bato-adv
کد خبر: ۴۴۸۱۷

ناگفته‌هایی از کاوه گلستان به روایت همسرش

تاریخ انتشار: ۱۱:۳۵ - ۲۲ فروردين ۱۳۸۹


نام کاوه گلستان با ثبت واقعیت های اجتماعی، رویدادهای سال 57 و جنگ های ایران و عراق، آمریکا و افغانستان همراه است. چاپ عکس های او از رویدادهای انقلاب ایران در بسیاری از مطبوعات معتبر جهان از حدود سال های 1354، او را در میان عکاسان بین المللی به نامی آشنا تبدیل کرده است. 

کاوه چند روز قبل از سقوط صدام در 13 فروردین 1382 جان خود را در منطقه کفری کردستان عراق تسلیم مرگ کرد. کاوه ای که اعتقاد داشت عکاس جنگ باید خطر کند اما سالم بماند تا عکس هایش را منتشر کند، این منطق را رعایت نکرد تا برای همیشه روز 13 فروردین روزی دلخراش برای عکاسی ایران و جهان باشد. به بهانه هفتمین سالروز درگذشت او گفت وگویی با هنگامه گلستان، همسر کاوه که در لندن به سر می برد انجام داده ایم که در ادامه می خوانید. 

امسال برنامه خاصی برای سالروز درگذشت کاوه در نظر نگرفتید؟
نه، من امسال در ایران نبودم که برنامه ای تدارک ببینیم ولی تا چند هفته دیگر به ایران می آیم. تصمیم داریم کتاب «کاوه گلستان، ثبت حقیقت در ایران» (Recording the Truth) را در تهران به فارسی چاپ کنیم. 

ترجمه کتاب به فارسی انجام شده است؟
هنوز این کار انجام نشده و خودمان باید به فارسی ترجمه کنیم. منتها نکته مهم این است که اول باید در ایران چاپ کنیم.
کاوه به نوعی عکاسی مستنداجتماعی را قبل از انقلاب پایه گذاری کرد. در سه پروژه کوره پزخانه ها، مرکز نگهداری کودکان و زنان روسپی شاهد نگاه موشکافانه او به پدیده های اجتماعی هستیم. نکته مهم این است که شما از قبل از انقلاب همیشه در کنار او بوده اید. 

بله. من از 19 سالگی که با کاوه ازدواج کردم با او بودم. کاوه زمان ازدواج 20 ساله بود.
 
چطور با او آشنا شدید؟
از طریق دوستان مشترک مان با هم در ایران آشنا شدیم. بعد من آمدم انگلیس درس بخوانم، کاوه هم به انگلستان آمد و در همانجا ازدواج کردیم. 

نکته خیلی مهم در این میان این است که شما همیشه در کنار کاوه بوده اید. تا جایی که می دانم کارهای چاپ آثار کاوه برعهده شما بود. می توانید بگویید به چه شیوه قبل از انقلاب این کار را انجام می دادید؟
قبل از انقلاب چه در عکاسی و چه در چاپ آثارش به عنوان دستیار با او همراه بودم، یعنی در تمام کارهای اولیه ای که برای انتشارات فرانکلین یا جاهای دیگر انجام می داد من همیشه به عنوان دستیار کنارش بودم و گاهی کار چاپ آثار را با همدیگر انجام می دادیم و گاهی هم که کاوه به مسافرت می رفت و وقت نداشت، فیلم را در اختیار من قرار می داد و کار چاپ آنها را انجام دادم. در خانه هم یک تاریکخانه داشتیم که هنوز هم جایش در خانه تهران مان هست و در حال حاضر آرشیو آثار کاوه می باشد. 

چه انگیزه ای برای مرحوم کاوه و شما بود که به سمت این نوع عکاسی کشیده شدید؟ این سوال را از آن رو مطرح می کنم که قبل از انقلاب روحیه ها انقلابی بود و عکاسی مستند اجتماعی مفهوم غریبی داشت. در حالی که کاوه و شما نوعی عکاسی مستند اجتماعی را با رگه های خلاقه ترویج می کردید... 

