مروری بر ستون طنز رسانهها
تهران امروز> ولنتاين ياران جاني
محمود فرجامي
همينطور عيد و روز و مناسبت است كه دارد از راه فرنگ ميرسد. يكي از آنها همين ولنتاين، كه ميگويند روز عشاق و ياران جاني است كه البته ما به عشاقش كاري نداريم و به همان ياران جاني ميپردازيم. هرچند كه «جاني» هم دو معنا دارد يكي به معناي «جنايتكار» و ديگري به معناي «جون جوني» كه از اين ميان ما باز به اولياش كاري نداريم و به دومي ميپردازيم، جز اين هم نبايد باشد.
در كشور شعر و شاعري و ساغر و ساقي مگر جز دوستي و شفقت چيزي ديگري هست؟ (اگر هم باشد مگر ما جرات پرداختن به آنها را داريم؟!)
دوستان و ياران جاني زيادي در اين روز با فرستادن نامه و كارتپستالهاي نقش و نگاردار به همديگر تبريك گفتند كه سند تمام آنها هم موجود است و به چندتا از آنها كه راست كار اين ستون است، اشاره ميكنيم. البته براي حفظ حريم خصوصي افراد (كه خيلي محترم است و انشاءالله با تخصيص ايميل ملي محترمتر هم خواهد شد) نام گيرندهها حذف شده است.
عزيزتر از جانم
امسال هم مثل هميشه آنقدر دوستت دارم كه حاضرم از همه به خاطر تو چشم بپوشم. نگران فشارها نباش و به كارها و به خصوص سخنرانيهاي خوبت ادامه بده. اميدوارم صدها سال زنده باشي و عمر نوح داشته باشي. مديريتت هم كه حرف ندارد.
رئيس تو
يرگه
كار مو و تو خيلي وقته كه بالا گرفته منتها اين تهرون نمذره بشينيم با هم يك شيشليكي بخورم. ايشالله ئي تونل صدر نيايش ر كه راه بندزم فكر كنم وقت كنم يك گپي با هم بزنم. اگه رفتي طرقبه سلام مو ر به آقام برسون.
باقر
داداشي
خيلي دوستت دارم. بيشتر از هر داداشي كه تا حالا داداشش را دوست داشته. اميدوارم آقا داداش بزرگمان هم يك قوهاي چيزي نصيبش بشود كه سه تايي مثل ايام قديم دور هم جمع بشويم و گل بگوييم و گل بشنويم. راستي فريم عينكت به سيمايت نميآيد وقت كردي عوضش كن.
داداش علي تو
قربونت بشم
اين كارت پستال رو كه پشتش يك نقاشي از چند تا مرد روي اسب با كوه و غروب آفتاب و قايق بادباني كشيدهام برات ميرفستم تا هم بهت تبريك بگم و هم بگم اگه چند ميلياردي پول بيكار توي دست و بالت هست بده برات يه سريال تازه هوا كنم. طرحش همين نقاشي است كه خيلي فاخره، خوشت بياد رديفه 26 قسمت.
مخلصت فرجالله
سلام عليكم
احتراما بدينوسيله خدمت شما برادر گرامي و دوست گرانقدر، ايام ولنتاين را تبريك گفته از اينكه فراتر از اينجانب ذرهاي مماشات با مطبوعات ننموده و جاي خالي اينجانب را به بهترين وجه پر مينماييد كمال تشكر را داشته به ويژه نسبت به كشف توطئه لوگوي تهران امروز كه منجر به برخورد قاطع با آن شد قدرداني بهعمل ميآورم.
جناب سعيد آقا
کیهان> گفت و شنود
گفت: راهپيمايي چند ده ميليوني 22 بهمن امسال در طول تاريخ انقلاب بي سابقه بود و بدجوري پوزه آمريكا و اسرائيل و انگليس و نوچه هاي داخلي آنها را به خاك ماليد.
گفتم: خودشان هم اعتراف كرده اند كه از ملت سيلي محكمي خورده اند.
گفت: مجله آمريكايي فارين پاليسي نوشته است روز 22 بهمن حباب سبز تركيد و فايننشال تايمز نوشته است، 22 بهمن همه سرمايه گذاري آمريكا و اسرائيل و انگليس روي موسوي و خاتمي و كروبي را به باد داد.
گفتم: سايت بالاترين وابسته به منوشه امير بعدازظهر 22 بهمن براي دلداري سران فتنه و اراذل و اوباش اجاره اي نوشت «نااميدي ممنوع»!
گفت: ولي حزب مشاركت با صدور بيانيه اي از حضور خود در راهپيمايي 22 بهمن خبر داده است.
گفتم: يارو به رفقاش مي گفت كه بنده در فلان فيلم معروف بازي كرده ام. دوستانش گفتند؛ پس چرا هيچكس تو را نديده؟ يارو در جواب گفت؛ من پشت صحنه بودم ، اومدم از جلوي دوربين عبور كنم كه كارگردان با دو لب خودش به من گفت؛ برو گمشو!
اعتماد> مناظره صفارهرندي و تاج زاده
ابراهيم رها
توضيح ضروري؛ من اين ستون را دو روز پيش از چاپ مي نويسم که ناگزيري کارهاي فني ضميمه است. اما مطلب امروز (سه شنبه، 27/11/88) را به خاطر تعطيلات مجبور شدم در سه شنبه بيستم بهمن بنويسم و اين يعني هشت روز عقب بودن، يعني اين مطلب را زماني مي نويسم که نه از بيست و دوم بهمن خبر دارم نه از وقايع بعد از آن و قبل از آن. اگر سر و شکل ستون يک مقدار با باقي روزها تفاوت دارد دليلش همين است.
در يک روز سرد زمستاني خاله پيرزن نشسته بود و زل زده بود به در خانه کوچکش که صداي در بلند شد، در را باز کرد و صفارهرندي و مصطفي تاج زاده همزمان آمدند داخل. خاله پيرزن گفت؛ چه خبر، چي شده شما دوتا با هم اومدين؟ آنها هم مشترکاً جواب دادند؛ «اومديم مناظره/ بزنيم حرف زياد/ چاق بشيم چله بشيم،/ بعد بيان منو ببرن انفرادي اينم بره يه دانشگاه سخنراني کنه با لنگه کفش بزننش.»
آن دو وارد شدند و دور کرسي نشستند. بعد صفار با کسب اجازه از حسين شريعتمداري شروع کرد به صحبت.
صفار؛ تو چرا در اغتشاشات حضور داشتي، چرا به اموال عمومي و خصوصي صدمه زدي؟ چرا با سنگ به نيروهاي انتظامي زدي؟ چرا راهپيمايي 25 خرداد رو برنامه ريزي کردي؟ چرا...
تاج زاده؛ گرم شدي داري پي کل ساختمان رو مي کني؟، منو بيست و سوم خرداد گرفتن.
صفار؛ من بحث عدد و رقم ندارم. نفس کار شماها بده. ماها هيچ کدوم بحث عدد و رقم نداريم. عدد و رقم اصلاً مهم نيست. ما در مناظره هاي احمدي نژاد براي انتخابات اين مساله رو ثابت کرديم.
تاج زاده؛ از نظر شما کلاً چي مهمه؟
صفار؛ همينه که هست. تو چرا هفت، هشت ماهه مهمان برادران زحمتکش ما هستي، باهاشون همکاري نکردي؟ چرا زحمات مردم و در واقع پول بيت المال رو هدر دادي؟ تو از اون فاميلت پيداست عضو گروه سلطنت طلب هايي. تو چرا در دادگاه از خودت دفاع نکردي؟
تاج زاده؛ وقت مناظره رو رعايت کني بد نيست. اينجا برنامه تلويزيون نيست که مجري اون بچه هه باشه، اينجا خاله پيرزنه. راستش من 10 سال پيش از جنتي شکايت کردم هنوز رسيدگي...
صفار؛ شکايت از آقاي جنتي حاشيه است. کهريزک حاشيه است.
تاج زاده؛ شما در اين مدت چهار سال و نيم مي دانيد چه کرديد؟ مي دانيد در اين مدت چه اتفاقاتي افتاد؟
صفار؛ بله. انفجار بزرگ (بيگ بنگ) که پس از آن کهکشان ها شکل گرفت، در اين مدت اتفاق افتاد. اختراع چرخ، کشف آتش، ساخت بمب اتم، بازي هاي المپيک، کشف دم کني، رواج عينک ري بن در جنوب، درک فوايد مسواک، اديسون، زايش بقراط و يکسري چيزهاي ديگر مثل ساخت اهرام ثلاثه يا ديوار چين هم از دستاوردهاي دولت احمدي نژاد محسوب مي شود. همين کل ايران باستان رو اگه صبح که از اينجا رد مي شدي نمي ديدي، هنوز ساخته نشده بود، دانشمندان جوان ما ظهر تا حالا ساختن...
در همين حال صداي در بلند شد، خاله پيرزن پرسيد کيه؟ 17 نفر با هم جواب دادن اومديم تحت الحفظ تاج زاده رو برگردونيم زندان، وقتش تمومه، صفار مي تونه کماکان به مناظره ادامه بده، شما هم خاله پيرزن بيا به يک سوالاتي جواب بده، در غياب تو مناظره تک نفره صفار رو اين بچه هه مجري ديروز، امروز، فردا، پس فردا، هفته ديگه، چراغوني پارسال، برفً سال ديگه... اداره مي کنه،