bato-adv
کد خبر: ۵۴۱۱۱۰
"محمد علی بصیری"؛ استاد علم سیاست و کارشناس سیاست خارجی در گفتگو با فرارو بررسی می‌کند:

سمت و سویِ سیاست خارجی ایران در سال ۱۴۰۱ چگونه خواهد بود؟

سمت و سویِ سیاست خارجی ایران در سال ۱۴۰۱ چگونه خواهد بود؟
«دولت "بایدن" با توجه به انفجارِ بحران اوکراین، مایل به اوج گیری بحران‌های جدید در قالب معادله اتمی ایران و یا حمله احتمالی چین به تایوان نیست. از این رو، به احتمال زیاد آمادگی ارائه امتیاز‌های بیشتر به ایران در چهارچوب مذاکرات اتمی وین و نشان دادنِ انعطاف بیشتر در برابر تهران را دارد.»
تاریخ انتشار: ۱۲:۵۶ - ۱۰ فروردين ۱۴۰۱

فرارو- وقوع "جنگ اوکراین"، بسیاری از ناظران و تحلیلگران عرصه سیاست خارجی و روابط بین الملل را بر آن داشته تا از آغاز دوره‌ای جدید در عرصه سیاست جهانی سخن بگویند. دوره‌ای که نزاعِ ابرقدرت‌های شرق و غرب جهان در قالب آن و به تبع، تاثیرپذیری گسترده کشور‌های مختلف جهان از این موضوع، ویژگی بارز آن است. در این راستا، برخی از افکار عمومی و حتی کارشناسان حوزه سیاست خارجی در کشورمان به طرح این سوال می‌پردازند که سمت و سویِ سیاست خارجی ایران در سال جاری (و حتی در سال‌های آتی در پی تحولات جدید جهان) چگونه خواهد بود؟ از این رو، فرارو در گفتگو با "محمد علی بصیری"، استاد علم سیاستِ دانشگاه اصفهان و کارشناس سیاست خارجی و روابط بین الملل، به بررسیِ دقیق‌تر پاسخ‌های احتمالی به سوال مذکور پرداخته است. مشروح گفتگو با "محمد علی بصیری" را در ادامه مطالعه فرمایید.

آمریکا انعطاف‌پذیریِ بیشتری را در سال جاری در برابر ایران نشان خواهد داد

همانطور که می‌دانید معادله اتمی ایران سال هاست که به یکی از مسائل محوری و اصلی در عرصه سیاست خارجی این کشور تبدیل شده است. در شرایط کنونی، با توجه به روند‌های جاریِ مرتبط با جنگ اوکراین و در عین حال مذاکرات اتمی وین و سِیلی از رایزنی‌هایی که جهت انعقاد یک توافق اتمی با هدف احیای برجام انجام می‌شود، شانس دستیابی به یک توافق هسته‌ای را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
آن خطوطِ قرمزی که ایران در چهارچوب مذاکرات جاری هسته‌ای بر آن‌ها اصرار دارد از جمله بحثِ خارج کردن نام "سپاه پاسداران انقلاب اسلامی" از لیست تحریم‌های آمریکا، عملا مذاکرات اتمی و رسیدن به نتیجه در قالب آن را با کش و قوس‌های فراوان همراه کرده است. آمریکایی‌ها به طور خاص به دلیل ضرباتی که از سپاه پاسداران خورده اند و یا عملکرد سپاه قدس در منطقه خاورمیانه، از یک سو می‌خواهند که تا جای ممکن این نهادِ مهم ایرانی را محدود و کنترل کنند و از سوی دیگر، باید توجه داشته باشیم که سپاه پاسداران یک نهاد رسمی در ساختار‌های قدرت ایران (در چهارچوب نیرو‌های مسلح کشور) است که به صراحت از آن در قالب قانون اساسی کشومان نیز یاد شده و اساسا آمریکایی‌ها نمی‌توانند بدون مواجه شدن با هرگونه چالشی، همچنان تحریم‌های خود علیه سپاه را نگه دارند و در عین حال، مدعی دستیابی به یک توافق جامع هسته‌ای با ایران نیز شوند. در این شرایط شاهدیم که فضایی در چهارچوب مذاکرات اتمی ایران ایجاد شده که در قالب آن باید تصمیم گیری‌هایی سختی انجام شود و در این زمینه حتی بعضا مقام‌های آمریکایی اظهارنظر‌هایی داشته اند و ضمن اشاره به این مساله (ضرورت اتخاذِ تصمیم‌های سخت)، تاکید داشته اند که آمریکا یا باید امتیاز‌هایی را به ایران بدهد و یا عملا قیدِ توافق اتمی با تهران را بزند و ضمن اینکه ریسک‌های توسعه توانمندی‌های هسته‌ای ایران را به جان بخرد، بایستی نظاره‌گرِ توسعه نفوذ منطقه‌ای این کشور و توان موشکی آن نیز باشد. با این حال، حداقل روند تحولاتِ جاری نشان دهنده این است که هم تهران و هم واشینگتن، تمایل جدی جهت احیای برجام و دستیابی به یک توافق در چهارچوب معادله اتمی ایران دارند. اگرچه که در این مسیر همانطور که گفته شد، برخی ناهمواری‌ها نیز وجود دارند که عملا موجب شده اند تا جریان مذاکرات با برخی، اما و اگر‌ها رو به رو شود. البته که در این مسیر شاهدیم با توجه به تحولات کلان بین‌المللی (با محوریت جنگ اوکراین و تقابل شرق و غرب جهان) ایران بر خلاف آمریکا عجله‌ای جهت حصول توافق با آمریکا ندارد و سعی دارد به بهرتین توافقِ ممکن دست پیدا کند. با این همه، من بر این باورم که در نهایت شاهد یک توافق خواهیم بود و اساسا جریان تحولات نیز این گزاره را بیش از احتمال عدم دستیابی به یک توافق تقویت می‌کنند.


نظر شما در مورد سیاست‌ها و رویه‌های احتمالی آتی دستگاه سیاست خارجی دولت آمریکا در قبال ایران در سال جاری و به طور کلی در ادامه راه چیست؟ آیا باید شاهد تشدید تنش‌ها میان دو طرف باشیم یا خیر، شانسِ تنش زدایی در رابط تهران-واشینگتن بیشتر است؟
به نظر من با توجه به وضعیت کنونی عملکرد دموکرات‌ها در عرصه سیاست داخلی و خارجی آمریکا، احتمال یک دوره‌ای شدنِ این دولت (دولت بایدن) بسیار بالا است. از این رو، حتی اگر یک توافق هسته‌ای میان ایران و غرب نیز حاصل شود، به نظر من عمرِ مفید آن دو سال خواهد بود. از این منظر، اگر یک رئیس جمهورِ جمهوریخواه پس از دو سال قدرت را در آمریکا بار دیگر به دست بگیرد، به نظر من سرنوشت توافق اتمی احتمالی میان ایران و غرب، بسیار مبهم و حتی در خطر خواهد بود. از این رو، من معتقدم که احتمال دستیابی به یک توافق بلندمدتِ اتمی در شرایط کنونی اساسا بعید است. با این حال، به نظر من تهران و واشینگتن حتی به همین توافق دو ساله نیز راضی هستند. از سویی باید توجه داشت که دولت بایدن با توجه به اوج گیری بحران اوکراین، چندان مایل نیست که این مرتبه شاهد اوج گیری بحرانی جدید در قالب معادله هسته‌ای ایران باشد. البته که در کنار این دو مساله، آمریکایی‌ها در مورد مساله تایوان و احتمال حمله چین به آن نیز نگرانی‌های زیادی دارند. مساله‌ای که بیش از پیش حاکی از نگرانی‌های جدی واشینگتن در مورد معادلات بین المللی است. از این رو، من بر این باورم که در سایه انفجار بحرانِ اوکراین، آمریکایی‌ها مایل به مهار دو مساله دیگر (معادله اتمی ایران و مساله تایوان) هستند. در شرایط کنونی، وضع سِیلی از تحریم‌های آمریکا علیه روسیه به دلیل جنگ اوکراین موجب شده تا هم دولت فعلی آمریکا و هم دولت جمهوریخواهِ احتمالی آتی این کشور، هیچ تمایلی به تشدید بحران‌های هسته‌ای ایران، و مساله تایوان نداشته باشند. زیرا اساسا این تحریم‌ها برای مدت زمانی طولانی ماهیتی روابط روسیه با غرب را بحرانی کرده اند و خروج از این وضعیتِ بحرانی نیز کار ساده‌ای نیست. مجموع این مسائل اکنون مورد توجهِ ایران هستند و در این راستا شاهدیم که تهران با آگاهی از محدودیت‌های آمریکا و غرب بویژه در بحث تامین انرژی، عملا در حال طرح حداکثری درخواست‌های خود از واشینگتن است. رویکردی که حتی از سوی بازیگری نظیر ونزوئلا (پس از ایجاد بحران در بازار انرژی جهان در پی تحریم‌های روسیه و گردش آمریکا به سمت ونزوئلا جهت تامین نیاز‌های انرژی آمرکیا و غرب) نیز در پیش گرفته شده و حتی آن‌ها نیز به راحتی با آمریکایی‌ها کنار نیامده اند. در این راستا، آمریکایی‌ها نیز مجبورند که به ایران امتیاز‌هایی بدهند تا بحران جنگ اوکراین و تبعات آن را بتوانند کنترل کنند. البته که این مساله در مورد معادله تایوان نیز برقرار است. از این منظر، ایران به خوبی می‌داند که روند تحولات کنونی به شیوه‌ای است که آمریکایی‌ها بیشتر از ایران به یک توافق نیاز دارند. از این منظر، من معتقدم که ایران می‌تواند امتیاز‌های خوبی را از طرف آمریکایی بگیرد. در کنار این ها، تحولات اخیر در منطقه و به طور خاص حملات حوثی‌های یمنی به تاسیسات نفتی امارات و عربستان سعودی نیز عملا به برگ برنده‌ای برای ایران تبدیل شده و حاوی این سیگنال برای غرب و بویژه آمریکا است که جریان‌های بازار انرژی در جهان در صورت عدم دستیابی غرب به یک توافق با ایران، موقعیت به شدت شکننده‌ای دارند و این روند می‌تواند حتی نفت ۲۰۰ تا ۳۰۰ دلاری را هم برای آن‌ها در ماه‌های آتی به همراه داشته باشد. مساله‌ای که می‌تواند هزینه‌های سنگینی را برای دولت‌های غربی و اقتصاد‌های آن‌ها در پی داشته باشد. از این منظر، من بر این باورم که آمریکا در ادامه راه با ایران خیلی راه خواهد آمد و انعطاف‌های زیادی را نیز در برابر تهران از خود نشان خواهد داد. در واقع، در ادامه راه، دستِ ایران در مواجهه با آمریکا بالاتر و برتر خواهد بود.


برخی ناظران و تحلیلگرانِ سیاست خارجی بر این باورند که با وقوعِ جنگ اوکراین، کفه "شرق‌گرایی" در سیاست خارجی ایران سنگین‌تَر خواهد شد. مساله‌ای که در نوع خود می‌تواند به ایجاد فصلی جدید در سیاست خارجی کشورمان تبدیل شود. آیا شما با این گزاره موافقید؟ آیا اساسا این روند را در راستای منافع ملی ایران ارزیابی می‌کنید؟
به نظر من ایران از زمان خروج دولت ترامپ از توافق "برجام"، تا حد زیادی سیاست شرق گرایی خود را تقویت کرده و وزن بیشتری را به آن در سیاست خارجی خود داده است. اگرچه در آن زمان قدم‌های چندان بلندی را برنداشت با این حال در دولت جدید شاهدیم که قدم‌های بلندتری در حالِ برداشته شدن هستند. در این راستا شاهد بوده ایم که در دولت ابراهیم رئیسی، الحاق رسمی ایران به"سازمان همکاری‌های شانگهای" و یا بحث انعقاد قرارداد ۲۰ ساله ایران و روسیه و اجرایی شدن توافق مشارکت راهبردی ۲۵ ساله ایران و چین یا حتی قرارداد‌هایی نیز با هند در بحث توسعه بندر چابهار را داشته ایم. باید توجه داشت که بسیار سخت است که روابط ایران و غرب بویژه در حوزه‌های تجاری و اقتصادی عادی‌سازی شوند، از این رو، "شرق‌گرایی" یک گزینه مهم و اساسی برای ایران است. البته که در این میان باید توجه داشته باشیم که شرق، از آینده اقتصادی روشنی نیز برخوردار است کما اینکه بر اساس برخی برآوردها، تا سال ۲۰۲۵، چین به یک از قطب‌های اصلی اقتصاد جهانی تبدیل خواهد شد و در عین حال هند و روسیه نیز اوج گیری‌های قابل توجهی را خواهند داشت. در این راستا، اساسا توسعه روابط با شرق برای ایران یک گزینه مطلوب به شمار می‌رود. با این حال، در این میان باید توجه داشت که کشورِ ما نباید در توسعه روابط با شرق به گونه‌ای رفتار کند که "اصل نَه شرقی و نَه غربیِ" حاکم بر سیاست خارجی کشور ما نیز تضعیف شود. باید توجه داشت که از دهه‌ها قبل، جریان‌های حامی سیاست‌های غربگرایانه و یا شرق‌گرایانه در ایران ریشه‌هایی قوی داشته و دارند و در موقعیت‌های مختلف نظیر توسعه روابطِ ایران با محور شرق فعال می‌شوند و سعی دارند تا ارزیابی‌های خاص خود را ارائه و حتی آن‌ها را به جامعه نیز منتقل کنند. از این منظر، من فکر می‌کنم که کفه "شرق‌گرایی" در سیاست خارجی ایران تقویت خواهد شد. با این حال باید مراقب بود که این مساله منجر به وابستگی کشور ما و یا تضعیف استقلال آن نشود.

مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین