bato-adv

شومن‌ها و دانشکده‌ی علوم اجتماعیِ دانشگاه تهران

"عصر جدید" آنتی‌تزِ "ماه‌عسل" است. به این معنا که از درون نفی آن یکی این یکی سربرآورده و به گونه‌ای آن اولی را در دل خودش دارد. جشن و ضیافتی راهوار و نان‌وآب‌دار برای ضدِّفرهنگ، برای چهره‌ها و سلبریتی‌هایی که در کسوت میزبان‌های برنامه برای میهمان‌های ماه عسل و عصرجدید تره هم خُرد نمی‌کنند. پای ثابت آثار هنریِ دست چندم و جاهل‌مآبانه حال قرار است برای نسلی و جوان‌هایی الگو شوند که می‌بینند "ستاره‌ای" هنری برای اداواطوارهایشان کف می‌زند و امتیاز می‌دهد.
تاریخ انتشار: ۱۳:۴۹ - ۰۹ تير ۱۳۹۸

شومن‌ها و دانشکده‌ی علوم اجتماعیِ دانشگاه تهران

فرارو- آرمان شهرکی؛ دانشگاه چندسالی است که زیر ضربات و یورش‌ سیاست‌ها و اقدامات گوناگون اگر نگوییم لِه شده لیکن حال‌وروز خوشی ندارد؛ راه‌اندازی انواع‌واقسام بنگاه‌های چاپ مدرک تحت عنوان دانشگاه، بازکردنِ درب دانشگاه به‌ویژه در مناطق پرت‌ و دورافتاده و در رشته‌هایی که نامشان بد در رفته لیکن در ممالک فرنگ پیشرفت‌های بسیار کرده‌اند؛ به روی کسانی که علنا با گستاخیِ تمام در همان ترم‌های نخست تحصیلی عنوان می‌کنند که از هرچه علم است بیزارند و آدم را یاد این بیت سعدی می اندازند که:

 

خر عیسی گَرَش به مکه برند       چون بیاید هنوز خر باشد

 

 در بوق‌وکرنا کردنِ گفتمان دانشگاه کارآفرین و کاربردی که لطمه‌ای جدّی به دپارتمان‌های علوم اجتماعی زده؛ خرید‌وفروش مدرک، مقاله و پایان‌نامه، موضوعاتی که برای پژوهش نمی‌توانی سراغشان بروی و.....تنها مشتی هستند نمودار خروار.

دانشجویی پس از غیبت‌های مکرر و طولانی و لذا حذف درس‌اش درآمده بود که: الهی استاد که به زمین گرم بنشینی الهی استاد که آه‌ زن‌وبچّم دامنتو بگیره الهی که روز خوش نبینی و...

 

ازبرای چنین دانشجوهایی، استادی که درو اخلاق مَلَکی بینند؛ تحفه‌ایست آسمانی به شیرینیِ گلابی لیکن نیمه‌ی خالیِ لیوان آنجاست که به قول سعدی خودِ دانش‌جوها درین حالت یک‌به‌یک دیو می‌شوند. مراد آن است که برای استاد و در جوِ به‌هم‌ریخته‌ی کنونی واجب و لازم است که ترش‌روی و تلخ گفتار باشد:

 

پادشاهی پسر به مکتب داد لوح سیمینش برکنار نهاد   بر سر لوح او نبشته به زر، جور استاد به ز مهر پدر

 

 این عیب و ایرادها درست؛ لیکن نمی توان منکر حضور کنونیِ اساتید و دانشجویانی شد که کماکان مارا یاد دوران طلاییِ دانشگاه و دانشجو در ایران می‌اندازند. هنوز هم هستند دلسوزانی که دوست دارند و تکلیف خودشان می‌دانند که پرچم دانشگاه را بالا نگاه داشته و از کیان آن دفاع کنند و باید هم چنین باشد. شلوغ‌کاری و برهم‌زدنِ نظم جلسه و کتک‌کاری را آنها که فارغ‌التحصیلانِ اواخر دهه‌ی هفتاد شمسی هستند به خوبی به یاد دارند که چه کسانی سردمدارش بودند و با چه قصدی این کارها را می‌کردند و چه تبعات سهمگینی که برای جامعه و دانشگاه نداشت کارهای سیاه‌شان. غرض آنکه  هوچی‌گری و بلبشو راه‌انداختن هنوز هم بد است و هنوز هم در دانشگاه جایی ندارد. لیکن گاهن لازم است که هم عمل و هم زبان و قلم را گزنده و تند‌وتیز کرد تا بسیاری گمان نبرند که دانشگاه گفتی کاسه‌ی ماست یادم آمد. گزنده‌گی خاصیّت محیط دانشگاه و نقدی است برآمده از علم و اندیشه. لذا در این چند سطری که از پی می‌آید سعی می‌کنم تا نسبت به آنچه که دعوت از شومن‌بازی و "کافه‌شوگری" به محیط دانشگاه می‌نامم نقدی گزنده داشته باشم. شوهای فرنگی‌مآب که متاسفانه سالیان سال است که در قالب برنامه‌های تلویزونیِ گوناگون روی آنتن می‌رود.  

شومن‌ها و دانشکده‌ی علوم اجتماعیِ دانشگاه تهران

القصّه! در این وانفسا، شاید بتوان گفت که ما همین یکی را کم داشتیم؛ به قولی این را دیگر کجای دلمان بگذاریم که مجریان کافه‌شوها به دانشکده‌ای راه برده‌اند که تنها خاکریز باقی مانده برای صیانت از حیثیت علوم اجتماعی درون فضای دانشگاهی است. باعث‌وبانیان برنامه‌های نازلی که تقلید‌هایی مهوّع، دست‌چندم و فرهنگ‌خراب‌کُن از برنامه‌های ماهواره‌ای را روی آنتن می‌بَرند تا جیب خود را از قبلِ بیچاره‌گیِ هرچه فرهنگ و اندیشه و اخلاق است پرکنند؛ حال، دستِ پیش را گرفته‌اند تا پس نیافتند؛ ذوق‌ها و سلیقه‌های عوام‌الناس را به ویرانی کشانده بسنده نکرده برای دانشگاه دندان تیز کرده‌اند آنهم دانشکده‌ی علوم اجتماعی، این خیالی باطل است لقمه‌ای بسیار بزرگ‌تر از دهانِ آنها حتّی دهان باز و حلق فراخ. دعوتِ از چنین آدم‌هایی نهایت بی‌تدبیری کج‌سلیقه‌گی و اشتباهی وحشتناک بوده از سوی هر کس که بوده باشد.

"ماه عسل" برای مخاطب خود چه رهاوردی داشته؟ جز برانگیختن حسّ ترحمی مقطعی برای معلول‌ها، داغ‌خورده‌ها stigmatized people مطرودین جامعه دوزخیانِ روی زمین بینوایان بیمارهای صعب‌العلاج ازراه‌ماندگان تهیدستان. حس ترحمی که چاشنیِ دم افطار مخاطبی بوده که با خود می‌گوید: خدا را شکر من این‌چنین نیستم! محتوایی که اگر از من می‌پرسید با هیچ معیار شرعی و اخلاقی نیز جور در نمی‌آید. "عصر جدید" آنتی‌تزِ "ماه‌عسل" است. به این معنا که از درون نفی آن یکی این یکی سربرآورده و به گونه‌ای آن اولی را در دل خودش دارد. جشن و ضیافتی راهوار و نان‌وآب‌دار برای ضدِّفرهنگ، برای چهره‌ها و سلبریتی‌هایی که در کسوت میزبان‌های برنامه برای میهمان‌های ماه عسل و عصرجدید تره هم خُرد نمی‌کنند. پای ثابت آثار هنریِ دست چندم و جاهل‌مآبانه‌ حال قرار است برای نسلی و جوان‌هایی الگو شوند که می‌بینند "ستاره‌ای" هنری برای اداواطوارهایشان کف می‌زند و امتیاز می دهد.

 استان و شهری که من در آن زندگی می‌کنم سینما ندارد؛ جایی در حومه‌ی شهر "مجتمعی فرهنگی" با ساختمانی رنگ ورو رفته و خمیده هست که هرازگاهی با نصب بنری می فهمیم که فیلمی در ژانری که همین داورهای عصر جدید در آن تمامی استعداد خویش را متبلور کرده‌اند درحال اکران است. ساختمان در معرض هجوم و وزش بی محابای طوفان شن و گردوخاک است؛ بنر پس از چند روز، غبارآلود و پاره‌پاره می شود؛ می‌بینی روی چهره‌ی بزک‌کرده و سانتی مانتال ستاره‌ی فیلم ُبَتّه‌ی خاری یا گزنه‌ای یا جگنی جاخوش کرده و چه بسا کودکِ کاری به وقت نمایش فیلم، پای بنر، آدامس بادکنکی می فروشد و التماس می‌کند برای غذای شب‌اش فرقی هم البته به حال‌اش نمی‌کند که امین حیایی در فیلم بازی می‌کند یا  که فردین یا گلزار یا ناتاشا! به سلمانی هم که برویم باز می‌بینیم که آقای آرایشگر عکس همین عزیزان را به در و دیوار شده حتّی به سقف کوبیده همین و بس، این هم از خاصّیّتِ این عزیزان. معمارانِ فیلم فارسی پس از انقلاب.

شومن‌ها و دانشکده‌ی علوم اجتماعیِ دانشگاه تهران

دعوت از کافه‌شوبازها، مسموم‌کردنِ فضای دانشگاه با ضدِّفرهنگی است که افتخارش تقلیدی کور از برنامه‌های ماهواره‌ای است که در بستر تاریخی و فرهنگیِ بسیار متفاوتی تولید شده و اصولا خط‌وربطی با اوضاع‌واحوال کنونی مملکت ناشادِ پرمشکل ما ندارند. نهادی که ناجور، قافیه را در عصر ارتباطات باخته و هرچه می‌گویند و می‌نویسند به گوشش نمی‌رود که نمی‌رود سیاهی لشکرهای خود را روانه‌ی جایی کرده که سالها باید بگذرد تا فهم درستی از فلسفه‌ی پایه‌ریزی‌اش داشته باشد. شومن‌ها، سطح‌اندیشی خویش را به دانشگاه فرا‌ می‌افکنند که حرف‌های صدتا‌یه‌غاز می‌زند و بی‌خاصیّت است؛ یکی نیست بپرسد خاصیّت شما چه بوده و هست؟  تقلید از برنامه‌های جِم‌تی‌وی و من‌وتو  و امریکن آیدل، خاصیّتی ندارد زیرا اصل‌اش در دسترس است. تبلیغِ پوپولیست‌بودن پول‌پرستی زبان‌بازی جاهل‌مسلکی هوچی‌گری دلقک‌پیشه‌گی و  سبک زندگیِ سلبریتی‌های بی استعدادِ پول‌پرستِ مشنگِ بی‌اخلاق، چه خاصیّتی برای این مردم دارد جز حیف‌ومیل پول. دانشجو اگر دانشجو باشد باید به سلبریتی اخم کند این تکلیفی است برآمده از اخلاق و اندیشه. دانشجویان دانشکده‌ی علوم اجتماعی در اوضاع کنونیِ اجتماعی و فرهنگی "اخموبودن" (بخوانید اعتراض) را رسالت خویش می‌اِنگارند.

اتفاقا یکی از بزرگترین رسالت‌های دانشکده‌ی علوم اجتماعی همین بوده و هست که با چنین فرهنگی که روبنای نظام اقتصادیِ بی‌رحم‌ِ کنونیِ حاکم بر جهان و ایران است مبارزه کند با سبک‌مغزی با فرهنگِ "بی خیالِ همه‌چیز بیا لحظه‌ای خوش باش"، با لمپنیزم و اسنوبیسم فرهنگی، با وندالیزمِ فرهنگی با فخرفروشی و مصرف تظاهری. شومن‌ها را به حال خود رها کنی فردا‌پس‌فردا با پورشه به دانشکده‌ی علوم اجتماعی می‌آیند و احتمالا چندنفری را در مسیر زیر می‌گیرند دیه‌اش را کارت‌به‌کارت می‌کنند/نمی‌کنند؛ اینها همه از یک قماش‌اند.

 دانشکده‌ی علوم اجتماعی سعی می‌کند تا ریشه‌ی فقر را بخشکاند شومن‌ها فقیرها معلولین و داغ‌خورده‌ها را جلوی دوربین می‌آورند تا  از معلولیت، فقر  و داغ خویش شرمسار باشند. دانشکده‌ی علوم اجتماعی ریشه‌ها و کارکردهای دین را کاوش می‌کند شومن‌ها هرچه دین و معنویت است را قاطی ِ هزارویک چیز بی‌ربط کرده آن را به ابتذال می‌کشانند دانشکده‌ی علوم اجتماعی فرهنگ را تحلیل می‌کند شومن‌ها آن را لگدمال می‌کنند دانشکده‌ی علوم اجتماعی با اختلاف طبقاتی علمی برخورد کرده نقد‌اش می‌کند شومن‌ها به آن دامن می‌زنند دانشکده میراث و تاریخچه‌ای گرانبار دارد آنها همین یکی دوروزه است که از صدقه‌ی سر رسانه به نان و نوایی رسیده‌اند. "بی‌خاصیّت"، کاسب‌کاران حقیری هستند که جز هیچ، چیزی در چنته نداشته  و برای خود چیزی دست‌وپا نکرده‌اند جز  نفرت مردم.

یادش بخیر روزهایی که در همین دانشگاه‌ها مشتی آدم درست وحسابی دعوت می شدند؛ همین که طرف را می‌دیدی هوش از سرت می‌رفت و وقتی که حرف‌می‌زد حتی نفس نمی‌کشیدی که جملات‌اش را از دست ندهی. میهمانِ دانش‌گاه کوله‌باری از فرهنگ و اندیشه بود و در ایران وجهان شهره به دانش به کردار و گفتار نیک.

خطاب من به میهمانان دانشکده‌ی علوم اجتماعی دانشگاه تهران، دست‌اندرکاران ماه‌عسل و عصر جدید و آثاری از این دست و آنهاکه بانی مراسم بودند همان گفته‌ی سعدیِ بزرگوار است:

ندهد هوشمندِ روشن‌ رای/ به فرومایه کارهای خطیر

بوریا باف اگرچه بافنده است/ نبرندش به کارگاه حریر

شومن‌ها و دانشکده‌ی علوم اجتماعیِ دانشگاه تهران

امیر
Iran, Islamic Republic of
۰۸:۰۱ - ۱۳۹۸/۰۴/۱۰
با سلام
واقعا متاسفم آقایانی مثل علیخانی که اصلا نه اخلاق دارند و نه سواد را چرا به دانشگاه با اصالت تهران دعوت می کنند.
من هم با نظره نویسنده موافقم اینها یک مشت آدم ضد فرهنگ هستند. امیدوارم دانشجو آگاه باشد و نظره خودش را بلند اعلام کند.
باتشکر
بی نام
Iran, Islamic Republic of
۰۱:۱۳ - ۱۳۹۸/۰۴/۱۰
متنی پر از حسادت بود
افرادی که اینگونه انتقاد میکنند انگار که بلند بلند بی عرضگی خودشون رو فریاد میزنن
کسی که نهایت فعالیتش نوشتن چنین متن هاییه اصلا در جایگاهی نیست که راجع به چنین افرادی نظر بده
خنده داره...
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۲۰:۲۳ - ۱۳۹۸/۰۴/۰۹
آخ که حرف دل مارونوشتی.
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۹:۵۰ - ۱۳۹۸/۰۴/۰۹
یادش بخیر روزهایی که در همین دانشگاه‌ها مشتی آدم درست وحسابی دعوت می شدند.....
کجا داریم میریم.....
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۹:۱۱ - ۱۳۹۸/۰۴/۰۹
علوم اجتماعی و روانشناسی دانشگاه های ما شدیدا تحت تاثر علوم غربی بوده و هست و نتیجه اش را در وضع فعلی اقتصاد و فرهنگ و سینما میبینیم،لذا نویسنده اول باید درباره نظریات لیبرالی سخنرانی کند تا این که به یک برنامه دست چندم و بی فایده حمله ور شود.
مجله خواندنی ها
انتشار یافته: ۱۴
امیرحسین داداشی
Iran, Islamic Republic of
۱۵:۰۰ - ۱۳۹۸/۰۴/۰۹
یک مشت علوم اجتماعی خوانده احمق که رشته خود را زیادی دست بالا گرفته اند . آخر ایها الجاهلین. فکر میکنید علوم اجتماعی چیست . ای سنگ مغز ها رشته شما هیچ تاثیری نه بر جامعه میگذارد . نه بر مردم . اگر پزشکی یا مهندسی یا حقوق میخواندید و اظهار نظر میکردید . آدم دلش نمی سوخت .
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۷:۵۷ - ۱۳۹۸/۰۴/۰۹
سلام. علوم اجتماعی و فلسفه رشته فرعی نویسنده است. او دکتری خود را در علوم کاربردی دریافت کرده است.
علی
United States
۱۹:۳۲ - ۱۳۹۸/۰۴/۰۹
جامعه ای که قدر علوم اجتماعی و اندیشه را ندانست هتاکان بی خردی همچون شما در آن زیاد خواهند شد.
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۹:۴۴ - ۱۳۹۸/۰۴/۰۹
خیلی آدم احمقی هستی
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۹:۴۶ - ۱۳۹۸/۰۴/۰۹
داداشی برو دو جلد کتاب بخون تا بفهمی علوم اجتماعی بیشترین تاثیر رو روی جامعه میذاره
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۲۰:۴۳ - ۱۳۹۸/۰۴/۰۹
اگر متن را با دقت بیشتر و بدون تعصب می خواندی شاید این کامنت را نمی گذاشتی. هر چند لحنش گزنده بود اما به نکاتی اشاره کرده بود که اگر کمی دقت می کردی خودت هم متوجه می شدی و به کسی که بیشتر از تو دانش و دلسوزی داشت خطاب ایها الجاهلین نمی کردی!!!!!!
علیزاده
Netherlands
۰۸:۳۷ - ۱۳۹۸/۰۴/۱۰
....
علوم انسانی پایه و اساس جامعه رو میسازه. پزشکی و مهندسی در کشورهای توسعه یافته انتخاب های پنجم و ششم دانشجویان است. برای کاسب مسلکانی همچون تو برنامه عصر جدید عسل و حلواست. چون برای دنیای کوچک ذهن شما همین برنامه های سرگرم کننده کافیه.
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۷:۰۱ - ۱۳۹۸/۰۴/۰۹
تاسف برای دانشکده علوم اجتماعی تهران. چرا باید امثال احسان علی خانی رو به تالار ابن خلدون راه بدهند؟
واقعاً که جامعه شناسی در ایران به ابتذال کشیده شده....
من
Iran, Islamic Republic of
۰۷:۵۱ - ۱۳۹۸/۰۴/۱۰
اشتباه منفی دادم
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین