bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۶۹۹۵۳

چرا عربستان برای انقلاب «آماده» است

مداوی الرشید
تاریخ انتشار: ۱۴:۵۴ - ۱۴ اسفند ۱۳۸۹


آیا در عصر انقلابهای عربی، سعودیها از نفوذ فیس بوک برای فراخوان 11 مارچ استفاده خواهند کرد؟ آیا آنها سرانجام در یکی از میادین اصلی شهر جده اعتراض خواهند کرد؟ یا اینکه آنها تظاهراتشان را در قطیف، منطقه ای در شرق عربستان و محل تمرکز شیعیان که تجربه اعتراضاتی را در گذشته داشته، آغاز خواهند کرد؟ آیا حاکمان ریاض در پیله قدرت و شکوهی که به دور خود تنیده اند، همچنان از انظار عموم مخفی و در کاخهای سست خود پنهان خواهد ماند؟ 

عربستان اکنون برای تغییر «رسیده» است. علیرغم تصویری که این کشور از خود به عنوان سرزمین مرفه، آرام و همراه با مردمی غیر سیاسی نشان می دهد، عربستان شرایط اقتصادی، جمعیتی، اجتماعی و سیاسی مشابه ای با همسایگان عرب خود دارد. در این کشور، نشانی از اینکه از تب فراگیر اعتراضات خاورمیانه در امان باشد به چشم نمی خورد.

عربستان سعودی در واقع ثروتمند است اما غالب جمعیت جوان آن قادر به یافت شغل در بخش خصوصی و دولتی نیستند. از قِبل توسعه این اقتصاد 430 میلیارد دلاری، تنها یک بخش کارآفرینِ وابسته سود برده است، بخشی که با خاندان سلطنتی در ارتباط بوده. این اقتصاد اما تاکنون موفق به ایجاد اشتغال برای هزاران نفر از جوانانی که هر ساله از داشگاه فارغ التحصیل می شوند نشده است.

این الیت اقتصادی با به کارگیری و استخدام رسمی نیروهای بومی مخالف است، چرا که بدون هیچ تعهدی از نیروی ارزان خارجی استفاده می کنند و به کارگیری نیروهای بومی را برخلاف منافع خود می بینند. این در حالی است که افزایش قیمت نفت از سال 2003 و همزمان، گسترش سرمایه گذاری دولت در حوزه آموزش و پرورش، ساختارهای زیربنایی و رفاهی، توقعات اقتصادی فزاینده ای در مردم ایجاد کرده.

سعودیها علاوه بر اینکه همانند همسایگانشان شغل، مسکن و آموزش می خواهند، مطالبات دیگری نیز دارند؛ پس از سقوط صدام حسین در سال 2003، مردم مطالبات سیاسی شان را با انتشار طوماری که صدها تن از فعالین سیاسی، اساتید دانشگاه، مردان، زنان، سنی ها، شیعیان و اسماعیلیان آن را امضا کرده بودند ابراز داشته اند. اصلاح طلبان از ملک عبدالله خواستند تا به جای «شورای مشورتی سعودی» که میراث «شاه فهد» بود و 120 عضو آن از سوی پادشاه منتصب می شدند، یک شورای مشورتی که از سوی مردم انتخاب شده باشد، را جایگزین کند.

در مقابل اما این فعالین سیاسی، بازداشت شده و برخی نیز ممنوع الخروج شدند و امید اصلاح طلبان برای آغاز دور جدیدی از اصلاحات همزمان با برتخت نشستن ملک عبدالله نقش بر آب شد. فساد فراگیر در زیرساختها کماکان نارضایتی مردم را برمی انگیخت و فشار و سرخوردگی ناشی از بیکاری گسترده جوانان، آنها را به سوی انجام رفتارهای ضداجتماعی سوق می داد( در کشوری که حدود 40 درصد از افراد 20 تا 24 ساله آن بیکارند)، ازدواج ها فرومی پاشید، شمار مجردها افزایش می یافت و در یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان عرب، نرخ مردمی که زیرخط فقر به سر می بردند افزایش می یافت.

