آقای نجفی یک شخصیت کشوری بود؛ بنابراین بسیاری از شبکههای معاند و ضدانقلاب خواستند چهره نظام اسلامی را با این اتفاق تخریب کنند، اما تعجب من از رسانههای داخلی است که با برخوردهای اشتباه موجب تشویش اذهان عمومی شدند و آدرسهای غلط میدادند.
پرونده قتل میترا استاد به دست محمدعلی نجفی، اگر قاتلش شهردار و وزیر و معاون رئیسجمهور پیشین نبود، احتمالا یکی از دهها پرونده قتل معمولی این سالها میشد که خبرهایشان گاهی در صفحه حوادث روزنامهها چاپ میشود؛ اما این پرونده از ابتدا همهچیزش تا حدودی متفاوت بود؛ از نحوه دستگیری و بازجویی قاتل تا روند و مدتزمان برپایی دادگاه و در نهایت رضایتی که اولیای دم دادند.
به گزارش شرق، در دیگر پروندههای قتل وقتی اولیای دم به قاتل رضایت میدهند و از قصاص میگذرند، تقریبا همه از این بخشش و گذشت به نیکی یاد میکنند و آن را کاری مثبت با اثراتی مفید برای جامعه میدانند؛ اما در پرونده قتل استاد به دست نجفی به نظر میرسد از این لحاظ نیز تفاوتهایی وجود دارد. همه انگار درباره بخشش و رضایتی که خانواده مقتول به قاتل دادند، نظر یکسانی ندارند. برخی آن را ناشی از ملاحظات سیاسی و حکومتی تحلیل کردهاند و برخی پای عواملی دیگر را به میان کشیدهاند؛ اما هرچه هست حتی در این پرونده هم بخشش قاتل به دست خانواده مقتول، با توجه به دامنه شهرت بسیار زیاد قاتل و برد خبری فراوان ماجرا، اثرات و تبعاتی در جامعه خواهد گذاشت.
در صفحه امروز گروه جامعه شرق به سراغ همین موضوع رفتهایم و از چند کارشناس و صاحبنظر که در این حوزه فعالیت و کار پژوهشی کردهاند، نظرشان را پرسیدهایم که چرا اثراث این بخشش در افکار عمومی متفاوت از دیگر پروندههای قتل مشابه بوده است و اینکه به نظرشان رضایتدادن به نجفی در نهایت چه اثری بر افکار عمومی خواهد گذاشت و مشخصا آیا ممکن است به ترویج فرهنگ بخشش در پروندههای قتل کمک کند؟
سعید مدنی پژوهشگر اجتماعی، عبدالصمد خرمشاهی وکیل و حسن تردست، قاضی بازنشسته، به این پرسشهای پاسخ دادهاند.
اعدام و چرخه خشونت
سعید مدنی، پژوهشگر مسائل اجتماعی
واکنشها به گذشت خانواده همسر سابق آقای دکتر نجفی از قصاص وی، بسیار متفاوت بوده است. در فضای مجازی صدای موافقان اعدام بالاتر بوده، اما در فضای حقیقی شواهدی دال بر نسبت موافقان و مخالفان وجود ندارد. اغلب نظرسنجیها درباره اعدام در کشورهای مختلف تأیید میکنند متأسفانه اکثریت یا جمعیت درخور توجهی با اعدام در پروندههای جنایت شنیع موافقاند، اما همواره این سؤال وجود دارد که آیا واقعا از دید اکثریت مردم، اجرای اعدام برای تحقق عدالت کافی است؟ حکم اعدام از دید برخی مصلحت است؛ زیرا چنانکه «هوسپرز» گفته، از برخی شرها جلوگیری میکند. بااینحال آیا شر اعدام کمتر از خیر آن است؟
در ایران شواهد و قرائن نشان میدهد افکار عمومی اغلب متمایل به اجرای حکم اعدام لااقل در موارد خاص است. اغلب برگزاری حکم اعدام در میادین و بهطور آشکار با استقبال همراه شده و جمعیت زیادی برای مشاهده مراسم جمع میشوند. بر اساس نظرسنجی انجامشده با عنوان «میزان آگاهی مردم از حقوق و تکالیف خود در جامعه و نگرش آنها به حقوق بشر»، ۶۷ درصد مردم مجازات اعدام برای قاچاقچیان مواد مخدر را مناسب تشخیص دادهاند (روزنامه اطلاعات، ۱۶/۷/۱۳۹۴).
در یکی از معدود تحقیقات میدانی درباره اعدام در ایران، در مجموع ۹. ۲۳ درصد دانشجویان و ۹. ۴۱ درصد استادان با لغو مجازات اعدام برای همه جرائم موافقاند و در مقابل ۶۷ درصد دانشجویان و ۵. ۴۶ درصد استادان مخالف لغو اعدام برای تمام جرائم بودهاند. در نظر استادان، مهمترین جرمی که استحقاق حکم اعدام را دارد، قاچاقچیانی هستند که افراد را بهمنظور بهرهکشی جنسی اغفال کرده و نوعا در کشورهای دیگر آنها را به فروش میرسانند (۴. ۶۷ درصد)، اما از نظر دانشجویان مهمترین جرم، شرارت افراد شروری است که زنان و کودکان را ربوده و پس از تجاوز، آنان را به قتل میرسانند (۹. ۷۸ درصد). یافتههای دیگر نشان میدهد پاسخگویان بیشتر موافق اعدام، افرادی هستند که حقوق انسانی دیگران را تضییع کرهاند و غالبا افراد ناآگاه و مظلوم را به ورطه هلاکت کشاندهاند. در تمامی جرائم یادشده، نسبت استادان موافق اعدام کمتر از دانشجویان بود. یافتهها درباره ارتباط بین جنسیت و نگرش دانشجویان و استادان نشان داد درصد موافقان با اجرای حکم اعدام در میان دختران دانشجو بسیار بیشتر از پسران دانشجو بوده و این اختلاف از نظر آماری معنادار است.
گرچه طرفداری عمومی از مجازات اعدام بسیار بالاست، اما چنین نتیجهگیریای گمراهکننده است. به عبارت دیگر، تنها نسبت کمی از موافقان اعدام معتقد به این مجازات در هر شرایطی هستند. تمایل اعمال مجازات اعدام برای قتل، با توجه به شدت جنایت تغییر میکند؛ برای مثال نگرش بسیار مثبتی برای اعدام افرادی که مرتکب قتلعام جمع یا گروهی شدهاند، وجود دارد، اما نگرش ضعیفتری برای اعدام کسانی که درحین ارتکاب یک جرم دیگر دست به قتل زدهاند وجود دارد. بیتردید این تمایل به اعدام در افکار عمومی، خانوادههای داغدار را نیز برای اصرار بر اعدام ترغیب میکند. شاید وجود برخی ابهامهای بسیار مهم در پرونده آقای نجفی، افکار عمومی را به اقناع در حمایت از گذشت خانواده مقتول یا مخالفت با آن مردد گذاشته است. برخی تصور میکنند دکتر نجفی به واسطه سابقه مسئولیتهای مهم در نظام و دولتهای گذشته، از رانت برخوردار شده و به شکل غیرمنصفانهای از اعدام گریخته است.
این گروه با یادآوری ماجرای قتل زندهیاد مرحوم رضاخانی به دست جلالالدین فارسی، گذشت خانواده مقتول را حاصل اعمال نفوذ لابیهای قدرت میدانند. در مقابل گروهی نیز دکتر نجفی را قربانی توطئه برخی نهادها و لابیهای قدرت میدانند و با شنیدن گذشت خانواده مقتول، از اینکه جانی به ناحق گرفته نشده است، احساس رضایت دارند. در هرکدام از دو سوی این منازعه که باشیم، بازهم باید از اینکه به هر دلیل یک مورد از دهها حکم مرگ کاسته شده و به واسطه آن لحظهای چرخه خشونت در جامعه ایران از حرکت ایستاده است، احساس رضایت کنیم؛ زیرا به قول آلبر کامو «اجازه دهید دستکم مجازات اعدام را نامی دهیم که حقیقت آن را به دست میدهد؛ زیرا هیچ شرافتی جز این نام نخواهد داشت، بگذارید آن را به آنچه ذاتا هست بشناسیم؛ انتقام».
حق اولیای دم
عبدالصمد خرمشاهی، وکیل دادگستری
درست است که قصاص حق اولیای دم است و آنها میتوانند حق خود را اعمال کنند، اما معمولا زمانی که صحبت از بخشش و گذشت میشود، وجدان جمعی جامعه از آن خشنود میشود. ما در زمانه و جامعهای زندگی میکنیم که مدارا بسیار کم شده و متأسفانه روحیه انتقامگیری، برخورد خشن و عدم گذشت در جامعه افزایش پیدا کرده است. سطح مدارا و تحمل مردم به لحاظ مشکلاتی که دارند، کاهش پیدا کرده است و با کوچکترین بحثی درگیریهای فیزیکی پیش میآید. درست است که روحیه جامعه خشن است، اما مردم بازهم از گذشت اولیای دم استقبال میکنند.
در پرونده آقای نجفی نیز فکر نمیکنم رضایتنداشتن برخی از مردم به مفهوم این باشد که آنها خواستار قصاص آقای نجفی باشند، بلکه رضایتنداشتن به این دلیل است که برخی از مردم فکر میکنند تفاوت امتیازاتی که فرد دارد که مهمترین آن ممکن است دارایی و ثروت باشد، به نوعی باعث ایجاد تبعیض میان مردم میشود؛ یعنی بخشی از نارضایتیها به دلیل نگرانی و ناراحتی از پارهای تبعیضهاست. آنها با خود میگویند چرا پرونده فردی که مرتکب قتل میشود، با استفاده از موقعیت و ثروت او بهسرعت رسیدگی میشود و اولیای دم بهراحتی از حق قصاص خود گذشت میکنند. این به دلیل آن نیست که مشتاق باشند آقای نجفی قصاص شود، بلکه نشان دهنده نارضایتی مردم از تبعیض میان اقشار مختلف است. آنها فکر میکنند نگاه قانون با توجه به موقعیتشان نابرابر است.
در فضای مجازی مطالب مختلفی دراینباره منتشر شد. افرادی نوشته بودند چرا برخی به دلیل اتهامات کوچک سالها زندانی هستند، اما آقایی مرتکب قتل میشود و بعد از چند ماه بخشیده میشود؟ این بخش از جامعه تصور میکنند عدالت آنگونه که باید اجرا نشده است. درست است که پرونده آقای نجفی خارج از عرف معمول و در زمان کوتاهی رسیدگی شد، اما نهایتا این حق اولیای دم است که از حق خود گذشت کنند یا خیر. گذشت اولیای دم از قصاص چیز عجیبی نیست، کما اینکه باید این را هم در نظر داشت که جنبه عمومی جرم نیز در این پرونده هست و فقط با رضایت اولیای دم پرونده بسته نمیشود.
اعلام گذشت معمولا بدون انتظار نیست با توجه به مشکلات فعلی که مردم ما دارند، من در کمتر پروندهای دیدهام که گذشت از حق قصاص به رایگان صورت بگیرد و بهنوعی گذشت از قصاص یک معامله است. اولیای دم فکر میکنند بهجای اینکه این حق را اعمال کنند، درخواست دیه کنند تا با مبلغی که میگیرند، بخشی از مشکلاتشان را حل کنند. البته هستند خانوادههایی که در هیچ شرایطی حاضر به گذشت نمیشوند که معمولا حدود ۲۰، ۳۰ درصد پروندهها را تشکیل میدهند. آنها به دلیل ناراحتیای که برایشان به وجود آمده، بههیچعنوان حاضر نیستند از حق خود بگذرند و میخواهند مقابلهبهمثل کنند و حتی در قبال مبالغ سنگین هم رضایت نمیدهند، اما آمارها نشان میدهد در حدود ۷۰ درصد پروندهها اولیای دم در قبال مبلغی که گرهی از مشکلاتشان را باز کند، از حق قصاص گذشت میکنند.
در نقد بهرهبرداری سیاسی و حزبی از پرونده
حسن تردست، وکیل، قاضی بازنشسته
قتلها به دو بخش تقسیم میشوند؛ قتلهای سازماندهی شده و قتلهای اتفاقی. در قتلهای سازماندهی شده فرد برای کشتن مقتول از قبل برای آن برنامهریزی میکند و قصد کشتن مقتول را دارد، اما در قتلهای اتفاقی فرد تحت شرایط روحی و روانی خاص و ناتوانی در کنترل فشار عصبی و استرس مرتکب قتل میشود. در قتلهای اتفاقی افکار عمومی کمتر تحت تأثیر قرار میگیرد؛ بنابراین وقتی متهمی که شخصیت ناهنجاری ندارد، در شرایط غیرعادی مرتکب قتل میشود و اولیای دم هم از قصاص گذشت میکنند، افکار از این امر خوشحال و از اولیای دم تقدیر میکنند و از آنها بهعنوان شخصیتهای والایی یاد میکنند.
در پرونده آقای نجفی قتل عمد و اتفاقی بود، اما متأسفانه گروههای سیاسی میخواستند از آن بهره سیاسی، حزبی و گروهی ببرند. این پرونده از نظر افکار عمومی روال عادی یک قتل را سیر نکرد. رسانههای مختلف خواستند از آن بهره سیاسی ببرند؛ بنابراین شاید بخشی از افکار عمومی را فریب دادند. متأسفانه در برخی رسانهها و شبکههای اجتماعی دیدم برخی این عمل بزرگوارانه اولیای دم را که باید مورد تشویق قرار میگرفت، تحقیر کردند. آنها از اینکه نتوانستند با قصاص آقای نجفی بهرهبرداری سیاسی بیشتر داشته باشند، عصبانی بودند؛ بنابراین متأسفانه اقدام به تحقیر اولیای دم کردند. این در حالی است که در آیات قرآن از اولیای دم دعوت شده از حق قصاص خود گذشت کنند. در قتلهای اتفاقی طبعا انگیزه جنایت فجیع نیست و معمولا در این پروندهها قضات دادگاهها تلاش میکنند طرفین را به مصالحه دعوت کنند. در پرونده آقای نجفی هم این اتفاق افتاده است و این فرهنگ برگرفته از آیات قرآن است.
آقای نجفی یک شخصیت کشوری بود؛ بنابراین بسیاری از شبکههای معاند و ضدانقلاب خواستند چهره نظام اسلامی را با این اتفاق تخریب کنند، اما تعجب من از رسانههای داخلی است که با برخوردهای اشتباه موجب تشویش اذهان عمومی شدند و آدرسهای غلط میدادند. بخشی از جامعه ممکن است اینطور تلقی کنند که به علت موقعیت سیاسی آقای نجفی و با امر حکومتی خانواده اولیای دم تحت فشار قرار گرفتهاند و از حق قصاص خود گذشته اند، اما اصلا اینطور نیست. در این ۴۰ سال جمهوری اسلامی صدها هزار پرونده حتی قتلهای فجیع وجود دارد که موجب سازش و مصالحه شده است. این از حقوق مسلم اولیای دم است که بخواهند با دریافت دیه یا کمتر و بیشتر از آن از حق قصاص خود بگذرند.