فرزندان من بر اساس آموزههایی که بنده و همسرم در تربیت ایشان ملاک قرار دادهایم، رعایت کردهاند که آنچه امروزه از آن به عنوان «تعارض منافع» یاد میشود دامنگیر آنها و پدرشان نشود. دخترمان در حین تحصیل در دوره دکترای خود، با توجه به رشته تحصیلی و پژوهشیاش، یکی از شرکتهای خصوصی داخلی نیز او را دعوت به همکاری کرده بود تا در ایامی که در خارج کشور حضور دارد...
حواسمان باشد که برخی ممکن است فرزندانشان خارج از کشور نباشند اما معلوم نیست در داخل مشغول کار خیر باشند.
به گزارش وزارت نیرو، چندی است کمپینی تحت عنوان «فرزندت کجاست» در شبکههای مجازی راهاندازی شده و با توجه به اقبال غافلگیرکننده افکار عمومی به این حرکت اجتماعی، برخی مسئولان و مدیران ارشد کشوری نیز در آن مشارکت کردند تا در باره وضعیت زندگی فرزندان خود به مردم توضیح دهند.
رضا اردکانیان، وزیر نیرو نیز داوطلبانه به این کمپین پیوسته و به صورت شفاف و صریح درباره زندگی خود و فرزندانش و سؤال این کمپین سخن گفته است.
آقای دکتر اردکانیان؛ برای خواننده کمحوصله، از سؤال اصلی و محوری کمپین آغاز میکنیم؛ چند فرزند دارید و فرزندانتان کجا هستند؟
بنده دو فرزند، یک دختر و یک پسر دارم. دخترم یازده سال پیش که دانشجوی سال اول دانشکده مهندسی عمران دانشگاه صنعتی شریف بود ازدواج کرد. همسرش نیز فارغالتحصیل دانشکده فنی دانشگاه تهران است و هر دو از دانشگاهی معتبر در کشور انگلستان برای مقطع فوقلیسانس و سپس دکتری پذیرش گرفتند و در حال حاضر در مراحل پایانی طی دوره دکتری هستند و زندگی دانشجوییشان را نیز عمدتاً با بورس تحقیقی همان دانشگاه و کار حین تحصیل اداره میکنند و البته برنامه دارند هر چه زودتر با تکمیل تحصیلاتشان به کشور بازگردند و در میهن خود و در کنار خانوادههایشان، مشغول به فعالیت شوند.
در ارتباط با پسرم، از آنجا که بنده پس از فراغت از مسئولیتهای اجرایی دولتی، در اواسط دهه هشتاد در قالب فراخوانی که از سوی سازمان ملل متحد منتشر شده بود، به اتکاء ظرفیت شخصی و نه نمایندگی از دولت، به عنوان دیپلمات ارشد این سازمان برگزیده شدم و راهی فعالیت در مقر سازمان ملل در کشور آلمان شدم و فرزند پسرم که در آن زمان در مقطع دبیرستان مشغول به تحصیل بود به همراه همسرم در تهران ماندند و من دو سال ابتدایی فعالیت خود را در آلمان به تنهایی و دور از خانواده سپری کردم، تا اینکه همسر و پسرم پس از پایان دوران دبیرستان وی به بنده ملحق شدند.
پسرم در ابتدای ورودش به آلمان دو سال را مشغول گذراندن دوره پیشدانشگاهی در این کشور بود و پس از آن در مقطع کارشناسی در اسکاتلند و سپس کارشناسی ارشد در زمینه مهندسی و مدیریت انرژیهای تجدیدپذیر در آلمان به تحصیل خود ادامه داد و در حال حاضر هم پایاننامه خود را نوشته و ارائه داده است و خود را آماده دفاع از آن میکند. همچنین مدتی است مراسم عقد ازدواجش را در تهران برگزار کرده و در تدارک تشکیل زندگی مستقل خود در ایران است.
فرزندان شما اکنون در چه زمینهای به فعالیت مشغول هستند؟
فرزندان من بر اساس آموزههایی که بنده و همسرم در تربیت ایشان ملاک قرار دادهایم، رعایت کردهاند که آنچه امروزه از آن به عنوان «تعارض منافع» یاد میشود دامنگیر آنها و پدرشان نشود. دخترمان در حین تحصیل در دوره دکترای خود، با توجه به رشته تحصیلی و پژوهشیاش، یکی از شرکتهای خصوصی داخلی نیز او را دعوت به همکاری کرده بود تا در ایامی که در خارج کشور حضور دارد بتواند در زمینه فعالیتهای بینالمللی به آن شرکت کمک کرده و از تخصص او بهرهمند شوند، ولی با توجه به اینکه این شرکت در بخش خصوصی ایران همکاریهای مختلفی با وزارت نیرو داشت، پس از طرح موضوع حضور من در وزارت نیرو، از همکاری با آن شرکت انصراف داد. فرزند پسرم نیز که تخصصاش در بخش انرژیهای تجدیدپذیر است، از هنگامی که به ایران بازگشته در یک شرکت خصوصی کوچک (در یکی از شهرستانها) مشغول به کار شده است.
به هر حال، این الزامات تحصیلی و کاری، شرائطی را ایجاد نموده است که من و همسرم در تهران از فرزندانمان دور هستیم و چشمانتظاریم که هر چه زودتر همه اعضای خانواده نزدیکتر به هم باشیم.
نظر شما در خصوص برپایی کمپین «فرزندت کجاست؟» چیست و آیا آن را در تعارض با حریم خصوصی افراد نمیدانید؟ آیا مسئولان علاوه بر حوزه کاری خود باید در زمینه زندگی خصوصی نیز شفاف باشند؟
نفس مطالبه شفافیت از مقامات و مسئولین، بسیار مطلوب است و هر کسی که پا به عرصه خدمت دولتی میگذارد باید در محدوده قانون خود را ملتزم به شفافیت بداند. وزرا و سایر مقامات در ابتدای مسئولیت خود طبق اصل 142 قانون اساسی موظف هستند تمامی جزئیات تمکن مالی و دارایی خود و خانواده خود را به مقام محترم قضایی منعکس کنند و در پایان دوره هم طبق قانون، بررسیهای لازم صورت میگیرد و اگر افزایشی در دارایی فرد ایجاد شده باشد باید جوابگوی چرایی این افزایش باشد. این الزام، قانونی است. مستقل از نحوه و کیفیت اجرا، این قانون مولد شفافیت است و زندگی شخصی مدیران تا حدی که به موضوع حریم خصوصی و حفظ آن، فراتر از قانون، لطمهای نزند باید شفاف باشد. اما درباره اینکه آیا سؤال از «فرزندت کجاست؟» آغاز خوبی برای مطالبه شفافیت است میتوان بحث کرد.
من شخصاً آمادگی زیادی برای التزام به شفافیت دارم زیرا علاوه بر اصول اخلاقی و منش شخصیام، در ده سال اخیر که به عنوان دیپلمات ارشد سازمان ملل مشغول به فعالیت بودم موظف بودهام مثل تمام مدیران سازمان ملل هر سال جزئیات زندگی مالی خود، همسر و فرزندانم را در هر مکان با تفصیل کامل در سایت مخصوصی قرار بدهم که در معرض دید مسئولان ارشد و تعریفشده سازمان ملل است. دقت این گزارشدهی مالی به اندازهای است که اگر در منزل ما مثلاً یک تابلو قیمتی وجود داشت و پس از مدتی تبدیل به دو تابلو میشد این موضوع را باید اظهار میکردم، قیمت آن را بیان کرده و توضیح میدادم که این رقم از چه محلی تأمین شده است.
سازمان ملل بالاخص از دیپلماتهای ارشد که حقوق خوبی دریافت میکنند و برای مثال در آن زمان ماهیانه حدود ده هزار یورو حقوق دریافت میکردم، انتظار دارد هیچ درآمدی از منابع دیگر وارد زندگیشان نشود و اگر هم منابعی وارد میشد، حتماً باید چگونگی آن را به اطلاع میرساندیم. همچنین اینکه شغل آنان هیچگونه رانتی ایجاد ننماید. تیمهای بازرسی و نظارتی سازمان ملل اگر کوچکترین خلافی را مشاهده کنند حداقل برخورد با متخلف، جدا شدن وی از آن مسئولیت است، جدا از اینکه مکانیزمهای انضباطی و تنبیهی خاصی نیز در مجموعه سازمان ملل وجود دارد. بنابراین، با این عادت و تمرین که ده سال به صورت سالیانه و با تفصیل و جزئیات بر داراییهای من اعمال شده، هیچ مشکلی برای ابراز شفافیت و شرایط شخصی و خانوادگی به مراجع مسئول ندارم.
اینکه این موضوع را در قالب کمپین اظهار کنیم در صورتی درست و اثربخش است که پایبندیهای اخلاقی لازم را هم حفظ کنیم و به گونهای نشود که حاصل این تمرینهای ابراز شفافیت، ما را به جامعهای تبدیل کند که بدواً یکدیگر را زیر علامت سؤال ببینیم، مگر اینکه خلاف آن ثابت شود. فضای اجتماعی نباید به گونهای شود که از جمله، هر ایرانی ساکن خارج کشور احساس کند خودش و بستگانش در معرض تردید و سؤال هستند.
برخی مسائل درباره دوتابعیتی بودن شما قبل از حضورتان در وزارت نیرو مطرح شده بود و در همان روزهای ابتدایی از سوی شما تکذیب شد. با توجه به حضور دو دههای در خارج از کشور، نگاه شما به مسئله ایرانیان دوتابعیتی که در اقصی نقاط دنیا مشغول به فعالیت هستند، چیست؟
من طی ده سال اخیر در کشور آلمان (86 تا 96) و قبل از آن هم برای تحصیلات تکمیلی حدود هفت سال در کشور کانادا (70 تا 77) زندگی کردهام. زمانی که در کشور کانادا بودم حدود 900 دانشجوی ایرانی در ایالتهای مختلف کانادا بورسیه دولت جمهوری اسلامی ایران و در دانشگاههای متعددی مشغول به تحصیل بودند و با توجه به اینکه کانادا کشوری مهاجرپذیر است و طبیعتاً شرایط و امکانات مناسبی برای جلب و جذب نیروهای تحصیلکرده و جوان کشورهای در حال توسعه داراست، تعدادی از ایرانیان هم به هر حال از این امکاناتی که برای آنها فراهم بوده استفاده کردهاند. این شرایط برای من نیز فراهم بوده و پیشنهاداتی برای استفاده از آن داده میشد اما به هیچ وجه استفاده نکرده و به فاصله کمتر از دو ماه پس از دفاع پایاننامه دکترا به همراه خانواده به ایران بازگشتیم.
قانون کشور ما در این خصوص تا زمانی که تغییر نکرده محترم و لازمالاجراست، قانون، تابعیت دوگانه را نپذیرفته و بکارگیری چنین شهروندانی را برای فعالیت در بخشهای مختلف سازمانهای دولتی مجاز نمیداند. من هم به دلیل اینکه نمیخواستم خود را از فرصت حضور و خدمت در سازمانهای اجرایی محروم کنم و همچنین به دلایل فکری هیچ پیشنهادی را برای اخذ تابعیت دوگانه در زمان حضور در کشور کانادا و حتی فعالیت در سازمان ملل و در کشور آلمان و هر جای دیگری نپذیرفته و اقدامی هم نکردهام و در بدو طرح موضوع پیشنهاد حضورم در وزارت نیرو نیز در کمیسیونهای مختلف مجلس و مصاحبههای خبری بارها اعلام کردهام تابعیت هیچ کشوری به جز جمهوری اسلامی ایران را نداشته و نخواهم داشت.
و اما نکتهای را درباره تابعیت دوگانه باید توضیح بدهم. من در طول 10 سال زندگی در آلمان بنا به نوع فعالیتم در سازمان ملل، اغلب در حال سفر به کشورهای مختلف بودم و با ایرانیان زیادی در طی این سالها در خارج از کشور مواجه شدهام که به هر دلیل از تابعیت کشور دیگری نیز برخوردار شدهاند، ولی وجود بسیاری از این افراد، خانوادهها و حتی فرزندان آنان مالامال از عشق به میهنشان بوده و هست و هر کدام بسته به نوع تخصص و جایگاه شغلیشان به دنبال فرصتهایی بوده و هستند که دین خود را به وطنشان ادا کرده و به هر نوعی که میتوانند به کشورشان خدمت کنند. این هموطنان نیز از سرمایههای کشور ما هستند.
مسئله مهم این است که ما نباید این سرمایه قابل ملاحظه کشور خود را با برخوردهای ناپخته از دست بدهیم. تردیدی نیست که قانون باید رعایت شود، ولی نباید به گونهای رفتار کنیم هر فرد و شهروندی که دو تابعیتی است در معرض سوءظن و سؤال باشد. ممکن است برخی از این سوءظنها و تردیدافکنیها، ناآگاهانه نوعی بازی کردن در زمین دشمن باشد. همانگونه که سعی داریم سرمایههای خارجی را جلب و جذب کنیم، بنابراین اگر ایرانیانی هستند که در خارج از کشور زندگی میکنند و میتوانند به کشور خود خدمت کنند نباید به گونهای رفتار کنیم که در عزم آنها برای خدمت به میهنشان تردید ایجاد شود.
آنچه در این میان مهم است اخلاق و پایبندی به اصول آن است. این شبها، هر زمان که تلویزیون خود را روشن میکنید خبرهای متعددی از کشف کالاهای احتکارشده و انبار کردن مایحتاج ضروری مردم را میبینید. سؤال اینجاست که آیا این محتکرین، دوتابعیتی هم هستند؟ بسیاری از آنان یک تابعیتیهائی هستند که حریمهای اخلاقی در میان آنها شکسته شده است. اینها صرفاً تابعیت ایران را دارند اما از تابعیت سرزمین اخلاق و وطندوستی خارج شدهاند.
شاید بد نباشد در کنار کمپین «فرزندت کجاست» از برخی - یک یا دوتابعیتی - هم پرسیده شود که وطنات و اخلاقات کجاست؟ این مسائل نیز سوالات جدی است که میتوان آنها را مطرح کرد. مراقب نفوذیهای یکتابعیتی هم باشیم که از زیر ذرهبین کنترل و نظارت خارج نشوند و بحث دوتابعیتیها، حاشیه امن برای آنها ایجاد نکند. حواسمان باشد که برخی ممکن است فرزندانشان خارج از کشور نباشند اما معلوم نیست در داخل مشغول کار خیر باشند. کسی هم اگر از سازوکارهای سالم، به اتکای توان تحصیلی یا کارآفرینی و هر قابلیت دیگری به هر دلیلی زندگی در خارج از کشور را انتخاب کرده است، نباید در مظان اتهام قرار گیرد. همان قدر که خدای ناکرده سوءاستفاده احتمالی هر مسئولی از قدرت برای تحصیل مال نامشروع و بعد استفاده از آن برای فرستادن فرزندان به خارج نادرست است، سوءظن پراکندن نسبت به کسانی که پاک زیستهاند ولی به دلیل توانایی و استعداد توانستهاند جایگاهی مثلاً در دانشگاههای خارجی پیدا کنند یا مانند خیلی از مردم زندگی در جایی غیر از وطن خود را برگزیدهاند، نادرست است.
حرفم را خلاصه کنم. شفافیت خوب است و برای من که عمری را شفاف زیستهام باکی از شفافیت نیست. اما شفافیت را باید توأم با رعایت اخلاق و همهجانبهنگری، مطالبه کرد. شفافیت باید سبب توسعه اعتماد و سرمایه اجتماعی شود. مطالبه شفافیت به شیوه نادرست و در جاهایی که اولویت ندارند، خودش عامل فرسایش اعتماد است. مطالبه شفافیت در جامعه ما را باید از جاهای مهمتری آغاز کرد. شفافیت در زیر سایه رعایت اخلاق راهگشاست.