این پرونده نوزدهم آذرماه با دستگیری اتفاقی یکی از متهمان در دادسرای ویژه سرقت تهران به جریان افتاد و درنهایت دو متهم دیگر این پرونده هم از سوی کارآگاهان پلیس دستگیر شدند و به جرمشان اعتراف کردند.
به گزارش شهروند، این ٣ جوان معتاد با استفاده از اسلحه قلابی و بیسیم؛ موادفروشان را در گروههای تلگرامی فریب داده و با تهدید، پول و اشیای قیمتی آنها را به سرقت میبردند.
این پرونده نوزدهم آذرماه با دستگیری اتفاقی یکی از متهمان در دادسرای ویژه سرقت تهران به جریان افتاد و درنهایت دو متهم دیگر این پرونده هم از سوی کارآگاهان پلیس دستگیر شدند و به جرمشان اعتراف کردند.
دستگیری اتفاقی جوان مامورنما
ماجرای این پرونده با دستگیری جوانی به نام «بابک» کلید خورد. درنخستین ساعت بامدادی نوزدهم آذرماه سالجاری ماموران گشت کلانتری ١٦٤ قائم حین گشتزنی به مرد جوانی مشکوک شدند. با وجودی که لباس شخصی به تن داشت، با خودش بیسیم حمل میکرد. آنها به سرعت به طرف پسرجوان رفتند، اما او با دیدن ماموران پا به فرار گذاشت. تعقیب و گریز پلیس و این جوان مشکوک چند دقیقهای طول کشید.
پسرجوان در حین فرار اسلحه، بیسیم و گاز اشکآوری که به همراه داشت را به سمتی پرتاب کرد و با سرعت از محل حادثه دور شد، اما پلیس درنهایت موفق به دستگیری او شد. ماموران پس از دستگیری بابک، به محلی رفتند که او وسایلش را پرتاب کرده بود.
طولی نکشید که اسلحه، بیسیم و شوکر بابک هم از سوی ماموران کشف شد. بابک پس از انتقال به اداره آگاهی در همان بازجوییهای اولیه لب به اعتراف گشود و به سرقت از فروشندگان موادمخدر تحت عنوان مامور با همدستی دونفر از دوستانش اعتراف کرد. با اقرار این مرد جوان؛ پرونده برای رسیدگی قضائی در اختیار بازپرس ایرد موسی قرار گرفت.
او هم پس از انجام مراحل ابتدایی قضائی، دستورات لازم برای پیگیری و تعقیب دو متهم دیگر این پرونده را صادر کرد. درنهایت کارآگاهان پایگاه یکم پلیس آگاهی پایتخت دو همدست دیگر بابک را شناسایی و بازداشت کردند. تا این سه تبهکار اخاذ که با جعل عنوان پلیس از موادفروشان زیادی سرقت کرده بودند، به پایان کارشان نزدیک شوند.
اعترافات متهمان به سرقت از موادفروشان
بابک بهعنوان یکی از اعضای اصلی این گروه در اعترافاتش ضمن قبول اخاذی و سرقت از خردهفروشان موادمخدر درباره نحوه این سرقتها به بازپرس پرونده گفت: «ما با آنها تماس میگرفتیم و سرقرار حاضر میشدیم. آنها در ازای تحویل مواد پولشان را میخواستند، ما خودمان را بهعنوان مامور جا میزدیم و با اسلحه و دستبند آنها را تهدید میکردیم.آنها هم به خاطر ترس از دستگیری، همه خواستههای ما را انجام میدادند. البته ما فقط پول و موادشان را به سرقت میبردیم. چیز به درد بخور دیگری نداشتند. موبایلها برای ما دردسر بود، چون نمیتوانستیم آن را آب کنیم.»
این متهم سابقهدار درباره آشنایی با دیگر اعضای این گروه هم توضیح داد: «من چند سال قبل به خاطر مواد، به زندان افتادم. بعد از آن مصرف موادم بیشتر شد. خلافهای دیگری هم یاد گرفتم. چندبار توبه کردم و دور خلاف را خط کشیدم، اما به خاطر ازدواج و هزینههای آن مجبور شدم دوباره سمت خلاف بروم. من هیچ پولی نداشتم و تشکیل زندگی هم خرج دارد.
با این دونفر هم در یکی از پاتوقهای مصرف مواد آشنا شدم. هر سه ما معتاد هستیم. به خاطر همین هم تصمیم گرفتیم به سراغ موادفروشان برویم.» بابک درباره نحوه دستگیریاش هم گفت: «حدود ساعت ٢ همان شبی که دستگیر شدم، با یک ساقی قرار گذاشتم، اما او به من شک کرد، یک «پک گل» به طرفم پرتاب کرد و به سرعت دور شد. من منتظر همدستانم بودم تا با آنها به سراغ یک ساقی دیگر برویم که از سوی پلیس دستگیر شدم.»
تهدید با اسلحه قلابی
یکی دیگر از متهمان این پرونده هم درباره چگونگی شناسایی طعمهها به بازپرس پرونده توضیح داد: «الان دیگر هر گروه و دستهای برای خودش گروه و کانال تلگرامی دارد. ما همه موادفروشان را از همین گروهها پیدا میکردیم. البته شناسایی و موادفروش اینروزها خیلی راحت و بیدردسر است و نیازی به گوشی و اینترنت ندارد، اما با تلگرام ساقیها را شناسایی میکردیم. بیشتر ساقیها هم الان ماشین دارند، ما هم از این موضوع استفاده میکردیم و داخل ماشین ساقی کارمان را انجام میدادیم.»
سومین متهم این پرونده هم درباره تهیه تجهیزات پلیسی به بازپرس پرونده گفت: «اسلحه ما قلابی بود. از یک اسباببازیفروشی خریده بودیم. در آن شرایط ساقی به این چیزها توجه نمیکند. گاز اشکآور هم همهجا هست. بیسیم و گاز اشکآور را هم به قیمت ٤٠هزار تومان از یک مالخر تهیه کردیم.
موتور هم مال خودمان بود. تصورش را هم نمیکردیم که از سوی پلیس دستگیر شویم. ساقی جماعت که به پلیس شکایت نمیکند، وقتی شاکی خصوصی نداشته باشی، کسی از جرمت باخبر نمیشود. حساب همهجا را کرده بودیم. به تنها چیزی که فکر نمیکردیم، دستگیری و زندان بود. لورفتن ما یک اتفاق بود، بیاحتیاطی، شاید هم بدشانسی.