bato-adv
کد خبر: ۴۲۸۴۲
فراز و نشیب‌های سیاستمدار فوتبال

مرثیه‌ای بر یک رویا؟!

تاریخ انتشار: ۱۴:۵۱ - ۱۶ اسفند ۱۳۸۸


فرارو- افشین قطبی ایرانی تحصیل کرده در فرنگ آن هم  آمریکا، فردی که پس از 30 سال به کشورش بازگشت تا به فوتبال آن خدمت کند، کسی که ادبیات جدیدی را وارد ادبیات فوتبالی‌های ایران کرد، کسی که به جای استفاده از واژه‌های لمپنی و خشن فوتبال ایران، واژه‌های لطیف و دوست داشتنی را مورد استفاده قرار داد، و تا با خصوصیات متفاوتی در عرصه محبوبترین ورزش در میان ایرانیان نقش آفرینی کند.

به گزارش فرارو، قطبی متولد 19 بهمن 1343 در شیراز و بزرگ شده تهران است، او با وجود این که به نظر میرسد از هوشی وافر برخوردار است اما به یاد نمی‌آورد دوران کودکی ونوجوانیش را در کدام محله و مدرسه سپری کرده است، او به یاد می آورد که در بدو ورودش به آمریکا دقیقا در کجا اقامت داشته است.

برای ایرانیان موجود عجیبی است همان گونه که ایرانیان برای او عجیب می نمایند و خود بارها به این مسئله تاکید کرده است، قطبی سال 1356 از ایران خارج شد و در دانشگاه کالیفرنیا مدرک دانشگاهی مهندسی برق گرفت و در این بین به فوتبال هم می‌پرداخت. قطبی در سال 1988 درآمریکا مدرسه فوتبال راه اندازی کرد و این گونه وارد دنیای حرفه‌ای آن شد.

پس از راه اندازی مدرسه فوتبال و ارتباط با چهره‌های نامدار آن به تیم ملی آمریکا رفت و درآن جا به عنوان دستیار کار خود را ادامه داد در سال 98 تیم او یعنی آمریکا در مقابل ایران شکست خورد و همین مسئله باعث شد که وی این تیم را رها کند و با همراهی مربی بزرگ هلند یعنی گاس هیدینگ راهی کره جنوبی شود.

قطبی هنگامی که در کره جنوبی به عنوان آنالیزور حضور داشت توانست در جام جهانی 2002 به همراه این تیم به مقام چهارمی جهان برسد. پس از آن موفقیت در کره ماندگار شد وفقط مدت کوتاهی را به آمریکا بازگشت و دوباره رهسپار کره جنوبی شد و به عنوان دستیار در کنار دیک ادوکات و وربیک دو مربی هلندی تا سال 2007 هدایت این تیم آسیایی را به عهده داشت.

افشین قطبی در جست وجوی هویت
در سال 2006 اتفاق جالبی افتاد افشین قطبی مربی ایرانی الاصل کره جنوبی باید به وطن باز می‌گشت تا در مقابل تیم ملی کشورش کره جنوبی را هدایت کند، ایا او پس از 29 سال به ایران باز می گشت؟ این پرسش ذهنش را مشغول کرد همه چیز آماده بود دو هفته پیش از بازی در خواست ویزا کرد، ویزا برای او صادر شد اما 48 ساعت پیش از بازی فدراسیون فوتبال ایران اعلام کرد قطبی نمی‌تواند وارد ایران شود.

دلیل ایران برای ممانعت از ورود این مربی به ایرانی بودنش باز می گشت، او ایرانی بود اما پاسپورت ایرانی نداشت همین عامل بهانه ای شد تا حضور قطبی به ایران به تاخیر بیافتد. در این میان برخی نیز دلیل واقعی آن را سیاسی دانستند و می‌گفتند قطبی نسبت نزدیکی با خاندان پهلوی دارد، مسئله ای که هیچ وقت روشن نشد.

این ممانعت از ورود به وطن قطبی را آزرده کرد تا جایی که در این باره گفت: «وقتي در آمريكا هستم همه به من مي‌گويند خارجي و بيگانه در كره هم همين حالت را دارم و حتي به وطن هم راهم نمي‌دهند. در تمام روز بازي احساس بي‌هويتي داشتم.» وی با بیان این که به ایرانی بودنم افتخار می کنم ادامه داد:« لحظه شماري مي‌كردم كه به تهران بيايم و مادرم را ببينم پس چطور مي‌توانم ايراني بودنم را انكار كنم.»

قطبی به ایران نیامد، اما نامش به ایران آمد همین مسئله باعث شد که ایرانیان احساس بی هویتی را از او بگیرند، پس از آن که حبیب کاشانی مرد با نفوذ سیاست پا به عرصه فوتبال نهاد و به عنوان مدیر عامل پرطرفدارترین باشگاه ایران وارد این عرصه شد زمزمه های حضور قطبی در ایران به عنوان مربی پرسپولیس افزایش یافت.

قطبی با پیشنهاد باشگاه پرسپولیس و با تحریک یکی از دوستان علاقه مند به فوتبالش در آمریکا به ایران آمد تا به فوتبال ایران کمک کند، او پس از سی سال وارد ایران شد بدون هیچ مشکلی نه به ویزای او ایراد گرفتند نه به پاسپورتش و آن‌چنان از او استقبال کردند گویی که که همه در انتظار او بوده اند.

استقبال از قطبی با حضور هواداران پر شمار تیم محبوب تهرانی و در حضور مسئولان این باشگاه مورد توجه همگان قرار گرفت استقبالی که بعدها دست مایه مهران مدیری طنز پرداز مشهور تلوزیون شد تا فضای واقعی فوتبال ایران را ترسیم کند. "قطبی" آنقدر به به عرش برده شد که اگر روزی به فرش می‌آمد چیزی از او باقی نمی‌ماند.

قطبی با ورود به ایران به هویتش و مادرش رسید. او سوژه جذاب رسانه‌ها بود چرا که به خوبی نمی توانست به زبان مادری تکلم کند، عادل فردوسی پور مجری مشهور فوتبال ایران او را به پر بینننده ترین برنامه تلویزیون دعوت کرد و از وی به شدت تجلیل نمود، فردوسی پور ادبیات قطبی را تحسین کرد و باعث شد آن برنامه بر محبوبیت مربی تازه وارد بیافزاید.

افشین امپراطور از عرش تا فرش
قطبی در پرسپولیس موفق بود او بازی‌هایی متوالی را با پیروزی پشت سر می گذاشت و در سخنانش به جای واژه لمپنی "جیگر شیر" از واژه پاستورریزه "قلب شیر" استفاده کرد و به جای انتقاد از داور سعی نمود بر روی کار خود تمرکز کند، اما در میان پیروزی‌های قطبی زمزمه اختلاف شنیده شد.

قطبی تیم را نبسته بود بلکه تمام بازیکنان با نظر استیلی انتخاب شده بودند. اختلاف قطبی و استیلی در سایه بردهای پرسپولیس باقی ماند و مربی تازه وارد که این روزها با لقب "افشین امپراطور" بدرقه می شد با حاشیه امنیتی رویایی به کارش ادامه داد. اما در نیم فصل دوم شکست‌ها آغاز شد و قطبی طعم فشار را چشید، اما هم‌چنان محبوب بود و مخالفانش جرات علنی کردن راز خود را نداشتند.

سرنوشت "افشین امپراطور" در آن لیگ جذاب به بازی سخت پایانی کشیده شد دیدار پرسپولیس- سپاهان، دیداری که در تهران برگزار شد و تیم تهرانی باید در آن پیروز می شد تا بر جام قهرمانی بوسه می زد، آن بازی آنقدر جذاب شد تا به تاریخ پیوست. پرسپولیس تا دقیقه 96 جام را از کف داده بود ناگهان بخت "افشین امپراطور" باز شد و تیم تهرانی جشن قهرمانی برپا کرد.

با این پیروزی قطبی ماندگار شد، اختلافات سر به مهر هم ماندگار ماندند اما حامی اصلی قطبی یعنی حبیب کاشانی ماندگار نشد، او فوتبال را ترک کرد و به وادی اصلیش یعنی سیاست بازگشت تا مصطفوی رییس سابق فدراسیون فوتبال ایران بر جای او بنشیند. مصطفوی آمد و اختلافات زنده شدند.

فصل جدید آغاز شد پرسپولیس با وضعیت شکننده روبه روشد، حمید استیلی مربی تیم سایه قطبی را باتیر می‌زد، مرزبان مربی دیگر پرسپولیس و قطبی در سایه از تیم کنار گذاشته شد تا استیلی بماند و قطبی، ناگهان استیلی افشاگری کرد و قطبی را از عرش به فرش آورد آن هم در "90" برنامه‌ای که قطبی را محبوب‌تر کرده بود.

افشاگری استیلی و دیگر مسائل پیرامون قطبی آنقدر تاثیر داشت تا وی بدون خداحافظی و با نامه استعفا "خنجر جدایی را در قلب خود فرو کند" و از ایران برود، قطبی در نامه به هواداران نوشت: «از آنجايي که با تمامي قلبم پرسپوليس و هواداران آن را دوست مي دارم، خنجر جدايي را در قلب خود فرو کرده واز کنار تيم دور مي شوم، شايد با اين اقدام دشمنان ما، خوشنود شوند و دست از سر اين تيم بردارند.»

قطبی از عرش به فرش آمد و این فرود آن چنان سخت بود که دیگر کسی تصور نمی کرد او باز هم به ایران باز گردد و هویت خود را ببیند، اما قطبی هم‌چنان مورد توجه بود عده‌ای او را "آقای قربانی" نامیدند عده‌ای و همچنان از وی تجلیل می‌کردند، عده‌ای او را به دلیل تغییر گفتمان فوتبالی با "سید محمد خاتمی " مقایسه می نمودند و عده ای دیگر او را با "هاروی دنت" وکیل آب زیرکاه یک فیلم مقایسه کردند.

قطبی از فوتبال ایران رفت و در گفت و گو با بی بی سی فارسی فوتبال در ایران را سیاسی دانست و دلیل آن را محبوبیت این ورزش در میان مردم ایران عنوان کرد که سیاستمدارن ایرانی را برای حضور فعال در این عرصه اغوا می کند. قطبی با خاطرات خوشی که از ایران داشت هم چون یک سیاست‌مدار به متولیان فوتبال انتقاد نمود و از مردم ایران تجلیل کرد تا هم‌چنان پر طرفدار بماند. او بی شک به بازگشت امیدوار بود. 

بازگشت "آقای قربانی"
پس از ناکامی‌های علی دایی دیگر اسطوره فوتبال در هدایت تیم ملی باز هم زمزمه بازگشت او به ایران آغاز شد، علی دایی " به سیبل ناکامی‌ها" بدل گشت و افشین قطبی "فرشته نجات" معرفی گردید. او نیز با کمال علاقه به ایران بازگشت و نفر اول تیم ملی شد اما فقط برای سه بازی، عده‌ای در آن هنگام معتقد بودند متولیان فوتبال به دلیل احتمال عدم صعود ایران به جام جهانی قصد دارند باز هم او را قربانی کنند.

"آقای قربانی" آمد تا فوتبال ملی را نجات دهد، اما ایران روزهای سخت و تاریخی را پشت سر می‌گذاشت، همه چیز فوتبال ملی به بازی سرنوشت ساز با کره جنوبی باز می‌گشت، تیمی که سالیان دراز تحت هدایت قطبی و دوستان مشهورش بود، تیم ملی ایران در اوج جنجال‌های داخلی عازم سئول شد تا که حکایت جام جهانی را تمام کند.

اما آن تیم دچار حاشیه شد، هفت بازیکن با دست بند سبز که نماد معترضان انتخاباتی بود وارد زمین شدند و فوتبال همیشه سیاسی ایران را سیاسی‌تر کردند، اما در نیمه دوم دیگر خبری از دست بند سبز نبود، قطبی با وجود پیروزی تیمش در دقایق پایانی شکست خورد تا بار دیگر طعم تلخ رابطه تنگا تنگ فوتبال و سیاست در ایران را بچشد.

پس ازحذف تیم ملی از جام جهانی و بایکوت شدید خبری آن در رسانه‌های داخلی و صدا وسیما قصه جام جهانی به پایان رسید اما قطبی هم چنان در ایران ماندگار شد و در مجامع سیاسی نیز حضور پیدا کرد تا کاملا مطمئن شود که فوتبال چقدر سیاسی است، او به مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری رفت، حضوری که حاشیه های فراوانی را برای او در پی داشت.

این حضور باعث شد شیشه های اتومبیل وی شکسته شود وحتی برخی از ایرانیان ساکن دبی به منزل او در آن شهر حمله ور شوند و به حضور او در مراسم تنفیذ اعتراض کنند. کار تا آن‌جا پیش رفت که فدراسیون برای حفظ امنیتش دو محافظ در نظر گرفت، محافظانی که بعدها گفته شد محافظ نبودند، راهنما بودند.

داستان قطبی با تمام فراز و فرودهایش هم‌چنان در فوتبال ایران ادامه دارد، اما این روزها او زیر ذره بین قرار گرفته است پیروزی‌ها شکننده‌اش از یک سو و از سوی دیگر اظهارات سیاسی‌اش در برنامه هفته گذشته 90 او را به کانون اخبار فوتبال تبدیل کرده است.

قطبی هفته گذشته در برنامه جنجالی فردوسی پور شرکت کرد و با سیاستمداری ویژه‌ای دلیل ناکامی تیم ملی در جام جهانی را وقایع پس از انتخابات ایران و التهاب سیاسی دانست. بینندگان 90 عملکرد قطبی در تیم ملی را مثبت ارزیابی و از او حمایت کردند. اظهاراتی که نشان داد قطبی نیز با بازی سیاسی در فوتبال ایران به خوبی آشنا است.

او با آن اظهارات سعی کرد تا حدودی محبوبیت از دست رفته خود را احیا کند و از آن طریق به مسئولین فشار وارد نماید. اما به نظر می‌رسد اظهارات هفته گذشته قطبی به نوعی کار او را در تیم ملی به پایان برساند و اخبار غیررسمی نیز حکایت از این دارد که او باید جایش را به مربی دیگری دهد. باید دید سیاستمدار فوتبال چه قدر موفق می شود متولیان سیاسی فوتبال را برای ماندن متقاعد کند؟ و یا این که برای بار دوم مجبور می شود ایران را ترک نماید. 

مجله خواندنی ها
مجله فرارو