bato-adv
کد خبر: ۵۶۳۵۶

پايان عصر رضاشاهى

از تاریخ ایران
تاریخ انتشار: ۱۲:۰۴ - ۲۴ شهريور ۱۳۸۹


صبح روز بيست و پنج شهريور ،۱۳۲۰ محمدعلى فروغى (نخست وزير وقت) نزد رضاشاه رفت، متن استعفانامه او را تنظيم كرد و به امضا رساند، جلسه فوق العاده مجلس را تشكيل داد و كناره گيرى رضاشاه را از سلطنت به اطلاع نمايندگان رساند. 

شايد تا يك ماه پيش تر به مخيله هوشمندترين و مطلع ترين سياستمداران هم خطور نمى كرد كه شاه مقتدر به اين سرعت از مقام خود كناره گيرى كند و اوضاع كشور با چنين شتابى آشوب زده و بحرانى شود. هنگامى كه روز سوم شهريور خبر تهاجم قواى متفقين ميان مردم پخش شد و شهرهايى در شمال و جنوب كشور مورد حمله هوايى قرار گرفت، شاه و سران كشور نيز به اندازه مردم عادى غافلگير شدند. 

پس از آن به سرعت معلوم شد كه ارتش ايران توان مقابله با حمله دو مهاجم قدرتمند را ندارد و مردم خسته از حكومت مستبدانه رضاشاه نيز انگيزه اى براى به خطر انداختن جان خود براى حفظ او ندارند. با اين وجود كمتر كسى تصور مى كرد هنوز شهريور به پايان نرسيده، رضاشاه ديگر شاه نباشد و اوضاع سياسى كشور به كلى دگرگون شده باشد. 

• تهاجم
حمله آلمان به شوروى در نخستين روز تابستان ،۱۳۲۰ نقطه عطفى در تاريخ جنگ جهانى دوم محسوب مى شد كه براى ايران نتايج بسيار تعيين كننده اى داشت. در آن هنگام حدود يك سال از نخست وزيرى على منصور (منصورالملك) مى گذشت. حمله آلمان به شوروى باعث شد بريتانيا و شوروى خصومت ديرين را كنار بگذارند و با هم در مقابل آلمان هيتلرى متحد شوند.
 
از آن پس نمايندگان سياسى انگلستان و شوروى در تهران، مكرر و هماهنگ نسبت به حضور كارشناسان و جاسوسان آلمانى در ايران هشدار مى دادند و به تلويح و تصريح قطع رابطه ايران با آلمان و اخراج آلمانى ها را خواستار مى شدند. گروهى از صاحبنظران عقيده دارند كه اگر منصور يا شخص شاه متوجه مى شدند اين هشدارها و درخواست ها در واقع زمينه چينى براى يك تهاجم نظامى است، مى توانستند با اقدام به موقع بهانه را از دست بريتانيا و شوروى خارج كنند و از تهاجم نظامى آنها به ايران جلوگيرى كنند.
 
اما به نظر مى رسد اشغال ايران و تأمين مسيرى مطمئن براى رساندن تداركات به جبهه هاى شوروى، براى متفقين چنان حياتى و داراى اهميت استراتژيك بود كه جلوگيرى از آن عملاً ممكن نبوده است.پس از تهاجم غافلگيركننده متفقين به ايران، رضاشاه بار ديگر به ياد محمدعلى فروغى افتاد كه پس از دو دوره نخست وزيرى، مغضوب و خانه نشين شده بود. شاه، عصر روز پنجم شهريور نصرالله انتظام را كه در آن زمان رئيس تشريفات دربار بود به دنبال فروغى فرستاد و در كاخ سعدآباد به او پيشنهاد نخست وزيرى داد. 

فروغى بى درنگ پذيرفت و قرار شد كابينه قبلى با اندك تغييرى به كار خود ادامه دهد. به نوشته انتظام كه شخصاً شاهد صحنه بوده است: «شاه تنها از اتاق بيرون آمد و به وليعهد گفت فروغى گرچه پير است ولى در چنين موقعى براى خدمت بسيار مناسب مى باشد... حس مى كردم شاه كه قطعاً از رجال سابق كه فروغى هم يكى از آنها بود بارها نزد فرزند بد گفته، اينك كه مجبور به احضار و ارجاع خدمت شده، ناراحت است و توضيحاتى كه راجع به صلاحيت فروغى براى نخست وزيرى مى دهد بيشتر از آن جهت است.» (خاطرات نصرالله انتظام نقل شده در «بازيگران عصر پهلوى» محمود طلوعى)

فروغى روز ششم شهريور و به هنگام معرفى كابينه اش به مجلس شوراى ملى از تصميم ايران به ترك مقاومت خبر داد و گفت: «دولت و ملت ايران صميمانه طرفدار صلح و مسالمت بوده و مى باشد. براى اينكه اين نيت كاملاً بر جهانيان مكشوف گردد در اين موقع كه از طرف دو دولت شوروى و انگلستان اقدام به عملياتى شد كه ممكن است موجب اختلال صلح و سلامت گردد، دولت با پيروى از نيات صلح جويانه اعليحضرت همايونى به قواى نظامى كشور دستور مى دهد كه از هرگونه عمليات مقاومتى خوددارى نمايند تا موجبات خونريزى و اختلال امنيت مرتفع شود.» 

• انتقال سلطنت
بخش فارسى راديو بى بى سى از اواسط شهريور ماه حملاتى را مستقيماً عليه رضاشاه آغاز كرد كه نخستين نشانه هاى علنى قصد متفقين براى بركنار كردن او بود. اسناد و خاطراتى كه در سال هاى بعد منتشر شد نشان مى دهد كه دولت انگلستان نخست قصد داشت به حكومت پادشاهى در ايران خاتمه دهد و فروغى را به عنوان نخستين رئيس جمهور ايران در نظر گرفته بود. 

اما فروغى از بيم اينكه شوروى ها در آينده از نظام حكومتى جمهورى سوءاستفاده كنند، با اين نظر مخالفت كرد و پيشنهاد انگليسى ها را نپذيرفت. پس از آن ايده بازگرداندن سلطنت به قاجارها مطرح شد و حتى وزير خارجه بريتانيا با محمدحسن ميرزا (آخرين وليعهد سلسله قاجار) و پسرش حميدميرزا (كه نامزد احراز مقام سلطنت بود) ديدار كرد، اما مقامات وزارت امور خارجه انگلستان پس از آنكه متوجه شدند حميدميرزا فارسى نمى داند بررسى اين موضوع را رها كردند. 

سرانجام نيز بحث از انتقال سلطنت به يكى ديگر از پسران رضاشاه (به جز محمدرضا، وليعهد) به ميان آمد. اما فروغى توانست نمايندگان متفقين را به انتقال سلطنت به وليعهد متقاعد كند.رضاشاه عصر روز ۲۴ شهريور كه براى عيادت از فروغى (كه بيمار بود) به منزل او رفته بود، در جريان مذاكرات و توافق او با سفيران دو كشور متفق قرار گرفت و به كناره گيرى به نفع وليعهدش رضايت داد. او روز بعد استعفانامه اش را امضا كرد و به سوى اصفهان رفت تا به ساير اعضاى خانواده اش بپيوندد.
 
فروغى به مجلس رفت، متن استعفاى رضاشاه را خواند و پايان دوران سلطنت او را اعلام كرد. «شاه جوان بخت» روز بعد در مجلس حاضر شد و سوگند ياد كرد. عصر رضاشاهى به راستى پايان يافته بود.
آرشیو روزنامه شرق

مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین