bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۳۱۰۱۲۲
خط، دایره، نوروز

چرا پیشنیان دلشان از نوروز ما خواهد گرفت؟!

چیزی و چیزهایی هست که میان ما و پیشینان فاصله انداخته است. آنها اگر زنده شوند، دلشان از نوروز ما خواهد گرفت.
تاریخ انتشار: ۱۶:۲۳ - ۳۰ اسفند ۱۳۹۵
فرارو- دکتر محمدجواد غلامرضا کاشی*؛ چیزی هست که میان ما و نوروز فاصله انداخته است. امروز نوروز به یک تشریفات صرف دید و بازدید تبدیل شده است. لذت‌ و شادی‌هایی دارد اما کسالتی نیز در آن موج می‌زند. آنها که این جشن را بنیان نهادند در جهانی متفاوت با جهان ما زیست می‌کردند. ما در جهانی دیگر جشن نوروز می‌گیریم و این فاصله پرناشدنی است.
 
خیال می‌کنم پیشینیان ما، در دشت‌ها و کوهستان‌های سنگی و سخت زندگی می‌کردند. سرمای زمستان، آنان را در کومه‌های کوچک شان محصور می‌کرد. سختی زمستان، خوراک اندکی که در حد زنده ماندن اندوخته بودند، کشتزارهای خشک و سرد، کم شدن فعالیت‌های روزمره، لختی و کرختی بدن، زوزه‌های وحشت گرگ، سه ماه زمستان را طولانی و تمام نشدنی می‌کرد. وقتی آفتاب نیمه دوم اسفند گرم می‌شد، دشت و کوه به تدریج رنگ عوض می‌کرد، کشتزارها می‌شکفت، بوی هوا دگرگون می‌شد، پنجره‌ها گشوده می‌شد، مردم از حصار خانه‌ها بیرون می‌رفتند و چشم انداز جهان تازه می‌شد.
 
بهار یک خبر تازه بود. یک نقطه آغاز، یک طلیعه نو. زندگی دوباره آغاز می‌شد بهار و تابستان پشت سر گذاشته می‌شد و دوباره زمستان. سرد و خاموش و سنگین. همه چیز فشرده می‌شد و خاموش و همه منتظر خبرتازه بهار که دوباره از راه برسد.
 
برای پیشینان ما، جهان حرکتی دایره‌ای داشت. از یک نقطه آغاز می‌شد و دوباره پس از چندی به همان نقطه بازمی‌گشت. ما همه در گردونه دوار زمان بودیم. می‌رفتیم و دوباره به همان نقطه آغاز بازمی‌گشتیم. ما سوار بر گردونه عالم بودیم. طبیعت در چرخش دوارش در ما ترس و بیم و امید و عشق می‌ریخت.  
 
این روزها اما، ما سوار لکوموتیو زمان هستیم. حرکت خطی است. به سمت مقصدی در حرکتیم. بر طبیعت ریل‌های آهنی کوبیده‌ایم و پشت پنجره قطاری که با شتاب می‌رود جز صورتی محو از طبیعت نمی‌بینیم. عالم را مسخر خود کرده‌ایم. بر گردونه دوار زمان غلبه کرده‌ایم. اینک هر بهار و هر نوروز، نقطه‌ای از مسیر خطی حرکت ماست. ما امروز بهارهای زندگی‌مان را می‌شمریم. کسانی از سر شوق افزوده شدن عدد بهارهای زندگی‌شان را با شادی جشن می‌گیرند و کسانی با حسرت و حیرت و ترس به افزوده شدن عدد بهارهای زندگی می‌نگرند.
 
نوروز خبری از چند و چون طبیعت نمی‌دهد از ما و وضعیت ما خبر می‌دهد. با خود می‌گوییم سال پیش چه کردیم و چه نکردیم و برای سال بعد برنامه ریزی می‌کنیم چگونه مسیر خطی حرکت خود به سمت موفقیت‌های بیشتر را سامان دهیم. مسئولان سیاسی نیز در تلویزیون حاضر می‌شوند و همین الگوی محاسبه را در سطح ملی تکرار می‌کنند. سال پیش چطور بر ملت ما گذشت، دستاوردهامان چه بود و سال آینده باید چه کنیم و مسیر حرکت مان در آینده چه خواهد بود.
 
خدا در مسیر حرکت دوری زمان، در کانون ایستاده بود و عالم و آدم گرد او می‌چرخیدند و امروز انسان لکوموتیو زمان را هدایت می‌کند و همه چیز به یک غایت هدف گیری شده معطوف است.  
 
نوروز در جهان پیشین، خبر از زندگی تازه می‌داد. زندگی در هر حرکت دوری سخت و سرد و خسته می‌شد و هر سال این فرصت را داشت که از نوروز تازگی کسب کند و دوباره از نو بیاغازد. نوروز در جهان ما، برای کسانی مبشر آرزوهایی است که سال‌ها صرف آن کرده‌اند و برای کسانی مبشر مرگ که نزدیک و نزدیک‌تر می‌شود.  
 
مرگ در جهان دوری پیشین، پیوستنی آرام به جهانی بود که ذاتش آشوب و تکرار و حرکت است. مرگ در جهان امروزی، به بیرون پرتاب شدن از قطاری که بی توقف به پیش می‌رود. مرگ در آن روز، پیوستن بود و امروز گسسته شدن. مرگ آن روز، گسیخته شدن شاکله فردی انسان در ابدیت بود و مرگ امروز، پرتاب شدن به نیستی به عدم.
 
چیزی هست که میان ما و نوروز فاصله انداخته است.
 
نوروز برای ما، خبر تازه و خبر از تازه‌گی نیست. تعطیلات است در جهانی که پر از خبرهای تازه است. در نوروز، بی خبر زندگی می‌کنیم درست مثل قرارگاهی است برای نفس گرفتن تا  دوباره دویدن را آغاز کنیم. نوروز برای پیشینیان ما، خبر تازه و آغاز تلاش بود.
 
در فضای شهری، ستون‌ها و کف اتوبان‌ها و خیابان‌های شهری تحولی از بهار نمی‌پذیرند. بهار در فضای شهری ما محصور اراده ماست. آن را با اراده و حساب شده در باغچه‌های از قبل طراحی شده می‌کاریم. بهار را در گل بنفشه‌ای می‌یابیم که دیروز باغبانی در باغچه‌های خیابان کاشته است. در جهان پیشینان ما، بهار در برگ سبز سمجی از راه می‌رسید که بر بام چوبین یا گلین خانه ما شکفته بود.
 
چیزی و چیزهایی هست که میان ما و پیشینان فاصله انداخته است. آنها اگر زنده شوند، دلشان از  نوروز ما خواهد گرفت.
 
*منبع: کانال تلگرام دکتر جواد کاشی
bato-adv
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۲:۰۳ - ۱۳۹۶/۰۱/۰۹
بسیار عالی بود، لذت بردم از مطالعه این نوشته.
مهدی
Iran, Islamic Republic of
۰۰:۱۲ - ۱۳۹۶/۰۱/۰۶
درود بر روزهای دل انگیز بهار
آخ که چقدر دلم فصل بهار رو دوست داره
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۰۸:۳۹ - ۱۳۹۶/۰۱/۰۵
واقعا عالی- تصویری از نوروز دیروز و نوروز امروز
دل آدم واقعا برای نوروز قدیمی ها می گیرد
حقیقتا پارگراف دوم ( خیال می کنم پیشینیان ما ....) و پاراگراف آخر ( در فضای شهری ....) عالی نوشته شده اند )
این متن ها و اقعأ حس غم انگیری به آدم دست می دهند.
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۳:۴۲ - ۱۳۹۶/۰۱/۰۴
پیشینیان ما خیلی وقت است که بخاطر رفتار، گفتار و کردارمان دلشان از ما گرفته است. به امید روزی که رفتار، گفتار و کردارمان باعث شادی و آرامش پیشینیان مان شود.
اسکندری
Netherlands
۱۱:۳۹ - ۱۳۹۶/۰۱/۰۱
ضمن تبریک بهار، جسارتا به مقاله یاد شده نکاتی اضافه کنم:
1. نوروز در محیطی کوچک روستایی گرامی داشته می شد. حداکثر در یک روز همه ی اهل آبادی همدیگر رادیده بودند بدون تحمل زحمت ترافیک! و هزینه سوخت! بدون توقع دیر آمدن و زود رفتن! بدون آجیل مفصل و میوه های چشم هم چشمی! عیدی هایی از جنس تخم مرغ رنگی نه اسکناس و تراول !بدون سفره هفت سین چند میلیونی!و ...بقیه اش را شما بشمارید.
2.با توچه به نکات مقاله ... عید نوروز فرصت تجدید نیرو بود نه اینکه در 48 ساعت اول 50 کشته جاده ای و 400 مجروح حاصل ان باشد! نه اینکه در طول سال تعداد ریادی از سه شنبه تا جمعه در سفر هستند روزهای عید هم برای سفر زمان کم می آورند! به جای دید و بازدید کاری می کنیم که همه ترجیح بر مسافرت بدهند نه اینکه هزینه هایش کمتر است خیر بلکه به خاطر اینکه روابط اجتماعی و حسن معاشرت جای خود را به نامعاشرت ها داده است. .. و شما خود بخوانید حدیث مفصل ... و می گویم استاد!حود ما هم از این نوروز دلمان گرفته است!
مجله خواندنی ها
انتشار یافته: ۹
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۲۲:۰۶ - ۱۳۹۵/۱۲/۳۰
مقاله نسبتا مشکل و غامض و تا حد زیاد پیچیده و نامفهوم
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۵:۵۷ - ۱۳۹۶/۰۱/۰۱
خلاصه اینکه مردم فصل بهار رو فراموش کردن
نکته سنج
Iran, Islamic Republic of
۱۰:۰۱ - ۱۳۹۶/۰۱/۰۱
خدمت ناشناس٢٢٠۶عرض کنم
که مشکل ماهمین افکاراست
به جای این که به آثار به قول
شما غامض فکرکنیم وزوایای آن رو موردکنکاش قراردهیم
خیلی ساده با توجه به بضاعت
محدودمان آن رانامفهوم مینامیم
درحالیکه شاید اشکال ازخود ما باشدکه از درک مقالات ارسالی ناتوان میباشیم
برای اطلاع شما عرض کنم که استاد کاشی ازبزرگترین استادان دانشگاه علامه طباطبایی هستند که دانشجویان این دانشگاه به شاگردی او افتخارمیکنند
ازفرارو که مدعی آزادی اندیشه
است انتظار میرود که چاپ نماید
ناشناس
Germany
۱۰:۴۵ - ۱۳۹۶/۰۱/۰۱
واقعا مقاله بسیاز زیبایی بود.
مجله فرارو