عکس آرشیوی
از شنیدن رفتارهای وحشتناک پسرم همه وجودم به لرزه درمی آید. اکنون مدتی است که هر بار تماس ناشناسی را پاسخ میدهم اضطراب و نگرانی بر وجودم غلبه میکند چرا که این تماسها حکایت از خلافکاری، کتک کاری یا انجام سرقت، توسط پسر ۱۲ ساله ام دارد. حالا نیز ...
به گزارش خراسان، زن جوان که در پی دستگیری پسر ۱۲ ساله اش به اتهام دستبرد به یک مغازه وارد کلانتری سپاد مشهد شده است در حالی که بیان میکرد دیگر صاحبکارم حتی با مرخصی چند ساعته من نیز مخالفت میکند، اشک ریزان درباره قصه تلخ زندگی اش به کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: سالها قبل در یکی از روستاهای اطراف سرخس و در یک خانواده پرجمعیت زندگی میکردم که «کیومرث» به خواستگاری ام آمد.
من هم که به تازگی تحصیل در مقطع ابتدایی را به پایان رسانده بودم پای سفره عقد نشستم، اما خیلی زود فهمیدم که کیومرث هم مانند خیلی از جوانان دیگر روستا به مواد مخدر اعتیاد دارد. با وجود این کسی از اطرافیان مان این موضوع را زشت نمیشمرد چرا که خودشان هم درگیر مواد افیونی بودند.
خلاصه زمانی به خود آمدم که همسرم طوری در منجلاب مواد افیونی فرو رفته بود که دیگر حتی نمیتوانست هزینههای اعتیاد خودش را تامین کند در این شرایط بود که به ناچار راهی مشهد شدیم و منزلی را در حاشیه شهر اجاره کردیم. آن زمان پسرم در سال اول دبستان تحصیل میکرد و من به ناچار برای تامین هزینههای زندگی در یک کارگاه تولیدی مشغول کار شدم.
از سوی دیگر کیومرث تا بعدازظهر میخوابید و شبها به جمع آوری ضایعات از میان زبالهها میپرداخت و گاهی نیز دست به سرقتهای خرد میزد تا بتواند اندکی از مخارج اعتیادش را تامین کند.
در این وضعیت پسرم «طاهر» به حال خود رها شده بود و هیچ کس کاری به کارش نداشت. از سوی دیگر به خاطر رفتارهای پدرش در بین همکلاسیهای خود سرافکنده بود و به هر طریقی از پدرش دوری میکرد تا دوستانش متوجه نشوند که کیومرث پدر اوست.
به همین دلیل پسرم عقدهای بار آمد تا جایی که در مدرسه به قدرت نمایی میپرداخت و بچههای مدرسه را کتک میزد. این رفتارهای خشن او به جایی رسید که دیگر چاقو در جیبش میگذاشت و در مدرسه دانش آموزان دیگر را تهدید میکرد. چند بار مدیر مدرسه از من خواست نظارت کافی روی رفتارهای وحشتناک پسرم داشته باشم، اما من از صبح تا شب سر کار بودم و نمیتوانستم او را کنترل کنم.
قدرت نمایی، فحاشی و رفتارهای زشت پسرم تا آن جا ادامه داشت که مدیر مدرسه تصمیم به اخراج طاهر گرفت چرا که میترسید رفتارهای او بر دانش آموزان دیگر مدرسه هم تاثیر بگذارد. وقتی به من گفت که قرار است پرونده اش را زیر بغلش بدهند تا دیگر به مدرسه نرود، با چشمانی اشکبار به پایش افتادم، التماس کردم، خواهش کردم و از مدیر مدرسه خواستم تا از این تصمیم منصرف شود.
به او میگفتم اگر طاهر را اخراج کنید او دست به کارهای خطرناکی میزند حداقل در مدرسه نمیتواند بسیاری ار رفتارهای زشت دیگر را مرتکب شود. بالاخره ماجرای پدر طاهر را نیز برای مدیر مدرسه بازگو کردم و او از اخراج پسرم صرف نظر کرد من هم تعهد دادم که بیشتر بر رفتار فرزندم نظارت کنم. خلاصه طی ماههای گذشته هر بار که زنگ تلفنم به صدا درمی آمد و با شماره ناشناسی روبه رو میشدم همه وجودم میلرزید چرا که میدانستم باز هم طاهر دسته گلی به آب داده است.
اما در واقع کاری از دستم ساخته نبود و نمیتوانستم بعد از تعطیلی مدرسه او را کنترل کنم. پسرم حتی کودک ۱۰ ساله دیگری را نیز همدست خودش کرده بود تا در انجام خلافکاری هایش به او کمک کند.
در این میان من هم آن قدر از صاحبکارم مرخصی گرفته بودم که دیگر حاضر نبود حتی یک ساعت اجازه خروج از کارگاه را به من بدهد. من هم دیگر خجالت میکشیدم تقاضای مرخصی کنم تا این که سه روز قبل از کلانتری تماس گرفتند که پسرم را به دلیل دستبرد به منزل همسایه دستگیر کرده اند، وقتی خودم را به کلانتری رساندم فهمیدم که طاهر قلک پسر همسایه را که حدود یک میلیون تومان وجه نقد داشته به سرقت برده است با وجود این با تحویل پولها به همسایه و گریه و زاری از او رضایت گرفتم، اما هنوز این ماجرا به پایان نرسیده بود که دوباره پسرم را به دلیل سرقت شلوار از یک فروشگاه مرکز تجاری دستگیر کرده اند حالا هم من مانده ام و کوهی از غم که شاید ...
شایان ذکر است، به دستور سرهنگ زمینی (رئیس کلانتری سپاد) پرونده این نوجوان در دایره مددکاری اجتماعی کلانتری مورد بررسی قرار گرفت.