bato-adv
کد خبر: ۳۸۷۱۵۶

مردم همان عوام نیستند!

در این میدان بازی، قواعد بازی را حتی بازیگران تعیین نمی‌کنند، قواعد بازی روزبه‌روز تغییر می‌کند و عمر هر پدیده‌ای در خوش‌بینانه‌ترین حالت از 48 ساعت بیشتر دوام ندارد. این وضعیت نظریه به‌مثابه نظر است. حتی در اساسی‌ترین رویدادهای سیاسی نظریه به نظر تبدیل می‌شود. نمونه بارز آن سخنان محسن رضایی درباره کربلای4 است که به‌سرعت این رخداد مهم نظامی ایران را به مجادله‌ای بین ناظرانِ بااطلاع و بدون اطلاع تقلیل می‌دهد. به‌راستی با چه نظریه‌ای می‌توان از هشت سال دفاع مقدس دفاع کرد؟ این نظریه چقدر در برابر اشتباهات خواسته و ناخواسته جنگ تاب نقد دارد؟ بی‌تردید جنگی که آمیزه‌ای از رویکردی دینی و ملی بوده، استحکام لازم در مواجهه با نقدهای تندتر از این را نیز دارد. پس چرا محسن رضایی این‌گونه غافلگیر می‌شود؟ مگر نه اینکه هیچ تصمیم تاریخی در کوران حوادث بدون اشتباه نخواهد بود. هیچ نظریه‌ای وجود ندارد که از گزند نقد در امان باشد. آیا رضایی درباره هشت سال دفاع مقدس صاحب نظریه‌ است یا همچون دیگران نظری دارد. این ماجرا نمونه بارز خلأ نظریه در سیاست داخلی است. خلأ نظریه یا پنهان‌کاری درباره نظریه‌هایی که دولت‌ها دنبال می‌کنند، به دولت‌ها فرصت می‌دهد که در خفا و به‌دور از هرگونه تنشی استراتژیِ خود را پیگیری کنند. این درخفابودگی نظریه‌های استراتژیک دولت‌ها باعث می‌شود اگر نظریه‌ای دچار بحران شد، همه یک‌باره غافلگیر شوند؛ تجربه‌ای که در دولت روحانی اتفاق افتاده است. دولت روحانی در مسائل اقتصادی از نظریه نئولیبرال پیروی می‌کرد و اغلب کسانی که مدافع این نظریه بودند، به‌خوبی از تنش‌ها و چالش‌های پیش‌روی این تصمیمات اقتصادی باخبر بودند، یا برایشان دور از انتظار نبود.
تاریخ انتشار: ۰۲:۰۱ - ۲۹ دی ۱۳۹۷

احمد غلامی در روزنامه شرق نوشت:
«نظریه‌‌سازی کار بنیادی است و کار آن رؤیت رخدادها و ثبت پیوندها نیست، تبیین آنهاست.»1 آنچه ما امروز در سیاست داخلی ایران شاهدیم، رؤیت و ثبت رخدادها و مناقشه و مجادله بر سر آنهاست. فاصله اندکی بین اظهارنظرهای عوام، کاربران شبکه‌های اجتماعی، اپوزیسیون خارج از کشور و تحلیلگران داخلی وجود دارد. تمام نقدها و ارزیابی‌ها در دایره محدودی از درک‌ودریافت‌های شخصی تحلیل شده و انتشار پیدا می‌کند. اغلب این تحلیل‌ها، تحلیل معلول‌هاست و علت‌ها همواره ثابت‌اند. علت‌ها، مقامات و مدیران اجرائی کشورند و معلول‌ها نشئت‌گرفته از عدم مدیریت این مدیران است. در این میان، بازارِ اتهام‌زنی‌ها و افشاگری‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی گرم است و هرکس تلاش می‌کند تا در افشا، انتشار و بازنشرِ یک اتهام واقعی یا غیرواقعی نسبت به دیگران پیش‌دستی کند.

اگر شرایط سیاسی ایران را به‌عنوان شخص ثالث بی‌طرفی بر پرده بزرگی مانند سینما نظاره کنید، چیزی دستگیرتان نمی‌شود و در انتها به این نکته پی خواهید برد که برایند مجادله‌های نیروهای سیاسی و اجتماعی صفر است. ازاین‌روست که هر گروه سیاسی و طبقه اجتماعی‌ای تلاش می‌کند با افشای موردی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی از دیگران گوی سبقت را برباید و بر صدر اخبار بنشیند. برخورد نیروهای سیاسی دولتی و غیردولتی تقریبا یکسان است. آنان در برابر این پدیده منفعل عمل کرده و در انتظارند تا این نیروها خود‌به‌خود فرسوده شده و از کارایی بیفتند. غالبِ تحلیل‌های این طبقات یکسان است و بیشتر ردوبدل‌کردن اطلاعات و پدیده‌ها با یکدیگر است و راهکارهای ارائه‌شده همان راهکارهای همیشگی است؛ مسئولان باید پا به میدان بگذارند و پاسخ بدهند، باید شفاف‌سازی کرد و الخ... .


در این میدان بازی، قواعد بازی را حتی بازیگران تعیین نمی‌کنند، قواعد بازی روزبه‌روز تغییر می‌کند و عمر هر پدیده‌ای در خوش‌بینانه‌ترین حالت از 48 ساعت بیشتر دوام ندارد. این وضعیت نظریه به‌مثابه نظر است. حتی در اساسی‌ترین رویدادهای سیاسی نظریه به نظر تبدیل می‌شود. نمونه بارز آن سخنان محسن رضایی درباره کربلای4 است که به‌سرعت این رخداد مهم نظامی ایران را به مجادله‌ای بین ناظرانِ بااطلاع و بدون اطلاع تقلیل می‌دهد. به‌راستی با چه نظریه‌ای می‌توان از هشت سال دفاع مقدس دفاع کرد؟ این نظریه چقدر در برابر اشتباهات خواسته و ناخواسته جنگ تاب نقد دارد؟ بی‌تردید جنگی که آمیزه‌ای از رویکردی دینی و ملی بوده، استحکام لازم در مواجهه با نقدهای تندتر از این را نیز دارد. پس چرا محسن رضایی این‌گونه غافلگیر می‌شود؟ مگر نه اینکه هیچ تصمیم تاریخی در کوران حوادث بدون اشتباه نخواهد بود. هیچ نظریه‌ای وجود ندارد که از گزند نقد در امان باشد. آیا رضایی درباره هشت سال دفاع مقدس صاحب نظریه‌ است یا همچون دیگران نظری دارد. این ماجرا نمونه بارز خلأ نظریه در سیاست داخلی است. خلأ نظریه یا پنهان‌کاری درباره نظریه‌هایی که دولت‌ها دنبال می‌کنند، به دولت‌ها فرصت می‌دهد که در خفا و به‌دور از هرگونه تنشی استراتژیِ خود را پیگیری کنند. این درخفابودگی نظریه‌های استراتژیک دولت‌ها باعث می‌شود اگر نظریه‌ای دچار بحران شد، همه یک‌باره غافلگیر شوند؛ تجربه‌ای که در دولت روحانی اتفاق افتاده است. دولت روحانی در مسائل اقتصادی از نظریه نئولیبرال پیروی می‌کرد و اغلب کسانی که مدافع این نظریه بودند، به‌خوبی از تنش‌ها و چالش‌های پیش‌روی این تصمیمات اقتصادی باخبر بودند، یا برایشان دور از انتظار نبود.


