امروز تولد کسی است که شاید سخت راه برود، شاید سخت صحبت کند، اما همیشه مطمئن است سختتر از اینها از ذهن فوتبال بیرون میرود.
به گزارش خبرآنلاین، چند ثانیه در محوطه جریمه حریف ایستاد و بعد که توپ به سمتش آمد مثل یک مهاجمی که آخرین روز فوتبالش را میگذارند و هزارتا راه برای گل زدن را امتحان کرده، توپ را به تور دروازه سونسون چسباند. مثل یک بندبازی که برایش فرقی نمیکنداین اولین یا آخرین باری است که روی خط مرگ حرکت میکند.
خیلی خوب میدانست این یک فرصت برای سنجاق شدن به تاریخ است. قاعدتا همچین اتفاقی برای یک فوتبالیست ۱۷ ساله باید تبدیل به یک شروع رویایی میشد، نه اینکه درست همان لحظه که همه چیز شروع شد، دویدن برای رسیدن به غیرممکنها بی معنی شود. همینقدر متناقض و البته همینقدر تکرارنشدنی برای از این نسل به آن نسل منتقل شدن.
فینال جام جهانی ۱۹۵۸ سوئد و دو گلی که شماره ۱۰ برزیل در کنار سه گل دیگر هم تیمیهایش به ثمر رساند، انقدر در دنیا صدا کرد که دروازه بان میزبان حتی بتواند به این افتخار کند که آن روز دو بار دروازهاش توسط کسی که زبان برای ستایش کردنش قاصر است باز شد.
شبیه آدمهای خاص در دنیا ممکن است هر چند سال یک بار یک نفر به دنیا بیاید. اما آیا چنین چیزی درباره کسی که لقب فوتبالیست و ورزشکار قرن را به خودش اختصاص داده ممکن است؟ ادسون آرانتس دوناسیمنتو شاید در نگاه اول فقط یک اسم طولانی باشد. یک اسم مثل همه اسمهای دیگر.
اما از آنجایی که معمولا پشت همه اولین نگاهها دنیایی از نگاههایی است که یکدفعه به اتفاقها خیره میمانند، هیچوقت نباید به نگاههای اول اعتماد کرد.
اگر این نگاها جایی برای اعتماد کردن داشتند، آنهایی که سال ۱۹۵۸ به ویسنته فئولا سرمربی وقت برزیل برای دعوت کردن و البته بازی دادن به یک نوجوان ۱۷ ساله تاختند، الان در صفحههای تاریخ از خجالت پنهان نمیشدند. همه آنهایی که نمیدانستند میتوانند کسی که شماره ۱۰ تیم ملیشان را پوشیده و اسمش از سه بخش تشکیل شده را پله صدا کنند.
در روزهایی که فوتبال دست یافتنیترین اتفاق برای فرار از روزمرگیها بود، متولد امروز دنیای فوتبال خودش را از هم سن و سالها جدا کرد.
بین همه دستهای پینه بسته و پاهای زخم شده از دویدن دنبال کار در فقیرترین مناطق برزیل، پله دنبال توپ دوید و به همه تحقیرهایی که بابت بیهوده بودن کارش شنید پشت پا زد. پله به منتقدین پشت پا زد و همه شوتهای روی پایش را برای شکستن تک تک رکوردها کنار گذاشت.
اگر فقط یک نگاه به لیست رکوردهای شکسته شده توسط پله بیندازیم شاید با دو دست محکم به سرمان بزنیم و از بختمان بابت به دنیا آمدن در زمانهای که بازیهای او را ندیدیم شاکی باشیم. همانقدر که هزار بار تا به حال خدا را بابت دیدن بازی فرازمینیهایی مثل رونالدو، مسی یا حتی مارادونا شکر کردیم.
جام جهانی ۱۹۵۸ شروع تاریخ سازی فوتبالیستی بود که امروز شاید سخت راه برود، شاید سخت صحبت کند، اما همیشه مطمئن است سختتر از اینها از ذهن فوتبال بیرون میرود.
قهرمانی با سلسائو در آن جام جهانی در حالیکه فقط ۱۷ سال و ۲۴۹ روز داشت او را به جوانترین بازیکنی تبدیل کرد که جام قهرمانی دنیا را بالای سر برده. پله در همان جام با گل زدن به ولز تبدیل به جوانترین فوتبالیستی شد که در جام جهانی گل زده، با هت تریک جلوی فرانسه جوانترین بازیکن تاریخ شد که سه بار در یک بازی جام جهانی دروازه حریف را باز کرده و با گل زدن به سوئد جوانترین بازیکنی شد که در فینال این رقابتها موفق به گلزنی شده.
۱۲۸۳ گل در ۱۳۶۳ بازی که در دوران فوتبالش انجام داد به ثمر رسوند. به واسطه این رکورد و البته سه بار قهرمان شدن در جام جهانی پای او حتی به کتاب گینس هم باز شد. هیچکس تا به حال در دنیای فوتبال اندازه پله گل نزده و هیچکس اندازه او قهرمان جام جهانی نشده. اینها مهمترین رکوردهای بهترین گلزن فوتبال برزیل است.
کسی که امروز شاید توان فوت کردن ۷۷ تا شمع روی کیک تولدش را نداشته باشه و نفس کم بیاورد، اما دومینوی زندگیش به قدری خلاقانه چیده شده که فوت کردن حتی یک شمع بتواند آتش شمعهای دیگر را هم خاموش کند.
پله در روزهایی که پول رکوردها را به تاریخ وصل نمیکرد، رنگ روشن همه تلویزیونهای سیاه و سفیدی بود که از هر چند خانه در یکی پیدا میشدند. تلویزیونهایی که همه فکر میکردند در آنها اگر پله زیاد گل بزند شاید یک روزی دیگر تصویر سیاه و سفید تحویل شان ندهد. اون یک روزی رنگ همه رویاها بود.