bato-adv
کد خبر: ۵۱۶۸۷۷
ضرر احیای مطلق گرایی فردی توسط شی جین پینگ و کنار گذاشتن اصل رهبری جمعی

«شی» رویکرد اشتباه مطلق گرایی فردی مائو را احیا می‌کند؟

«شی» رویکرد اشتباه مطلق گرایی فردی مائو را احیا می‌کند؟
شی، چین را از مسیری که «دنگ شیائوپینگ» پس از وحشت ناشی از انقلاب فرهنگی مائو رهبری کرد دور می‌کند و به سوی یک نظام حکومتی مطلق گرا توسط یک فرد بدون محدودیت زمانی برای در قدرت ماندن همانند دوره مائو باز می‌گرداند.
تاریخ انتشار: ۲۲:۴۱ - ۰۶ آذر ۱۴۰۰

یوشکا فیشرفرارو- یوشکا فیشر- وزیر خارجه اسبق آلمان؛ «شی جین پینگ» رئیس جمهوری فعلی چین در مسیر تبدیل شدن به قدرتمندترین رهبر چین از زمان مائو به این سو قرار گرفته است. تغییری که در همه جا احساس خواهد شد. اما با کنار گذاشتن اصل رهبری جمعی و احیای مطلق گرایی فردی حزب کمونیست حاکم چین به طور فزاینده‌ای با زمانه خویش بیگانه خواهد شد.

تغییرات شگرفی بر چین سایه انداخته اند. نظام سیاسی آن کشور به زودی دستخوش اصلاحات عمیق خواهد شد و در انتظار تصویب نهایی قطعنامه حزب کمونیست چین در کنگره آن کشور در سال آینده است. «شی جین پینگ» رئیس حزب و «ناخدا» کشتی چین آن کشور را در مسیر تازه‌ای قرار داده و تصمیم گرفته اصل رهبری جمعی را کنار گذارد.

شی، چین را از مسیری که «دنگ شیائوپینگ» پس از وحشت ناشی از انقلاب فرهنگی مائو رهبری کرد، دور می‌کند و به سوی یک نظام حکومتی مطلق گرا توسط یک فرد بدون محدودیت زمانی برای در قدرت ماندن همانند دوره مائو باز می‌گرداند.

از نگاه تحلیلگران غربی این تغییرات ممکن است بی‌اهمیت به نظر برسند. در هر حال، انحصار سیاسی حزب کمونیست چین دست نخورده باقی می‌ماند و هیچ امکانی برای دموکراتیزه شدن واقعی باقی نمی‌گذارد. با این وجود، برای چین که به زودی بزرگترین اقتصاد جهان و یکی از دو ابر قدرت حاضر (در کنار امریکا) خواهد شد این تحولات نشان دهنده بازگشت به گذشته‌ای فاجعه بار است.

ارتقای رسمی مقام «شی» به قد و قامت و اندازه فردی چون مائو به معنای گذار آن کشور از اقتدارگرایی به سوی یک دیکتاتوری فردی است. با توحه به افزایش شدید قدرت و اهمیت استراتژیک چین از زمان حکمرانی مائو، این تغییرات پیامدهای گسترده‌ای برای سایر نقاط جهان نیز خواهند داشت. در حال حاضر به نظر می‌رسد حزب کمونیست چین توانسته نظام تک حزبی خود را با مصرف گرایی به سبک غربی ترکیب کند.

ایدئولوژی کمونیستی توسط رفاه انبوه مادی و ثروت فردی به پس زمینه سوق داده شده است و منجر به ایجاد یک نظام ترکیبی موفق متشکل از عناصر اقتصاد بازار و اقتصاد دولتی شده که همه تحت کنترل انحصاری و مطلق حزب کمونیست چین هستند. مطمئنا رشد سریع چین از یک کشور در حال توسعه به اقتصاد پیشروی قرن بیست و یکمی جنبه‌های منفی خود را نیز داشته است از جمله فساد اداری گسترده و شکاف بین فقیر و غنی. با این وجود، تا زمانی که حزب کمونیست چین به دنبال پیشرفت اجتماعی گسترده باشد و منافع اصلی مانند کنترل بلامنازع بر هنگ کنگ و تایوان را حفظ کند هیچ خطر واقعی‌ای متوجه حاکمیت آن در داخل چین نخواهد بود.

علاوه بر آن، رهبری حزب کمونیست چین پیش‌تر تشخیص داده که باید کاری در مورد فساد در داخل آن کشور، توزیع ناعادلانه ثروت، افزایش بخش خصوصی و رویارویی با امریکا که از دوره ترامپ آغاز شد انجام دهد. زمانی که تعدادی از برجسته‌ترین چهره‌های بخش خصوصی چین جرات نموده و مخالفت خود را با سیاست‌های داخلی آن کشور به طور آشکار ابراز کردند این اقدام‌شان عبور از خط قرمز قلمداد شد و به تهدیدی برای کنترل دولت و حزب بر بخش مالی و اقتصاد کلان چین تبدیل شدند. برای مثال، از دید حزب کمونیست چین، «جک ما» بنیانگذار «علی بابا» در حال کسب نفوذ بیش از اندازه و وابستگی بیش از حد به بازار سرمایه امریکا بوده است و باید مهار شود.

برای حزب کمونیست چین تغییر جهت به وضوح مورد نیاز بود. به گفته شی مدل ترکیبی چینی که از زمان دنگ شیائوپینگ توسعه یافته اکنون نیاز به تعدیلی اساسی و جهت گیری مجدد اجتماعی دارد.

با این وجود، باید دید که مدل ترکیبی چینی با بخش خصوصی ضعیف از نظر سیاسی و بخش دولتی که برای مدتی بیمار بوده چگونه عمل خواهد کرد. چین کماکان ارقام رشد قابل توجهی را منتشر می‌کند به ویژه در مقایسه با اقتصاد‌های غربی و توانسته به سرعت از بحران کرونا بهبود یابد.

با این وجود، پرسش آن است که آیا مسیر رشد آن کشور که در نتیجه روند جمعیتی به تضعیف خود ادامه خواهد داد برای تحقق اهداف و جاه طلبی‌های چین کافی است؟ آیا اصلاح مسیر توسط شی کنترل حزب کمونیست چین را بدون قربانی ساختن پویایی اقتصادی آن کشور تثبیت می‌کند یا رشد جهانی چین را از مسیر خود خارج خواهد ساخت؟ در پس زمینه، شی بر روی گذار از رهبری جمعی به مطلق گرایی تک نفره نامحدود شرط‌بندی کرده است علیرغم آن که نتایج فاجعه بار این رویکرد در دوران مائو آشکار شده بود.

برای چین که اکنون یک غول اقتصادی است احیای مجدد آن رویکرد نشان دهنده ضعف نظام سیاسی چین است. مائو از انقلاب فرهنگی برای حمله به نخبگان سیاسی چین با هدف تخریب و سپس تجدید آن براساس شروط خود استفاده کرده بود اما این موضوع در دهه ۶۰ میلادی رخ داد زمانی که چین هنوز به شدت فقیر بود نه یک ابر قدرت جهانی. ساختار قدرت داخلی آن کشور و جاه طلبی‌های ملی‌ای که دارد به طور فزاینده‌ای با یکدیگر ناسازگار هستند و اینجاست که خطر بزرگ بی‌ثباتی وجود دارد.

در نگاه نخست دیکتاتوری‌ها قاطع‌تر از دموکراسی‌ها به نظر می‌رسند و فرایندهای دست و پاگیر مشورت و کسب رضایت را ندارند. با این وجود، این یک توهم است زیرا اکثر رژیم‌های اقتدارگرا در واقع ترس از دست دادن قدرت را دارند و درگیر این دغدغه هستند. هر چه یک دیکتاتوری با متمرکز کردن قدرت بر این ترس تاثیر بگذارد کل ساختار و ساختمان آن نظام شکننده‌تر و ناپایدارتر می‌شود.

تثبیت ثبات واقعی یک نظام مستلزم رویکردی کاملا متضاد است: گسترش پایگاه حمایتی از حکومت در میان مردم. این همان اصلی است که چین اکنون در زمان «شی» در حال رها کردن آن است این موضوع سبب می‌شود چین دوره «شی» به شریکی کم‌تر قابل پیش بینی تبدیل شود.

مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین