غلامعلی رجایی
غلامعلی رجایی در سایت خود روایتی از دیدار اخیرش با هاشمی رفسنجانی نوشته است:
چهارشنبه ای که گذشت دیداری خصوصی با آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی داشتم.
وی فارغ از این همه فشار ها -که به رغم اینکه روز به روز بر دامنه آنها افزوده می شود از اوکمتر دفاعی می شود ،با چهره بشاش و با خوش رویی تمام مرا پذیرفت.
در ابتدای این دیدار وقتی به ایشان گفتم به قول طلبه ها برای من همین دیدن شما در این شرایط موضوعیت دارد حتی اگر دراین ملاقات هیچ بحثی مطرح نشود.با لحن خاص خودش که فروتنی در آن دیده می شد پاسخ داد من هم تشکر می کنم.
به آقای هاشمی گفتم الآن از جلسه ای در ...می آیم که رییس آن می خواهد تز دکترای مرا که با عنوان روابط کمپانی هند شرقی انگلیس با ایران در دوره کریم خان زند است چاپ کند و از من خواست سلامش رابه شما برسانم همین باعث شد دقایق اولیه این دیدار به بحث در باره کریم خان زند بگذرد.
وقتی گفتم دردوره کارشناسی ارشد هم درباره کشورداری کریم خان رساله نوشته ام و ادامه دادم که این لر به قول خودش بی سواد با هوشمندی تمام در دوره کوتاه خودش در جهت آسایش مردم حکومت می کرده است آقای هاشمی پرسید بالاخره رای شما درباره کریم خان مثبت است ؟
با ذکر نمونه ای پاسخ مثبت دادم و گفتم کریم خان مردمدار بود و به همین جهت درتاریخ ما آدم خوشنامی است. و ادامه دادم وی که به شهادت مورخین زمان خودش تا آخر عمر حتی یک کلمه نتوانست بخواند و بنویسد بخوبی این نکته را دریافته بود که مردم باید از جانب حکومت آسوده باشند و فشاری بر آنها وارد نشود.
سپس برای استناد مطلب به دونمونه از این مردمداری خان زند اشاره و گفتم وی بعضی از شبها به بالای دیدگاه برج ارگ خود که منزل مسکونی او بود و از قضا خود طراحی نقشه آن را انجام داده بود می رفت و به خانه های اطراف ارگ می نگریست ، اگر می دید از خانه های مردم سر وصدای دف وچنگ و شادی می آید با خود می گفت معلوم می شود امروز محتسبان ومستوفیان در گرفتن مالیات بر مردم سخت نگرفته اند و اگر صدایی نمی شنید در می یافت در آن روز برمردم سخت گرفته اند و روز بعد به ماموران حکومت توصیه اکید می کرد بر مردم سخت نگیرند.
نمونه دومی که به آن اشاره کردم این بود که یکبار که در کشور قحطی آمده بود خان زند دستورداد از انبارهای گندم حکومت در تبریز به شیراز و سایر شهر ها گندم حمل کنند .
وی سپس در جلسه ای با رندی تمام از کارگزاران حکومت سوال کرد به نظر شما حالا این گندمها را به چه قیمتی باید بفروشیم؟ وقتی به خان زند گفتند کرایه حمل ونقل را هم باید به نرخ گندمها اضافه کنیم خنده ای کرد و گفت پس بفرمایید حکومت گندم فروش شده است و بعد قاطعانه دستور داد گندمهای حمل شده را با همان نرخ تبریز در سایر شهرها به مردم بفروشند.
وقتی به آقای هاشمی گفتم کریمخان خود طرح ارگ ومسجد وکیل را داده است و اشاره کردم در منابع این دوره آمده است دریکی از روزها که خمره ای پر از اشرفی از زیر خاک بیرون آمد وقتی آن را به او که در سایه ای نشسته بود و قلیان می کشید و ناظر بر کار کارگران بود تقدیم کردند بلافاصله دستور داد آن اشرفیها را در بین همان کارگران تقسیم کنند، با هوشمندی خاصی که ویژگی اوست پرسید:" این مطالب را تاریخ نویسان درباری برای او نساخته اند ؟"
گفتم : نه او واقعا سعی داشت در حکومتداری اش صرف نظراز اشتباهاتی که داشت ساده باشد مثلا هیچوقت به لباسش جواهر نبست و تاج مرصع برسر نگذاشت.
در ادامه دیدار تا از ایشان سوال کردم هنوز خاطراتتان رامی نویسید باخنده ای گفتند تا دیروز را که نوشته ام.
به عنوان یک دانش آموخته تاریخ عرض می کنم جناب آقای هاشمی با این کار خود خدمت بزرگی به تاریخ معاصر کرده است. و بویژه اینکه در زمان حیات خود آنها را منتشر می کند تا اگر نقد و نظری هست را بیشتر توضیح بدهد و در اثبات آنها ادله ای بیاورد.
آیت الله هاشمی بانوشتن خاطرات روزانه خود کمک بزرگی به روشن شدن بعضی از مسائل در دهه 60 کرده است.
کاش دیگرانی که مثل ایشان دستی در امور داشته یا دارند هم این مشی صحیح را داشته باشند.
در دیدار قبلی که درباره سید آزادگان دفاع مقدس مرحوم آقای سیدعلی اکبرابوترابی با من مصاحبه کرد و من دو سه جلد از تالیفاتم را به ایشان تقدیم کردم از سر لطف ضمن اینکه گفت یکی از این کتابهارا - که واکاوی شخصیت امام از زبان خود امام بود و با عنوان امام به روایت امام توسط موسسه چاپ ونشرعروج منتشر شده و چاپهای مکرری هم داشته -دیده و آنرا خوانده دستور داد یک دوره از کتابهایی را که یادداشتهای روزانه او از سال 60 تا 67 وحاوی مطالب بسیار مهمی بویژه درباره جنگ و اوضاع سیاسی کشور است را به من بدهند.
به مناسبت تدریسی که در دانشگاه دارم گاه به این کتابها سری زده ام .
در ترم گذشته به دانشجویان توصیه کردم در صورت تمایل بعنوان تحقیق درس یکی ار این کتابها را با موضوع جنگ مطالعه وفیش برداری کنند.
شب قبل از ملاقات مرور دیگری بر این کتابها داشتم. تا نکاتی را که به نظرم می رسد به ایشان عرض کنم.
در این خاطرات که بسیار مختصر نوشته شده و می شوند گاه مطالبی نهفته است که سرنخ خوبی برای تحقیق در باره اوضاع سخت و رویدادها و حوادث متنوع مسائل آن روزهاست.
به آقای هاشمی گفتم این خاطرات بسیار مختصر است وگاه به این دلیل درک ودریافت خواننده را از تاریخ آن دوره مشکل می کند.در پاسخ به این نقد می گفت در آن روزها به دلیل مسولیتهایی که داشتم فرصت من برای نوشتن بسیار کم بود.
وی این یادداشتها را در دفاتر تقویمی که داشته مختصرمی نوشته و تفصیل بعضی مطالب را می توان درکتابهای دیگر ایشان که شامل خطبه پیامها و مصاحبه ها یافت.
به ایشان عرض شد گاه این اختصار مطالب خواننده رادچار ابهام می کند چون نمی داند تفصیل مطلب را باید درکجا ببیند.
وقتی از آقای هاشمی پرسیدم کتابهای شما تجدیدچاپ هم شده اند؟ گفت بله بااینکه این کتابهامثل بعضی کتابها که برخی از مراکز دولتی کتابهایی رامیخرند و به کارکنان خود هدیه می دهند نیستند با این همه سالی چندبار چاپ می شوند.
به ایشان گفتم به گمان من با نکات بسیار مهمی که در کتابهای شما وجود دارد و در جاهای دیگر نمی توان به آنها دسترسی پیدا کرد حیف است این موارد در کتابها پنهان بماند و از نگاه محققان و خصوصا نسل جوان دور بماند.
به دو نکته اشاره کردم که تدبیر و روش سیاست کشورداری امام را درآن شرایط حساس بخوبی از مطالعه آنها می توان شناخت و دریافت که امام در اداره کشور با چه دیدگاهها و تنگناهایی مواجه بوده و چگونه از آنها عبور کرده است.
نمونه اول نامه 11 تن از نمایندگان مجلس شورای اسلامی دوره اول - به حضرت امام است که از ایشان خواسته اند با نفوذی که دارند با نمایندگی خانمها برای مجلس مخالفت کنند:
روزنوشت این است:
پنج شنبه 20 بهمن
تمام روز را در خانه بودم به علت خستگی بیش از حد بیشتر وقتم به استراحت گذشت.احمدآقا آمدند نامه یازده نفراز نمایندگان مجلس رابه امام آوردند که در آن از امام خواسته بودند مانند سال 41 حق انتخاب شدن وانتخاب کردن زنان را برای مجلس تحریم نمایند.گفت قبلا هم فردی خدمت امام آمده و خواسته که امام به شورای نگهبان چنین دستوری بدهند ولی امام ایشان رامنع کرده .گفته این حرفها ضرر دارد.نامه را خدمت امام برد و برگشت اطلاع داد که امام به من دستورداده اند که این آقایان را در مجلس بخواهم وبه آنها بگویم سلب حق رای از زنان خلاف شرع است و در زمان شاه کل کارهای مجلس را ما حرام می دانستیم از جمله این را نه این که اشکالی در انتخاب کردن و انتخاب کردن زن می دیدیم و امروز که همه امور مجلس شرعی است شرکت آنان هم مثل مردان شرعی عقلی وانسانی است (کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی سال1362 به اهتمام مهدی هاشمی صص358 و359)
مورد دوم موضع عجیب شورای نگهبان است که در یک قرارداد تجاری مابین ایران وترکیه که در آن آمده بود در صورت اختلاف دو طرف به یک کشور دیگر بعنوان حکم مراجعه کنند این شورا حکمیت یک کشور غیر مسلمان را دراین مورد خلاف شرع دانسته بود و امام نیزهمین موضع آقای هاشمی را تایید کرده بود.
روز نوشت این است:
شنبه 20 بهمن 63
شب با آقای(احمد)جنتی درباره رای جدید شورای نگهبان درباره داوری قرارداد ایران و ترکیه صحبت کردم گفته اند چون اطلاق اجازه رجوع به داوری شامل رجوع به داور غیر مسلمان هم می شود رای لازم را برای تصویب نیاورده است گفتم این خطرناک است چون باعث خواهد شد ما نتوانیم باهیچ کشور غیر مسلمانی قرارداد ببندیم زیرا آنها نمی پذیرند که به داور غیر مسلمان رجوع شود داوری مرضی الطرفین را قبول دارند قرار شد از امام کسب تکلیف کنیم اشکال را با احمدآقا هم درمیان گذاشتم.
یکشنبه 21بهمن
احمد آقا اطلاع داد که شورای نگهبان در خصوص ایرادشان نسبت به ارجاع به داوری از طرق آقای (هاشم ) رسولی محلاتی با امام تماس گرفته اند امام فرموده اگر می خواهید این چنین برخورد کنید بهتراست که دستور بدهید ایران و انقلاب خودشان را از تمام دنیا قطع کنند به نطر می رسد این نظر برای شورای نگهبان گران تمام شود( کارنامه وخاطرات هاشمی رفسنجانی سال 1363 به اهتمام محسن هاشمی 0صص335 تا337)
آقای هاشمی با یادآوری این دومطلب لبخند خاصی زد که پیدا بود از یادآوری این موضوع و نقشی که داشته راضی بنظر می رسد.
از نکات بسیار مهم وبحث انگیز موجود در خاطرات آقای هاشمی اشاره به فکر کناره گیری امام در سال 1363 از کارهاست.
بجز آقای هاشمی تاکنون کسی متعرض این مطلب بسیارمهم نشده است اگر از این مطلب رمز گشایی شود بی تردید می توان به بعد ناشناخنه دیگری از شخصیت امام پی برد.
متاسفانه دراین ملاقات من نتوانستم از ایشان دراین باره تشریح مطلب را بشنوم به یاری خدا در دیدار بعدی حتما این مساله را مطرح خواهم کرد.
روز نوشت این است:
دوشنبه 17 دی
به زیارت امام رفتم.مدت زیادی در خدمتشان دراندرون نشستم.تمایل به انزوا در امام پیدا شده است تاکید کردم که لازم است بیشتر با مردم حرف بزنند.احنمال کناره گیری کامل را مطرح کردند درخواست کردم که دیگر نفرمایند و مصلحت نیست. (کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی سال 1363 ص309)
به آقای هاشمی گفتم در خاطرات شما گاه نکات جالبی وجود دارد از جمله تصمیم گیری در باره اینکه در جمعه ای که پیش رو بود چه کسی خطبه بخواند پاسخ ایشان هم در این باره جز لبخند چیز دیگری نبود.
روزنوشت این است:
(آیت الله )آقای خامنه ای اظهار تمایل کردند که نمازجمعه این هفته را اقامه کنند قبلا به آقای امامی کاشانی محول کرده بودم به آقای امامی اطلاع دادم وایشان قرار شد ایشان بروند (کارنامه وخاطرات هاشمی رفسنجانی سال 1363 ص204)
شب با رییس جمهور - آیت الله خامنه ای – جلسه خصوصی داشتیم ازایشان خواستم که بیشتربرای اقامه نماز جمعه بروند که قرار شد دو هفته من و دو. هفته ایشان و یک هفته یکی دیگر از آقایان دیگر باشیم. 0(همان ص259)
به آقای هاشمی درباره بعضی نکات در خاطراتشان که جنبه شخصی دارد گفتم که بنظر می رسد درج چنین مواردی مانند استخررفتن تان در زمان جنگ لزومی ندارد گفتند من تعمدا به این نکته ها اشاره کرده ام تا بعضی گمان نکنند من هم از آن دسته از روحانیونی هستم که با این نوع کارها موافقتی ندارم.
وی به نمونه مهم دیگری در این باره اشاره کرد و گفت مثلا من نوشته ام که از منزل امام برای ما غذا آوردند که هدف من ازاین مطلب یکی این بود که واقعا گاه ما به دلیل اینکه همسرم در خانه نبود در خانه غذایی نداشتیم ودیگراینکه می خواستم صمیمیت ونزدیکی بیش از حد خودم را با منزل امام نشان بدهم.
بحث با آقای هاشمی درباره امور خانوادگی وشخصی اش به میان کشیده شد گفتم گاه نوشته اید: عفت نبود شام نداشتیم نیمرو درست کردم .
گفت همیشه همینطور بوده و خانم من خودش درکنار کارگری که گاه به اوکمک می کرد کارهای خانه و از جمله غذا را بر عهده داشته والآن هم که بچه ها رفته اند وحفاظت با آوردن کسی به لحاظ امنیتی موافق نیستندهمان وضع ادامه دارد.
از نکات جالب خاطرات هاشمی که در خاطرات سال 1360 ایشان آمده این نکته هم بسیارشنیدنی است که در آن بحبوحه مسولیتها و ترورها و حوادث و مسولیت اداره مجلس ایشان درگیر چه مسائل ریزی هم بوده است.
به این نمونه که مربوط به روز نوشت جمعه 25 دی 1360 می باشد توجه کنید
ساعت چهار بعد از ظهر به منزل آمدم یاسر اصرارداشت زودتر به خانه بیایم ودر انجام تکالیف مدرسه به او و مهدی کمک کنم .به آنها کمک کردم (عبوراز بحران کارنامه وخاطرات هاشمی رفسنجانی سال 60 به اهتمام یاسر هاشمی ص442)
از نکات جالب دیگری که در این خاطرات به آن برخوردم و باز مربوط به امام است مساله ارسال نوار کاست اظهارات مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی - از مراجع بزرگ عصر امام - به امام است که در آن نسبت به اظهار شعارمرگ بر ضد ولایت فقیه که درمساجد و محافل مذهبی سر داده می شود به امام اعتراض کرده بود و جالبتر اینکه وقتی به امام پیشنهاد می شود نظر و اظهارات ایشان از رادیو پخش شود امام با ین پیشنهاد موافقت کرده اند
آقای هاشمی دراین باره نوشته است:
جمعه 14 اسفند
عصر احمدآقا آمد و نوار سخنان آقای (آیت الله العظمی محمدرضا) گلپایگانی را آورد و گوش دادیم به شعار مرگ بر ضد ولایت فقیه اعتراض دارند واز مجلس می خواهد که درتشخیص ضرورت وموضوع احکام ثانویه دقت ووسواس داشته بتشد ولی با خضوع و احترام صحبت کرده اند من هم در نماز جمعه ازایشان تشکرکردم قرارشد با مشورت امام سخنان ایشان پخش شود احمد آقا اطلاع داد که امام موافقند( خاطرات سال60 –عبور از بحران - ص500)
راستش را بخواهید هدف من از این ملاقات ارائه این پیشنهاد به آیت الله هاشمی بود که با توجه به نفوذی که در حاکم عربستان دارد از این رابطه استفاده کند و از او بخواهد به سرکوب مردم مظلوم بحرین خاتمه دهد.
ایشان این مساله رابا توجه به واقعیات موجود غیر ممکن و منتفی می دانست و با ذکر یک نمونه اظهارات بیانات تلخی کرد که از شنیدن آنها بسیار متاثر شدم ایشان گفت اتفاقا در این اواخر که ملک عبدالله ازسفر معالجه خود به عربستان بازگشت تلفنی از ایشان جویای حالشان شدم و در این مذاکره تلفنی با تشریح اوضاع منطقه به ایشان توصیه کردم با توجه به امواجی که درمنطقه پدید آمده است در مقابل مردم خود نایستند.پرسیدم این مذاکره تاثیری هم داشت گفت بله ایشان بعداز تلفن من دستور آزادی بعضی از زندانیان شیعه ای را که در حوادث آن روزها دستگیر شده بودند را صادر کرد.
آقای هاشمی می گفت تازه این امر به دولت مربوط است گفتم با توجه به حساسیت امر با رهبری هماهنگ کنید گفت ایشان هم می گوید من در کاردولت دخالت نمی کنم.
آقای هاشمی سپس به نمونه ای از عدم توفیق در این کار اشاره کرد و گفت شبیه این کار یکبار در سفر قبلی من به عربستان که به قصد زیارت انجام شد اتفاق افتاد .ملک عبدالله با خواص خودچند ساعت با من نشست و در باره اختلافات موجود دربین ایران وعربستان مفصل صحبت شد و درنهایت به تشکیل پنج کمیسیون انجامید و حتی پادشاه عربستان برای حسن نیت خود سعود الفیصل وزیر امور خارجه عربستان را برای تحقق بحثها و توافقها به تهران فرستادکه مذاکرات مفصلی با دکتر ولایتی داشت ولی وقتی کاربه این مرحله رسید که دولت این توافقها را دنبال و اجرایی کند دراین زمینه کاری انجام نشد و آنهاهم فهمیدند که دراین زمینه از من کاری ساخنه نیست.
آقای هاشمی می گفت بنظر شما صلاح است یکبار دیگر این تجربه تکرار شود؟گفتم در این صورت نه من این واقعیت تلخ رانمی دانستم. آقای هاشمی می گفت آنها اینقدر این توافقات را مهم می دانستند که اخبار سفر مرارسانه ای کردند در حالی که ما در اینجا چنین کاری نکردیم.
وقتی به ایشان عرض کردم این در دنیا یک امر اثبات شده است که - مثلا در امریکا از آقای کارتر وکلینتون - از ظرفیت ،نفوذ وتجربه روسای جمهور پیشین با توجه به اینکه مقام رسمی ندارند بخوبی استفاده می کنند آقای هاشمی گفت اتفاقا کار گشا هم بوده است.
درخاطرات اقای هاشمی گاه نکات جالب وگاه تعجب آوری دیده می شود ازجمله
قطع تلفن منزل
در خاطرات پنجشنبه 8بهمن 60 آمده است
آخرشب مقداری مطالعه کردم برای خطبه های فردا.چون تلفن اصلی خانه به خاطردیرکرد پرداخت پول قطع شده مراجعه تلفنی نداشتیم.(0ص462)
- دخالت دادن مراجع توسط امام در اداره حوزه علمیه
دوشنبه 12 بهمن60
- گروهی از فضلای حوزه علمیه قم آمدند و از بی نظمی حوزه شکایت داشتند و می گفتند هیات مدیره منصوب از طرف امام و آقای گلپایگانی کاری از پیش نبرده اند خواستار هیات مدیره ای بودند که انتخاب طلاب در آن دخالت داشته باشد از من خواستند که موافقت امام راجلب نمایم (ص465)
- ترور امام
چهارشنبه 21بهمن 60
- بعدازظهر سفیر فلسطین و نماینده عرفات آقای خطاب آمدند واز تیرگی روابط ما و الفتح نگران بودند و چاره جویی میکردند از ملاقات هانی الحسن با بنی صدر و رجوی عذر خواهی داشتند و ملاقات را کاری خصوصی معرفی کردند و نه رسمی و گفتند او رفته که آنها را از ترور امام که آن روزهامحتمل بوده منع کندٌ472)
- علاقه به آیت الله خامنه ای
دوشنبه 5مرداد60
- اول شب به عیادت آقایان خامنه ای واشراقی رفتم..بعضی از برادران دلسوزتوصیه نمودند که این همه به بیمارستان نروم به خصوص که منافقین قبلا در مریضخانه نفوذ زیادی داشته اند واسم آن بیمارستان را مهدی رضایی گذاشته اند و می توانند در آنجا برای ما کمین برقرار کنند اما با توجه به اشتیاقی که به ملاقات آقای خامنه ای دارم و نیز ضرورت مراقبت از ایشان ترجیح می دهم بروم (ص217)
یکشنبه 11مرداد60
- سری به بیمارستان زدم آقای خامنه ای لباس پوشیده و آماده رفتن به منزل امام برای شرکت درمراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری آقای رجایی بودند.به شعف آمدم (ص224)
منزلت استثنایی نزد امام
جمعه 9مرداد60
- پیش از نماز وزارت خارجه اطلاع داد که سفارت شوروی کار فوری دارد و می خواهد مرا ببیند.گفتم ساعت دو بعدازظهر بیایند مجلس برای دیدن به مجلس رفتم کاردار سفارت آمد فارسی هم خوب می داند گفت از شوروی به من دستور داده اند مطلبی سری را به شخص امام بگویم و دیشب از امام وقت ملاقات خواسته امام گفته اند به من مراجعه کند .به من بگوبد گفت مقامات شوروی مطلع شده اند که در پاریس سلطنت طلبها متحد شده اند .توطئه ای در دست اجرا دارند اطلاعاتی در اختیار گذاشت ولی سرنخ روشنی نداد(223)
- خطر ترور
- - چهارشنبه 29 مهر60
- احمد آقا تلفن کرد گفت امام برای مراعات امنیت وحفاظت با پیشنهاد من در خصوص اجازه رفتن دوستان دیگر جهت اقامه نماز جمعه به جای من موافقت کرده اند(ص335)
- یکشنبه 26مرداد60
- امروز هم در منزل ماندم بخاطرامنیت برای کارهای غیر مهم از خانه بیرون نمی روم.از اول وقت به مطالعه پرداختم و کارها را با تلفن انجام دادم (ص331)
- قاطعیت امام
- چهارشنبه 28 مرداد60
- برای اینکه تذکرات ومشورتهایی با امام داشتم صبح زود به مجلس نرفتم و از آقای موسوی خوئینیها خواستم مجلس را اداره کنند.ساعت هشت ونیم خدمت امام رسیدم از ایشان تقاضا کردم که در این ایام بخاطرتواتر گزارشهای انجام توطئه از پناهگاه موجود در محل استفاده کنند ولی ایشان معلوم نیست این پیشنهاد را بپذرند. به ایشان پیشنهاد عضویت احمد آقا را در شورای عالی دفاع مطرح کردم نپذیرفتند.ایشان با تصدی هرگونه پستی ازطرف احمد آقا مخالفند وانعطاف ناپذیر.قبلا پیشنهاد عضویت در شورای انقلاب داده بودیم که قبول نکرده بودند(ٌ246)
- شهید رجایی
شنبه 31 مرداد60
اول شب به خانه آمدم .آقای رجایی تلفن کردند و از اینکه مجلس بناست دو هفته تعطیل تابستانی داشته باشد ناراضی بودند و می گفتند با کار زیادی که داریم تعطیل مجلس درست نیست .قرار شد با دوستان مجلس صحبت کنم(ص 250)
رابطه تنگاتنگ بافرزندامام
- شنبه 18مهر60
- احمدآقا دو سه بار به منزل آمد نامه ای را که به امام .نوشته بودم تعقیب کردم .امام امروز عصر جواب دادند(ص321)
- جنگ
- شنبه 7آذر
- نیروی هوایی اجازه بمباران شهرهای عراق را می خواست که ندادیمٌ387)
- جایگزین نقش شهیدبهشتی
- پنجشنبه 16مهر60
- عصر گروهی از اعضای فجراسلام آمدند و درباره کارهایشان مشورت می کردند.قبلا مشاور و معین آنها شهیدبهشتی بوده اکنون ازمن می خواهندکه نقش اقای بهشتی را ایفا کنم. ص317)
- امور شخصی
- شنبه 2 ابان
- امروز صبح درمجلس کار خاصی ند اشتم می خواستم در خانه بمانم و مطالعه کنم عفت تنها بود و مشغول کارهای مربوط به تهیه جهیزیه فاطی و فائزه که می خواهند به خانه شوهر بروند از من توقع داشت در کارها به او کمک کنم و من کارهای مهمتر و لازمتر برای خودم داشتم به مجلس رفتم(ص342)
- نهار را از دفتر امام آوردند خاطرات سال1363ص337)
- یکشنبه 2 اسفند60
- شوفاژ نامرتب است و منزل سرد است دیشب چندبار برای روشن کردن شوفاژ بیدار شده و خوابیده بودم(ص490)
- دوشنبه 17 اسفند
- تا بعد از ظهر در منزل ماندم با استراحت و مطالعه.در اثنائ پیاده روی به داخل استخر که درحیاط است افتادم کمی مجروح شدم ولی بحمدالله به خیرگذشت ٌ501)
- دوشنبه 4آبان60
- سفیرشوروی باعجله وقت خواسته بود ازمرخصی برگشته از طرف رهبران شوروی پیامی برای امام داشت به اوگفته شد پیامش را بمن بگوبد اطلاع داد که امریکا در صدد انجام کودتایی در ایران است که در ماههای آذر و دی قرار است انجام گیرد گفتم قبلا هم نظیرهمین گزارش با همین کیفیت از طرف شوروی به ما رسید که درماه مهر کودتا می شود ولی هیچگونه اطلاعی نمی دهند که سرنخ باشد و ما بتوانیم تعقیب کنیم ص344)
- -دوشنبه 21دی60
- شب به منزل آمدم. از منرل امام گوشت آورده بودند (ص438)
......
گرم صحبت بودیم که مسول دفتر آمد و از اتمام وقت دیدار خبرداد دقایقی بعد برخاستم وبا این یار بی مانند امام که به گمان من در این روزها در مظلومیت نماد و نمود مجسم وقرینه شهید بهشتی است- خداحافظی کردم در حالی که بسیاری از سوالاتم برای دیداری بعد باقی مانده بود.
به هاشمی در این سالها و ماهها و روزها بسیار ظلم شده است. که نمونه های اخیر آن را اخیرا در جماران و شهر ری و حوادث منتهی به انتخابات ریاست مجلس خبرگان دیدیم. از وی چندان دفاعی هم توسط کسانی که دستی در امور دارند نشده است .
کسی منکر اشتباهات هاشمی وامثال هاشمی نیست مگر امام و دیگران هم در اداره امور اشتباهاتی نداشته وندارند؟آیا با آنان اینگونه برخورد شده است؟ من رمز این همه تهاجم را به هاشمی نمی دانم بخشی از آن را می دانم که بعضی قصد دارند این ستون بلند را که با عملکرد خود بخصوص در سالهای پس از امام بویژه با شهادتی که در انتخاب رهبر در مجلس خبرگان رهبری داد نشان داده است تکیه گاهی محکم برای مردم و رهبری است یا کوتاه کنند و یا بر اندازند اما گمان نمی کنم که مشیت خدا بر این باشد
کسی چه می داند شاید خدا می خواهد به این مجاهد بزرگ ایران معاصر اجر صبری عنایت کند و از ته دل امیدوارم وی همچون یار دیرین خود شهید مظلوم دکتر بهشتی ظرفیت آن را داشته باشد و بدون آنکه ردای سرخ شهادت که به دلیل بیش از پنجاه سال جهاد . و مبارزه لایق آن است بر تن کند از آن سربلند و پیروز بیرون آید.
این نوشته ناتمام که به بهانه یک دیدار کوتاه نوشته شد هرگز ادای دینی به او نیست.دین من و ما به هاشمی بزرگ بسیار بیشتر ازاینهاست.زمان و تاریخ مفسران خوبی هستند .