محمد هاشمی: تجربهای که بنده از مذاکره دارم این است که مقام معظم رهبری به سعید جلیلی بهعنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی، اجازه مذاکره داده بودند و استراتژی را نیز برد-برد تعیین کرده بودند به بیانی مسئله، برد-برد در مذاکره را، رهبری تعیین کردند و بعدها، دولت روحانی، آن را ادامه داد، منشأ اصلی آن جلیلی بود که میخواست مذاکره کند. در زمان مذاکره جلیلی حضور نداشتیم، اما براساس اخبار و رسانهها، از آن مذاکرات، تقریبا هیچ حاصلی نصیب کشور نشد
حواشی پیشآمده بر سر سخنان حمیدرضا ترقی هنوز ادامه دارد. او که چند روز پیش در گفتوگویی با انتقاد کامل به برجام گفته بود: «برجام چه فایدهای برای جمهوری اسلامی داشته است؟ جز اینکه توافقی بوده که غیر خسارت چیزی به دنبال نداشته است؟ پایبندبودن به این توافقی که تا امروز جز خسارت دستاوردی برای جمهوری اسلامی نداشته چه فایدهای دارد؟ توافقی که نه مانع تحریمها شده و نه توانسته گرهی از مشکلات کشور باز کند، چه نتیجهای داشته؟ آب و نان مردم را به آن گره زدند، اما هیچ تأثیری نداشت. حالا فرض کنیم رئیسجمهوری در آمریکا روی کار آمده که بخواهد بازگشت به برجام را انجام و چند سال دیگر ما را تحت همین عنوان فریب دهد. ما نیز مجددا تعهداتی را انجام دهیم، ولی چه تضمینی وجود دارد که باز در پایان دوره آن رئیسجمهور اتفاقی مشابه آنچه برای برجام افتاد، رخ ندهد؟ به نظر میرسد چنین نگاههایی بسیار سطحی و فاقد مبانی علمی و تجربی است اینکه چنین تصوری داشته باشیم که بازگشت بایدن به برجام به نفع کشور است و میتواند مشکلات کشور را برطرف کند».
ترقی: هروقت اصلاحطلبان مذاکره کردند، خسارت دیدیم
او پا را فراتر از این نهاده و کل اصلاحطلبان را متهم به بلدنبودن مذاکره کرده است: «متأسفانه هروقت مذاکرات توسط اصلاحطلبان صورت گرفته ما همین خسارت را دیدهایم. مذاکراتی که در دولت شهید رجایی توسط آقای بهزاد نبوی درخصوص قراردادها و بحث گروگانها صورت گرفت، آمریکاییها بهراحتی توانستند آن را زیر پا بگذارند و به تعهدات خود عمل نکنند و پولهای ما را پس از آزادی اسرای جاسوس بازنگردانند. این نشان داد که آن توافق منطقی و درست نبود. پس از آن هم باز در سعدآباد و در سال ۲۰۰۳ دیدیم توافقی صورت گرفت که تمام فعالیتهای هستهای ایران به موجبش تعلیق شد و آنها نیز به تعهدات خود عمل نکردند و زیر بار نرفتند. قبل از انقلاب و در زمان مصدق نیز همینطور بود. در آن مقطع هم آمریکاییها قول دادند که با اخراج تودهایها از سیستم حکومتی ایران به دولت مصدق کمک کنند. اما هیچ کمکی که به او نکردند هیچ، بلکه کودتا به راه انداختند. در توافق مربوط به برجام نیز همین مسئله را شاهدیم. در توافق مربوط به افغانستان هم دیدیم که آمریکاییها به تعهدات خود عمل نکردند و مجموعه اینها نشان میدهد در مذاکرات، طیفی که اصولا غربگرا هستند و به غرب خوشبیناند و زود اعتماد میکنند، نمیتوانند مذاکرهکنندههای خوبی برای کشور باشند و حقوق و منافع ملت را رعایت کنند».
محمد هاشمی: برجام بهترین سند بینالمللی بعد از انقلاب است
در واکنش به چنین سخنانی محمد هاشمیرفسنجانی، فعال سیاسی اصلاحطلب اخیرا در گفتگو با خبرگزاری «برنا» گفت: «تجربهای که بنده از مذاکره دارم این است که مقام معظم رهبری به سعید جلیلی بهعنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی، اجازه مذاکره داده بودند و استراتژی را نیز برد-برد تعیین کرده بودند به بیانی مسئله، برد-برد در مذاکره را، رهبری تعیین کردند و بعدها، دولت روحانی، آن را ادامه داد، منشأ اصلی آن جلیلی بود که میخواست مذاکره کند. در زمان مذاکره جلیلی حضور نداشتیم، اما براساس اخبار و رسانهها، از آن مذاکرات، تقریبا هیچ حاصلی نصیب کشور نشد که اثراتی نیز به دنبال داشت. البته وقتی ترقی میگوید مذاکرات اصلاحطلبان خسارتزا بود، باید بگوید چه خساراتی بوده؟ اگر منظورشان برجام است، باید گفت که برجام، بهترین سند بینالمللی است که جمهوری اسلامی، پس از انقلاب داشته است».
هاشمی ادامه داد: «حال بدعهدی آمریکا بهویژه شخص ترامپ، بحث جداگانهای است؛ چراکه ترامپ نهتنها از برجام بلکه از بسیاری توافقات بینالمللی از جمله یونسکو و معاهده پاریس و... خارج شده است... اگر اصلاحطلبان در دولت روحانی مذاکره کردند و به نتیجه مطلوب رسیدند، نتیجهای که بسیاری از مقامات و مسئولان کشور، شخصیتهای سیاسی و فرهنگی در زمان خودش، آن را تأیید کردند و برجام را بهترین سند دانستند، اما در مقابل تجربه جلیلی هم قرار داشت که مذاکره در بغداد و ترکیه و... تجربههای ناموفقی بود».
ترقی: مذاکره برای اصولگرایان خوب است
ترقی در گفتوگوی اخیرش یک موضوع را هم بهصراحت اعلام کرد؛ آنکه مذاکره برای اصولگرایان خوب است و برای اصلاحطلبان بد!: «مذاکره در صورت ضرورت بهوسیله کسانی که بتوانند منافع ملت را حفظ کنند و نفوذناپذیر باشند، میتواند اتفاق بیفتد. مانند تیم مذاکرهکننده هستهای نباشد که دو نفوذی آمریکا داخلش باشد و مسائل امنیتی و اقتصادی ما را تحت تأثیر قرار دارد. در چنین شرایطی میتوان از مذاکره استفاده کرد. مگر ما در جاهای دیگر نظیر همین مذاکره با چین ضرر کردهایم؟ این مذاکرات منطقی صورت گرفته و توافقاتی در حال انجام است. مذاکراتی که برد- برد باشد ملاک است و طرف چینی هیچگاه به دنبال این نبوده که برد و باختی در مذاکره اتفاق بیفتد. اما باید بگویم یقینا نمیشود با آمریکاییها که ذاتا به مذاکرات برد-باخت بها میدهند، مذاکره کرد».
جبرائیلی خطاب به ترقی: دولت جوان انقلابی مذاکره نمیکند
این گزاره مطرحشده از سوی ترقی حتی با واکنش اصولگرایان هم مواجه شد؛ چنانکه یاسر جبرائیلی در واکنش به او نوشت: «آقای ترقی، فعال سیاسی اصولگرا گفته که مذاکره در صورت ضرورت بهوسیله کسانی که بتوانند منافع ملت را حفظ کنند و نفوذناپذیر باشند، میتواند اتفاق بیفتد. نه جنگ خواهد شد نه دولت جوان انقلابی حزباللهی مذاکره خواهد کرد؛ جنگ نمیشود، چون قدرتمند شدهایم، تحریم میشکند، چون قدرتمند میشویم».
هاشمی: اگر ما مذاکره کنیم بد است، اما آنها مذاکره کنند خوب است!
محمد هاشمی در پاسخ به این پرسش که چرا اصولگرایان یکباره به مذاکره علاقهمند شدهاند، گفت: «ما در کشور دو، سه جناح سیاسی داریم؛ از اینرو در هر جناحی دو گونه نگاه میتواند وجود داشته باشد. نگاه اول این است که آنهایی که کشور، نظام و منافع کشور را در نظر میگیرند، مصلحت را در این میبینند که مذاکرهای انجام دهند. نگاه دوم این است که هر جناحی منافع جناح خودش را در نظر بگیرد و به مردم، کشور و نظام کاری ندارد ازاینرو اگر این رویکرد دوم باشد، مذاکره ممکن است نتیجه دیگری به دنبال داشته باشد یا در انتخاب آینده، تأثیر داشته باشد. ازاینرو یک جناح ممکن است به دنبال مذاکره باشد و اگر این جناح مذاکره کنند خوب است، اما اگر جناح مقابل مذاکره کنند بد است؛ بنابراین این نگاه، نگاه ملی و کشوری و براساس منافع نظام نیست بلکه براساس منافع جناحی است».
تقابل طیف سنتی و جوان اصولگرا بر سر مقوله مذاکره
درهرصورت به نظر میرسد که تکلیف اصولگرایان تا اینجای کار با مقولهای به نام مذاکره روشن نیست. برخی از آنها باور دارند که باید مذاکره انجام شود، اما از سوی اصولگرایان و برخی نیز سراسر مذاکره با غربیها را نفی میکنند. با بازخوانی نظرات ایشان درباره مذاکره میتوان دریافت که طیف سنتی جناح راست تمایل به مذاکره دارند و جوانهای اصولگرا و گروههای جدید این جبهه تندتر از پیشینیان خود هستند و مذاکره را بهطورکلی نادرست میدانند و آنقدر در این موضع رادیکال میشوند که حتی علیه طیف سنتی جبهه خود میشورند.
این همه سال مردم رو معطل نگه داشتند تا دوره روحانی بگذرد، تا این تفاهم به اسم خودشان تمام شد.
غافل از اینکه دیگه در نظر مردم، طرفینی وجود ندارد و نه اصلاح طلب و نه اصول طلب