکه در این معرکه علی و ذوالفقارش رو نداشتیم. یه تنه مچ همه رو خوابوند. حالا عزیزان هی شعار بدهند. اینها همش نتیجه تعلل و عقبنشینیهای غیرتاکتیکی طی یک سال گذشته است. تنها چیزی که ندیدیم شتابزدگی بود و هرچه دیدیم تعلل بود.»
یکی دیگر از اکانتهای توییتری سایبریها در مدح نتانیاهو و کنایه به نیروهای داخلی نوشت: «سروری بر منطقه سزاوار کسی است که تنها راهبردش در مقابل دشمنان شکست دادنشان است و هوشمندانهترین و جسورانهترین تصمیمات را اتخاذ میکند، نه آن کسی که هر چند سال یکبار ویار تسلیم و مذاکره میکند و لگدی به متحدانش حواله میکند.»
این اظهارات در حالی مطرح شد که تنها چند روز بعد حسین سلامی در اظهاراتی مواضع سپاه در این موضوع را تشریح کرد. حسین سلامی، فرمانده کل سپاه پاسداران یک روز قبل از سخنرانی آیتالله خامنهای در همین ارتباط در جمع فرماندهان سپاه گفته که «از ماهها پیش از تحرکات مسلحین و تکفیریها مطلع بودیم. برادران ما توانسته بودند با استفاده از شگردهای اطلاعاتی، محورهای حمله اینها را پیدا کنند و به سطح سیاسی و نظامی سوریه منتقل کنند.» سلامی همچنین در سخنرانی خود پیرامون تحولات منطقه همچنین خبر داد که مسوولان اطلاعاتی ایران از سه ماه قبل درباره رخدادهای سوریه به مقامهای این کشور هشدار داده بودند، اما این را هم گفتند که مشخص نیست این گزارشها به دست مقامات بالای آن کشور رسیده یا «همان وسطها گم و گور شده بود.»
موضعگیریها علیه دولت پزشکیان به دلیل آنچه «کوتاهی در قبال حمایت از محور مقاومت خوانده میشود» البته مختص ماجرای سوریه نیست. روز دوشنبه نهم مهر ماه کانال تلگرامی رجانیوز، در مطلبی به قلم سیدمصطفی موسوینژاد و با عنوان «بعضیها زاییده شدهاند تا فریب امریکا را بخورند!» نوشت: «در آخرین مورد مشخص شد پاسخ به شهادت هنیه در تهران به دلیل وعده آتشبس امریکا به پزشکیان و ظریف عقب افتاد و امروز شاهد جنایت بیسابقه اسراییل در شهادت سیدحسن نصرالله بودیم! ولیفقیه با ما درددل کرد و جدی نگرفتیم: «عقبنشینی غیرتاکتیکی غضب الهی را در پی دارد.»
رخدادهای آن زمان در لبنان از حمله تروریستی به اعضای حزبالله لبنان تا ترور سیدحسن نصرالله، محوری برای مواخذه مسعود پزشکیان در ارتباط با اظهاراتش در حاشیه حضور در مجمع عمومی سازمان ملل شد. اگر چه پیش از این رخدادها نیز خط رسانهای - فکری جریان پایداری در حمله به دولت و رییس آن سنگتمام گذاشته بود. و
وحید یامینپور در یادداشتی در سوم مهرماه در رجانیوز نوشت: «صوتی که از صحبتهای آقای پزشکیان منتشر شده حتی از تیتر بلومبرگ هم بدتر است. به گمانم از ابتدای انقلاب تا الان هیچ کس چنین حرفی را بر زبان نیاورده؛ حتی سیاستمداران درجه سه، حتی روزنامهنگاران و به همین دلیل هم وزیر امور خارجه و رییس شورای اطلاعرسانی دولت بلافاصله آن را تکذیب کردند. یامینپور در این مطلب همچنین تاکید کرده است: «امیدوارم مواضع تکمیلی رییسجمهور در روزهای باقی مانده از حضور ایشان در نیویورک، پاسخ این پرسشها را روشن کند.»
هنوز آتش بلوای مجازی و رسانهای پایداریها درباره این موضوع فروکش نکرده بود که بخشی از گفتوگوی پزشکیان با فرید زکریا مبنی بر یکسان نبودن توانایی حزبالله و اسراییل نیز دستاویز موج جدید حمله شد. این در حالی بود که پزشکیان در همان گفتوگو ضمن بیان موضوع عدم یکسان بودن توانایی اسراییل و حزبالله، تاکید کرده بود که «ما در کنار حزبالله خواهیم بود.»
کیهان نیز بدون فوت وقت در مطلبی چهار احتمال درباره ریشه بیان این اظهارات توسط رییسجمهور را طرح و «ناتوانی رییسجمهور در بیان مطالب» و «حضور مشاوران غربزده و دارای سابقه حضور در فتنه» را از اصلیترین احتمالات علت اظهارات پزشکیان درباره اسراییل خواند.
اصلیترین محوری که در این روزها علیه مسعود پزشکیان و دولت او پیگیری میشد مسالهای با عنوان اتهامی «علل در پاسخ به ترور هنیه از جانب دولت چهاردهم» است. موضوعی که کیهان درباره آن نوشت: «خونخواهی مهمان شهید، حق و مسوولیت ذاتی جمهوری اسلامی ایران است، اما ادای این تعهد حقوقی و عقلانی بازدارنده، دو ماه به تاخیر افتاد. این تاخیر به رژیم صهیونیستی فرصت و جرأت داد تا دور تازهای از جنایات تروریستی را این بار در لبنان مرتکب شود. چرا مجازات اسراییل به تاخیر افتاد؟ به خاطر دو انگاره غلط: اولی، همان که یک هفته قبل بر زبان آقای عراقچی هم جاری شد: «رژیم اسراییل در غزه در باتلاق گرفتار شده و تصور میکنند با گسترش میدان جنگ میتوانند از بنبست خارج شوند. ما کاملا هوشیار هستیم و در تله آنها نخواهیم افتاد.» نکته قابل توجه دیگر رویهای بود که صداوسیما از ساعات ابتدایی بعد از ترور سیدحسن نصرالله، دبیرکل حزبالله لبنان توسط اسراییل در پیش گرفته است.
هادی معصومی زارع، تصویربردار و مدیر فیلمبرداری که از چهرههای ثابت صدا و سیما است در ساعات ابتدایی بعد از ترور دبیرکل حزبالله لبنان در محله ضاحیه بیروت حاضر شد و ایستاده رو به دوربین با انتقاد از رویکردهای داخلی کشور در قبال ترور هنیه گفت که اشتباه مقامات موجب «زدن سر مقاومت» شده است.» او در حالی که اشک میریخت، فریاد زد «آقای جمهوری اسلامی، به خودت بیا!»
معصومی زارع «تفکیک میان امریکا و اسراییل و محافظهکاری شدید این چند ماهه» را دلیل اصلی ترور سیدحسن نصرالله دانست.» علاوه بر این ابوالفضل ظهرهوند، عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس دوازدهم نیز در ساعات بعد در گفتوگو با تلویزیون ایران به صراحت گفت: «اگر سعید جلیلی رییسجمهور بود شاید اسراییل به این راحتی جرات نمیکرد!» دولت مسعود پزشکیان در حالی زیر فشار برای پاسخگویی درباره رخدادهای اخیر منطقه است که در این حوزه از اساس دولت مستقر - شامل دولت مسعود پزشکیان یا هر دولت دیگری - اختیاری در اتخاذ این دست از تصمیمات ندارد. مطابق قانون اساسی به طور مشخص در این دست از موارد شورای عالی امنیت ملی مسوول تصمیمگیری است و تصمیماتی مرتبط با پاسخ نظامی یا غیرنظامی در سطوحی بالاتر از سطح دولتها اتخاذ میشود.
خط رسانهای که چهرههای نزدیک به سعید جلیلی و جریان پایداری در روزهای اخیر - از ترور اسماعیل هنیه در تهران تا وقایع لبنان و سقوط اسد در سوریه - در پیش گرفته فاقد هر منطق و نشان از چشم بستن بر یک رویه معمول در اتخاذ سیاستهای منطقهای و بینالمللی در ساختار جمهوری اسلامی است.
آش این انتقادات به اندازهای شور شده است که جواد موگویی مستندساز اصولگرا نیز به انتقاد از آن پرداخته و نوشته است: «جماعت «جلیلی - پایداری» استراتژی کنونی ایران را محصول دولت پزشکیان و ظریف اعلام میکنند! و حتی خواستار استیضاح پزشکیان شدند. در دولت رییسی، ۳۰ هزار نفر در غزه به خاک و خون کشیده شدند. در دولت رییسی، سیدرضی، فرمانده عالیرتبه سپاه ترور شد. در دولت رییسی، مواضع حزبالله روزانه بمباران میشد. در دولت رییسی، یمن بارها بمباران شد و ایضا عراق. چرا ایران آن موقع، تلآویو را موشکباران نکرد؟! چرا پاسخ سخت بازدارنده نداد که ترور زاهدی در سفارت رقم نخورد؟ حال، نکردههای دولت قبل را از دولت تازه تاسیس دوماهه میخواهند؟!»
سوالی که البته پاسخ آن نه در استدلال مخاطبان که در نتیجه انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۳ نهان است.