حکم قصاص مرد افغانستانی که برای گرفتن انتقام به ایران آمده و دست به قتل زده بود صادر شد. فروردین سال ۹۵ مأموران پلیس جسد مرد جوانی را داخل رودخانهای در شرق تهران پیدا کردند. با بیرونآوردن جسد از رودخانه مشخص شد این مرد به قتل رسیده است چراکه هم آثار کبودی دور گردن مقتول موجود بود و هم ضربات متعددی بر بدن او وارد شده بود.
به گزارش شرق، با انتقال جسد به پزشکی قانونی مأموران هویت این مرد را شناسایی کردند. آنها فهمیدند این مرد یزدان نام دارد و یک مهاجر افغانستانی است و آخرین تماسش هم با هموطن دیگرش بوده است. به همین دلیل این فرد که مراد نام داشت به عنوان مظنون شناخته و بازداشت شد. متهم در ابتدا منکر قتل شد و گفت: از موضوع خبر ندارد، اما وقتی با مدارک مأموران روبهرو شد به قتل اعتراف کرد. او ابتدا ادعا کرد به خاطر مصرف مشروب الکلی دست به قتل زده و قتل عمدی نبوده است، اما بعد که گفتههایش برای مأموران قانعکننده محسوب نشد، واقعیت را به زبان آورد.
متهم گفت: وقتی که نوجوان بودم، در افغانستان زندگی میکردم؛ یزدان هم در محله ما بود. من و پسرداییام خیلی رابطه خوبی داشتیم و او مثل برادرم بود. ما همه جا با هم بودیم و با هم زندگی میکردیم تا اینکه در یک درگیری یزدان پسرداییام را کشت. این اتفاق خیلی من را ناراحت کرد. مراد بعد از این حادثه به ایران آمد و در ایران زندگی میکرد، اما هیچ وقت یادم نرفت که او چطور پسرداییام را کشته و چقدر به من ضربه زده است. وقتی بزرگتر شدم و روی پای خودم ایستادم، در نهایت تصمیم گرفتم از مراد انتقام بگیرم. مقداری پول جمع کردم و به ایران آمدم و مراد را پیدا کردم. چندین سال از این حادثه گذشته بود؛ ضمن اینکه مراد فکر نمیکرد من بخواهم انتقام بگیرم. وقتی به سراغش رفتم به روی خودم نیاوردم که میخواهم چه کنم؛ با او دوستانه برخورد کردم. با هم قرار گذاشتیم که بیرون برویم؛ او مشروب هم خریده بود. کمی جوجهکباب هم خریدیم و کنار رودخانه نشستیم و غذا خوردیم و بعد وقتی که مست بود، من او را با پارچهای خفه کردم و جسدش را داخل رودخانه انداختم. بعد هم موتورش را برداشتم و کمی آنطرفتر رهایش کردم.
گفتههای متهم در حالی بود که آثار جراحتی هم روی مقتول همچنان مشهود بود. متهم ادعا کرد ضربه دیگری به مقتول وارد نکرده و درگیری بین آنها اتفاق نیفتاده است.
با توجه به اعترافات متهم و سایر مدارک موجود در پرونده کیفرخواست علیه او صادر و پرونده برای رسیدگی به دادگاه ارسال شد. با توجه به اینکه اولیای دم در دادگاه حضور نداشتند و شناسایی هم نشده بودند، دادستان به نمایندگی از رئیس قوه قضائیه درخواست صدور حکم قصاص کرد. در ادامه متهم در جایگاه حاضر شد، او اتهام را قبول، اما این بار ادعای جدیدی را مطرح کرد؛ او گفت: من و یزدان با هم دوست بودیم و دوستی ما به زمانی که هر دو در افغانستان بودیم برمیگردد. اول او به ایران آمد و بعد هم من آمدم. مدت کوتاهی بود که با هم زندگی میکردیم. روز حادثه برای تفریح به لب رودخانه رفتیم. یزدان مشروب هم آورده بود. بعد از اینکه مشروب خورد، از خود بیخود شد. او آنقدر مست بود که نمیدانست چه میگوید. فحاشی کرد؛ من برای اینکه با او درگیر نشوم محل را ترک کردم. او دوباره فحش داد و این بار به خواهر و مادرم فحش داد. به او گفتم اگر فحش میدهی به خودم بده چرا به خواهر و مادرم فحش میدهی؛ دوباره فحشهایش را تکرار کرد. من از او جدا شدم و محل را ترک کردم، اما او با موتور دنبالم آمد و با من درگیر شد؛ من هم خیلی از این موضوع ناراحت شدم و در درگیری با پیچیدن پارچهای دور گردنش او را خفه کردم و بعد هم جسدش را در آب انداختم.
متهم درباره جراحات دیگری که روی بدن مقتول بود گفت: من این جراحات را ایجاد نکردم؛ جسد را داخل آب انداختم و، چون مدتی در آب مانده ممکن است کشیدهشدن روی گل و لای باعث ایجاد جراحت روی بدن او شده باشد.
بعد از پایان جلسه دادگاه قضات وارد شور شدند و متهم را به قصاص محکوم کردند. این رأی که در شعبه ۸ دادگاه کیفری استان تهران صادر شده بود مورد اعتراض متهم قرار گرفت، اما اعتراض وارد دانسته نشد و دیوان عالی کشور رأی صادره را تأیید کرد.