در همین حال رسوایی های پی در پی، میزان فساد و تبعیض گسترده در دستگاههای دولتی را آشکار می ساخت. شاهزاده ها در حالی وعده پی گیری مفسدین از طریق کمیته های تحقیق را می دادند، که هنوز خبری از محاکمه متهمین نیست.

انتقاد از پادشاه و شاهزادگان خاندان سلطنتی در این کشور به نوعی تابو تبدیل شده، بر گرد یک محفل خانوادگی که همه پستهای دولتی، از مناصب دفاعی گرفته تا مناصب ورزشی را در انحصار خود دارد، هاله ای از قداست کشیده و انتقاد از ایشان را عبور از خطوط قرمز تلقی می کنند. تعداد زندانیان سیاسی و دگراندیشان به شدت در زندانهای سعودی در حال افزایش است. به بهانه جنگ با ترور، رژیم سعودی از دست بازی برای برخورد با مخالفین خود برخوردار است.

وزیر کشور، شاهزاده نایف، پسر و معاون اش، شاهزاده محمد، تعداد زیادی از فعالین سیاسی، وبلاگ نویسها، حقوقدانان و دانشگاهیان را به زندانهای طولانی مدت محکوم نموده اند. همه این وقایع در سکوت گسترده مجامع جهانی اتفاق می افتد، که به دلیل منافع نفتی، تسلیحاتی و سرمایه گذاریهای گسترده در عربستان، به این مسائل بی اعتنایند.

لفاظی هایی چون «ما تونس نیستیم»، «ما مصر نیستیم»، «ما لیبی نیستیم» (و احتمالا «ما جزو جهان عرب نیستیم») طی هفته های اخیر بارها و بارها از زبان مقامات عربستان شنیده شده. اینها مواضع دروغینی است که در میان حاکمان کشورهای نفت خیز عرب رایج است. اما خاندان سلطنتی عربستان به طور بسیار گسترده ای از این دروغها استفاده می کنند. روابط نزدیک میان ریاض، واشنگتن و لندن شرایط مناسبی را برای یکی از غیرشفاف ترین و اقتدارگراترین رژیمهای خلیج فارس فراهم نموده تا رفتار فریب آمیزش کمتر آشکار گردد. با این وجود، امروز دیگر این رژیم قادر به پنهان نمودن مشکلات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خود که حتی نفت هم قادر به حل آنها نیست، نمی باشد.

وقتی که عربستان در ساختارهای آموزشی، زیرساختها و همچنین در آرمانهایش، فقیر و عقب مانده بود، نفت مرحم همه دردها اجتماعی اش محسوب می شد. وقتی که در دههای 1950 و 1960 موجی از کودتاها کشورهای جهان عرب را درمی نوردید، به جز برخی تحرکات پراکنده، عربستان هیچ تاثیری از آن امواج نپذیرفت.

تعداد کمی از سعودیها از طراوت انقلابی جهان عرب و جنبشهای آزادیخواهانه الهام گرفتند. در زمانی که به جز تعداد معدودی از فعالین سیاسی و برخی از اعضاء خاندان سلطنتی، اکثر سعودیها از آموزش بی بهره بودند و تمایلی به نظارت بر دولت شان نداشتند. در دهه 1970 کشورهای تولیدکننده نفت طعم ثروتهای نفتی را بیشتر چشیدند: سیل ماشینها، هواپیماها، دستگاههای تهویه هوا و عینکهای آفتابی به این کشورها سرازیر شد اما «مشارکت سیاسی» بخشی از این واردات جدید نبود.

امروزه نفت زیادی در این کشور باقی مانده، اما سعودیها فرق کرده اند. آنها بیشتر مصرف می کنند و از نقدینگی زیادی که در نسبت با سایر کشورهای عرب دارند لذت می برند، اما عربستان اکنون کشوری جوان است، دو سوم جمعیت این کشور را جوانان زیر 30 سال تشکیل می دهند، جوانانی تحصیل کرده، آگاه و دارای انسجام اجتماعی بالا و مهمتر آنکه، آنها با گفتمان جهانی دموکراسی و خواست آزادی، شفافیت، پاسخگویی و حقوق بشر که از ماه ژانویه امسال همچون صاعقه بر سر دیکتاتورهای جهان عرب فرود آمد آشنایند. آنها برنامه های ماهواره ای شبکه هایی مانند الجزیره را تماشا می کنند و اخبار خیزشهای مردمی اخیر در جهان عرب را مشتاقانه دنبال می کنند.

جوانان سعودی موفق شده اند میدان خودشان را در فضای مجازی «اشغال» کنند. در دهه 1990 یک مخالف اسلامگرا که با استفاده از ماشین فکس پیامهایی در انتقاد از رویه رهبران این کشور به سراسر کشور می فرستاد و خواهان بازگشت به اسلام اصیل بود، تبعید شد.

پس از آن، یک حلقه گسترده تر از جوانان سیاسی و غیر سیاسی با شجاعت، از تالارهای گفتگوی اینترنت، چت رومها، وبلاگها و اخیرا از شبکه های فیس بوک و تویتر برای بیان نظراتشان، بسیج مردم و به اشتراک گذاشتن انتقادات و نارضایتی ها از وضع موجود استفاده می کنند. این فضای مجازی به مکانی برای طرح نظرات منتقدین و هواداران دولت تبدیل شده است. اخیراً رئیس دفتر پادشاه و رئیس دادگاه سلطنتی، «خالد التویجری» صفحه شخصی اش را در فیس بوک راه اندازی نموده است.

سعودیها فکر می کنند که در دنیای مجازی در امنیت قرار دارند، اما رژیم، آنها را ردیابی می کند و بر آنچه که در آنجا می نویسند نظارت دارد، بویژه اگر واقعیات موجود را به چالش بکشند. وبلاگ نویسان، نویسندگان و تحلیلگران حتی به اتهام طرح پرسشهای ساده بازداشت می شوند، پرسشهایی از این دست که: چه کسی پس از عبدالله به پادشاهی می رسد؟ پول نفت به کجا می رود؟ چه کسی مسئول فساد گسترده موجود در پس معاملات هنگفت تسلیحاتی است؟ چرا پادشاه و ولیعهد به صورت نویتی و پی در پی از کشور خارج می شوند؟ چرا اصلاحات وعده داده شده ملک عبدالله، توسط برادرش شاهزاده نایف خنثی می شود؟ چه کسی حاکم واقعی در عربستان سعودی است؟ و سئوالهای پاسخ داده نشده ای از این دست که تابو تاکنون تلقی شده است. 

در 23 فوریه، وقتی ملک عبدالله 87 ساله و ضعیف، پس از سه ماه سفر به نیویورک و مراکش، جهت معالجه و بهبودی بیماری اش، به کشور بازگشت، وعده تخصیص یک بسته رفاهی با اعتبار 36 میلیارد دلار را به مردم داد. خاندان آل-سعود تلاش می کنند تا با افزایش حقوق و دستمزدهای بخش دولتی، ارائه بیمه های بیکاری، یارانه مسکن، آموزش و فرهنگ و دلجویی از جوانان، مانع حرکت آنها به سوی یک انقلاب عمومی شوند.

به گزارش سرویس بین الملل فرارو؛ پادشاه پیر و ضعیف که ید طولانی ای در دادن صدقه هایی از این دست به مردم خود دارد، این بار نوع مطالبات سعودیها را بد تعبیر کرده است. نارضایتی هایی که معترضان اکنون در اینترنت منتشر می کنند، یک فصل مشترک دارد: تقاضا برای انجام اصلاحات سیاسی واقعی. همه نشانه ها حکایت از آن دارد که سعودیها قصد دارند از این فرصت استثنایی در جهان عرب، برای پیشبرد اصلاحات سیاسی در کشور خود استفاده کنند. یکی از کاربران سعودی فیس بوک در صفحه خود اینگونه به پیشنهاد ملک عبدالله برای دادن صدقه بیشتر پاسخ داده است: «نان» به تنهایی برای زنده ماندن انسان کافی نیست!

البته در عربستان، تنها لیبرالها نیستند که خواستار تغییراند. دو هفته قبل از بازگشت پادشاه به کشور، گروهی از دانشگاهیان و اساتید با راه اندازی یک وب سایت، خبر از تاسیس حزبی به نام «امت اسلامی سلفی» دادند. «سلفی گراهای اصلاح طلب» در حالی خواهان برقراری دموکراسی، انتخابات و احترام به حقوق بشر شدند که بلافاصله 5 تن از اعضای مؤسس این حزب بازداشت و زندانی شدند.

شاهزاده «طلال»، برادر ثروتمند پادشاه و کسی که به لحاظ سیاسی سرخورده و در حاشیه قرار دارد، با حضور در تلویزیون «بی بی سی عربی»، ضمن ستایش از پادشاه، تلویحاً و بدون بردن نام، از هفت تن از اعضای قدرتمند خاندان سلطنتی انتقاد کرد (افرادی چون «ولیعهد سلطان، وزیر دفاع»، «شاهزاده نایف، وزیر کشور» و «شاهزاده سلمان، فرماندار ریاض»).

طلال کسی است که در دهه 1960 برای نخستین بار تلاش برای ایجاد «سلطنت مشروطه» را در عربستان آغاز کرد، تلاشی که تا به امروز نیز ادامه دارد، چنانکه اخیراً 119 تن از فعالین سیاسی سعودی با امضاء طوماری خواستار برقراری نظام «سلطنتی مشروطه» در این کشور شدند. اکثر اینچنین درخواستهای سرگشاده ای، معمولا توسط جامعه دانشگاهی و روزنامه نگاران، امضاء و بر روی اینترنت منتشر می شود. بخش گسترده ای از جامعه عربستان اکنون خواهان انجام تغییرات سیاسی اند.

اگر سعودیها به فراخوان برای اعتراض پاسخ دهند و سرانجام، کنشی فراتر از صرفِ نوشتن طومار انجام دهند، اکثریتی از جوانان روشن اندیش به خیابانها خواهند آمد، جمعیتی که می توان آنها را به دو دسته لیبرال و اسلامگرا تقسیم نمود، و خاندان آل-سعود که در شکاف میان آن دو قرار می گیرد.

آنها (دو طیف) خواهان «نمایندگی سیاسی» و «فرصتهای اقتصادی» هستند و یک پارلمان منتخب مردمی، که خواست مشترک همه آنهاست.

تاکنون شیعیان سعودی نسبتاً آرام بوده اند، آنها صرفاً اعتراضاتی مختصر در استانهای شرقی انجام داده اند. پس از نظاره خشونتهای 14 فوریه بحرین در میدان مروارید، که در جریان آن 14 نفر کشته شدند، شیعیان عربستان ممکن است برای انجام هر اقدامی، به تنهایی، دچار تردید شده باشند. اگر آنها به صورت مجزا خیزش کنند، رژیم سعودی می توند به راحتی اکثریت سنی را علیه آنها بسیج نموده و حرکتشان را سرکوب کند، دقیقاً مشابه همان کاری که در سال 1979 انجام داد. قیام شیعیان در این لحظه بحرانی می تواند لطف بزرگی برای رژیم باشد، رژیمی که اکنون مشروعیت اش بیش از هر زمان در میان اکثریت سنی ها، متزلزل شده.

شیعیان ممکن است مجبور شوند برای پیوستن به جریان اصلی معترضین در جامعه عربستان اندکی صبر کنند، تا مطالباتشان برچسب «فرقه ای» نخورد. حجازیهای ساکن در امتداد سواحل غربی می توانند متحدان طبیعی آنها باشند، بویژه در نارضایتی مشترکشان از ساختارهای زیربنایی ضعیف، که می تواند به عنوان محرکی برای مطالبه حقوق سیاسی بیشتر و خودمختاری به حساب آید.

خواسته های لیبرالها اما نسبت به مطالبات شیعیان استان شرقی، بیشتر می تواند قابل قبول واقع شود. اگر جده (در غرب) و قطیف (در شرق) مطالبات واحدی را طرح کنند، ریاض بیشتر از هر زمانی ایزوله خواهد شد. هرچند که رژیم به لحاظ تاریخی هواداران بسیاری در منطقه «نجد» دارد اما آنها نیز اکنون با گفتمان آزادی خواهی حاکم بر جهان آشنایند، در حال حاضر حتی برخی سلفی ها که قائل به روایتی متصلب از متن دین اسلام هستند نیز خواستار شورای واقعی اند، که ترجمانی دیگر از همان دموکراسی است.

پادشاه عربستان اکنون بر سر یک دوراهی قرار دارد، یا باید یکسری اصلاحات سیاسی جدی را در دستور کار قرار دهد تا مانع از فوران خشم جمعیت جوان خود شود و یا با آشوبهای جدی ای که طی ماههای پیش رو فراخواهد رسید روبرو شود. برای پاسخ به مطالبات عمومی، ابتدا باید تدوین یک قانون اساسی در دستور کار قرار گیرد، قانونی که قدرت نامحدود خاندان بزرگ سلطنتی را در دولت محدود نماید، به نظام جانشینی در مقام پادشاهی سروسامان دهد، پارلمان منتخب را افتتاح کند و فضای سیاسی را برای فعالیت سازمانهای مدنی بازتر کند.

سر دادن شعارهایی از این دست که «قانون اساسی ما قرآن است»، دیگر راه فرار قابل اطمینانی برای خاندان حاکم نیست. بسیاری از سعودیها با تعبیر رسمی حکومت از اسلام مخالف اند و خواهان یک سیستم جدید هستند که با آرمانهای سیاسی، آموزش و تواناییهای آنها سازگاری بیشتری داشته و بیانگر حقوق سیاسی، مدنی و انسانی آنها باشد.

همانند سایر رژیمهای عربِ ساقط شده، خاندان آل سعود نیز ناگزیر خواهند شد تا برای ترساندن مردم، بهانه هایی چون خطر قدرت گرفتن القاعده، جنگ قبیله ای، جنگ منطقه ای و خشونتهای فرقه ای را دستاویز قرار دهد. آنها تلاش می کنند قبل از آنکه تغییرات سیاسی آغاز شود، مانع آن شوند. خواستگاه و مرکز فرماندهی انقلابهای جهان عرب، کوههای «تورابورا» (یکی از پایگاه های القاعده در جنوب افغانستان) یا سازمانهای تروریستی فعال در ریاض نیست، جایی که افراطیون در سال 2004 به «فرانک گاردنر» خبرنگار بی بی سی شلیک و ضمن مجروح نمودن وی، فیلمبردارش را کشتند. خواستگاه این انقلابها، «لپ تاپ» جوانان آگاه و مرتبط با جهان خارج است که از استبداد فزاینده خاندانهای سلطنتی که فردیت و آزادی آنها را به اسارت گرفته اند، ناراضی هستند.

درست است که مصریها نقش کلیدی ای در تغییر شرایط موجود داشتند اما وقتی که سعودیها به پا خیزند، چهره جهان عرب و روابط این جهان با غرب را برای همیشه تغییر خواهند داد. اکنون زمان آن فرا رسیده که امریکا و متحدین اش بفهمند که این رژِیم منسوخ، دیگر آینده ای نخواهد داشت. رِژیمی که آنها در ازاء نفت، امنیت و سرمایه گذاری، آن را تحمل و حمایت می کردند. در زمانه ای که جهان عرب در حال تحول است، به سود امریکا و مابقی کشورهای جهان است که (با حمایت از خیزشهای مردمی) رو به سوی آینده بیاورند، نه گذشته. 

منبع: http://www.foreignpolicy.com
28 فوریه 2011
مترجم: قاسم توکلی

bato-adv
مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین