bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۳۵۳۳۸۸

داوری در بوته «داوری»؛ شریک ایدئولوژی یا جویای حقیقت

گروه اندیشه ــ نامه رضا داوری‌اردکانی موضوع مناظره‌ای بین قاسم پورحسن و حسن محدثی بود. از یک سو پورحسن اصرار بر آن داشت که نظرات داوری را باید در مراحل مختلف دید و او سهمی در جریان ایدئولوژیک نداشته است، از سوی دیگر محدثی معتقد بود که داوری مدافع ایدئولوژی بوده و در دستاوردهای وضعیت کنونی سهیم است.
تاریخ انتشار: ۱۳:۰۰ - ۲۸ اسفند ۱۳۹۶

ایکنا نوشت: در اول اسفند ۹۶ رضا داوری‌اردکانی در پاسخ به دعوت نامه دبیرخانه هم‌اندیشی علم دینی اظهار کرد؛ علم ماهیتی متفاوت با دین دارد و به این جهت نمی‌توان آن را به صفت دینی متصف کرد، این پاسخ داوری واکنش‌هایی را با خود به همراه داشت، سه نوع واکنش در این جریان شاهد بودیم، گروهی می‌گفتند استاد از موضع گذشته‌اش یعنی دفاع از علم دینی گذار کرده و عده‌ای دیگر معتقد بودند دکتر داوری همان تفکر پیشین را دارد و تغییری صورت نگرفته است و گروه سوم معتقد بودند که او در پی تغییراتی به این نتیجه رسیده است. به همین مناسبت در خدمت قاسم‌ پورحسن استاد دانشگاه علامه طباطبائی و حسن محدثی، استاد جامعه‌شناسی دانشگاه آزاد تهران مرکز هستیم.

دکتر محدثی چه شد این سخن دکتر داوری چنین واکنش‌هایی را به همراه داشت؟

محدثی: به گمان من مهم‌ترین دلیل این است که دکتر داوری در دهه‌های پیش از منتقدان جدی علوم انسانی و مدافع تحول بنیادی در علوم بودند و همچنین نگاه منفی به علم جدید داشتند. براساس اندیشه‌های ایشان به عنوان یک فیلسوف، کسانی بودند که به علوم انسانی حمله می‌کردند. مواضع اخیر ایشان در تقابل با مواضع گذشته‌شان قرار داشت و بسیار پر سر و صدا عمل کرد به خاطر اینکه انگار تمامی امید و آرزوهایی که در خصوص یک رهبر فکری وجود داشت که به تحقق علم دینی و علوم انسانی و اجتماعی اسلامی کمک می‌کرد، با واکنشی که این‌بار صریح بود و تکلیف چنین پروژه‌ای را یک‌سره می‌کرد و معتقد بود که نمی‌توانیم علم دینی داشته باشیم کمرنگ شد. بنابراین دو گروه درگیر موضوع شدند، یک گروه مدافع علوم انسانی اسلامی بودند و گروه دیگر در تمامی دهه‌های گذشته به رغم اینکه صدای ضعیفی داشته و فاقد قدرت سیاسی بودند، تاکید داشتند که این دو پدیده یعنی علم و دین جنس‌های متفاوتی داشته و با هم تقابل دارد و این پروژه ناکام خواهد ماند و خواهان آن بودند که دست کم با علوم انسانی موجود برخورد حذفی نشود، مورد دستکاری قرار نگیرد و معتقد بودند اگر قرار علم جدید ایجاد شود، اول آن علم ایجاد شود و بعد در مورد علوم انسانی موجود اندیشیده شود.

در تمام چند دهه اخیر علوم انسانی موجود و دانشمندانی که حامل این علوم بودند، تحت اتهام استادان سکولار قرار داشته و این احساس و تهدید را داشتند که ممکن است برخورد حذفی با ایشان یا رشته‌هایشان شود. کسانی که این برخورد حذف را انجام می‌دادند و سعی می‌کردند، رشته‌ها را تغییر دهند و برای مثال مطالعات زنان را به موضوع متفاوت‌تر با پسوند اسلامی تبدیل کنند، تمام این اقدامات مستظهر بود به اندیشه کسانی مانند دکتر داوری و حالا با اینکه ایشان صراحتا بیان کرده‌اند که علم و دین از هم جدا هستند و این پروژه در سه دهه اخیر ثمر نداشته است، افراد زیادی را از لحاظ نظری مایوس کرده و این موضوع از سوی دو گروه با مواجه روبرو شد و بحث داغ و ارزشمندی درگرفت و اگر در سطح بحث باقی بماند و منجر به برخوردهای فراعلمی نشود و بنیانی خواهد شد برای روشن‌شدن هر چه بیشتر این موضوع.

آقای دکتر پور حسن صحبت‌های شما را در این خصوص می‌شنویم.

پور حسن: سه نکته مقدماتی عرض کنم، همچنان که دکتر محدثی هم دیدند، تیتر مطلبی که من یادداشت کردم این بود که مدت‌‎هاست شیوه تفکر را از دست داده‌ایم. به دلایلی که برای همه روشن است ما پس از انقلاب و به خصوص در بیست و پنج سال اخیر پس از جنگ ما همچنان از رویکرد علمی فاصله داریم. در مناسبات‌ فکری‌مان ما یا بیعت می‌کنیم و یا به یک شخصیت می‌تازیم و متاسفانه این در سطح رسانه‌ای باقی نمانده است. من انتظار نداشتم آقای دکتر سروش که می‌توانست یک زمینه خوبی از بحث را شکل دهد در پاسخ به دکتر داوری باز همان‌ها را تکرار کند و می‌توانست در یک رقمی عنوان کند دیدگاه‌ من چیست و آقای دکتر داوری از آن دیدگاه برگشت و بعد وارد بحث شود که آیا اساسا ما هزینه‌ها را هدر می‌کنیم و آیا این بحث ثمره علمی دارد و چرا حوزه‌های آکادمی ما وارد بحث نشده و حوزه‌های قدرت وارد این بحث می‌شوند، خوب این دغدغه ماست. یک متفکر نمی‌تواند در ذیل یک متفکر دیگر قرار بگیرد، پیرو باشد و بیعت بکند و این فهم غلطی است که در جامعه ما وجود دارد و این فهم هم از جانب موافقان و هم از جانب مخالفان دیده می‌شود.

من پورحسن، چون مدتی است در خصوص علوم انسانی کار می‌کنم و چند درس گفتار را داشته‌ام، روی این تاکید می‌کنم ما می‌توانیم دو رویکرد مختلف درباره اسلامی‌شدن داشته باشیم و بعد می‌خواهم بگویم آقای دکتر داوری از کدام رویکرد است. یک رویکرد ایدئولوژیک است که معتقد است علوم موجود علوم غربی و سکولار هستند و کسانی که متولی‌اش هستند سکولارند و عمدتا اساتید دانشگاهی علاقه‌مند به علوم انسانی سکولارند، این فهم غیرعلمی و ایدئولوژیک است و راه به جایی نخواهد برد و من معتقدم که استاد داوری از ابتدا یعنی در این بیست سال این دیدگاه را دارد که ما باید محمل بحث ایدئولوژیک را از بحث‌های علمی جدا کنیم. متاسفانه این فهم سیطره پیدا کرد و عمده مراکز علوم انسانی، رویکرد ایدئولوژیک دارند یعنی به جای نقد علوم انسانی را که محصول عقل جمعی بشری است انکار می‌کنند، من معتقد نیستم ما باید دکتر داوری را باید از این منظر دید اما متاسفانه از این منظر می‌بینیم که چه شد که شما از قدرت که نگاه ایدئولوژیک دارد جدا شدید، باید ایشان را مانند سایر متفکران در حوزه آکادمیک ببینیم، اگر فهمش غلط بود از نظر علمی نادرست است و اگر این فهمش درست است از این منظر ببینیم، چون من فهم ایدئولوژیک را سودمند نمی‌دانم و این دعوایی بین شخصیت‌ها و کیش‌ها خواهد بود.

فهم دوم این است که آیا ما اساسا می‌توانیم در حوزه دانشگاه می‌توانیم دست به فهم تبیین، نقد و بازسازی علوم بزنیم فارغ از قید اسلامی بزنیم؟ اصلا کاری به اسلامی شدن ندارم. آیا ما می‌توانیم شراکتی در علوم انسانی داشته باشیم؟ آیا ما می‌توانیم از نظر مشارکت سهمی در گسترش مرزهای دانش داشته باشیم و یا باید قائل به امتناع چنین مشارکتی باشیم و باید تابع علوم دیگران بوده و مصرف‌کننده باشیم و اساسا امکان مشارکت، سامان دادن، صورت‌بندی و تولید نخواهیم داد. به نکته سوم بحث من این است که ما در حوزه دانشگاه کاری به نگاه ایدئولوژیک ندارم، دکتر داوری و من تجویزی نمی‌فهمیم و در یک روند طبیعی می‌فهمیم یعنی علم دیسیپلین داشته و با اتفاق و دستوری شکل نمی‌گیرد شما نمی‌توانید علمی را حذف کنید، و به میزان که می‌خواهید قدرت‌تان را اعمال کنید. تنها ما نیستیم در غرب از فوکو تا دیگران معتقدند، فرهنگ، اخلاق و دانش‌ها در ذیل قدرت فهمیده می‌شود، من این نگاه تقلیل‌گرایانه را می‌فهمم. ما هم به تبع آنها می‌توانیم بگوییم فرهنگ، اخلاق و سیاست را به قدرت تقلیل می‌دهیم اما این نگاه آکادمیک نیست. اگر پرسش این باشد که علم چه منطقی دارد؟ آیا متفکران اسلامی یا مسلمانان می‌توانند سهمی در علم داشته باشند؟ ما می‌گوییم پراگماتیسم آمریکایی، به چه دلیلی ما یک اندیشه را به یک جغرافیا منصوب می‌کنیم و مگر علم جهانی نیست، این مانع جهانی شدن نیست. ما در خصوص فارابی، ابن‌سینا و اندیشمندان اسلامی را چگونه می‌اندیشیم. من می‌خواهم خارج از بحث‌های ایدئولوژیک چه اسمی به آنها می‌دهیم. چرا ما عناوینی مانند مکتب فرانکفورت داریم، برای اینکه آنها ظهور در این علم داشته و در آن شرکت کرده‌اند. در نگاه سلبی ما رویکرد دستوری به علم داریم که من آن را ناکارآمد می‌دانم. اما زمانی است که می‌توانیم شراکت اندیشمندان اسلامی و ایرانی را در یک علم ببینیم و آن را بیان کنیم که من با این مخالف نیستم.

محدثی: من اول می‌خواهم چند نکته صریح در خصوص موضع خودم در خصوص علم اسلام بگویم در بحث‌های مختلفی نوشته‌ام که ما باید از تمایز معرفت‌ها دفاع کنیم و آمیختن آنها نیاز به پیش‌نیازهایی دارد و امکان شکل‌دهی علوم‌انسانی و علوم اجتماعی اسلامی یا دینی ممتنع است. اما نکته دیگری که می‌خواهم اضافه کنم...

پور‌حسن: آقای دکتر مرادتان را از علم دینی بفرمایید، مراد ما از اسلامی بودن چیست؟ یا وقتی ما می‌گوییم علوم انسانی اسلامی، مرادما‌ن از اسلامی بودن چیست که موافق آن هستیم یا نه.

محدثی: من بحث مبسوطی دارم که این جا که فقط اشاره می‌کنم آدمی از طرق مختلف می‌تواند کسب معرفت بکند. وقتی معارف را احصا می‌کنیم، من آن‌ها را به یازده معرفت متمایز می‌کنم اعم از دینی، عرفانی، هنری، ادبی، فلسفی، خفیه، روزمره، ابزاری اعتباری و معرفت علمی. معتقدم که این معارف از ۸ نظر از هم متمایزند، این معارف از جهت منطق استدلال‌آوری، جنس گزاره و مفاهیم، کاربرد، آسیب‌هایی که متوجه زندگی انسانی می‌کنند، مولدان، مصرف‌کنندگان و حاملان‌شان با هم متفاوت‌اند. به همین دلیل آمیزش این معرفت‌ها، بدون توجه به مبانی‌شان منجر به خلط معرفتی می‌شود. کسانی که از علوم اجتماعی دینی سخن می‌گویند تحت تاثیر هژمونی علم جدید که توانسته است کارآمد باشد در حوزه‌هایی از زندگی انسان، مایلند چنین علمی را طراحی کنند و اغلب ادعا می کنند که این علوم مبانی فلسفی دارند، ما می‌توانیم آن اصول فراتجربی را از دین اخذ کنیم و نظریه‌های علمی جدیدی بنا کنیم اساسا من معتقدم که هر علم از نظریه از آگزیوم، تئوری و فرضیه‌هایی ساخته می‌شود و صرف داشتن آگزیوم‌های دینی به علم دینی منجر نمی‌شود، و باید تئوری‌ها را هم از دین بگیریم تا بتوانیم علم دینی تاسیس کنیم و تمام ...

