فيضالله عربسرخي در گفتوگويي که با ايلنا انجام داده است، تحليل خود را از رأي مردم به روحاني ارائه کرده که اهم آن را در پي ميخوانيد:
درست است که روحاني رئيسجمهور مستقر بوده و به دليل همين استقرار از نظر مردم شناختهشده است اما بايد يک نکته را نيز در نظر گرفت؛ او چهار سال تصدي مسئوليتهاي اجرائي و رياست قوه مجريه را در اختيار داشته است و با توجه به محدوديتهايي که وجود دارد نتوانسته آنطور که بايد و شايد مديريت کند که خود ميتوانست محل نارضايتي مردم باشد اما نتيجه را مشاهده کرديم، قطعا اين امر از چشم مردم دور نمانده اما آنها به روحاني رأي دادند. رأي مردم در ارديبهشت ۹۶ با چشم باز بود.
بايد گفت در کشورمان جز صداوسيما، رسانه شنيداري و ديداري نداريم که عام باشد، اگر اين سازمان بيطرفانه عمل کند و تمامي سليقهها را در نظر بگيرد، ميتواند مرجع اصلي اخبار و تحليلهاي آحاد جامعه باشد اما در حال حاضر چنين نيست. مشاهده ميکنيد انواع و اقسام کارشناسان و جريانهاي سياسي يک جناح را دعوت ميکنند که قويترين افراد هستند و در مقابل کارشناساني را دعوت ميکنند که توان پاسخگويي ندارند يا محافظهکارند؛ به همين سادگي متوجه ميشويم صداوسيما به جاي اينکه يک رسانه ملي باشد ارگاني براي حزب و جناح است. اصلا چرا راه دور برويم، رفتار با اين دولت را با دولت قبل مقايسه کنيد خيلي قضاوت سخت نيست!
دولت نياز دارد تحرک و چابکي بيشتري داشته باشد. براي اينکه اين اتفاق بيفتد بايد متوسط سن کابينه کاهش پيدا کند. برداشت روحاني در ابتداي دولت يازدهم اين بود که سطحي از مشکلات براي برطرفشدن نياز به تجربه دارد، بنابراين از نيروهاي باتجربه استفاده کرد. حالا که مشکلات کاهش پيدا کرده است دولت نگاهش را بايد جوانتر کند. اين بهآن معني نيست که جوانان وزير شوند، بلکه متوسط سن بايد پايين بيايد تا انرژي بيشتري براي انجام امور وجود داشته باشد.
معتقدم ما اگر وزير زن نداشته باشيم، نميتوانيم رئيسجمهور زن هم داشته باشيم. اگر صد معاون وزير زن هم نداشته باشيم، نميتوانيم ۱۰ وزير زن داشته باشيم؛ يا ۵۰۰ مديرکل زن نداشته باشيم نميتوانيم صد معاون وزير زن داشته باشيم. اين قصه بايد تا پايينترين سطوح به وجود آيد. البته مشاهده ميکنيم که در بخشداريها و فرمانداريها حضور زنان پررنگتر شده است، بايد اين امر ادامه پيدا کند ولي بايد به ياد داشته باشيم نبايد بهگونهاي رفتار کنيم که چهره مديريتي خانمها تخريب شود.
معتقدم به دليل مرد و يا زن بودن نبايد کسي که توانايي دارد کنار گذاشته شود. همانگونه که حضور زنان در دانشگاهها بيشتر از مردان بود و راه باز شد، راه حضور زنان در دولت نيز باز خواهد شد.
دو بحث مهم در اين زمينه وجود دارد. نخست پرداختن به مسائل جوانان است و ديگري اشتغال آنان است که با بهکارگيري آنان متفاوت است. بايد اين نکته را يادآوري کنم جوانان پلکاني بايد وارد دولت و مسئوليتهاي مديريتي شوند. زيرا بايد تجربه کسب کنند.
نکته بعدي فراهمکردن شغل، تحصيل و ازدواج آنان است كه بايد از جوانان در سطوح مختلف استفاده کرد، اما اين بهآن معني نيست که در بالاترين سطح دولت قرار بگيرند؛ زيرا جوانان ما تجربه کسب نکردهاند و بايد اين امکان فراهم شود.
بايد به جوانان فرصت و فضا داد، آنها بايد آماده شوند که مسئوليت بپذيرند اما وقتي در فضايي قرار بگيرند که غم و اندوه وجود داشته باشد، قطعا نااميدي بر آنها چيره خواهد شد.
شورايعالي سياستگذاري در سه انتخابات ۹۶، ۹۴و ۹۲ شرکت کرد که با توجه به نقدهايي که وارد است، در مجموع موفق عمل کرده است. درست است که ليست شوراها ليستي نبود که انتظار داشتيم اما بالاخره روي آن کار شده، فهرستي آماده شده و بزرگان اصلاحات نيز از آن حمايت کردند و مردم به واسطه اعتمادي که به آنها داشتند به آن رأي دادند. در مجموع کار قابل قبولي رخ داده است.
نميتوان گفت اين ليست از بهترين افراد است. خير چنين نيست اما بايد فضاي باز و آزادي وجود داشته باشد تا نقدها صورت بگيرد. جامعه بايد نقد کند تا در انتخابات بعدي شاهد يکسري از اتفاقات نباشيم.
رئيسجمهور مسئول اجراي قانون اساسي است و حق دارد وقتي نقض قانون شود تا اخطار قانون اساسي پيش برود. در دوره اصلاحات در مواردي تا اخطار قانون اساسي نيز پيش رفتند. بنابراين کسي که ۲۴ ميليون رأي مردم را با خودش دارد، بيان نظرات حق مسلم اوست و هيچکس نميتواند بگويد که رئيسجمهور نميتواند نظري دهد يا تذکري را پيگيري کند. اينها که جزء حقوق شهروندي است و يکي از شاخصههاي اصلي جمهوري اسلامي ايران محسوب ميشود. بنابراين رئيسجمهور تا جايي که قانون اجازه داده، ميتواند مسائل را پيگيري کند و در پي پاسخ باشد.