اما در ماجرای ارزِ چهارهزارو 200تومانی و سیر صعودی خواسته یا ناخواسته ارز، دولت روحانی چنان خود را بی‌خبر و غافلگیر نشان داد که در این بزنگاه برای اولین‌بار مردم با دولتی بدون دولت روبه‌رو شدند. هرکس به این نتیجه رسید که خودش باید گلیم خودش را از آب بیرون بکشد. دست‌آخر، تبعات این نظریه اقتصادی بر گردن مسعود نیلی افتاد. جهانگیری و حتی روحانی هم زیر بار آن نرفتند. اینک، نظریه اقتصادی دولت چیست؟ چرا مردم در جریان دیدگاه‌های اقتصادی و سیاسی دولت نیستند؟ دولت تا چه زمانی و با چه نظریه‌ای در برابر تحریم‌ها مقاومت خواهد كرد؟ آيا نظريه‌اي برای مقابله با تحريم‌ها وجود دارد؟ اينها سؤالاتي است كه صرفا از طريق نظريه‌هاي اقتصادي مي‌شود آنها را «تبيين» كرد. در اينجا «تبيين» كليد ماجرا است. نظريه‌اي كه قادر به تبيين شرايط نباشد، نظريه‌اي ناكارآمد است كه به درد غافلگيري مردم مي‌خورد. بعيد است دولت روحاني همچون دولت احمدي‌نژاد به نظريه غافلگيري باور داشته باشد. دولتمردي كه سر شوخي با يك ملت و مملكت را داشت و با ذوق‌زدگي آنان را غافلگير مي‌كرد. احمدي‌نژاد باور داشت که در غياب نظريه‌ها خوش مي‌گذرد.


همه نظر مي‌دهند و همه در ويران‌سازي سهيم‌اند و هم نيستند. همه صاحب‌نظرند و صاحب مسئوليت نيستند. نظريه‌ها مسئوليت‌ساز هستند. دولت اصلاحات تنها دولتي است كه نظريه‌هایش را اعلام و درصدد تبيين آنها در جامعه بود. هيچ نظريه‌اي در دولت اصلاحات در خفا اجرائی نمی‌شد. ازاين‌رو خاتمي تاوان نظريه‌هايي را داد كه به آنان باور داشت: تساهل و مدارا، تضارب آرا و مهم‌ترين بخش آن، نظريه توزيع برابر فرصت‌ها و ثروت‌ها بود. نظريه اخیر، همان چيزي بود كه ریشه دولت احمدي‌نژاد را درآورد: توزيع نابرابر فرصت‌ها و توزيع نابرابر ثروت‌ها.


«نظريه‌سازي كاري بنيادي است. بايد تصميم بگيريم كه بر چه چيزهايي تمركز كنيم تا اگر بخت يارمان باشد، ‌بتوانيم الگوها و رخدادهاي بين‌المللي موردعلاقه‌مان را تبيين كنيم. اگر تصور كنيم كه از هر راهي غير از اين مي‌توان به مقصد رسيد، دچار اين پندار كاملا غيرعلمي شده‌ايم كه هرچه تغيير كند متغير است. بدون دست‌كم شمه‌اي از نظريه نمي‌توان گفت چه چيزي نيازمند تبيين است و چگونه مي‌توان آن را تبيين كرد و كدام داده‌ها را با چگونه صورت‌بندي‌اي مي‌توان با عنوان گواهي بر رد يا تأييد فرضيه‌ها پذيرفت. جست‌وجوي پيوندها بدون دست‌كم بارقه‌اي از يك نظريه به نشانه‌گيري هدف نامرئي مي‌ماند. پيش از به‌هدف‌زدن مهمات زيادي تلف مي‌شود. حتی اگر به وسط خال هم زده باشيم، كسي متوجه نمي‌شود.» دولت روحاني وسط خال زده است؟ محسن رضایی چطور؟ در اين بي‌شمار مهمات به‌مصرف‌رسيده نتيجه مطلوب حاصل شده است؟


با گذشت چهار دهه از انقلاب اسلامي، هنوز دولتمردان ما، توان تبيين نظريه‌اي جدي و كارآمد را ندارند، دولتمردانی كه نظريه را با عمل پيوند زده و آن را تبيين كنند. دولت‌هاي انقلابي ناگزير دولت‌هايی منحصربه‌فردند، زيرا ضرورت به‌وجودآمدنشان منحصربه‌فرد بوده است و دولتمردان معمولي نمي‌توانند بر مسند آن بنشينند، مگر اينكه افرادي منحصربه‌فرد باشند. اينك با نگاهي گذرا به تاريخ دولت‌هاي بعد از انقلاب جاي خالي اين‌گونه چهره‌هاي سياسي بيش از هميشه خودش را نشان مي‌دهد. چهره‌هایي كه با اتكا به آنان بشود تاريخ را به جلو برد. منصفانه نیست اگر حساب نخست‌وزير دوره جنگ و رئيس‌جمهور دولت اصلاحات را تا حدودي از اين قاعده مستثنا نكنیم. با همه اشتباهات و انتقاداتي كه به آنان وارد است، اما باور اين دو دولتمرد به استراتژي و نظريه جايگاه ويژه‌اي به آن بخشيده است و بيش از آن، آنان صاحبان نظريه‌اي‌اند كه خود پاي درستي و نادرستي‌اش ايستاده‌اند. در شرايط كنوني به‌كارگيري نظريه‌هاي اقتصادي و سياسي استراتژيك است. با نظرهای گوناگون نمي‌توان ماشين دولت را در مسيري اين‌چنين ناهموار پيش برد. با نظرهاي گوناگون همه‌چيز به سطح مي‌آيد و هر آنچه به سطح مي‌آيد ناگزير به مشاركت عوام دامن مي‌زند. دولت‌ها پيش از مشاركت «عوام» نياز به مشاركت «مردم» دارند. جايي كه عوام وارد گود مي‌شوند، نظريه‌اي در كار نيست، يا دولت‌ها تلاش مي‌كنند نظريه‌اي استراتژيك را در خفا و دور از چشم مردم اجرائي كنند.

عوام‌سازي مردم كه بخش عمده‌ای از آن از سوي اپوزيسيون خارج از كشور اتفاق مي‌افتد اين فرصت را در اختيار دولت مي‌گذارد كه اشتباهات فاحش خود را در تنهايي پرهياهوي عوام گم كند. دولت‌هايي كه با نظريه‌هاي اقتصادي و سیاسيِ عيان با جامعه مواجه مي‌شوند، همواره به پشتيبانی مردم نياز دارند و عوام برايشان دردسرآفرين بوده‌‌اند. برخي از دولت‌ها با فشار همين عوام از مواضع خود ناچار عقب‌نشيني كرده‌اند و برخي دولت‌ها بر گرده اين عوام هزاران میلیارد تومان از سرمايه دولت و ملت را به هدر داده‌اند. آيا در روزهاي باقي‌مانده دولت روحاني نقش عوام، گيرم در نقش منتقد پررنگ‌تر شده است؟ مردم از سر ناچاري لباس عوام را بر تن كرده‌اند؟
1. نظريه‌ سياست بين‌الملل، كنت والتس، ترجمه عباس زمانيان، نشر ني

ناشناس
United States
۱۱:۱۴ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۹
غافلگیر کجا بووود...مگه میشه مگه دارییییم...مگه در مورد یک فرد عادی صحبت میکنیم؟؟؟؟؟؟ایشون فرمانده سپاه بودند...به نظرم نباید دیگه اسمون ریسمون کرد
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۰۹:۱۳ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۹
این قسمت مقاله که دولت تاچه زمانی وباچه نظریه ایی درمقابل تحریم هامقاومت خواهدکرد.؟خخخخ.جناب این مردم هستندکه هرروزجیب هاشون خالی وفقیرترومقاوم ترمیشن،وکاسبان تحریم ثروتمندتر.!!!
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۰۸:۴۴ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۹
مسولان اعتقادی به نظریه و اصول بنیادین ندارند اینها فکرشان ایراد دارد. بیشتر این چیزها نیز به خاطر حفظ قدرت هست.
ناشناس
United States
۰۵:۴۰ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۹
چند بار متن بالا رو خوندم و فرق بين عوام كه كلمه اي عربي است را با كلمه مردم نتونستم پي ببرم كه چه معني ميده.
ولي همه ميدونيم كه جايگاه ولي نعمتان ( مردم ايران )با خادمان ( منتخبان مردم ) عوض شده است.
به زبان ساده تر يعني بجاي اينكه مردم طلبكار باشند ؛ بدهكار شده اند.
مجله خواندنی ها
انتشار یافته: ۴
مجله فرارو