بيبيسي فارسي نيز از جمله چند شعار پراكنده و معدود از سوي برخي ظاهرا دلتنگ بازگشت گذشته را! هر دو رسانه پا به پاي هم نمونههايي از اين نوع را زير ذرهبين گذاشته و در واقع از كاه كوهي ساختند. رسانه مليمان كژرويهايي از اين قبيل را بهانه صحنهآرايي براي نمايشاتي احساسبرانگيز قرار داد و بيبيسي هم شعارهايي محدود و منزوي را مستمسك به ميدان كشيدن پسماندههايي از رژيم گذشته و تحليل و تفسيرهايي بر سر ماجرا، بيهيچ اعتنايي به اصل باورپذيري چنين شعارهايي در ميان قاطبه مردممان.
احمد عزيزي قائممقام اسبق وزير امور خارجه در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: نميشود كتمان كرد كه بيبيسي فارسي، بيدفتر و دستكي در ايران اما پشتگرم به موهبتهاي عصر سايبري، رسانه شدن آدمهاي معمولي با گوشيهاي همراهشان و البته سابقه و تجربه طولاني نهاد عظيم بيبيسي، خريداراني پروپاقرص در كشورمان دارد. خيل عظيمي نيز، بيشتر از ميان خارجنشينان و كم و بيش در ايرانمان، با مجريان و كارشناسان آن درباره رخدادهايي سياسي و غيرسياسي مصاحبه ميكنند و هرطور شده حرف و صداي شان را به گوش مخاطبان ميرسانند.
بيبيسي هم الحق با رويكرد و عملكردي حرفهاي همين صداها را دستمايه القاي ملاحظاتي پنهان پشت پرده سياستش قرار ميدهد. به يمن تجربه چندين دهه حضور در مواردي بسيار اثر گذار در عرصه خبررساني، تحليل و تفسير- پيرترهايمان نقش آفريني آن در توفان انقلاب اسلامي را بايد خوب به ياد داشته باشند- بيبيسي خوب توانسته شمار مشتريانش را بالا ببرد؛ با بالا و پايين بردن همين صداها، با پس و پيش كردنشان و رويكردي گزينشي در بازتاب آنها، گاه نيز با اختلاط راست و نادرستي و سوزاندن توام تر و خشك، مستقيم يا غيرمستقيم. نقش و اثرگذاري آن را هم البته در مواردي نميتوان انكار كرد.
بيبيسي در ماجراي اعتراضاتي فراگير در كشورمان نيز از پوستهاي به ظاهر حرفهاي و به گفته خودش «بيطرف» بيرون آمد و با خيلي از رسانههاي قد و نيم قد ديداري و شنيداري مخالف، همپا و همكاسه شد؛ رسانههايي كه نه جماعت بالنسيه كثيربيننده بيبيسي فارسي را دارند و نه به لحاظ حرفهاي همقد و همتراز آن. لابد بوي كبابي در اين ميان به مشام همهشان خورده باشد. بيبيسي در فراگرد خبر رساني و تعبير و تفسير خود، با گزينش نوع تصاوير، ويدئوها، تحليلگران و صاحبنظران از دم خروس معمولا پنهان خود رونمايي كرد و البته در نوعي رقابت با رسانه مليمان در مته به خشخاش گذاشتن بر زوايايي نه چندان فراگير و نه چشمگير در اين ماجرا كم نگذاشت. رسانه مليمان، با شگردي بيشك از گونه اشاعه فحشا، كار سبك و سخيف جواني را كه به هر دليل از سر احساس، اضطرار يا اصلا خشم و نوميدي، از ميلهاي بالا رفته و پرچم كشورمان را پايين كشيده بود پيراهن عثمان كرد و ...
بيبيسي فارسي نيز از جمله چند شعار پراكنده و معدود از سوي برخي ظاهرا دلتنگ بازگشت گذشته را! هر دو رسانه پا به پاي هم نمونههايي از اين نوع را زير ذرهبين گذاشته و در واقع از كاه كوهي ساختند. رسانه مليمان كژرويهايي از اين قبيل را بهانه صحنهآرايي براي نمايشاتي احساسبرانگيز قرار داد و بيبيسي هم شعارهايي محدود و منزوي را مستمسك به ميدان كشيدن پسماندههايي از رژيم گذشته و تحليل و تفسيرهايي بر سر ماجرا، بيهيچ اعتنايي به اصل باورپذيري چنين شعارهايي در ميان قاطبه مردممان. مصاحبه بيبيسي به طور غيرعادي پر طول و تفصيل و در عين حال ناكوك با واقعيت رخداد خبري، در اين شبها با پسماندههاي رژيم گذشته، نمونه بهرهبرداري غيرحرفهاي آن از صحنه اعتراضات بود و در واقع سوءاستفاده از رخدادي موردي و حاشيهاي در اين ماجرا نوعي افتادن در ديگ از هول حليم!
بيبيسي همين رويه صرفا سياسي و غيرحرفهاي را شب پيش نيز در مصاحبهاي با پروفسور مجيد سميعي، پزشك متخصص مغز و اعصاب و بحق مايه فخر كشورمان نيز ادامه داد. آب كه از سر گذشته باشد كم و زيادش كه فرقي نميكند؟! كار غيرحرفهاي بيبيسي فارسي سوالپيچ كردن مكرر و جهتدار پروفسور سميعي به خاطر پذيرش آيتالله هاشميشاهرودي بود كه بعد از مدتها بيخبري بستري شدن ايشان در بيمارستان تحت مديريت ايشان در شهر هانوفر آلمان رسانهاي شد. تظاهرات شماري از ايرانيان مخالف مقيم آلمان نيز در برابر بيمارستان در اعتراض به حضور آيتالله در آن درست و حسابي زير ذرهبين بيبيسي قرار گرفت.
مجري خبر در طرح پرسشهايي بيمايه از منظر حرفهاي كم نگذاشت ـــ پرسش پشت پرسش، تكرار پرسشي در قالبي ديگر (براي مثال، اصلا چرا ايشان، با لحاظ سوابق سياسي وي در بيمارستان پذيرش شده، يا چرا پروفسور سميعي به عيادت ايشان رفته و مهمتر در تصويري هم در اتاق وي ديده شده است؟!) هموطن دانشمندمان نيز بدون اينكه در دام چنين پرسشهايي افتاده و دمي به تله سياسي بيبيسي بدهد، با پاسخهايي صرفا حرفهاي به نوعي نگاه تكسويه مجري را به چالش كشيد.
انگار رسانههاي به ظاهر حرفهاي نيز مثل خيلي آدمها، وقتي پاي منافع و مصالحي در ميان باشد، احساسات واقعيشان را بروز
داده و خود را لو ميدهند. چه پايين كشيدن پرچمي باشد، پاره كردن عكسي، يا صداي منزوي و بيطنين معترضي.