پور‌حسن: هنوز روشن نشدن اینکه ما اصل موضوعه‌‍مان می‌تواند از ساحت‌های متفاوتی باشد به لحاظ روش می‌تواند قابل بحث باشد من عرضم این است که اگر می‌خواهیم تعریفی بدهیم باید مرادمان را روشن کنیم چون ممکن است به اشتراک لفظی برسیم.

محدثی: عرض من این است که معرفت دینی اصول، ویژگی‌ها و بنیان‌های خاص، منطق حجت‌آوری، جنس معارفی دارد و معرفت علمی هم همین طور؛ از این رو نمی‌توان این دو را به هم آمیخت. کسانی که سودای تولید علم انسانی و یا اجتماعی دینی دارند در واقع این ادعا را می‌کنند که این دو دسته از گزاره‌ها را به هم بیامیزیم.

پورحسن: یعنی شما معتقد نیستید که می‌توانیم همه علوم مبانی متفاوتی دارند. این فهم عده‌ای است و نه همه. یعنی اگر کسی بگوید من از علم دینی سخن می‌گویم اما مرادم این نیست که در روش‌ها به هم آمیخته شوند ممکن است بگوید مراد من این است که می‌توانند داد و ستد داشته باشند.

محدثی: من معتقدم کسانی که این بحث را مطرح کرده‌اند مواضعی دارند، آن افراد را می‌شناسیم، متونی دارند و مواضع شان مشخص است شاید شما از علم دینی نظری دیگر دارید که باید توضیح دهید. من بر اساس کسانی که مدافع این جریان هستند و در دانشگاه‌ها حضور دارند در دانشگاه تهران رشته‌هایی تاسیس کرده‌اند و در شورای عالی انقلاب فرهنگی هستند و اندیشه‌های‌شان را ما می‌دانیم. من با تیپ ایده‌الی که در ذهن شماست کاری ندارم، من با جریانی که بالفعل هست و با کسانی کار دارم که تصمیم می‌گیرند و عمل می‌کنند. من با کسانی صحبت می‌کنم که بدنه این جریان هستند و از آن دفاع می‌کنند.

این مخالفت فکری است و هیچ عیبی ندارد که آقای پورحسن پروژه فکری را دنبال کند که مورد نقد دیگران است. من با اصل موضوع که برای این هزینه شود، مشکلی ندارم. برای اینکه منتقدان فکری ممکن است در اشتباه باشند و این کار هیچ مشکلی ندارد. این هم اندیشه‌ای است و باید به همه گروه‌های فکری فرصت دنبال کردن اهداف خودشان را بدهیم. مسئله این است که از این پروژه برای حذف علوم انسانی و برخورد با مدافعان آن استفاده شده است و با این حمله که این‌ها غربی هستند و ما به دنبال چیزی هستیم که به زودی قابل تحقق نیست و برای مثال ۵۰۰ سال زمان لازم است که علوم انسانی اسلامی ایجاد شود و ما می‌خواهیم علوم انسانی موجود را که غربی است حذف کنیم.

پورحسن: من عرض کردم که این نگاه ایدئولوژیک است و هیچ کدام از ما در حوزه آکادمی آن را قبول نداریم.

محدثی: من می خواهم بگویم که در کجا ایستاده‌ام و راجع‌به چه چیزی صحبت کرده و با چه چیزی مخالفم. اما اینکه شما می‌فرمایید آیا ما باید بسنده کنیم به علومی که از غرب می‌آید. من با این هم مخالفم و تاکید دارم علم و نظریه، درست است که جهان شمول صورت‌بندی می‌شود اما بومی تولید می‌شود به خصوص علوم انسانی، با تجربه‌های زیسته، زمینه‌های اجتماعی نظریه، چه بسا عناصری از آن زمینه در غالب آن نظریه بسته بندی شدی و ارائه شود و ما تاکید داریم که معرفت پیوندی با زمینه اجتماع خودش دارد و از این رو ...

پورحسن: یعنی شما متوجه هستید که متفکران ما در ذیل یک علمی قرار نگیرند و می‌توانند بخوانند تحلیل و نقد و گذار کنند، شما در علوم انسانی این طور نیست که یک نسخه و علم داشته باشیم و از سده شانزدهم تا امروز این فراز و فرود تحول زمینه پیشرفت بوده است.

محدثی: کاملا با شما موافقم، بحث من این است که بدون نقادی، زمینه‌سنجی و واکاوی‌ نمی‌توانیم به مرحله آفرینش علمی برسیم. به همین خاطر بحثی که در نقد دورکیم داشتم این بود و گفتم گرایشی در جامعه‌شناسی هست که آن را دگرسالار کرده کرده است گویا ما باید قله‌های نظریه جامعه شناسی را ستایش کنیم و به مرحله نقد نرسیم با اینکه هفتاد سال از تاسیس جامعه‌شناسی در کشور ما گذشته است. در تجربه زیسته‌ای که دارم، شراکت در ظهور علم داشته باشم از این چه بسا عناصر زمینه‌ای نظریه علمی در درون نظریه صورت‌بندی شده باشد و ما بدون توجه به این مسئله آن را بپذیریم.

پورحسن: آقای دکتر ایستار مفاهیمی‌ام روشن است معتقدم هر نگاه ایدئولوژیک که بیاد برچسب بزند و بگوید علوم انسانی غربی است مخالف. من معتقدم علوم انسانی در یک روند تراکم و انباشته‌ شدن‌ محصول عقل جمعی بشر است ظهورش در مغرب زمین روی داد و اگر همین جا هم بود همچنان که اکهارت، آلبرتوس و آکویناس این علم را خوانده‌اند، این به مثابه علم از کدام جغرافیاست. رفتار علم یعنی نگاهی که رادیکال که من مخالف آن هستم، همه دیدگاه‌ها در خصوص علوم انسانی اسلامی نیست. می‌توانم بگویم دیدگاه ایدئولوژیک به دلایلی غلبه دارد، اما نگاه دکتر داوری اینگونه نیست. آقای دکتر داوری عنوان می‌کند اگر شما فهم‌تان از علم دینی این باشد که بخواهید علمی را تاسیس کنید بر بنیادهای دین تاسیس کنید دیگر علوم انسانی به معنایی که داریم نخواهد بود. اما اگر مرادتان این باشد که شراکت داشته باشید، من آن را می‌پذیرم. طبیعی است و هر متفکری به مقداری که در علم سهیم شد، آن علم ظهور پیدا کرد. در حوزه منطق لهستانی‌ها سرآمدند برای اینکه این شراکت را داشته‌اند. حتی کواینی که می‌گوید حتما باید به لهستان بروم و دوره‌ای را ببینیم همین را می‌گوید.

ما نمی‌خواهیم بگوییم اقتصاد، کشاورزی و یا هر علم اسلامی راه بیاندازیم و این‌ها پایه علمی ندارد. در خصوص دکتر داوری حتی اگر بپذیریم دیدگاه نادرستی داشته است و الان می‌گوید که ساحت علم از ساحت دین متفاوت است این نکته مثبتی است. البته من نمی‌پذیرم که نسبت علم و دین سراسر تضاد باشد، همچنان که زمینه اجتماعی می‌تواند در مسئله آفرینی مهم باشد اما نمی‌تواند روش علم را تغییر دهد، ممکن است دین یا سایر نهادهای دیگر موثر باشند، همچنان که ممکن است ذهنیت فرد موثر باشد که چطور ببینید. شما دعوای هایزنبرگ و انیشتین را می‌دانید. این دو با هم بحث می‌کنند و هایزنبرگ می‌تواند ذهنیت انیشتین را تغییر دهد.

من سخنم این است که ما با مسئله مهم‌تری مواجه هستیم و با داوری سروش، محدثی و پورحسن مواجه نیستیم. مسئله این است که ما چرا نتوانسته‌ایم در علم مانند دیگر ساحت‌ها پیشرفتی کنیم، چرا در جا می‌زنیم و منتظریم ترجمه کنیم، چرا علم تولید نمی‌کنیم؟ چرا کتابی از ما در دانشگاه‌های جهان تدریس نمی‌شود؟ ما باید از الان به بعد فارغ از سروش و داوری کاری کنیم که در ۵۰ سال آینده در علم دنیا شریک باشیم. ما باید در علوم انسانی دیدگاه‌هایی را به جامعه جهانی عرضه کنیم. نزدیک به ۹۵ درصد مقالات ما از جانب مدیران ما خوانده نمی‌شود در حالی که مقالات جامعه علمی در آمریکا به سیاست این کشور در حوزه سیاست خارجی تبدیل می‌شود. من سوالم این است که ما باید چه کاری کنیم. من با نظریه تاسیسی، تکمیلی که ایدئولوژیک‌اند مخالفم، من معتقدم دکتر داوری این را فهمیده است. آن دیدگاه‌هایی که من داوری داشتم یا دیگران داشته‌اند، راه به جایی نمی‌برد. علم جریان طبیعی است شما نمی توانید ۴۰۰ سال عقل بشر را کنار بگذارید این به لحاظ منطق علم شدنی نیست. این که من افسوس می‌خورم که آقای سروش می‌توانست، در حوزه فلسفه راهگشا باشد و پاسخی را عرضه کند که دیدگاه داوری سرآغازی باشد برای اینکه سرآغازی باشد که اصلا ما چه راهی را باید برویم. چه راهی را برویم که انجام نشده است. راهی که ما تا امروز طی کرده‌ایم ایدئولوژیک بود، اما الان باید چه کار باید بکنیم که آراء‌مان در دنیا خوانده شود.

محدثی: در اینکه ما می‌توانیم مولد باشیم من شکی ندارم اما مشکل ما مواجه ایدئولوژیک است که فضا را بزرگانی برای امثال دکتر سروش و دیگران بسته است و الا اینکه می‌گویید که علم تعلق به جغرافیای خاصی ندارد سخنی است که امثال دکتر سروش گفتند و امثال دکتر داوری حمله کرده و می‌گفتند که علوم انسانی مرتبط با نفسانیت غربی است و یک نوع دیدگاه تمامیت‌گرایانه درباره غرب داشتند و تفسیری از غرب می‌کردند که تقلیل‌گرایانه بود.

پورحسن: نه آقای دکتر فقط دوره اول، آقای سروش در دانش و ارزش هم دارد و البته هر دو اشتباه است.

محدثی: آقای دکتر داوری از نظر فکری سه دوره طی کرده است و باید تمایز قائل شویم اما نکته این است که وقتی شما می‌فرمایید ما برخورد ایدئولوژیک نکنیم ولی شما از من بهتر می‌دانید که بین نظریه و واقعیت اجتماعی پیوندی وجود دارد، هم واقعیت اجتماعی در شکل‌گیری نظریه اجتماعی نقش دارد و هم نظریه در شکل‌گیری واقعیت اجتماعی تاثیر می‌گذارد. بنابراین چیزی که ما می‌گوییم تنها در عالم نظر نمی‌ماند و پیامد‌های اجتماعی خواهد داشت، من شما و امثال آقای داوری و هر کسی که صاحب‌نظر است، می‌بایستی پیامدها و آثار اندیشه خودمان را هم بپذیریم. من از این نگرانم که انگار ....

پورحسن: ولی شما استقبال می‌کنید که آقای دکتر داوری پذیرفت که ما دو ساحت مختلف داریم و نباید خوش‌بینانه و ساده‌لوحانه به علم نگاه کنیم.

محدثی: بله نظر ایشان در خصوص نسبت علم و جغرافیا، فلسفه، قدرت، تکنولوژی و تمدن غربی عوض و دگرگون شده است و باید این را توجه کنیم اما نکته این است ...

پورحسن: حتی در خصوص توسعه آقای دکتر، من در نشست‌های زیادی شرکت کرده‌ام، من در خصوص علم نه بیعت با کسی می‌کنم و نه در ذیل کسی هستم، نه می‌توانم بگویم دکتر سروش خدماتی به جامعه ما نداده‌اند و نه دکتر داوری، اما اشکالی ندارد اگر متفکری دوره‌های یک‌، دو، سه و چهار دارد و اگر در یکی اشتباه می‌کرده و بعد به واسطه مطالعه و مواجه واقعیت متوجه شده است درست است، ببینید آقای دکتر غرب هم همین راه را رفته است و من نمی‌توانم بگویم جامعه‌شناسی دوره اول پوزیتیویستی را با دوره انتقادی و تفهمی یکسان می‌گیرم.

محدثی: با شما کاملا موافقم تحول معرفتی امر معرفتی طبیعی علم و حیات فکری متفکر است. در این تردیدی نیست نکته این است که ما باید بپذیریم اندیشه‌های که ما تولید کرده‌ایم، در خدمت چه پروژه‌هایی بوده است. این را بپذیریم و اعتراف کنیم. من این نگرانی را دارم که ...

پورحسن: من حرف شما را می‌پذیرم که بسیاری از رویکردهای رادیکا‌ل نه تنها فرصت‌ را از ما می‌گیرد و گرفت، الان هم متاسفانه وجود دارد. از یک استاد دانشگاه کمتر درخواست علم می‌کنند تا درخواست امور ایدئولوژیکی، یعنی اینکه آیا در ۲۰ سال آینده می‌توانید نظریه‌ای را خلق کنید. محوریت استاد دانشگاه علم است نه ساحات ارزش‌داورانه، که آنها هم می‌تواند به تدریج تبدیل به این بشود که استادی علم دارد بیرون از ساحت دانشگاه می‌ماند، الان هم همین طور است، الان مرجعیت علم در دانشگاه نیست در بیرون دانشگاه است.

محدثی: من نگران شکل‌گیری چهره‌ها و شخصیت‌های علمی هستم که در یک دوره از تاریخ فکری‌شان به پروژه‌های مخربی تن داده و تاییدشان کنند و این را به خاطر وضعیت خاصی که دارند انجام داده و کسب موقعیت کنند و در بخش دیگری از زندگی‌شان بخواهند وجه روشنفکری بگیرند و من می‌ترسم این آرام آرام به الگوی کنشگری دانشگاه بدل شود.

پورحسن: همه ما این نگرانی را داشتیم و داریم.

محدثی: من محدثی‌ می‌گویم این را باید نقد کرد...

پورحسن: بله درست است.

محدثی: من محدثی باید بپذیرم که قبلا در خدمت چه پروژ‌ه‎‌هایی بودم و اگر خطایی کردم مسئولیت خطای خود را بپذیرم و الا اگر ما اجازه بدهیم که چنین کاراکتر‌هایی شکل گرفته و به الگو تبدیل شود، به نظرم این برای نهاد علم خطرناک است.

پورحسن: اجازه بدهید من بگویم این نکته در خصوص دکتر داوری درست نیست، من نمی‌خواهم ستایش کنم. من به همان میزان که به دکتر سروش علاقه‌ دارم، علاقه‌مند دکتر داوری علاقه‌مند هستم، به واسطه دستاورهای علمی‌شان. گاهی وقت‌ها ممکن است شما نظریه‌ای را بیان کنید، دیگران به دلایلی از این نظریه شما استفاده کنند و به تدریج شما سیبل شوید و فکر شود که شما در خدمت یک قدرت و نگاه ایدئولوژیک قرار گرفته‌اید. من فکر نمی‌کنم شما چقدر با دکتر داوری مراوده علمی و مباحثه داشتید. در سال گذشته که کتاب گاه خرد ایشان، رونمایی شد من دو نقد داشتم، اکثر دوستان تمجید کردم و بیان کردم که آقای دکتر داوری شما همچنان در خصوص فلسفه اسلامی و غرب در ذیل غرب هستیم در باب توسعه هم همین فکر را می‌کنید، چرا ما نباید به واسطه شراکت علم تولید کنیم. این را چرا انکار می‌کنید، بعد از سخنان بنده، آقای دکتر داوری گفتند آقای دکتر من این باور را ندارم و شاید دیگران این بحث را در خصوص من گفته باشند. ما این بحث‌ها را در خصوص هر شخصی بزنیم از جمله شایگان و آشوری، اما حقیقت چیست آیا آقای داوری در حوزه علم به گو‌نه‌ای نوشت که بگوییم این سراسر فاشیستی، ایدئولوژیک و در خدمت قدرت است و به حذف مستقیم دیگران منجر شده است و یا نه دیگران از آن به گونه‌ای استفاده می‌کردند که علی‌رغم میل او بود. شما می‌توانید در خصوص هر متفکری این سخن را گفت، شما فکر می‌کنید نمی‌توان از دریدا و ساختارشکنی چنین نتایجی را گرفت؟ بهره‌برداری دیگران از یک اندیشه مسئله دیگری است. مگر من و شما به تلویزیون می‌رویم برای توجیه قدرت است، ما نظراتمان را بیان می‌کنیم، ممکن است فرصتی را در حوزه رسانه یا نوشتن کتاب ببینیم. من خواهشم این است که این دو را با هم خلط نکنیم. حتی اگر این باشد، من نباید آن را بهانه‌ای قرار دهم که بگویم که این دیدگاه شاید ترفندی باشد و باید آن را مستقل مورد داوری قرار دهم.

محدثی: در خصوص آقای دکتر داوری اندیشه ایشان هم مستقیم و هم غیر مستقیم آثار مخربی داشته و در خدمت قدرت بوده است و متفکر باید پاسخگو باشد، من جایی دیگری گفته‌ام که شریعتی وقتی می گوید اسلام منهای روحانیت، به هیچ وجه مرادش حذف فیزیکی روحانیت نیست و او نظریه‌اش مبتنی بر تکثرگرایی دینی است.

پورحسن: خوب شما اینطور تفسیر می‌کنید.

محدثی: می‌خواهم همین را بگویم و نمی‌خواهم از شریعتی دفاع کنم.

پورحسن: در واقع ممکن است نگاه شریعتی آن نباشد و دیگران آن طور استنباط کنند.

محدثی: دقیقا چون تعبیر منها بار منفی دارد و می‌تواند مورد سو استفاده واقع شود، علی شریعتی در قبال آن مسئول است چون روشنفکر، متفکر، دانشمند مسئول کلام خودش هست و باید توجه کند و کلام پالوده‌ای را استفاده کند،زیرا چه بسا خشونت لفظی چه به خشونت فیزیکی منجر شود و اینجا من شریعتی را تبرئه نمی‌کنم و معتقدم او در قبال استفاده از مفهومی که استفاده از بار سو داشته باشد مسئول است، چه برسد به اینکه عامدانه و عالمان در خدمت پروژه مشخصی باشید و این مستقیم است، من تصور می‌کنم ...

پورحسن: ولی ما نمی‌توانیم به خاطر نقد دو سنخ از روحانیت متهم کنیم.او وقتی تشیع صفوی و علوی را مطرح می‌کند، می‌گوید که این ممکن است به این بیانجامد.

محدثی: می‌خواهم بگویم، دانشمند، متفکر و نظریه‌پرداز مسئول چیزی که انجام می دهد است چه نظری و چه عملی. من فکر می‌کنم از آرا دکتر داوری در هر دو جهت استفاده شده است و دیدگاه ایشان در خدمت کسانی بوده است که می‌خواستند علوم انسانی را حذف بکنند. از آرا داوری استنباط می‌شود که علوم انسانی مرتبط با نفسانیات غربی است، توجه دارید ...

پورحسن: البته آقای دکتر دوباره همین را دارید تاکید می‌کنید، ببینید نفسانیت غربی دکتر داوری در دوره فکری سه و چهار ایشان دیده نمی‌شود، یعنی در دوره‌ای که شدن متاثر از فردید بوده هر چند خود قبول ندارد بوده، آیا آقای سروش وقتی عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی بوده، ما می‌توانیم بگوییم مسئول هستی و یا او می‌تواند بگوید دفاع بکند که من با این تحلیل حضور پیدا کردم.

محدثی: حتما می‌گوییم مسئول هستی.

پورحسن: نه، وقتی ما می‌گوییم مسئولی او چه دفاعی از خود دارد، وقتی او علم غربی را نقد می‌کند، درست می‌گویید وقتی با واژه نفسانیت می‌آید، عین اسلام منهای روحانیت می‌تواند باشد، اما شما...

محدثی: ایشان نظریه‌پرداز تهاجم فرهنگی است و ما می‌دانیم که تهاجم فرهنگی نظریه‌ای بوده برای حذف علوم انسانی و بسیاری از کسانی که در این حوزه فعالیت‌ می‌کردند و تولید علمی می‌کردند به عنوان کسانی که مروج سخنان غربیان هستند.

پورحسن: من با شما دکتر محدثی عزیز موافق نیستم که که ایشان نظریه‌پرداز تهاجم فرهنگی باشند.

محدثی: من متن ایشان را آورده‌ام ...

پورحسن: نه، نه، ممکن است وقتی کسی در حوزه فرهنگ ...

محدثی: «دعوت دینی و تهاجم فرهنگی» دکتر رضا داوری‌اردکانی.

پورحسن: می‌دانم، نظریه پردازی یعنی اینکه تمام بنیادهای فکری آن را شکل دادید و دیگران به واسطه قدرت و یا نگاه ایدئولوژیکی بر اساس اندیشه شما عمل می‌کنند، آیا واقعا این گونه است یا نه شمای محدثی در حوزه علوم اجتماعی یا داوری من یا دیگران در خصوص مسئله‌ای که مسئله جامعه شده است سخن می‌گوید، ما که نمی‌توانیم یک متفکر را بازداریم از اینکه در مورد یک مسئله نیاندیشد. اگر دکتر محدثی بفرمایند که آقای دکتر داوری آمده است و بنیان‌های فکری نظریه تهاجم فرهنگی با نگاه ایدئولوژیک را در چندین کتاب و مقاله بیان کرده، حرف شما درست است و ما می توانیم دکتر داوری را نقد کنیم.

البته آقای دکتر نقد هر متفکری چه بحث ایدئولوژیک باشد و چه نباشد، به نفع جامعه هم است.

پورحسن: نه ببینید ما الان بیش از حد داریم به شخصیت می‌پردازیم و اتفاقا می‌گویم که ما از حوزه علم غفلت می‌کنیم. من اکثر نقدهایی که دیدم این بود که آقای دکتر داوری فیلسوف حکومتی است، الان نمی‌خواهم بگویم درست است یا نه، از حکومت پول گرفته است برای اینکه بتواند سیمان ایدئولوژیکی تهیه کند و الان ناموفق بوده است. من می‌گویم که الان ممکن است به لحاظ شخصی دلیل داشته باشیم اما به لحاظ اجتماعی ما چه دلیلی داریم که بگوییم آقای محدثی، پورحسن و ... با علوم انسانی جامعه ما مخالف هستند به واسطه این حرف. ما مخالف نیستیم ما نظریه دیگری را مطرح می‌کنیم، ما می‌گوییم امکان ندارد تاسیس بکنید و باید شراکت کنید. تا زمانی که در علم سهیم نباشید نخواهید توانست کاری کنید.

محدثی: اینکه شما می‌گویید باید شراکت کنیم، من کاملا موافقم هستم اما نکته این است که آقای داوری از مهم‌ترین کسانی بوده است که علوم انسانی را غربی دانسته...

پورحسن: بله در دوره اول بله..

محدثی: متصل کرده است به یک جغرافیای معین و گفته است که اساسا اینها برای تصرف عالم است، در مقابل اندیشه دینی قرار می‌گیرد.

پورحسن: و نزدیک همین را شما از سروش در دوره اول دارید.

محدثی: خوب ..

پورحسن: تا دلتان بخواهد می‌شود مثال آورد اما این ها دلیل نمی‌شود ببینید آقای سروش وقتی که ...

محدثی: من به فرد معینی کار ندارم، من می‌گویم که من وقتی...

پورحسن: من می‌گویم آقای دکتر داوری از آن موضع گذار کرده است.

محدثی: خیلی هم محترم است.

پورحسن: من می‌گویم به جای اینکه بگوییم در گذشته آن نظریه را داشتید، بله ما می‌توانیم بگوییم که نتایج اجتماعی‌اش چه بوده است، اما الان چرا مواجه علمی با این دیدگاه دکتر داوری نداشته باشیم که می‌تواند غنیمت باشد.

محدثی: بله قطعا می‌توانیم مواجه علمی داشته باشیم. اما باز حرف‌های ایشان تناقض دارد.

پورحسن: اشکال ندارد، ببینید، من کاری ندارم که انسجام درونی دارد و یا نه، ممکن است تکه پاره باشد و هر کدام را مورد بحث قرار دهیم و بگوییم این درست و این نادرست است اتفاقا آقای دکتر سروش در یک جایی عنوان می‌کنند که شما تقریبا هیچ فهمی از علم ندارید، من می‌گویم که این زمینه و بستر بحث را شکل نمی‌دهد و اگر چنین علمی نداشته باشد نمی‌تواند با شما بحث کند. عرض من این است که ما بحثی در جامعه داریم که الان تنها دو مراکز و نهادها داشته باشند و این در حوزه انسانی ما تسری پیدا کرده است.

من بحث علوم انسانی اسلامی را با بحث علم دینی جدا می‌دانم. این دو متفاوت هستند من علم دینی را رادیکال‌تر از علوم انسانی اسلامی می‌دانم. علم دینی یعنی همه ادیان باید اسلامی باشند و در مهمیز دین قرار بگیرد. علوم انسانی بشری است و باید به این توجه کینم. ما نمی‌‌توانیم به علوم انسانی بی‌اعتنا باشیم و آن را کنار بگذاریم. الان هنوز نمی‌دانیم وقتی می‌گوییم علم دینی مرادمان علم فلسفی است، علم حدیثی، تفسیری اصولی، فقهی یا عرفانی است در حالیکه همه اینها با هم متفاوت هستند. شما حداقل مناقشه غزالی با ابن‌سینا را ببینید متوجه می‌شوید که در باب معاد، حدوث عالم و ... تفاوت وجود دارد. عرض من این است که چرا ما از این فرصت استفاده نکرده‌ایم، تا الان چه مدت گذشته است، تقریبا بیست روزی گذشته است، این فرصت طلایی است که محدثی، پورحسن، دیگران با دکتر داوری در یک جایی قرار بگیرند و او را مورد پرسش قرار بدهیم. من دغدغه آینده ایران را دارم. ما الان نمی‌گویم به فروپاشی اجتماعی، اقتصادی یا فکری رسیده‌ایم. اساسا دانشگاه‌ در ایران نداریم و علمی تولید نمی‌کنیم هر چند هزینه‌های سنگینی می‌پردازیم، علتش این است که ما در صدد حذف دیگران هستیم، به هر دلیلی، چه با نگاه ایدئولوژیک سلبی یا ایجابی. ما تا کجا باید این بازی را ادامه دهیم، چرا نباید آن را قطع کنیم و در حوزه علم به تدریج ... ما الان طعنه به حوزه عرب می‌زنیم در حالیکه این حوزه متفکرانی دارند که دغدغه آینده جهان عرب را دارند.

محدثی: اینکه می‌گویید دانشگاه ما مولد نیست، باید عرض کنم اساسا در خرده سیستم‌ها ما این مشکل را داریم، من دیروز آمار هزینه تبلیغ دینی از اول سال تا اول بهمن را دیدم و ما وضع دین و اخلاق را در جامعه می‌بینیم و این به نوع عملکرد‌ها بر می‌گردد و دانشگاه، حوزه علمیه و همه را در بر می‌گیرد. من کاملا موافقم این را نقطه آغازی برای بحث‌های جدی‌تری قرار دهیم اما مناقشه در خصوص چیزی که گذشته است می‌تواند کمک کند.

پورحسن: اما نباید متوقف شویم.

محدثی: قطعا این طوراست.

پورحسن: ما الان داریم متوقف می‌شویم.

محدثی: اتفاقا موافقم که بحث‌های گوناگونی بشود.

پورحسن: بله بخشی از بحث ما باید نقد گذشته باشد که ما امروز از آن استفاده کنیم.

محدثی: بله، منتهی از آن حالت خصمانه و حذفی فاصله بیگریم، من به آقایان خسروپناه پارسانیا کاملا احترام می‌گذارم، اگر فقط مسئله مسئله حقیقت، تحول و آفرینش علمی باشد، اما مسئله این نیست.

پورحسن: ما باید کار علمی انجام دهیم ...

محدثی: نه این چنین نیست، بدون نقد آن قسمتی که بار اجتماعی و سیاسی پیدا می‌کند.

پورحسن: درست است...

محدثی: یعنی شما از من می‌خواهید، بخشی که بار اجتماعی و سیاسی دارد را حذف کنم، این دارد علوم انسانی موجود را حذف می‌کند و نمی‌شود از آن حرف نزد.

پورحسن: اول باید نگاه‌های ایدئولوژیک و یا نگاه تجویزی که می‌خواهد سیمان ایدئولوژیکی قدرت را فراهم سازد نقد شود، اما اگر سراسر پروژه علم ما، من نمی‌گویم اسلامی و دینی، در دانشگاه‌ها و سایر مراکز به این معطوف باشد که به جرح و نقد یک شخص بپردازیم، این نمی‌تواند فرایند علم ما را شکل دهد. من چند بار به دوستان گفتم که چه اشکالی دارد که آقای دکتر داوری، با چند نفر روبرو شده و مورد نقد واقع شوند. من به آقای دکتر میری گفتم که این فرصت در پژوهشگاه علوم انسانی فراهم شود که ما نقدهایمان را بیان کنند و ایشان رودررو حرف بزنند و ما ببنیم که می‌توانیم زمینه مساعد و مناسب‌تر علمی ایجاد شود که اشتباهات‌ را در دانشگاه‌ اصلاح کنیم.

محدثی: یکی از مسائلی که من روی آن تاکید دارم این است که متفکر باید صداقت و صراحت داشته باشد، بازی نکند و مبهم‌گویی نکند. من در مجموعه سخنان دکتر داوری در این چند دهه مدام مبهم‌گویی و نوعی بازی‌گری می‌بینم، نامه اخیر که از آن استقبال کردم، بیان کردم که نباید ما بازی کنیم.

پورحسن: آیا شما این نامه را هم بازی می‌دانید؟

محدثی: بله بخشی از آن بازی است. مثلا ....

پورحسن: البته ما نمی‌توانیم نیت‌خوانی بکنیم. دکتر داوری الان حاضر است.

محدثی: مجموعه متون‌شان الان هست، بگذارید بخوانم ...

پورحسن: من می‌توان هرمنوتیکی به نحو دیگری بخوانم. اشکال ندارد بله ...

محدثی: در چند دهه اخیر استادان مختلف جامعه شناسی این پروژه اسلامی‌سازی علوم اجتماعی را نقد کرده‌اند، خود من مقاله مفصلی تحت عنوان تمایز نظریه اجتماعی و نظریه جامعه‌شناختی را نوشتم و آنجا توضیح دادم که آنچه دنبال می‌شود، جامعه‌شناسی نیست، نظریه اجتماعی است که بار هنجارین دارد و آن اتفاقا معتبر است و موجه است و پیشنهاد کردم

پورحسن: نظریه اجتماعی مبتنی بر اقتضائات یک جامعه است.

محدثی: دقیقا، آنجا من پیشنهاد کردم که دانشکده ای ساخته شود با عنوان نظریه اجتماعی اسلامی و بنده حاضرم برای آن دانشکده به هر شکلی باشد، خدمت کنم. وقتی آقای داوری در سال ۹۵ می‌گویند چرا استادان علوم اجتماعی ساکت‌اند و حرف نمی‌زنند، من دچار شگفتی می‌شوم که آیا ایشان اشراف به مباحث دارند و یا مسئله کاملا بازیگری است، چون این همه بحث شده است مگر این که ایشان جامعه‌شناسان موجود را قابل نمی‌دانند تا مباحث‌شان را پیگیری کنند. برای اینکه کسی که در خصوص یک موضوع می‌خواهد حرف بزند باید ادبیات موضوع را مرور کند.

پورحسن: ولی دکتر حق بدهید که ما همچنان در جامعه‌شناسی به غرب و دیگران چشم دوخته‌ایم و نظریات اجتماعی تولید نکرده و سهمی نداریم. من می‌گویم شما مانع نشوید از اینکه فیلسوفی بیاید و تلنگر بزند که چرا ما نتوانسته‌ایم علمی تولید کنیم. این علم می‌تواند در حوزه‌های مختلف باشد.

محدثی: من که معلم کوچکی هستیم و فقط اظهار نظر می‌کنیم و این راه را بر کسی نمی‌بندد. ایشان در بحث اخیر گفته‌اند که اول باید عالم اسلامی بنا کنیم بعد علم اسلامی می‌آید. به نظرم یا آقای داوری بحث را درک نکرده و یا با مدافعان علوم انسانی اسلامی بازی می‌کند. چرا چون تمام کسانی که به دنبال علوم انسانی اسلامی هستند می‌خواهند با آن علم جامعه اسلامی را بازسازی کنند. من از چیزی که در اذهان هست کاری ندارم .اساسا بعد از ان اندیشمندان دینی، علوم انسانی و اجتماعی به این فکر افتادند که ما می‌خواهیم جامعه‌ای طراز اسلام بنا کنیم این دغدغه محترمی بود که اندیشمندان اسلامی داشتند.

پورحسن: شریعتی و همه روشنفکران دینی هم داشتند.

محدثی: من هم معادل این دغدغه هستم و ما به دنبال جامعه‌ای در طراز اسلام هستیم این ایده وجود داشت که علوم‌انسانی موجود بر اساس جامعه غربی ساخته شده و ما نمی‌خواهیم اروپای دیگری بسازیم، بنابراین ما می‌خواهیم دانشی برسیم که جامعه اسلامی را بسازیم. دکتر داوری مسئله را وارونه کرده است گفته است اول جامعه اسلامی را بسازید بعد علمش ایجاد می‌شود. این یا عدم فهم پروژه و یا بازی کردن است و من جور دیگری نمی‌فهمم.

پورحسن: هر متفکری ممکن است اشتباه کند و می‌توان گفت این نظریه نادرست اما اینکه بگوییم مراد بهره‌برداری‌ است، من با شناختی که از دکتر داوری دارم، مخالفم. پرسش برخی و نه همه این است که آیا جامعه اسلامی با مفاهیم غربی زندگی کند؟ طبیعی است این است که وقتی شما از دهه ۳۰ چه شریعتی و چه آل احمد غرب را مساوی ماشین می‌گیرند که فهم خامی است و به تدریج می‌گویند غرب را بخوانیم، بحثم این است که آنها چه دغدغه‌ای داشتند. این یک روند است یعنی در عین حالی که غرب را نقد می‌کنید و مفاهیم دیگری را به وجود می‌آورید،دکتر داوری در این نامه و عبارات بالایی می‌گوید مایی که در ذیل مصرف و مفاهیم غربی هستیم نمی توانیم ادعای علم دینی کنیم، نقدش درست است، شما چطور می‌توانید از چنبره این همه سیطره‌ها بیرون بیایید. ما نمی‌توانیم وقتی همه چشم‌های ما به سمت غرب است ادعای علم دینی بکنیم می‌گوید شما به صورت فرایندی جامعه‌ای ساخته‌اید که اسلامی است بعد به دنبال علم دینی می‌روید، این امکان دارد.

عباس میرزا دانشجو ایجاد کرد و به تدریج دارالفنون تاسیس شد، از آن دوران شروع کرده‌ایم، مشروطه ما آنی نبوده است، اگر هر دیدگاهی می‌تواند به دوره جدید، شراکت علم و تولید علم بیاورد، مطلوب است. من می‌گویم ستایش و ذم یک شخصیت نکنیم. اگر ذیل چیزی را نقد کنیم، باید سراسر نامه را بفهمیم، او می‌گوید جامعه ما مصرف‌کننده محض است. ما باید به منطق علم آگاه شویم و بعد ببینیم چطور می‌شود جامعه را تاسیس کرد.

محدثی: شما توضیحاتی دادید که باید آن را به سخنان دکتر داوری الصاق کرد ولی از سخنان او این برداشت می‌شود که شکل‌گیری علم انسانی موکول به شکل‌گیری جامعه اسلامی است و این مغایر مدافعان این پروژه است. ایشان پیشتر نمی‌گفت که علم و دین دو سنخ دارند.

پورحسن: این اشکالی ندارد. ایشان به نظری در درون علم رسیده‌اند. اگر ما فکر می‌کنیم ایشان مواجهه آکادمیک ندارند، نادرست است.

محدثی: اولا من باید اینجا توضیح دهم که چون بارها نام دکتر سروش ذکر شد، من به دکتر سروش بسیار احترام می‌گذارم. ایشان خدمات زیادی به علوم انسانی به خصوص جامعه شناسی کردند و ایشان نخستین کسی بودند که از فلسفه علم الاجتماع در ایران سخن گفتند و آثاری ترجمه و تالیف کردند. من نماینده ایشان نیستم اما باید منصفانه به بررسی آرا اندیشمندان بپردازیم. ما باید استقلال فکری داشته باشیم به همین خاطر من از بیماریی حرف می‌زنم که می‌گوید تا نظرت غربی نباشد، فاقد اعتبار است.

پورحسن: نظام علمی ما بر اساس این ارزش‌گذاری می‌کند که شما منابع غربی داشته باشید.

محدثی: علوم انسانی دچار دو گونه بیماری داخلی و بیرونی است که من شخصا می‌خواهم یادآوری کنیم ما در جامعه اسلامی باید جامعه ویژه خود مبتنی بر اندیشه و معرفت دینی در میراث اسلامی بنا کنیم و از دستاوردهای غربیان و غیرغربیان بهره بگیریم اما این ما را باید معطوف کند به سمت نوعی نظریه اجتماعی که می‌خواهد جامعه اسلامی بسازد. اگر فیلسوفانی مانند دکتر داوری یا هر متفکر دیگری اگر قرار است مشارکت کنند باید در جهت شکل‌گیری نظریه اجتماعی باشند و به نظرم بیان علم اجتماعی دینی نادرست است. اندیشمندانی مانند علی شریعتی به دنبال ساخت نوعی نظریه اجتمای دینی بودند.

پورحسن: ما چاره ای جز داد و ستد علمی نداریم. این طور نیست که دستور بدهید به انقطاع فرایند علمی. علم با حکم شکل نمی‌گیرد. از این رو هر کس به بطلان این فرایند طبیعی حکم کند با منطق علم نا آشناست.

محدثی: بنا و قصد گویا این بوده است که علوم انسانی ریشه کن بشود، تغییر مداوم محتوا و برنامه‌های درسی، برخورد حذفی با اساتیدی که اندیشه‌های متفاوتی دارند و تنگی فضا برای عالمان، زمینه‌سازی برای رشد علم نیست. ما در علوم اجتماعی اکثر فعالیت‌ها را امنیتی تلقی کرده‌ایم. حضور جامعه‌شناسان در جامعه امنیتی تلقی می‌شود و اساتید جامعه شناسی و دانشجویان این رشته با موانعی در این حوزه مواجه‌اند.

پورحسن: این تنها محدود به جامعه‌شناسی نمی‌شود هر گاه شما علم را به امور امنیتی تقلیل دهید، ثمره‌ای نخواهید یافت. تا زمانی که استاد آزادانه علمی را نتواند به دست بیاورد امکان ندارد صورت جدیدی در علم را شکل دهد.

گزارش از میثم قهوه چیان

bato-adv
مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین