مصطفی ملکیان در خصوص کتاب فضائل ذهن معتقد است که این کتاب یکی از کتابهایی است که به غیر از جنبههای علمی، زندگی انسان را بهتر میکند و میارزد که انسان در خصوص تک تک جملات آن بیاندیشد.
ایکنا نوشت:
نشست معرفی و بررسی کتاب «فضائل ذهن» نوشته لیندا زگزبسکی و ترجمه امیرحسین خداپرست، ظهر ۲۷ دی، با حضور بابک عباسی، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد، امیرحسین خداپرست، عضو هیئت علمی موسسه حکمت و فلسفه و مصطفی ملکیان پژوهشگر حوزه اخلاق برگزار شد.
این کتاب نظریهای اخلاقی میدهد
در آغاز این نشست خداپرست، مترجم کتاب فضائل ذهن، گفت: این کتاب در معرفتشناسی فضیلت یکی از گرایشات جدید معرفتشناسی است. ایده اصلی معرفتشناسی فضیلت این است که ما به جای ویژگیهای باور به ویژگیهای تاثیر باور بر منش تاکید کنیم.
وی افزود: فضیلتها و رذیلتهای معرفت جزء موضوعات اصلی معرفتشناسی فضیلت هستند. بر اساس یک تقسیمبندی معرفتشناسی فضیلت به معرفتشناسی به فضیلت اعتمادگرایانه به معنای معرفت به مثابه قوای اعتمادپذیرانسانها و معرفتشناسی فضیلت مسئولیتباور به این معنا که فضیلتهای فکری به منش اشخاص برمیگردند، تقسیم میشود. در این گرایش دلالتهای اخلاقی معرفت از جمله انصاف و فضیلتهای فکری و ... و رذیلتهای فکری مانند تکبر معرفتی و ... معنا دارند.
خداپرست تصریح کرد: خانم زگزبسکی معرفتشناسی فضیلت مسئولیت باور را با تاکید بر اخلاق فضیلت پیش میبرد. تقسیمبندی دیگر معرفتشناسی فضیلت را به محافظهکارانه و رادیکال تقسیم میکند. گرایش محافظهکارانه به موضوعات کلاسیک معرفتشناسی میپردازد و گرایش رادیکال میخواهد به سمت مسائل جدیدی مانند آرمان شناختی، الگوهای شناختی تقلید، الگوهای معرفتی، شیوههای ممارست یادگیری و جستجوی حقیقت و اجتماعات حقیقت میپردازد.
وی ادامه داد: زگزبسکی معرفتشناسی معرفت را مسئولیت باورانه و محافظهکارانه شکل میدهد. این کتاب از یک حیث واجد اهمیت علمی است که نظاممندترین و دقیقترین کتاب در این حوزه است و به رغم انتشار آن پس از ۲۰ سال محل اتکا در این حوزه است. این کتاب معرفتشناسی و فلسفه اخلاق قابل استفاده است و فصل دوم این کتاب یک نظریه اخلاقی را شکل میدهد. همچنین این کتاب میتواند تحولی در حیات اخلاقی خواننده ایجاد کند. این کتاب میخواهد به ما بگوید همانطور که وقتی ما میخواهیم لباسی را تهیه کنیم تحقیق زیادی میکنیم از این رو ما باید در خصوص باورهای خودمان دقت داشته باشیم. کتاب به خاطر مثالهای خود از ادبیات و سینما بسیار جذاب است.
معرفت در چارچوب اخلاق است
عباسی سخنران بعدی این نشست بود که در ابتدای سخنان خود گفت: من پس از ذکر اهمیت کتاب به این پرسش جواب خواهم داد که چرا معرفتشناسی فضیلت به خوب زیستن معطوف است.
وی ادامه داد: انتشار ترجمه این کتاب در زبان فارسی گام بزرگی بود، زیرا این اولین کتاب کلاسیک جدید در معرفتشناسی معاصر است و خود نظریه معرفتشناسی فضیلت هم گامی رو به جلو بود و افقهای تازهای را باز کرد و همچنان یک برنامه پژوهشی پیشرو است، زیرا کار مهم زگزبسکی این است که بین معرفت و اخلاق پیوند قرار داده و این دو را در یک چشمانداز واحد قرار میدهد. اگر ما بخواهیم در معرفتشناسی یک تبیین سادهای ارائه بدهد، نظریه زگزبسکی نظریهای برتر است و او در مقایسه با رقبای خود مانند بینهباوری و اعتمادباوری، ادعایش این است که همان مسائلی که آنها توضیح میدهند را توضیح میدهد و چیزهایی که رقیب نمیتواند توضیح بدهد را هم حل میکند.
عباسی تصریح کرد: اگر بخواهیم نظریه او را در یک جمله خلاصه کنیم این خواهد بود که جستجوی معرفت در چارچوب اخلاق است و معرفتشناسی بخشی از فلسفه اخلاق است. برای اینکه سوگیری نظریه بهتر روشن شود، باید به نظریه مقابل این نظریه اشاره کرد و آن معرفتشناسی کواین است. کواین معتقد بود معرفتشناسی باید دانشی توصیفی و بخشی از روانشناسی تجربی باشد. کواین با این ایده تاثیر زیادی در معرفتشناسی گذاشت و حتی فلاسفه دینی مانند پلانتینگا از او متاثر شدند. زگزبسکی بدون رد نظریه کواین عنوان کرد که این نظریه برای فهم معرفت کافی نیست و برای داشتن تصویر درست ما باید حق جنبه هنجاری معرفت را هم ادا کنیم و آن رجوع به ایده فضیلت است.
وی تصریح کرد: ممکن است شما به یاد اخلاق باور کلیپفورد بیافتید. زگزبسکی در عین تحسین کلیپفورد جانب ویلیام جیمز را میگیرد. او مانند کلیپفورد معتقد بود همان طور که هنجاری بر اعمال ما حاکم است، ما در عرصه باور هم هنجارهایی داریم و مجاز نیستیم هر باوری را که میخواهیم داشته باشیم. خود کلیپفورد معتقد بود ما نباید باوری را بگزینیم، مگر این که برایش شواهد کافی داشته باشیم. ما خود هم چنین باوری را در اصول فقه داریم. همراهی زگزبسکی با کلیپفورد تا اینجاست.
عباسی افزود: زگزبسکی از کلیپفورد در بحث رابطه احساسات و باورها جدا میشود و معتقد است که عقاید نباید باعث سرافکندگی باشند و به تبع ویلیام جیمز نشان میدهد که ما در معرفتجویی به یمن و نه به رغم عواطف، به دنبال حقیقت میرویم. او برای مثال عاطفه ستایش، اشتیاق نیل به حقیقت و پرهیز از کذب را بیان میکند و خطای کلیپفورد را این جا میداند که تنها اشتیاقی که باید در حوزه کسب باور باید مورد نظر بگیریم پرهیز از خطاست.
عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد با بیان اینکه زگزبسکی در معرفتشناسی فضیلتگراست، گفت: زگزبسکی گام مهمی بر میدارد که این است که میگوید همان چیزهایی که در عرصه اخلاق فرد را فضیلتمند می کند در عرصه معرفت نیز فضیلتمند میکند و حاصل کار او این است که فضایل اخلاقی و معرفتی از هم جدا نیستند.
وی ادامه داد: اما چه نسبتی میان معرفتشناسی و خوبزیستن وجود دارد؟ چند زمینه است که میتواند دید زگزبسکی چگونه از معرفتشناسی فضیلت از معرفت به زندگی خوب حرکت میکند، او با بردن معرفتشناسی به ذیل فلسفه اخلاق، نقدا معرفتشناسی را به ارزششناسی و از آنجا به زندگی خوب گره میزند. یک معنای زندگی خوب، زندگی اخلاقی است و اگر ستون معرفتشناسی اخلاق باور باشد، ربط معرفت با خوب زیستن مشخص خواهد بود.
وی تصریح کرد: معرفت در انگلیسی به سه معنای بلد بودن، آشنایی از نزدیک و معرفت گزارهای است و ما در فارسی یک معنا از معرفت داریم که اخلاقی است و معتقدیم که فردی با معرفت است. این معنا از معرفت اخلاقی است و میتواند بیشتر مورد تامل باشد. زمینه بعدی این است که به گفته زگزبسکی هم فعالیتهای شناختی و هم صورتهای ظاهری به خیر نظر دارند. معرفت و سعادت صورتهایی از خیر هستند و اگر پیوندی بین این دو باشد، نباید تعجبانگیز باشد که طلب یکی، طلب از دیگری است.
عباسی با بیان اینکه همچنین به گفته زگزبسکی بسیاری از فلاسفه معنای خوب را به معرفت گره میزنند، گفت: زندگی خوب زندگی فضیلتمندانه است و در آن فضیلتهای فکری به اندازه دیگر فضیلتها نقش دارند. اینکه ما چگونه به این حالت برسیم اهمیت خواهد داشت و معرفتشناسی به ما در این مورد کمک میکند.
وی افزود: زمینه دیگر این است که ما برای زندگی خوب که هدف همه انسانهاست و نیاز به معرفت و در نتیجه معرفتشناسی داریم. زگزبسکی در توضیح این موضوع، این را پیش میکشد که موضوع اهمیت دادن است. ما اگر به چیزی اهمیت میدهیم باید به کسب باورهای صادق در خصوص آن چیز اهمیت بدهیم و این یعنی ما نیاز داریم رابطه شناختی درست و مناسبی با چیزی که متعلق دغدغه ماست داشته باشیم، در نتیجه معرفتشناسی که علم بحث در خصوص باورهای صادق و موجه است، اهمیت خواهد داشت و معرفت مقدمه زندگی خوب است که برای ما مهم است.
این عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد با بیان اینکه آخرین زمینه در خصوص پیوند معرفتشناسی فضیلت با خوب زیستن وجود دارد مهم تر و جذابتر است، گفت: پیوند این دو در نقدی مطرح میشود که گفتمان مسلط بر معرفت شناسی را هدف قرار میدهد و آن نقد زگزبسکی بر باور بنیاد بودن معرفتشناسی معاصر و اتمیسم این باور بنیادی است.
عباسی تصریح کرد: در معرفتشناسی معاصر تمام بحثها حول مفهوم باور و گزاره صادق است. بحثها حول باورهای مجزاست و مثالها این طور است که مثلا شخصی میداند X و این درست است اگر و اگر چند شرط درست باشد. زگزبسکی و دیگر فضیلتگرایان در عین پذیرفتن این که معرفتباوری با واقعیت است، با پیش کشیدن دو ارزش مهم و مغفول فهم و حکمت این گرایش را نقد میکنند. زگزبسکی معتقد است این دو ارزش در فلسفه جدید مورد غفلت قرار گرفته است. هر چند در یک دو دهه اخیر این ارزش بیشتر محل توجه است. ویژگی فهم و حکمت این است که گزاره بنیاد نیستند.
وی ادامه داد: از دکارت به بعد چالش شکاکیت و جستجوی یقین باعث شد فضا برای فهم تنگ شود که اینجا مراد از فهم، فهم معنای یک جمله نیست بلکه به روابط بین باورها مانند فهم یک نقشه و نمودار مربوط است. این را مزایای معرفتشناسی فضیلت است که میتواند این مسئله را به خوبی توضیح دهد.
کتاب «فضائل ذهن» زندگی انسان را بهتر میکند
در ادامه این نشست ملکیان گفت: این کتاب بدون مبالغه یکی از ۵۰ کتاب تراز اولی است که من در عمر خود خواندهام. من از بیست سال پیش که این کتاب به دستم رسید، همیشه آرزو داشتم که این کتاب را به زبان فارسی ترجمه کنم و وقتی آقای خداپرست ترجمه این کتاب را به من دادند، خیلی خوشحال شدم.
ملکیان تصریح کرد: بارها گفتهام کتابها را میتوان به دو دسته تقسیم کرد. یک دسته که ما را متفکرتر میکند و کتابهایی که ما را بهتر میکنند، یادتان است که ویتگنشتاین آرزو کرده بود که ای کاش در باره همه کتب من میشد گفت که آرزو دارم که کتاب من تو را بهتر کند نه دانشمندتر. این کتاب یکی از کتابهایی است که به غیر از جنبه های علمی، زندگی انسان را بهتر میکند و میارزد که انسان در خصوص تک تک جملات بیاندیشد. حاصل کتاب این است که ما یک معنویتی را در خود احساس کنیم.
وی ادامه داد: من به چند شاخصه مهم کتاب و نکاتی در این کتاب که میتوان آنها را تعمیق کرد، خواهم پرداخت. در طول تاریخ فلسفه اخلاق سه مکتب بزرگ وظیفهگرائی، فضیلتگرائی و نتیجهگرایی ظهور کرده است. بر خلاف اکثر مورخان فلسفه اخلاق من فکر میکنم این تقسیمبندی عقلی است و ظهور مکتب جدیدی ممکن نیست. دلیل این حصر عقلی آن است که وقتی شما میخواهید داوری اخلاقی کنید، چارهای ندارید جز این که داوریتان یا درباره خود فعل یا معلولهای فعل و یا علتهای آن فعل باشد.
این پژوهشگر حوزه اخلاق افزود: اگر شما معتقد باشید هر داوری اخلاقی به این فعل اخلاقی چشم دارد، شما قائلاید به اصالت وظیفه مانند کانت هستید، اگر گفتید داوری من تنها به خود فعل نیست و باید دستاوردهای آن فعل چیست، نتیجهگرا خواهم بود و اگر گفتید داوری اخلاقی منحصر در فعل و دستاوردهای اخلاقی نیست و باید به علت تحقق فعل یعنی فاعل پرداخت که در اینجا شما فضیلتگرا خواهید بود، از اینرو داوری اخلاقی در جهان تنها از طریق این سه ممکن است.
ملکیان تصریح کرد: اگر شما پسندیدگی و ناپسندیدگی فعل اخلاقی را در خصوص فعل دانستید و وظیفهگرا بودید، به درستی و نادرستی معطوف خواهید شد. خوبی و بدی محور داوری نتیجهگرایانه و فضیلت و رذیلت مفاهیم اساسی فضیلتگرایی است. در نتیجه اختلاف مکاتب اخلاقی در این است که کدام یک از دوگانههای «درستی و نادرستی» یا «خوبی و بدی» و یا «فضیلت و رذیلت»، مادر ارزشهای اخلاقی است.
وی تصریح کرد: شهودهای اخلاقی در بدو نظر به هر سه مکتب حق میدهند و برخی از شهودها به وظیفهگرائی و برخی دیگر به نتیجهگرائی و فضیلتگرایی حق میدهند. برای مثال تواضع به معنای دقیق کلمه یعنی در ویژگیهای مثبت زندگی خود را دیگری فرض کردن و شهود ما میگوید این کار، کار درستی است، انگار شهود ما میگوید فعلهایی فارغ از معلولها و فاعل درستاند. از این رو ما شهودهای اخلاقی وظیفهگرایانه، نتیجهگرایانه و فضیلتگرایانه داریم.
این پژوهشگر حوزه اخلاق افزود: رمز اینکه هر سه مکتب نتوانستهاند قطعا دو مکتب دیگر را از میدان به در کنند، به خاطر آن است که در نگاه نخست شهودهای اخلاقی چنین وضعی دارند و موید هر سه دیدگاه هستند. نکته دیگر در این کتاب این است که استدلالاتی به سود اخلاق فضیلت میکند که در میان سه مکتب این اخلاق قابل دفاعتر است.
ملکیان ادامه داد: در اخلاق فضیلت گفته میشود که ببینید چه کسانی با چه ویژگیهایی کاری را انجام میدهند از این رو داوری در خصوص فعل را متوقف به داوری در خصوص فاعل میکنند، شبههای که پیش میآید این است که صدام حسین هم میگوید نمیتوانید در خصوص من داوری کنید، بلکه باید پیش از فعل و دستاوردهای فعل، در خصوص من داوری کنید. این دو جواب اساسی دارد. اولا فضیلتگرایان فاعل را بین زمین و آسمان رها نکردهاند و ویژگیهای آن را احصا کردهاند و ثانیا ما در مقابل صدام از منظر حقوق میایستیم و همه نظریات حقوقی پیامدگرا هستند و بنابراین هر کسی در مقابل قانون ایستاد باید کیفر داده شود. یک فضیلتگرا نمیتواند کسی را به صرف کیفر و پاداش حقوقی، نکوهش اخلاقی کند. برای مثال یک صلحگرا به خدمت سربازی نمیرود و مجازات میشود و اینجا قانون حق دارد مرا زندانی کند، اما اینجا به لحاظ اخلاقی سرزنش نمیشود. یکی از هزینههای اخلاقی زیستن این است که از نظر اخلاقی بعضا باید در مقابل قانون کشور خود بایستی. اخلاق فضیلت حقوق را تعطیل نمیکند و هر جائر و ظالمی متناسب با خشونت باید کیفر ببیند. اگر اصالت نتیجهای و وظیفهای باشیم، کسانی که کیفر حقوقی میبینند را راحتتر میتوانیم داوری اخلاقی قرار دهیم.
این پژوهشگر حوزه اخلاق تصریح کرد: زگزبسکی معتقد است در عین حال که سه متکب اخلاقی داریم و شهودهایی به نفع هر سه هست، استدلالات اخلاق فضیلت قابل دفاع است و او وظیفهگرایی و نتیجهگرایی را نقد میکند. داوری اخلاقی باید به هر پنج ساحت انسانها معطوف باشد: ساحت باور و احساسات، خواست که درونیاند و ساحت گفتار و کردار بیرونیاند. خانم زگزبسکی هم به جهات دیگری و هم اینکه خود طرفدار اخلاق فضیلت است و معتقد است که داوری اخلاقی در هر سه ساحت میتواند صورت گیرد، از این رو ما در خصوص باورها، احساسات و خواستهها میتوانیم داوری اخلاقی داشته باشیم.
ملکیان ادامه داد: برخی معتقدند در خصوص ساحتهای درونی نمیتوان داوری اخلاقی کرد زیرا احساسات، باورها و خواستهها ارادی نیستند و اینجا زگزبسکی بحث عمیقی کرده و نشان میدهد که همه پنج ساحت درجات و نوع متفاوتی از ارادی بودن را دارند از این رو میتوانند مورد قضاوت اخلاقی واقع شوند. او معقتد است باور، احساس و خواستههایی جبری هستند، اما بسیاری از باورها اختیاری هستند و بنابراین فیلسوفانی که داوری اخلاقی را به ساحتهای درونی تعمیم نمیدهند، اشتباه میکنند.
وی افزود: از این رو اخلاق هم در خصوص رفتار و هم ذهن میتواند داوری کند. داوری در خصوص باورها به این معنا نیست که هر کسی که باور دارد خدا وجود دارد، اخلاقی است و هر که باور دارد خدا وجود ندارد، غیر اخلاقی است و یا برعکس، بلکه داوری اخلاقی باور من به محتوای باور ربط ندارد، بلکه به این مربوط میشود که طریق به دست آوردن باور من مورد قضاوت اخلاقی است. ممکن است من به خاطر یک باور مورد قضاوت مثبت و یا منفی اخلاقی برسم و این به خاطر آن است که من فکر کرده و دلیل دارم و یا تقلید کردهام.
این پژوهشگر حوزه اخلاق با بیان اینکه فرایندهای باورآوری متعلق داوری اخلاقیاند، گفت: خانم زگزبسکی معتقد است معرفتشناسی هم شاکلهای شبیه اخلاق دارد و معرفتشناسی معطوف به علم و نظر است و نه عمل. علوم به توصیفی و هنجاری تقسیم میشوند، برای مثال روانشناسی، جامعهشناسی، اقتصاد و ... علوم توصیفی هستند و میگویند انسانها چه میکنند و چه نمیکنند، فیزیک و شیمی، علوم پایه هم توصیفی هستند. اما علوم توصیهای عبارتند از اخلاق، فقه و حقوق که میگوید انسانها چگونه باید رفتار کنند نه اینکه چگونه رفتار میکنند.
وی ادامه داد: منطق توصیفی است یا توصیهای؟ منطق توصیفهایی دارد اما عمده دانشاش توصیهای است از این نظر ما استدلال صحیح و سقیم داریم. خیلیها گمان میکردند معرفتشناسی تنها توصیه میکند و اینکه میگوید انسانها چه چیز را معرفت میدانند.
ملکیان تصریح کرد: از اوایل قرن بیستم نظریاتی جدید بیان شد که معتقد بودند معرفتشناسی مانند منطق توصیهای است که میگوید اینچیزها را باور، معرفت، باور موجه، معقول، دارای ضمانت بدانید. کواین نمونه خیلی خوبی است که معتقد است معرفتشناسی فقط توصیف است. خانم زگزبسکی از کسانی است که معتقد است معرفتشناسی علم توصیهای است و در این صورت در آن ارزش داوری است و در این صورت از جنس حقوق و اخلاق خواهد بود.
این پژوهشگر حوزه اخلاق با بیان اینکه ارزشداوریهای اخلاقی بسیار شبیه ارزشداوریهای معرفتشناختی است، گفت: در معرفتشناسی نیز خود باور متناظر با خود فعل در اخلاق، فاعل باور مانند فاعل اخلاقی و نتیجه مترتب بر یک معرفت مانند نتیجه فعل اخلاقی محل داوری معرفتشناختی است. زگزبسکی در معرفت شناسی فضیلت گراست، یعنی میگوید اگر باوری معرفت، مستدل و موجه دارای تضمین معقول دانست یا نه و باید ببینید این باور باور کیست و چه ویژگیهای منشی و شخصیتی دارد و باور واحدی ممکن است معقول و نامعقول باشد و نباید در این جا به باور و فرایند باور نگاه کرد، افرادی که در اخلاق هر کاری میکردند میگفتیم کار درستی دارند باید فضایل میداشتند که فضایل اخلاقی خوانده میشوند و این جا فضایلی وجود دارند که فضایل ذهنی هستند. برای مثال اگر در اخلاق فضیلت یکی راست میگفت از سر خیرخواهی و یکی از سر بدسگالی، دومی چون از سر بداندیشی بود، ناپسندیده اخلاقی بود زیرا نیکخواهی و بدخواهی مهم است.
ملکیان در پایان گفت: در حوزه باور دو نفر یک باور دارند، اما یکی موجه است چون باورمند به آن استدلالگراست، تعصب ندارد و آرزواندیش نیست و دیگری متعصب، دارای پیشداوری و آرزواندیش است و گشودگی فکری ندارد، همانطور که فضایل اخلاقی بود که کار را از نظر اخلاقی درست میکرد، اینجا هم فضایلی ذهنی که در حدود ۵۱ خصوصیت است، اگر وجود داشت، معرفت قابل اعتماد است.