تهران امروز نوشت: وزراي باقي مانده دولت نهم كه از سوار شدن بر قطار كابينه دهم باز ماندهاند، در ماه گذشته براي ادامه فعاليت خود تعيين تكليف كردند و حتي اصرار نمودند همان شغلي كه براي خود ترسيم كردهاند، بايد تحقق پيدا كند و در غير اين صورت، عطاي همكاري با دولتمرداني كه شعارش استفاده از نيروهاي دولت نهم است را به لقاي آن ميبخشند و هر يك به استاني كه در سال 48 از آنجا روانه تهران شدهاند، سفر ميكنند.
نابغه رياضي به مالزي ميرود
از جمله اين دولتمردان كه در ماه گذشته به صراحت اعلام كرد كه فقط به مالزي خواهد رفت و بالاترين منصب ايران در آن كشور را بر عهده خواهد گرفت، محمدمهدي زاهدي است.
او كه پس از پايان دوران وزارتش از تصميم براي بازگشت به عرصه آكادمي و تدريس رياضيات سخن گفته بود، چند روزي به دانشگاه تربيت مدرس رفت تا تحت مديريت فرهاد دانشجو كه چند سال قبل از سوي خودش به اين جايگاه رسيده بود، مشغول فعاليت شود.
زاهدي كه پس از خداحافظي با وزارت علوم گفته بود وضعيت مالي نامناسبي دارد و براي چرخاندن چرخ زندگي از برادرش قرض ميگيرد، پس از مدتي حضور در دانشگاه تربيت مدرس، به خواستهاش رسید. زاهدي در مدت چهار سال حضورش در وزارت علوم حاشیههایی هم داشت، در ابتداي حضورش در اين جايگاه عنوان كرد كه لقب نابغه رياضيات را از آن خود كرده است كه اين ادعا بلافاصله از سوي نهادهاي علمي جهان تكذيب شد و مشخص گرديد مدركي كه زاهدي ادعاي آن را دارد، مدركي فروشي است. در اواخر دوره وزارت زاهدي هم موضوع ديگري نگاهها را متوجه او كرد.
خبري كه به سرعت تكذيب شد،برخي رسانهها گفتند كه وزير علوم دولت نهم با شرکت در اجلاس سزامي 2008 در کشور اردن برخلاف قواعد و رسوم ديپلماتيک جمهوري اسلامي، با وزير رژيم صهيونيستي در اين اجلاس شرکت کرد، هر چند تلاشهاي بسياري براي رسانهاي نشدن اين اتفاق انجام شد،در نهايت هم با تكذيب و توضيحات زاهدي بسته شد و روز به روز شايعه سفارت جديتر شد.
به هر ترتيب وزارت پرويز زاهدي با تمام فراز و نشيبهايش پايان يافت و احمدينژاد ترجيح داد بار ديگر در كابينه خود از نماينده سابق شوراي شهر كرمان و مرد حاشيهساز استفاده نكند.
زاهدي هم تنها راه باقي ماندن در تهران را حضور در دانشگاه تربيت مدرس يافت و در آنجا به تدريس مشغول شد و پس از چندي احساس كرد كه ميتواند از احمدينژاد تقاضاهاي بزرگتري داشته باشد لذا بدون داشتن حداقل يك روز سابقه كاري در زمينه فعاليتهاي سياست خارجي، از رئيس دولت نهم خواست تا به متكي سفارش نمايد تا از وجود او در مالزي استفاده كند. احمدينژاد هم كه از هر فرصتي براي دلجويي از بازماندگان كابينه دهم استفاده ميكند، زاهدي را به عنوان سفير ايران در مالزي معرفي كرد.
از دیزلآباد تا کاراکاس
البته مواردي كه ذكر شد تنها در مورد زاهدي مصداق ندارد چرا كه روز گذشته اعلام شد عبدالرضا مصري هم قرار است بهعنوان سفير ایران راهی کاراکاس، پایتخت ونزوئلا شود.
ونزوئلا كشوري است كه پیش از آغاز دولت نهم روابط حسنهاي را با ايران برقرار كرده و رئيسجمهور آن بيش از هر مقام مسئولي به تهران سفر كرده است. مصري هم همانند زاهدي جزو وزرای موفق دولت نهم محسوب نمیشود.
او پیش از آنکه به مجلس بیاید، در کمیته امداد کرمانشاه مسئولیت داشت و مدتی نیز رئیس زندان دیزلآباد آن شهر بود. مصری در مجلس هفتم نماینده کرمانشاهیها بود و مدتی هم رئیس کمیسیون اجتماعی مجلس شد. او پس از ترك وزارت رفاه از سوي پرويز كاظمي، به رياست اين وزارتخانه رسيد. در مورد عملكرد مصري در پستهايي كه تاكنون داشته است، حرف و حديثهايي وجود دارد. تشابه ديگر مصري با زاهدي مربوط به عدم تجربه كاري او در زمينه سياست خارجه است.
حضور وزرا به عنوان سفير تنها مربوط به دولت احمدينژاد نيست و در دولتهای قبل هم مسبوق به سابقه است. سيد محمد اصغري پس از وزارت دادگستري در دولت ميرحسين موسوي، به مجلس شوراي اسلامي رفت و در دورههاي دوم و سوم اين مجلس از طرف مردم تهران به نمايندگي انتخاب شد. او در سال 72 به دانشكده روابط بينالملل رفت و در سال 76 مشاور وزير كار شد و در سال 78 سفير ايران در بلغارستان شد.
همچنانکه شافعي هم در دولت خاتمي وزير صنايع بود كه پس از بروز اختلافاتي ميان وي با برخي مسئولان اقتصادي كشور در مسیر واردات خودرو به کشور، راه روسيه را پيش گرفت و به عنوان سفير ايران در اين كشور به فعاليت پرداخت.
كارآمدي يا رفاقت؟
انتصاب افراد بيسابقه در امور بينالملل بهعنوان سفراي ايران، قدمتي طولاني دارد و برخي از اين انتصابها همانند انتصاب زاهدي داراي پيشينه رفاقتي و يا دلجويي است.
زاهدي در حالي به مالزي ميرود كه در چهار سال پيش به سفارش باهنر از كرمان به تهران آمد و در طي اين چهار سال، به غير از يك سفر، ديگر كشوري را به عنوان مقصد سفر انتخاب نكرده بود. اما به نظر ميرسد با توجه به اينكه طبق اصل 128 قانون اساسي، سفيران به پيشنهاد وزير امورخارجه و تصويب رئيسجمهور تعيين ميشوند، مخالفت با تصميم احمدينژاد در اين مورد امري بينتيجه باشد.
علی بیگدلی، يكي از كارشناسان عرضه سياست خارجي يكي از منتقدان اصلي چنين انتصابهايي است و از سپردن سفارتخانهها به افراد فاقد تجربه اظهار تاسف ميكند و ميگويد: چرا بايد مناصبي مانند سفارت را به افرادي كه دارای سابقه دیپلماتیک نیستند، سپرده شود؟
سفارتخانهها كارهاي نيستند
برخي سياستمداران عرصه بينالملل اين نحوه رفتار وزارت خارجه را بر مبناي بياهميت شدن جايگاه سفارتخانههاي ايران در ساير كشورها ارزيابي ميكنند. آنها معتقدند سفارتخانهها در سالهاي اخير نقش مهمي در عرصه تعاملات سياسي ايفا نميكنند لذا اهميت ندارد كه چه افرادي به عنوان سفير معرفي ميشوند.
آنها ميگويند كه سیاست خارجی ایران در مراکز دیگری غیر از دستگاه دیپلماسی تنظیم و به این دستگاه ابلاغ میشود.
ملاك احمدينژاد براي تعيين سفرا
صادق زيبا كلام هم زماني در سايت شخصياش، نوشت: تغيير سفرا در رابطه ما با آن کشورها تاثيري نميگذارد.
ملاک آقاي احمدينژاد براي انتخاب وزرا - که مثلا خيلي مهمتر از انتصاب سفير در اسپانياست- اين است که چقدر اين فرد از ايشان تبعيت ميکند و چقدر گوش به فرمان است و چقدر به دستورات و سياستهايي که او اتخاذ ميکند عمل ميکند. در غير اين صورت آقاي احمدينژاد آنها را کنار ميگذارد.
در کابينه قبلي شاهد بوديم که بيش از 10 وزير را کنار گذاشت به نحوي که اگر يک وزير ديگر را کنار ميگذاشت کابينه بايد از مجلس راي اعتماد ميگرفت. به همين جهت آقاي صفار هرندي را نگهداشت که به لحاظ عددي دولت از مشروعيت نيفتد. صادق زيباكلام معتقد است: در دولت آقاي احمدينژاد و حتي در زمان آقاي هاشمي و دولت خاتمي وضعيت چنين بود که سفارتخانههاي ما کارهاي نبودند و سياستها از وزارت خارجه و يا رياست جمهوري و مراکز ديگر ابلاغ ميشد.
اين شامل سفراي ما در کشورهاي بسيار مهم اروپايي مانند انگليس، آلمان، فرانسه و يا ژاپن، چين و روسيه هم ميشد. اين وضعيت در زمان آقاي احمدينژاد به مراتب حادتر شد.
يعني اصلا سفارتخانهها وسفرا و کاردارهاي ما کارهاي نيستند و تصميمات از طرف آقاي احمدينژاد گرفته ميشود و به وزارت خارجه فرستاده ميشود و از آنجا به اين سفارتخانهها فرستاده ميشود. بنابراين فرقي نميکند که سفير ما در سفارت آلمان يا انگليس و يا فرانسه، عمرو باشد يا زيد. مهم اين است که آقاي احمدينژاد در مورد رابطه با کشورهاي ديگر چه فکري ميکنند و اينکه بايد الان با کشورهاي اروپايي رابطه داشته باشيم يا با ونزوئلا يا با آمريکاي لاتين يا نه. لذا حتي اگر ما سفارتخانه هم نداشته باشيم خيلي به جايي برنميخورد.
بايد منتظر ماند تا...
اكنون بايد منتظر عملكرد اين وزراي جديد بود و سپس قضاوت كرد كه آيا اين انتصابها براساس تجارب و تخصص سفرا بوده است يا دلجويي و هديه كوچك رئيس دولت به بازماندگان از کابینه دومش است.