صادق زیباکلام
نسل ما (نسل ديروز) و نسل امروز
از تفاوت نسلی يا بين دو نسل بسيار شنيدهايم. آيا به راستي و همواره ميان دو نسل تفاوت وجود دارد، يا بايد وجود داشته باشد؟ يا آنكه تفاوت بين دو نسل نيز يك كليشه است؟ فرض بر آن است كه ميان دو نسل تفاوتهايي بايد باشد. ضمن آنكه در عمل خيلي هم معلوم نيست آیا براستی ميان دو نسل تفاوتهايي هست؟ به هر حال تفاوت ميان دو نسل چه يك تصور باشد و چه واقعيت، به نظر ميرسد كه ميان نسل امروز، يعني نسلي كه در دهه سني 20 و 30سالگي به سر ميبرد با نسل ما یعنی نسلی که امروزه در دهه 50 به بالا میباشد تفاوتهاي بارزی وجود دارد.
به نظر من در خصوص تفاوت اين دو نسل مطالب زيادي ميشود گفت. از تفاوت در گرايشات و اعتقادات مذهبي شان گرفته تا سیاسی، بین المللی تا روابط ميان دو جنس مخالف، تا رفتارها و هنجارهاي فكری، فرهنگي ميان ما و آنها. از ارزش های که برای ما مطرح بود تا ارزشهايي كه امروزه براي نسل جدید وجود دارد، تا برسيم به روابط درون خانوادگي مثل نگاه و رفتار ما با پدران و مادرانمان با رفتار نسل امروز با والدينشان، تا نگاه ما به درس و تحصيلات، تا نگاه نسل امروز به درس و تحصيلات، اليآخر. فيالواقع فهرست حوزههايي كه ميتوان پيرامون آنها به داوري پرداخت كه نسل ما چگونه بود و نسل فعلي چگونه است، نسل ما چه ميديديد و نسل امروزي چه ميبيند، بسيار زياد است. اما و در عين حال اين پرسش را هم ميتوان مطرح كرد كه آيا تفاوتها زياد است يا نه؟ آيا فيالمثل ميان رفتار ما با والدينمان با رفتار نسل امروز با والدین شان واقعاً خيلي فاصله است؟ يك پرسش فلسفي بنيادي هم مطرح ميشود كه در حوزههايي كه تفاوت و اختلافات ميان دو نسل زياد است، نگاه كدام نسل درست است، يا درستتر است؟ نگاه، رويكرد يا باورهاي نسل ما که من مسامحتا میگویم " نسل قبل از انقلاب" یا نسلی که در حقیقت علیه رژیم پهلوی در سال 1357 قیام کرد، و" نسل بعد از انقلاب" یعنی نسلی که در دوران انقلاب یا هنوز متولد نشده بود یا حد اکثر کودکی خرد سال بود.
به هر حال از بحثهاي فلسفي، ارزشي و اخلاقي كه بگذريم، از ميزان تفاوتها و حد و اندازه آنها كه بگذريم، به نظر ميرسد يك نكته مهمي را درخصوص تفاوت ميان نسل امروز و نسل ما ميتوان گفت. تفاوتي كه تصور ميكنم بسياري از همنسلان من هم آن را قبول داشته باشند. نسل ما در مقايسه با نسل امروز بسيار سادهانديشتر بود. البته اينكه نسل امروز مثل ما سادهانديش نيست، به واسطه آن نيست كه نسل ما دچار عقبماندگي ذهني بود، يا IQ نسل ما پايينتر از IQ نسل امروز بود، خير.
نسل امروز، نسل ماهواره، اينترنت، موبايل و در يك كلام نسل انقلاب ارتباطات است. نسل امروز به كمك كامپيوتر و موتور جستوجوگر گوگل دنيا را به زير انگشتانش درآورده. بنابراين اينكه نسل امروز سادگي نسل ما را ندارد، خيلي جاي تعجبي ندارد. اما و به هر حال هم از اين واقعيت نميتوان گريخت كه نسل ما ديدي سادهنگر و سطحي داشت. اساساً جهان پيرامون نسل ما بسيار ساده بود. چهرهها و شخصيتهاي تاريخي كشورمان براي نسل ما سياه و سفيد بودند؛ يا سياه بودند يا سفيد. يا خادم بودند، يا خائن. گذشته و مردانش براي نسل ما مثل دفتر حضور و غياب معلم دبستان بود. خانم معلم نام دانشآموزان كلاس را كه در دفتر به ترتيب حروف الفبا نوشته با صداي بلند ميخواند و دانشآموزان يا حاضرند يا غايب. چهرهها و شخصيتهاي تاريخي هم براي ما اين گونه بودند. اميركبير، خادم، ناصرالدينشاه، خائن؛ مصدق، خادم؛ شاه، خائن؛ سيدجمال، خادم؛ تقيزاده، خائن، اليآخر.
نه فقط تصوير ايران و گذشتهاش اينچنين برای نسل ما ساده و سياه و سفيد بود كه اساساً چهره جهان هم اين گونه بود. پاتريس لومومبا، جمال عبدالناصر، ياسر عرفات، احمد سوكارنو، هوشيمين، مائوتسهتونگ، چهگوارا، فيدل كاسترو و... سفيد، خادم يا جزء «خوب»ها بودند و در مقابل روسايجمهور امريكا، نخستوزيران انگلستان به همراه رهبران اسرائيل جملگي سياه، خائن و جزء «بد»ها بودند. بالطبع سياستهاي «سفيد»ها خوب، ارزشمند، مردمي، در جهت خدمت به تودهها و مردم ستمديده و انساني بود. متقابلاً سياستها، اقدامات و عملكرد «سياه»ها يا «بد»ها ضدمردمي، ضدخلقي، تجاوزكارانه، ظالمانه، استثمارگرايانه و عليه مصالح و منافع مردم زحمتكش و آزاده كشورشان و جهان بود.
فيلمهاي سينمايي، هنر و ادبيات هم ايضاً سياه و سفيد بودند. «هنر سياه» در جهت تحميق، شستشوی مغزی، فریب و استحمار فکر، ذهن و باورهای تودهها و مخاطب بود؛ "هنر سياه" تلاش ميكرد تا مناسبات غيرانساني و ظالمانه حاكم بالاخص در كشورهاي سلطهگر و روابط سلطهگرانه كشورهاي غربي و امريكا را با كشورهاي مظلوم و در حال توسعه در يك پوششي قرار دهد تا از افشاي ماهيت ضدانساني اين روابط جلوگيري شود يا آنكه بدتر سعي ميكرد فساد روابط غيرانساني و غيراخلاقي را به كمك هنر توجيه كند. در حالي كه «هنر خوب»، "هنر سفید" و «هنر مردمي» بالعكس سعي ميكرد تا در قالب شعر، ادبيات، داستان، فيلم و نمايشنامه مناسبات غيراخلاقي، غيرانساني، نابرابر و ظالمانه جهان سرمايهداري و استكباري را افشا كرده و نشان دهد. البته نسل ما به جاي واژگان استكبار و استكباري واژه ماركسيستي «امپرياليسم» و «امپرياليستي» را به كار ميبرد.
نگاه ما در مورد جامعهمان هم نگاهي سياه و سفيد بود. مخالفین شاه همه بدون استثنا انسا ن های وطن پرست، بزرگ ، شجاع، آزاده، از جان گذشته و قهرمان بودند در عوض شاه و عواملش نوکر، خائن، بزدل، مزدور، وطن فروش و عامل بیگانه. رژیم شاه هر آنچه كرده بود و ميكرد، فاسد، خراب، خيانت، تباهي و بدستور اربابان امریکایی و انگلیسی اش بود و در مقابل مخالفان او هر آنچه ميكردند درست، مردمي، بر حق، اخلاقي و صحيح بود. شاه اگر اصلاحات ارضي ميكرد يعني زمينهاي اشراف، خوانين و ملاكين بزرگ را ميان كشاورزان و رعيت بيزمين تقسيم ميكرد. اين كار خائنانهترين عمل ممكنه بود. پروژهاي بود از ناحيه امپرياليسم آمريكا براي از بين بردن كشاورزي ايران. اگر شاه به زنان حق راي ميداد اين كار هم باز به دستور اربابان امپرياليستياش بود.
بالاخره از ديد نسل ما اگر شاه و رژيمش سقوط ميكردند و جاي خود را به انسانهاي مومن، متدين، ملي و وطنپرست ميدادند، ايران گلستان ميشد و ديگر مشكلي در كشور نبود، همه چيز ديگر حل شده و درست ميشد. فقط كافي بود كه شاه را كنار بگذاريم. اما نسل امروز به نظر ميرسد افق، نگاه و ديد وسيعتري دارد. به هر حال آن سادگي معصومانه نسل ما را ندارد. در عين حال نسل ما خصوصيتي داشت كه نسل امروز خيلي آن را ندارد. نسل ما پر از اميد بود. و اين دقيقاً چيزي است كه نسل امروز فاقد آن است. ممكن است نسل امروز بگويد كه واضح است شما اميد زيادي ميداشتند چون جهانتان خيلي ساده بود. جهانتان سياه و سفيد بود. كافي بود كه يك سياه برود و يك سفيد به جاي آن بيايد. اين غايت تصور شما بود و بالطبع اميدوار هم بوديد كه اين امر تحقق پيدا خواهد كرد. اما واقعيت آن است كه نه جهان و نه واقعيتهاي موجود آن را نميتوان به سادگي تقليل داد به مجموعهاي از سياهيها و سفيديها.
بخش عمده ای از واقعیت ها نه سیاه مطلق اند و نه سفید مطلق. و نه صرف حذف خيلي از "سیاه" ها لزوماً منجر به بهبود و پيشرفتهاي بنيادي میشود . به بيان ديگر ممكن است اميدواري ما حاصل سادهانگاريهايمان بود، و بالعكس نااميدي نسل امروز ريشه در واقعبيني و واقعگرايي شان داشته باشد. در عين حال از اين واقعيت هم نميتوان گريخت كه براي نسل امروز پرسشها و سوالات زيادي مطرح است كه بسياري از آنها به ذهن نسل ما راه نيافته بودند. بگذاريد اين جدال بين دو نسل را با يكي از كليشههاي ظاهرپسند تمامش كنيم كه نسل ما محصول زمانه خودش بود و بالطبع نسل امروز هم فرزند شرايط تاريخياي كه در آن به سر ميبرد.