فرارو- کاظم یاوری*؛ بازار ارز در سال ۹۶ و به ویژه در نیمه دوم سال روزها و هفتههای پرنوسانی داشته است. علیرغم اینکه بارها رییس محترم بانک مرکزی و دولت محترم اعلام کردند که نرخ ارز در پایان سال کاهش مییابد و به ثبات نسبی خواهد رسید، این اتفاق نیافتد.
افزایش نرخ سود بانکی برای مدت دو هفته و جذب بیش از ۲۴۰ هزار میلیارد تومان توسط بانکها در سراسر کشور نیز نتوانست قیمت یک دلار را در محدوده ۴۵۰۰ تومان حفظ کند و در حال حاضر دلار با چندین نرخ متفاوت و نظام جیره بندی ارز در بازار خرید و فروش میشود.
سه شنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۶ سخنگوی محترم دولت در خصوص بی ثباتی بازار ارز اظهار داشت:"امسال در این بازار علاوه بر روال عادی، تقاضای بیشتری بنا به هر دلیلی وارد شد و عدهای را ترغیب کرد که ریال خود را به سمت دلار بیاورند، یعنی الان کسانی که با اتوبوس میآورند کسانی هستند که نیاز به دلار دارند".
این دیدگاه سخنگوی محترم دولت ریشه در یک نظریه سنتی در خصوص قیمت ارز دارد که مدتها است منسوخ شده است و جای خود را به نظریه جدید داده است. دیدگاههای سنتی و جدید در خصوص ارز چیست؟
در دیدگاه سنتی، نرخ ارز در بازار به واسطه عوامل عرضه و تقاضا تعیین میشود که مهمترین منبع عرضه ارز صادرکنندگان کالاها و خدمات به خارج و مهمترین منبع تقاضا برای ارز واردکنندگان کالاها و خدمات از خارج هستند. طبق این دیدگاه سنتی به ارز، افت شدید صادرات کالاها و خدمات و یا افزایش شدید تقاضا برای واردات کالاها و خدمات است که قیمت ارز را ناگهان افزایش میدهد.
روی دیگر سکه این است که طبق این دیدگاه اگر صادرات و واردات کشور روند عادی خود را داشته باشد و بعبارت دیگر تراز حساب جاری کشور تحت کنترل باشد، نرخ ارز لزوما با ثبات خواهد بود.
این دیدگاه سنتی به پول خارجی و بازار ارز اگر چه غلط نیست، ولی کاستیها و ضعفهایی داشته و با شواهد و حقایق مربوط به نوسانات بازار ارز سازگار نبوده است. اما در دیدگاه و نظریه جدید، ارز یا پول خارجی یک دارایی محسوب میشود و اصول و ضوابطی که بر قیمت داراییهای دیگر حاکم است بر قیمت پول خارجی یا نرخ ارز نیز حاکم است.
افراد یک جامعه همواره به فکر این هستند که ثروت خودشان را به چه شکلهایی نگه داری کنند که عمده آنها عبارتند از: ملک، طلا، سهام، پول خارجی، اشیاء قیمتی و پول نقد. قطعا عوامل متعددی در اینجا نقش دارند.
از مهمترین عوامل تعیین کننده نگه داری یک دارایی خاص مانند پول خارجی، بازده آن در طول زمان، ریسک نگه داری آن و درجه نقدشوندگی آن است. طبق این نظریه کسی که دلار میخرد لزوما نباید مسافر و واردکننده کالا باشد. افرادی دلار میخرند صرفا به این جهت که پیش بینی میکنند در آینده نزدیک قیمت آن افزایش مییابد و نرخ بازده آن بالاست.
پس نباید انتظار داشت کسانی که درگیر این بازار میشوند حتما باید نیاز حقیقی داشته باشند مانند مسافر، دانشجو و واردکننده. مردم دلار میخرند و در منزل نگه داری میکنند و این نیز جزیی از تقاضا برای پول خارجی است همانگونه که تقاضای مسافر نیز جریی از تقاضاست.
اما چرا قیمت یک دارایی مانند دلار گاهی برای مدتی ثبات دارد و گاهی در یک دوره کوتاه بسیار پرنوسان و بی ثبات میشود. در پاسخ به این سوال مهم، باید گفت که مجموعه سیاستهای پولی، مالی و ارزی کشور، وضعیت رونق و رکود اقتصاد داخلی در مقایسه با اقتصاد جهانی، افت و خیز قیمتهای نسبی به سبب تکانههای حقیقی و عوامل سیاسی در ثبات و بی ثباتی بازار ارز نقش دارند.
وقتی نقدینگی در سطح جهان با شیب ملایم خطی و نقدینگی در کشور ما طبق یک تابع درجه دو و سه افزایش مییابد، نباید انتظار داشت رابطه ریال و دلار برای مدت طولانی با ثبات باشد.
وقتی سیاست ارزی کشور این است که قیمت ارز ثابت بماند در حالیکه عوامل بنیادین اقتصادی حامی این سیاست نیست، باید انتظار داشت هر چند مدت یکبار فنر نرخ ارز از جا در رود و سیل نقدینگیهای انباشت شده در نظام بانکی و جیبهای مردم به بازار ارز هجوم آورد.
آنگاه است که افزایش بی رویه تقاضا برای ارز نه تقاضای مسافر است و نه تقاضای واردکننده و بلکه تقاضای مردم است که میخواهند سایر داراییهای خود را و به ویژه پول داخلی را به پول خارجی تبدیل نمایند. در این شرایط نباید انتظار داشت عرضه ارز صادرکننده به بازار بتواند پا به پای این رشد تقاضا افزایش یابد. قطعا ممکن است در ایجاد جرقه اولیه و بی ثبات کردن بازار ارز عواملی هماهنگ با هم اینکار را کرده باشند، ولی این عوامل وقتی میتواند در بی ثبات کردن بازار ارز موفق شوند که شرایط و زمینههای آن وجود داشته باشد.
نقدینگی انباشت شده در اقتصاد و روشن نبودن افق سیاسی کشور و به ویژهآینده متزلزل برجام مهمترین سیگنالهایی است که به عوامل بازار چراغ سبز میدهد که دیر یا زود نرخ ارز فعلی دوام نخواهد آورد و لذا ناگهان سیل نقدینگی به سمت بازار ارز روانه میشود و زودتر از موعد این بازار بهم ریخته خواهد شد.
این در حالی است که چشم انداز بخشهای واقعی اقتصاد هم برای مردم روشن نیست و تقاضای جهانی نیز برای کالاها و خدمات تولید شده در ایران منهای نفت بسیار ناچیز است. همه این عوامل کمک میکند به اینکه قیمت این دارایی یعنی پول خارجی افزایش یاید.
سیاستهای ارزی این دولت و همه دولتهای بعد از انقلاب در کنار افزایش شدید نقدینگی طی چند دهه کمک کرده است تا هر از چند گاهی سفته بازی و دلالی در بازار ارز رونق گرفته و نرخ ارز را افزایش دهد که کاملا طبیعی است. نگاهی به نرخ ارز طی سالهای پس از انقلاب نشان میدهد که ما همواره خواسته ایم بازار را با ثبات نگه داریم، ولی موفق نبوده ایم.
نرخ ارز در بازار از هفت به سی، شصت، هشتاد، صد و بیست، دویست، چهارصد، هشتصد، هزار دویست، دوهزار، سه هزار، چهارهزار و پنج هزار تومان افزایش یافته است، مانند یک جادهای سربالایی کهبه جای شیب ملایم پله پله است. اتومبیل اقتصاد را روی این جاده پلهای انداخته ایم و در آینده نیز پلهای خواهد بود مگر اینکه نظام پولی و ارزی کشور تغییر کند.
اگر قرار است ماشین اقتصاد تا ابد روی این جاده سربالایی قیمت دلار حرکت کند، چرا مسوولان اقتصادی کشور آن را هموار نمیکنند و ترجیح میدهند هر چند مدت یکبار یک شوک به این اتومبیل وارد شود که جلوبندی و شاسی آن را خورد و خمیر کند. اگر قرار است نرخ ارز هر چند سال یکبار ۳۰ تا ۴۰ درصد افزایش یابد، چرا این ۳۰ تا ۴۰ درصد به صورت روزانه تعدیل نمیشود که نه شوک به اقتصاد وارد شود و نه عملیات سفته بازی و هجوم دلالها اتفاق بیافتد.
اگر بانک مرکزی از قبل یک برنامه ده ساله با تعدیل روزانه بسیار ناچیز در نرخ ارز اعلام کند و به این برنامه پایبند باشد، شاهد این بی ثباتی در بازار ارز کشور نخواهیم بود. البته قطعا تثبیت نرخ ارز برای همیشه یک ایده ال است، ولی نه برای کشوری که رشد نقدینگی آن تابع درجه دوم و سوم از زمان باشد. پول به مثابه خون است در بدن که باید حجم آن تابع رشد واقعی بدن باشد.
تزریق بی رویه خون به بدن آنهم بدنی که رگهای گرفته زیادی دارد و خون را در جایهای خاصی لخته میکند، هیچ کمکی به سلامتی و رشد بدن نخواهد کرد.
هر وقت نظام پولی و مالی کشور سرو سامان گرفت و رشد پول در اقتصاد همگام با رشد بخشهای واقعی شد، و نیز جایگاه واقعی اقتصاد کشور و رقابت پذیری در عرصه بین المللی بدست آمد، نرخ ارز نیز تثبت شود. ولی وقتی قرار است این اصلاحات صورت نگیرد چه لزومی دارد اقتصاد را با شوکهای متوالی بازار ارز مواجه کرد؟ چرا به جای جاده سربالایی پله پله، جاده هموار با شیب ملایم انتخاب نمیشود؟
عوامل بازار وقتی روی سطح افقی راه میروند و میدانند این سطح افقی دوام ندارد و در جایی تمام میشود، آنگاه قبل از رسیدن به انتهای آن عکس العمل نشان میدهند و به دنبال نردبان میگردند که از غافله عقب نیافتند تا بتوانند از پله تورم بالا روند.
یک عدهای که راه رفتن روی جاده صاف هم برایشان سخت است زیر دست و پای قویترها له میشوند. مردم ایران همواره نگران تورم و جهش قیمتها هستند. آنهایی که بی پول هستند باید منتظر امدادهای غیبی باشند. آنهایی که ثروتمند و پولدار هستند دایم به فکر این هستند که ثروت را به چه شکلی نگه دارند: زمین بخرند، طلا نگه دارند، سپرده کنند یا به بازر ارز هجوم بیاورند.
اینها همه معلول ساختار ناسالم اقتصاد کشور، تزریق بدون ضابطه درآمدهای نفتی به ویژه در دوران دولتهای نهم و دهم، لجام گسیختگی نظام پولی و بانکی و ریسکهای بالای سیاسی است. روابط اقتصادی متزلزل با جهان و منطقه نیز باعث شده است مردم بگوش باشند چه موقع ثروت را به چه شکلی نگه دارند که با ریسکهای متعدد روبرو نشوند.
خلاصه اینکه پول خارجی یک دارایی در سبد داراییها است. قیمت آنهم تابع ضوابط و اصول حاکم بر سایر دارایی هاست. دیگر زمان اینکه بگوییم اینقدر صادر میکنیم و اینقدر وارد، پس باید نرخ ارز این مقدار باشه گذشته است. ثبات نرخ ارز متوقف بر ثبات چیزهای دیگه است.
* استاد دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه تربیت مدرس