نگاه کاوه به عکاسی، بنا بر گفته خودش ساده ترین نوع عکاسی است. خود کاوه هیچ وقت زاویه های عجیب و غریب را انتخاب نکرد و عقیده داشت که عکاسی مستند اجتماعی باید خیلی ساده باشد. به دنبال موضوعاتی می رفت که کسی به دنبال آنها نبود و از لحاظ اجتماعی کسی به طرف این موضوعات کشیده نمی شد و درباره آنها حرف نمی زد. به دنبال کشف واقعیت هایی بود که بتواند آنها را برای جامعه رو کند. 

باتوجه به صحبت شما نگاهی انتقادی در این عکاسی مستند اجتماعی هم وجود داشته...
این موضوعات مسلماً در بردارنده دردهایی اجتماعی بود که هیچ کس درباره آنها صحبت نمی کرد. 

در فضای سیاسی قبل از انقلاب این نوع عکاسی چگونه می توانست ادامه پیدا کند؟
اتفاقاً این نوع عکاسی حاوی یک نوع نگاه خاص سیاسی بود. اواخر دوره شاه محیط بدی به وجود آمده بود. همه خانه های لوکس می ساختند؛ در حالی که وضعیت کارگران ساختمانی خیلی بد بود. یکی از کارهای کاوه، نشان دادن این خانه های لوکس بود؛ خانه هایی که هیچ وقت کارگران ساده امکان زندگی کردن در آنها را نداشتند. کاوه از آلونک نشین های تهران مقدار زیادی عکس تهیه کرده بود که در روزنامه آیندگان چاپ شد. یادم است یکسری عکس چاپ کرده بود که آلونک های خیلی وحشتناک بدون آب و در وضعیت بسیار بد را به تصویر کشیده بود. وقتی عکس های این آلونک ها چاپ شد، هویدا نخست وزیر بود. هویدا گفته بود که این عکس ها، قدیمی است و از عکس های آرشیوی این تصاویر را چاپ کرده اید و چنین چیزی در تهران وجود ندارد. 

یادم است که کاوه فردای آن روز روزنامه آیندگان همان روز را به دست پسربچه کوچکی که در جلوی نمای یکی از این آلونک ها ایستاده بود، داد و دوباره عکس گرفت و آن عکس چاپ شد. همیشه آیندگان را بر سر این عکس ها اذیت می کردند. بنابراین همیشه جلویش را می گرفتند و نمی گذاشتند بعضی عکس هایش در این روزنامه به چاپ برسد. 

آیا شما خودتان هم آن موقع عکاسی می کردید؟
همیشه دوربین همراهم بود و عکس می گرفتم؛ ولی بیشتر مواقع از جاهایی عکس می گرفتم که کاوه نمی توانست وارد آنجا شود. مثلاً عکس های مربوط به موضوعات کشاورزی و بچه های مدرسه را می گرفتم. من به خانه های روستایی می رفتم و از زن و بچه های مردم و زندگی خانوادگی آنها عکس می گرفتم. 

این عکس ها جزء عکس های خودتان است و آیا منتشر شده است؟
بله. جزء عکس های خودم هستند. بخشی از آنها را آن موقع در مجله ها چاپ می کردم و در لندن نمایشگاه برپا کردم؛ اما بیشتر عکس هایم زن و بچه و خانواده بود. 

از آنجایی که محدودیت در کار کاوه بود شما وارد این فضاها شده بودید تا به او کمک کنید؟
بله. در جاهایی که کاوه این محدودیت را داشت که از برخی سوژه ها عکس بیندازد، من به او کمک می کردم. چون معمولاً نمی گذاشتند مرد به اتاق زن ها برود و از زن و بچه عکس بیندازد. الان خیلی فرق کرده ولی آن موقع به خصوص در روستاها نمی گذاشتند مرد به خانه کسی برود و عکس بگیرد.
 
همکاری تان در دوران انقلاب و جنگ با او چگونه بود؟
در جنگ امکان همکاری نبود، ولی از دوران انقلاب عکس دارم. از خیابان ها عکس می گرفتم و همیشه در خیابان بودم، ولی کاوه کار خبری می کرد و کمتر به این عکس ها تمایل داشت.
 
چه شد که در دوران انقلاب و بعد از آن رویکرد کاوه عوض شد. با توجه به شرایط بود یا دلیل دیگری داشت؟
از چه نظر؟ 

از این نظر که رویکرد او به عکاسی مستند اجتماعی جای خود را به عکاسی خبری داد...
او عکاسی را گسترش می داد؛ ولی اصل مطلب عکاسی او همین بود. حتی بعدها که فیلم می گرفت و گزارش های بی بی سی را می ساخت باز هم می رفت سراغ موضوعات مستند اجتماعی، به جز گزارش های خبری که از او می خواستند. 

خانم گلستان قبول دارید که تصویربرداری های کاوه کمتر از عکاسی هایش مورد توجه بوده؟
فیلمی برای کانال چهار درست کرد که همه فستیوال ها نشان دادند و بسیار معروف شد. حرف شما درست است البته در بی بی سی خیلی از او تقدیر می کردند و کسانی که برای بی بی سی فیلم می ساختند معمولاً ادیت این فیلم ها را به او محول می کردند. جالب است بدانید فیلم های کاوه را این آخرها ادیت نکرده نشان می دادند. به قدری خوب کار می کرد که فیلم هایش نیازی به ادیت نداشت. 

اگر بخواهیم میان تصویربرداری و عکاسی او مقایسه ای کنید، به چه نتیجه ای می رسید؟
به نظرم این دو حوزه زیاد فرق نمی کنند. کاوه در گزارش هایی که می ساخت و عکس هایی که می گرفت نگاه خاص خود را داشت. این رویکرد را مثلاً در مورد گزارش هایش از افغانستان یا از قالیبافان زن در تبریز شاهدیم. عکسی گرفته بود از یک دختر کوچک قالیباف که دستش را بریده بود و خونش ریخته بود روی تار و پود قالی. در گزارش اش گفته بود که تار و پود قالی در ایران با خون بچه های کوچک بافته می شود. 

در گزارش هایش هم تصاویر بود و هم رویکرد مستند اجتماعی دیده می شد. فیلم هایی که می گرفت بیشتر عکس هایی متحرک بود تا فیلم صرف. خودش هم همیشه وقتی فیلمی می گرفت، می گفت عکس خوبی گرفتم،. 

فکر می کنید ریشه توجه به مسائل بغرنج بشری و انسانی را در کجای زندگی کاوه می توان جست وجو کرد؟ یک کلام کاوه گلستان چرا به تصویر اعتراض و صدای صلح بدل شد؟
من فکر می کنم اصولاً هر آدم حساسی که در ایران زندگی کند و دور و اطرافش را نگاه کند و حساس باشد به همان سمتی می رود که کاوه رفت... 

کاوه در آبادان به دنیا آمده بود. آیا این روحیه معترض و منتقد به جغرافیای زیستی او که همیشه خاستگاه اعتراض بوده، برنمی گردد؟
کاوه در آبادان به دنیا آمده بود و در سنین کودکی به تهران آمد... می تواند این هم یک دلیل بر این روحیه باشد. 

ریشه این حساسیت اجتماعی کجاست؟ خیلی ها می توانند این نوع نگاه را داشته باشند ولی چطور این حساسیت اجتماعی در یکی اینقدر نمود پیدا می کند؟
نمی دانم، فقط این را می دانم که همیشه اینطوری بود. پدیده کارگران ساختمان چیزی است که خیلی در تهران به چشم می آمد. کارگرانی که با قیافه های روستایی در گوشه خیابان ها می نشستند و برای ساختمان ها کار می کردند. 

از کنار این ساختمان ها که رد می شدیم، می دیدیم که باوضعیت دشواری با چراغ های دودزده و با سرما زندگی می کنند. این تضاد به چشم می خورد. در صاحبقرانیه کارگرانی می دیدیم که برای آباد کردن خانه های بزرگ و مجلل با صورت هایی بادکرده و روستایی کار می کردند، یا بچه هایی که لباس هایشان در کارگاه ها تکه تکه دوخته شده بود. اینها کاوه را می آزرد. 

چند صباحی است که نگاه به کاوه در خارج از ایران دوباره بیشتر شده؛ خصوصاً با چاپ کتابی به زبان انگلیسی. درست است؟
بله. همین طور است. بعد از چاپ کتاب پنج نمایشگاه در لندن و دو، سه نمایشگاه از آثار کاوه را در هلند برگزار کردم. مرتب درخواست می شد که عکس های کاوه را به نمایش بگذارم چون این کتاب به همه جا می رود. 

در نمایشگاه هایی که در هلند برپاشد، استقبال خیلی خوب بود؟
نمایشگاهی در آمستردام و در موزه ای در روتردام برپا کردیم که آثار مربوط به مجموعه روسپی، کارگران، جنگ و انقلاب را به تصویر کشید و استقبال از آن عالی بود. 

فکر می کنید رمز و راز اینکه با گذشت 30 سال هنوز به عکس های قبل از انقلاب کاوه توجه می شود، چیست؟
فکر می کنم روی درخواستی است که به چنین نگاهی می شود و موجب شده که مردم به این سوژه ها کشانده شوند. 

خلاقیت بصری کاوه است که هنوز مخاطب را نگاه داشته یا موضوع کارهای او؟
من فکر می کنم این سوژه ها هستند که انسان ها را تحت تاثیر قرار می دهند. در ایران می توان این سوژه ها را همچنان دید. 

روز اندوهناکی که آن حادثه برای کاوه افتاد شما کجا بودید؟
من در لندن بودم و در کتابفروشی کار می کردم. بعدازظهر به خانه آمدم، دیدم از بی بی سی دو نفر به خانه ما آمدند. فکر کردم چون کاوه در مسافرت عراق است کاری دارند و چیزی آورده اند. شاید دوربینش را آورده اند. گفتند که ساعت 12 این اتفاق افتاده است و به من خبر درگذشت او را دادند. تمام دنیا و زندگی و همه چیز برایم زیر و رو شد. اتفاق غیرمنتظره بود. برای من و پسرم همه دنیا عوض شد. 

عکاسی ایران را بعد از درگذشت کاوه چطور می بینید؟
عکاسی ایران عالی شده است. کاوه خودش تمام اینها را پیش بینی می کرد. همیشه می گفت یک روزی می شود که عکاس امروز عکس می گیرد و چند ساعت بعد همه آن عکس را می بینند. می گفت روزی می آید که همه می توانند عکس بگیرند. 

برای جایزه کاوه برنامه ای ندارید؟ قرار بود که تداوم پیدا کند؟
از اول خیلی موافق با جایزه کاوه نبودم. به نظرم این جایزه با نوع نگاه کاوه موافق نبود. همیشه فکر می کنم که اگر بتوانم بنیادی برای او درست کنم که هم کارهای کاوه را از طریق آن نگه دارم و هم به عکاسی و عکاسان کمک کنم بهتر است. 

البته این در حد یک فکر بوده است. به دنبال آن هم رفته ام؛ اما این کار به همین راحتی نیست. نیاز به پول و دفتر دارد. فکر می کنم کمی دیر شده. الان عکس های کاوه هیچ کدام جمع آوری و نگهداری نشده است متاسفانه از نظر مالی نتوانستم چنین کاری را انجام دهم. رفتم با چند نفر رایزنی کردم ولی نتوانستم از عهده آن برآیم چون عکس ها زیاد است و باید یک کار گروهی باشد و باید این کارها در ایران صورت گیرد تا در کشور دیگر، چون شاگردان کاوه هم در ایران هستند.

برچسب ها: گلستان کاوه
مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین