bato-adv

بهمن فرمان‌آرا: زانوی دولت روی گردن سینما است

بهمن فرمان‌آرا: زانوی دولت روی گردن سینما است

بهمن فرمان آرا گفت: سیاه‌پوستی که در آمریکا کشته شد، نزدیک ۹ دقیقه زانوی افسر پلیس روی گردنش بود و جورج فلوید قادر به نفس‌کشیدن نبود؛ سینمای ایران هم این شرایط را دارد و زانوی دولت روی گردنش است و در همه چیز دخالت می‌کند. هرچقدر ما سینماگران می‌گوییم در این شرایط نمی‌توانیم نفس بکشیم، کسی گوش نمی‌کند و مجبوریم خودمان را با این شرایط وفق بدهیم.

تاریخ انتشار: ۱۱:۱۳ - ۳۱ خرداد ۱۳۹۹

بهمن فرمان‌آرا به تازگی به جمع فیلم‌سازانی پیوست که آثارشان از طریق اکران آنلاین به نمایش گذاشته می‌شود. فیلمی که چهار سال از زمان ساختش می‌گذرد و به جز اکران‌های انگشت‌شمار جشنواره‌ای، فرصت اکران عمومی در سینماها را پیدا نکرد.

به گزارش شرق، «حکایت دریا» فیلمی دور از دنیای همیشگی و شخصی فرمان‌آرا نیست با این تفاوت که ذهن مخاطبش را در باور قصه‌‌ای که روایت می‌کند آزاد می‌گذارد، دو روایت در فیلم مستتر است. جدا از این، نکته‌های بسیاری است که می‌تواند لذت تماشای «حکایت دریا» را برای مخاطبش صد چندان کند. با بهمن فرمان‌آرا به بهانه اکران آنلاین «حکایت دریا» هم‌کلام شدیم که شما را به خواندن این گفت‌وگو دعوت می‌کنیم:

‌فیلم «حکایت دریا» از زمان ساخت تا به امروز غیر از نمایش‌های محدود جشنواره‌ای، فرصت اکران نداشت تا اینکه شما اکران آنلاین را پذیرفتید. برای من که تجربه دیدن فیلم روی پرده سینما را داشتم، تماشای دوباره‌اش روی مانیتور کوچک لذت‌بخش نبود. به نظرم ویژگی‌های این فیلم مثل فیلم‌برداری و صدابرداری و موارد این‌چنینی باعث می‌شود تا تجربه دیگری در اکران آنلاین از تماشای فیلم داشته باشیم. با توجه به همه این موارد، چه شد که فیلم شما به لیست اکران‌های آنلاین پیوست؟

طبعا هر کارگردانی که فيلمش را آماده نمایش می‌کند، دوست دارد سه یا چهار ماه بعد بالاخره فیلم اکران شود. متأسفانه پخش در ایران یک مدار بسته است و بین عده‌‌ای که فیلم‌های خودشان را تهیه می‌کنند و صاحب سینما هم هستند در جریان است. ساخت «حکایت دریا» سال 95 به اتمام رسید و شرکتی که برای پخش و اکران فیلم با من قرارداد بسته بود با اینکه به آن جماعتی که سینمادار هستند وصل بود و رابطه خوبی داشت، به بهانه اینکه این فیلم غمگین است فیلم را اکران نکرد.

زمانی که موضوع اکران آنلاین پیش آمد و البته بعد از تجربه تلخی که در فیلم «دلم می‌خواد» داشتم به اکران آنلاین فکر کردم. فراموش نمی‌کنم زمانی که «دلم می‌خواد» اکران شد، سینمایی که چهار سینما و 24 سانس داشت و دو فیلم نمایش می‌داد، یکی فیلم من و یک فیلم کمدی دیگر. متوجه شدم 23 سانس به فیلمی دیگر تعلق گرفته است و فقط یک سانس 11 صبح را به فیلم من اختصاص دادند. این در شرایطی بود که بسیاری فروش بالایی برای «دلم می‌خواد» پیش‌بینی کرده بودند.

واقعیت این است که بعد از دیدن «دلم می‌خواد» هر کسی هم از سینما بیرون می‌آمد سرحال بود و ناراضی نبود. وقتی فرصت اکران آنلاین پیش آمد فکر کردم در حال حاضر یک‌سری فیلم اکرانشان به تعویق افتاده است، برخی دیگر باید نوروز اکران می‌شدند و آنها هم اکرانشان را از دست داده‌اند و یک‌سری فیلم هم که از قبل باقی مانده است. فکر کردم در این شرایط یکی- دو سال دیگر باز فیلم من منتظر اکران خواهد بود. شاید اشکال من این است که در هیچ دارودسته‌‌ای نیستم و کار خودم را بلدم و انجام می‌دهم.

بی‌شک «حکایت دریا» برای پرده سینما فیلم‌برداری شده. یکی از نکات بسیار درخشان فیلم، فیلم‌برداری است که فرشاد محمدی انجام داده. ولی چاره چیست؟ نهایتا مجبور شدم که اکران آنلاین را بپذیرم. به این دلیل که وقتی فیلمی می‌سازی و اکران نمی‌شود، شرایط مثل زمانی است که بچه‌‌ای باید 9ماهه به دنیا بیاید، اما تولدش سه سال و نیم طول می‌کشد. حسرت دیدن اکران فیلم به اصطلاح سر جگرت می‌ماند و به همین دلیل قبول کردم این اتفاق بیفتد.

خیلی خوشحالم که مردم در اکران آنلاین از فیلم استقبال گسترده‌‌ای کردند. ولی واقعیتش این است که دوست نداشتم فیلم بیشتر از این برای اکران در سینماها معطل شود. به نظرم در اکران آنلاین دست‌کم فیلم دیده می‌شود. قطعا شرایط ایدئال من نیست و اگر این فیلم را روی پرده سینما ببینید 50 درصد به لذت تماشای فیلم اضافه خواهد شد. ‌البته که چهار سال، زمان کمی در صف اکران فیلم‌بودن نیست. اما «حکایت دریا» هم بعد از گذشت این سال‌ها دچار گذر زمان نشده و فکر می‌کنم یکی از ویژگی‌های فیلم هم همین است. این بلا یک بار دیگر هم سر من آمده. در سال 56 فیلمی ساختم به نام «سایه‌های بلند باد» در دوره قبل از انقلاب فیلم توقیف شد و نگاتیو آن را گرفتند. من یک نگاتیو کشیده بودم، بنابراین این فیلم را 25 سال در جایی مخفی کرده بودیم. بعد از انقلاب این فیلم پروانه الف گرفت و اکران شد. اما بعد از سه روز فیلم دوباره توقیف شد. اصطلاح مرغ عروسی و عزا واقعا در مورد این فیلم صدق می‌کند. در این فیلم فیلم‌برداری زیبایی از آقای علیرضا زرین‌دست می‌بینید. صدابرداری فیلم بسیار خاص و ویژه است و صدابردار از انگلیس آورده بودیم و فیلم صدا و موزیک بی‌نظیری دارد. موسیقی فیلم را ارکستر فلارمونیک لندن اجرا کرد. خب من از جمله کارگردان‌های سینما هستم که از ابتدا هم آدم پرکاری نبودم. اصلا آدم‌های پرکار سینما هم وقتی قرار است مروری بر آثارشان داشته باشند تعداد محدودی از آثارشان را انتخاب می‌کنند.

همیشه دوست داشتم چیزی که دلم می‌خواهد را بسازم و اگر انرژی دارم تهیه‌کنندگی هم بکنم. «حکایت دریا» در رامسر فیلم‌برداری شد و ما تقریبا دو ماه آنجا بودیم.هزینه ساخت فیلم یک‌و‌نیم میلیارد شد و فیلم را که نگاه می‌کنید، تقریبا تمام پول صر‌ف‌شده برای ساخت فیلم را روی پرده می‌بینید و این مسئله مهمی است که تمام پول در دستمزد میلیاردی و... خلاصه نشود و چیزی را که خرج شده، روی پرده ببینید. دوست دارم فیلمم را مردم مملکتم ببینند. این موضوع برایم اهمیت ویژه‌‌ای دارد.مقصودم این نیست که اگر خارجی‌ها از فیلم من خوششان بیاید ناراحت می‌شوم؛ اما همیشه اولویت من، مردم کشورم بوده است. قطعا لذت‌بخش است که ما در یک سالن با پرده عریض این فیلم را با صدای درست ببینیم که اگر سینماها باز شود، سانسی برای فیلم خواهیم گذاشت که مردم در سینما فیلم را ببینند؛ اما در‌حال‌حاضر چاره دیگری جز اکران آنلاین نداشتیم.

شما «حکایت دریا» را نوشتید و کارگردانی و تهیه کردید. در‌حال‌حاضر و در اکران آنلاین و البته با توجه با حجم گسترده قاچاق فیلم، آن‌هم در ساعات ابتدایی عرضه، شرایط درآمدزایی و فروش فیلم را چطور می‌بینید؟

خوشبختانه استقبال از فیلم خوب است و فکر می‌کنم میزان دانلود غیر‌قانونی فیلم به نسبت قبل کمتر شده است. قراردادها به‌طور کلی 70- 30 است؛ 30 درصد برای پخش‌کننده آنلاین و 70 درصد برای سازنده. اکران آنلاین برای ما هم تجربه جدیدی است. واقعیتش الان نمی‌توانم درباره تمام جزئیات و کاستی‌های این طرح صحبت کنم؛ چرا‌که برای من هم تازگی دارد؛ ولی امیدوارم دست‌کم به‌گونه‌‌ای پیش برود که سهم سرمایه‌گذاران فیلم برگردد.

من تهیه‌کننده فیلم هستم؛ اما سرمایه‌گذاری نمی‌کنم. گاهی دستمزدم را نمی‌گیرم و به جای آن سهمی می‌گیرم. 50 سال است که در سینمای ایران کار کرده‌ام؛ هم تهیه‌کنندگی هم کارگردانی. در تمام این مدت یک نفر را پیدا نمی‌کنید که بگوید پنج هزار تومان من را فرمان‌آرا نداد. تنها راهی که می‌توانم این شرایط را ضمانت کنم، این است که موقعیت تهیه‌کننده را حفظ کنم و آدمی که مورد اعتمادم هست را به‌عنوان جانشین تهیه‌کننده برای رسیدگی به امور بگذارم؛ برای اینکه خیالم راحت شود عوامل مزدشان را بابت زحمتی که می‌کشند، دریافت می‌کنند.

‌*این سؤال را از این جهت مطرح کردم که در چند ماه گذشته شرایط بسیار بدی را در سینما تجربه کرده‌ایم و با وقفه‌‌ای که در تعطیلی سینماها و البته توقف پروژه‌ها داشتیم، انتظار سینماگران بابت حمایت‌شدن از سمت سازمان سینمایی بیشتر بود و در زمان پیوستن فیلم‌ها به اکران آنلاین این انتظار بیشتر هم شد. از مدتی دیگر قرار است سینماها به روال قبل کارشان را آغاز کنند و مدتی است که اغلب پروژه‌ها فیلم‌برداری را از سر گرفته‌اند؛ اما بدون شک چشم‌انداز روشنی، دست‌کم تا پایان امسال، برای سینمای ایران نمی‌توان متصور بود. فکر می‌کنید در این شرایط چه راهکاری برای اهالی سینما امیدوارکننده است؟

یکی از گرفتاری‌های ما در سینمای ایران، اصولا سازمان سینمایی است. سینما مؤدی دولتی لازم ندارد. همه جای دنیا وقتی فیلمی آماده نمایش می‌شود، گروهی فیلم را نگاه می‌کنند و پروانه به آن داده می‌شود که فقط محدوده سنی را مشخص می‌کند و درباره اینکه فیلم دیده شود یا نه، صحبت نمی‌شود. تنها درباره فیلم‌هایی که پروانه ایکس می‌گیرند، به دلیل رعایت مسائل اخلاقی، به سازندگان آنها توصیه می‌کنند برخی صحنه‌ها حذف شود؛ چرا‌که فیلم‌هایی با پروانه ایکس، نمی‌توانند به روزنامه‌ها آگهی تبلیغ فیلم بدهند و روزنامه‌ها قبول نمی‌کنند؛ اما در ایران همه چیز از کانال دولت می‌گذرد.

دولت هر کجا که وارد می‌شود، می‌خواهد از سینما به‌عنوان ابزار آموزشی- اخلاقی استفاده کند. چون دولت در همه چیز دخالت می‌کند و در پخش هم می‌خواهد مهندسی بکند، زمان نمایش فیلم شما را هم مشخص می‌کنند و دایره بسته‌‌ای است که صاحبان سینما که البته تهیه‌کننده هم هستند و در شوراهای تصمیم‌گیری برای پروانه ساخت و نمایش هم حضور دارند، مشخص است که سعی می‌کنند زمان‌های خوب نمایش را برای فیلم‌های خودشان انتخاب کنند. حالا در این شرایط سینماها از اول تیر هم بازگشایی شود؛ چه تعدادی از مخاطبان حاضر هستند برای دیدن فیلم به سینما بروند، ولی کرونا هم بگیرند. این ویروس شوخی نیست، بالای 115 هزار نفر فقط در آمریکا به خاطر این ویروس کشته شده‌اند و به‌زودی این آمار از میلیون نفر هم عبور می‌کند.

ظاهرا قرار است سینما‌رفتن از اول تیر با رعایت پروتکل‌های بهداشتی همراه باشد. در برنامه «دورهمی» هم یک دوره‌‌ای مخاطبان حاضر در برنامه یکی در میان می‌نشستند، ولی مثل اینکه خطر رفع شده و مخاطبان مثل سابق کنار هم می‌نشینند. معضل حال حاضر سینما، پیش از هر چیز این است که دست دولت باید از آن برداشته شود.

سیاه‌پوستی که در آمریکا کشته شد، نزدیک 9 دقیقه زانوی افسر پلیس روی گردنش بود و جورج فلوید قادر به نفس‌کشیدن نبود؛ سینمای ایران هم این شرایط را دارد و زانوی دولت روی گردنش است و در همه چیز دخالت می‌کند. هرچقدر ما سینماگران می‌گوییم در این شرایط نمی‌توانیم نفس بکشیم، کسی گوش نمی‌کند و مجبوریم خودمان را با این شرایط وفق بدهیم. بارها در مصاحبه‌ها به این موضوع اشاره کرده‌ام که با یک فیلم و یک مقاله یا نقاشی هیچ انقلابی رخ نمی‌دهد و زیر‌بنای انقلاب‌ها اکثرا اقتصادی بوده است. فیلم‌های ما در چارچوب‌هایی که باید، ساخته و پخش می‌شود؛ اما همچنان دخالت دولت را داریم.

همان‌طور که گفتم تجربه اکران آنلاین برای بسیاری از ما تجربه جدیدی است. اما در خارج از ایران سینماگران از این مرحله عبور کرده‌اند. حتی فیلم بزرگی مثل ایرلندی که 200 میلیون دلار خرج ساختش شده است، دو هفته در سینما اکران شد و بعد از آن به اکران آنلاین رفت. تمام شیرینی و لذت تماشای فیلم در سینما این است که در سالنی با 600 نفر دیگر که آنها را نمی‌شناسید، یک تجربه مشترک دارید. جادوی سینما این است. اینکه شما با پیژامه روی مبل بنشنید و در خانه فیلم ببینید، قطعا جای تماشای فیلم در سینما را نمی‌گیرد. کما اینکه دی‌وی‌دی جای سینما رفتن را نگرفت. تماشاچی سینما در همه جای دنیا بین 14 تا 25 سال است.

دقیقا در سنی که بچه‌ها قصد دارند از خانه بیرون بزنند آسان‌ترین و ارزان‌ترین سرگرمی، سینما است. خاطرم هست در آمریکا، وقتی فیلم پخش می‌کردیم، پخش‌کننده‌های فیلم اصطلاحی داشتند به این عنوان که (مو‌آبی‌ها اومدن). این اصطلاح از آنجا می‌آید که کسانی که موهایشان سفید شده و سنی از آنها گذشته، موهایشان را رنگ نمی‌کنند اما وقتی سلمانی می‌روند، یک تنت آبی روی موهایشان می‌زنند که به‌اصطلاح می‌گویند سفید ته‌ آبی. وقتی زیر نور موهایشان را می‌بینید، رنگ به آبی می‌زند. در پخش این اصطلاح بود اگر مو‌آبی‌ها برای دیدن یک فیلم از خانه بیرون می‌روند، این فیلم خیلی خوب می‌فروشد؛ چراکه معمولا سینما نمی‌روند و صبر می‌کنند دی‌وی‌دی فیلم بیرون بیاید. اما جوان‌ها سینما را دوست دارند و بعضی وقت‌ها چند بار یک فیلم را می‌بینند.

در ایران هم معمولا فیلم‌هایی که خیلی خوب می‌فروشند، دلیلش این است که تماشاچی چند بار فیلم را می‌بیند. واقعیت این است که ماه‌های سختی را پشت‌سر گذاشتیم و همان‌طور که گفتید مشخص نیست شرایط چطور پیش خواهد رفت. حمایت‌هایی شبیه اینکه مبالغی برای سینماگران واریز کنند، وجود داشت. برای مثال 300 یا 400 نفر در کانون کارگردانان عضو هستند و شاید صد نفر از آنها این کمک‌هزینه را نیاز نداشته باشند اما کسی که چهار سال پیش کار کرده و تأمین هزینه زندگی برایش آسان نیست، چه باید بکند؟

من دوست عکاسی در کانادا دارم که حرفه‌‌ای در این کار مشغول است. چند روز پیش ایمیلی از او داشتم مبنی بر اینکه شرایط زندگی در آنجا هم بد است اما دولت مرتب چک‌هایی برای بی‌کاری ما فرستاده و باعث شده که امسال را هم نجات پیدا کنم. او در کشوری زندگی می‌کند که دولت می‌داند او عکاس حرفه‌‌ای است و وقتی در شرایط همه‌گیری ویروس کرونا بسیاری از کسب‌وکارها تعطیل شده است، او امرارمعاش کند؟ اما من همیشه امیدوارم. یکی از من پرسید چرا امیدواری؟ در جوابش گفتم اگر امیدوار نباشیم، مگر می‌شود صبح از خواب بیدار شد؟

در سال‌های اخیر حضورتان مقابل دوربین پررنگ‌تر شده است و به نظر می‌رسد در «حکایت دریا» همین موضوع ارتباط مخاطب با شخصیت اصلی فیلم را بیشتر کرده است.

مدتی قبل در فیلم «مجبوریم» به کارگردانی رضا درمیشیان بازی کردم. نقش خوبی بود. رضا درمیشیان و کارگردان‌های جوان را خیلی دوست دارم و دوست دارم به نحوی از آنها حمایت کنم. از داستان «مجبوریم» خوشم آمد. نقش من هم به هر جهت مثبت بود. شخصیتی شبیه مرحوم بهمن کشاورز که وکیل بود. به این دلیل که سال‌ها قبل مدرسه هنرپیشگی رفتم، قبل از اینکه کارگردانی بخوانم، ارتباطم با دوربین راحت است و از دوستان من تنها عباس کیارستمی بود که می‌گفت: «تو فیلماتو باید خودت بازی کنی». بعد از فیلم «بوی کافور عطر یاس» نیویورک‌تایمز درباره من نوشت: «این وودی آلن ایران است».

عباس کیارستمی همیشه می‌گفت: «دیالوگ‌هایی که می‌نویسی هنرپیشه‌های حرفه‌‌ای هم نمی‌توانند آن را درست بیان کنند و خودت باید بازی کنی». پنج روز قبل از اینکه عباس کیارستمی برای ادامه درمان به فرانسه برود، او را دیدم و داستان «حکایت دریا» را بریش تعریف کردم. رابطه ما همیشه خوب بود. دوستان قدیمی هم بودیم.

عباس از من همیشه پیگیر کارم بود، من هم متقابلا همین‌طور. وقتی داستان این فیلم را برایش تعریف کردم و گفتم قصد دارم خودم نقش اول فیلم را بازی می‌کنم، خوشحال شد و گفت:«من که به تو گفته بودم. اگر حرف من را گوش کرده بودی، تا حالا برند شده بودی». در همان شرایط جسمی سخت، عباس هم از کارهای اخیرش صحبت کرد و دستیارش را صدا کرد که کارهای جدیدش را نشانم بدهد. آن زمان روی 25 اثر از مونه کار کرده بود. می‌گفت :«من با مونه یک روز به دنیا آمدیم، با صد سال فاصله» کارهای عجیب‌و‌غریب روی نقاشی‌های معروف مونه کرده بود و آنها را به من نشان داد. ارتباط ما خیلی خوب بود و وقتی عباس از میان ما رفت، خیلی دلم سوخت و «حکایت دریا» را برای اولین بار به عباس کیارستمی تقدیم کردم.

‌آخرین باری که باهم صحبت می‌کردیم، درباره نگارش فیلم‌نامه جدید گفتید. امسال فیلم جدیدی می‌سازید؟

نمی‌توانم داستانش را تعریف کنم اما نامش «پر سوم» است. اگر شرایط ساختش فراهم شود، بله فیلم را خواهم ساخت. فعلا در مرحله نگارش است. مرحله نگارش و پیش‌تولید فیلم برای من لذت‌بخش‌ترین موقعیت‌هاست و برای من لذت‌بخش است. چون در این مراحل فیلم را در ذهنم می‌سازم و زمانی که فیلم‌برداری شروع می‌شود، همه‌چیز آرام است و می‌دانم چه می‌خواهم.

bato-adv
مجله خواندنی ها