bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۴۱۱۵۹۵

ساکنان برج «آرمیتا» شهرک غرب همچنان زیر سایه وحشت

ساکنان برج «آرمیتا» شهرک غرب همچنان زیر سایه وحشت
آن روز یعنی هفتم خردادماه ساختمان آرمیتا به عکس یک همه رسانه‌های تبدیل شد. ساختمانی ‏سفید رنگ با پله‌های سیاه کشیده. تصاویر نمای بیرونی این ساختمان تا روز‌ها تنها قابی بود که از ‏محل جنایت منتشر می‌شد. موضوعی که به گفته ساکنان این ساختمان مشکلات زیادی هم برای آن‌ها درست کرد.
تاریخ انتشار: ۱۲:۴۷ - ۲۳ شهريور ۱۳۹۸

«چند هفته پیش برای فروش خانه با چند ‏املاکی تماس گرفتم، وقتی موقعیت ملک را گفتم بلافاصله گفتند همان خانه‌ای که نجفی میترا را ‏کشته، اصلا در این منطقه همه ساختمان ما را به این نام می‌شناسند، بعد هم املاکی‌ها به ما ‏گفتند که قیمت واحد‌های این بلوک به همین دلیل از قیمت منطقه پایین‌تر آمده، چون خریدار آن ‏کم شده است.»

روزنامه شهروند نوشت: «چهار ماه از آن روز پرهیاهو گذشت. روزی باور نکردنی برای ساکنان برج آرمیتای شهرک غرب. ‏همان ساختمانی ‏‎‎که جنجالی‌ترین جنایت‌های تاریخ معاصر ایران را به خود دید. جسد غرق خون ‏یک زن که به ضرب چند گلوله از پای درآمده بود. ابتدا کسی باور نمی‌کرد مقتول، همسر شهردار اسبق تهران است. اصلا خیلی از ساکنان این ساختمان لوکس از همسایگی با نجفی و همسر ‏دومش بی‌خبر بودند. آن‌ها وقتی فهمیدند که مدتی است دیوار به دیوار چه کسی زندگی می‌‏کنند که تیم ویژه قتل، پلیس آگاهی، بازپرس جنایی و کلی مامور به این ساختمان هجوم آوردند ‏تا پرده از راز این جنایت بردارند.

اما باز هم ساکنان این ساختمان مطمئن نبودند، چون آن روز ‏کسی جواب درستی به آن‌ها نمی‌داد. همه حواس‌ها جای دیگری بود، این که قاتل کجاست؟ کجا ‏می‌تواند رفته باشد؟ دست‌نوشته‌های به جای مانده از آقای شهردار هم همه را نگران کرده بود، ‏نگران از این‌که تنها سرنخ این پرونده دست به اقدامی غیرمنتظره بزند و این جنایت سر به مهر باقی ‏بماند. اما هیچکدام از آن‌ها نشد، نجفی بعدازظهر آن روز خودش را به پلیس آگاهی معرفی ‏کرد و باقی ماجرا که در این مدت همه جزییات آن مو به مو روایت شده است. ‏

در میان همه اخبار ریز و درشت این حادثه، آن چه تاکنون کمتر به آن پرداخته شده، حال و ‏هوای خانه‌ای است که این جنایت در آن رخ داد. ساکنان ساختمانی که حالا خیلی هم از محل ‏زندگی‌شان راضی نیستند. ساختمان آرمیتا یکی از سه بلوک معروف منطقه شهرک غرب تهران است. ‏حد فاصل شهرک غرب و سعادت آباد، منطقه‌ای به نسبت مرفه‌نشین و گران. در همان روز‌های ‏نخست و پرخبر قتل میترا استاد، خانواده نجفی اعلام کردند این خانه اجاره‌ای است. در واقع به‌واسطه یکی از دوستان نجفی این خانه تهیه شده تا میترا استاد همراه پسرش و شهردار اسبق ‏تهران برای مدتی در آن زندگی کنند. شواهد و بررسی وضع خانه هم نشان می‌داد که آن‌ها تازه به ‏این خانه نقل مکان کرده بودند. نجفی هم در اعترافات بار‌ها به این موضوع اشاره کرد. دختر و ‏داماد نجفی هم همین را گفتند، اما هیچ‌کدام از آن‌ها درباره اجاره بهای این خانه لوکس صحبتی ‏نکردند. البته ناگفته پیداست که پرداخت اجاره این خانه از عهده مردم عادی برنمی‌آید.

آن روز یعنی هفتم خردادماه ساختمان آرمیتا به عکس یک همه رسانه‌های تبدیل شد. ساختمانی ‏سفید رنگ با پله‌های سیاه کشیده. تصاویر نمای بیرونی این ساختمان تا روز‌ها تنها قابی بود که از ‏محل جنایت منتشر می‌شد. موضوعی که به گفته ساکنان این ساختمان مشکلات زیادی هم برای آن‌ها درست کرد.

بابک یکی از ساکنان این ساختمان می‌گوید: «از همان روزی که این ‏اتفاق افتاد، درد سر‌های ما هم شروع شد. دوست و آشنا بود که با ما تماس می‌گرفتند، خیلی‌ها که ‏به خانه ما آمدند، فکر می‌کردند که ما از همه چیز خبر داریم. خلاصه این که چندماهی داستان ‏داشتیم.»

او ادامه می‌دهد: «تا چند هفته که مردم از بیرون ساختمان عکس می‌گرفتند؛ پیاده و با ‏ماشین، خیلی‌ها دوست داشتند تا در واحد محل جنایت را هم از نزدیک ببینند. این‌ها را ‏نگهبان‌ها برای ما تعریف کرده‌اند.»

رضا یکی دیگر از ساکنان این ساختمان از مشکلات روحی و ‏اضطراب فرزندانش پس از وقوع این جنایت می‌گوید: «دختر ۶ ساله من از همان ‏روزی که این حادثه اتفاق افتاد، حالش تغییر کرد. شب‌ها تنها در اتاقش نمی‌خوابد. مدام بهانه من ‏و همسرم را می‌گیرد. هر چقدر هم تلاش کردیم تا نگرانی او را رفع کنیم فایده‌ای نداشت. عکس ‏خانه ما روی همه سایت‌ها بود، مدام آن‌ها را به ما نشان می‌دادند. مجبور شدیم او را چند جلسه ‏به مشاوره ببریم. حدود یک ماهی است که حالش بهتر شده. اما باز هم بهانه‌گیری می‌کند.

مشاور ‏به ما گفت: مدتی طول می‌کشد تا اثر این حادثه کمرنگ شود و دخترم به شرایط عادی ‏بازگردد. راستش را بخواهید همسرم هم کمی ترسیده بود، اما خب به خاطر دخترمان جوری رفتار ‏می کردند تا او متوجه نشود. حالا شانس آوردیم که آن روز صدای گلوله را نشنیده بود.»

او ادامه ‏می‌دهد: «ما این‌جا فقط با دو خانواده آشنا هستیم و گاهی هم رفت و آمد می‌کنیم. یکی از آن‌ها ‏دو تا پسر دارد، پسر کوچکشان «آرشان» همسن «آیدا» دختر من است. آن‌ها همه هم همین ‏مشکل ما را داشتند. همین هم شد برای مدتی به خانه یکی از اقوامش در شمال رفتند تا آرشان ‏در خانه پدربزرگش این حادثه را فراموش کند.».

اما مشکلات اهالی این ساختمان به همین جا ختم نشد. مریم زنی حدودا ۴۵ ساله از افت قیمت ‏واحد‌های این برج به می‌گوید.

به گفته او این برج در کل منطقه انگشت‌نما شده و به ‏همین دلیل هم خواهان کمی برای خرید پیدا کرده است: «چند هفته پیش برای فروش خانه با چند ‏املاکی تماس گرفتم، وقتی موقعیت ملک را گفتم بلافاصله گفتند همان خانه‌ای که نجفی میترا را ‏کشته، اصلا در این منطقه همه ساختمان ما را به این نام می‌شناسند، بعد هم املاکی‌ها به ما ‏گفتند که قیمت واحد‌های این بلوک به همین دلیل از قیمت منطقه پایین‌تر آمده، چون خریدار آن ‏کم شده است.»

حالا این که واحد شماره ۲۷۰۱ برج آرمیتا چه وضعی دارد، هم برای خودش حکایتی شده. این واحد ‏ برای مدتی به دستور قضائی پلمپ شده بود. روال هم همین است. به هر حال بخش مهمی از ‏تحقیقات پلیس و سرنخ‌های لازم در هر پرونده جنایی مربوط به صحنه جرم است. به همین دلیل ‏اولین کاری که در این گونه حوادث انجام می‌شود مهر و موم شدن محل وقوع قتل است.

چند ‏هفته بعد از وقوع حادثه، اما این ساختمان دوباره تعداد زیادی مامور و ماشین پلیس را به خود دید. ‏این بار، اما محمدعلی نجفی هم همراه آن‌ها بود تا صحنه جنایت را بازسازی کند. برنامه‌ای که ‏حدود یک ساعت زمان برد. البته که مسئولان دادسرای جنایی پایتخت برای جلوگیری از ازدحام و ‏جنجالی شدن ماجرا، بازسازی صحنه جرم را جمعه بعدازظهر و در سکوت کامل انجام دادند. تا جایی ‏که حتی وکلای مدافع نجفی هم از زمان بازسازی صحنه جرم بی‌خبرماندند. با این حال چند روزی ‏پس از آن به دستور مقام قضائی این خانه فک پلمپ شد. خانه‌ای که به گفته ساکنان این ‏ساختمان همچنان در اختیار خانواده استاد است.

یکی از ساکنان برج آرمیتا که نخواست نامش ‏فاش شود، درباره شرایط حال و حاضر واحد ۲۷۰۱ این برج می‌گوید: «صاحب اصلی ‏این ساختمان خارج از کشور است. البته مدیریت برج به نمایندگی از او پیگیر کار‌ها است. اما خب ‏خانواده استاد هنوز کلید را تحویل نداده‌اند. تا جایی که من خبر دارم هنوز وسایلشان را هم نبرده‌‏اند، همه چیز مثل همان روز است. من شنیدم که مسعود استاد چند باری به خانه سر زده است. از ‏برنامه صاحبخانه هم خبر ندارم، اما از همسایه‌ها و املاکی‌های منطقه شنیده‌ام که این ‏خانه نه به این راحتی‌ها اجاره می‌رود و نه به فروش می‌رسد.» ‏

bato-adv
مجله خواندنی ها
مجله فرارو