bato-adv

روایتی از حال‌وهوای کلاس استاد مشهور ادبیات

تاریخ انتشار: ۱۶:۰۱ - ۱۷ مهر ۱۳۹۵
یکی از شاگران استاد شفیعی کدکنی می‌نویسد: نخستین حضورم در کلاس ایشان را خوب به یاد دارم. کلاس در کتابخانه برگزار می­‌شد و میزها به‌ صورت دایره‌وار چیده شده بودند. بعضی روی صندلی‌ها نشسته و عده زیادی در کنار قفسه‌های کتاب ایستاده بودند. من نیز به گوشه‌ای رفتم و ایستادم؛ در پوست خود نمی‌گنجیدم که دیدم «مردی است می‌سراید خورشید در گلویش.»

به گزارش ایسنا، شهریار شاهین‌دژی - مدرس و محقق ادبیات - به مناسبت قرار داشتن در آستانه هفتاد و هفتمین زادروز محمدرضا شفیعی کدکنی در روزنامه «ایران» نوشته است:

تو درخت روشنایی گل مهر برگ و بارت / تو شمیم آشنایی همه شوق‌ها نثارت... / تو بمان که جمله هستی به صفای تو بماند... / ز زبان سرخ آلاله شنیدم این ترانه / که اگر جهان بر آب است / ترنّم تو بادا و / شکوه جاودانه

مهرماه سال 1318، کدکنِ نیشابور، زادگاه مردی شد با سری به رفعت سماوات و دلی به وسعت اقیانوس. او تحصیل را از خانه و مکتبخانه آغاز کرد و به دبستان و دبیرستان نرفت. از همان کودکی مبانی زبان فارسی و عربی را نزد پدرش آموخت. در کنار آموزش علوم ادبی، علوم حوزوی مانند فقه و اصول و منطق را نزد استادانی چون ادیب نیشابوری، آیت‌الله حسین سبزواری، میرزا محمد هاشم قزوینی فراگرفت. در سال 1341 به دانشگاه فردوسی مشهد رفت و در آنجا محضر بزرگانی چون غلامحسین یوسفی و علی‌اکبر فیاض را درک کرد. از دیگر بزرگانی که او بعد از آمدن به تهران با آنها همنشین شد می‌توان به غلامحسین مصاحب در دایرة‌المعارف فارسی، مجتبی مینوی در بنیاد شاهنامه، پرویز خانلری و بدیع‌الزمان فروزانفر در دانشگاه تهران اشاره کرد. همانجا بود که فروزانفر بعد از جلسه دفاع او از پایان نامه‌اش با عنوان «صور خیال در شعر فارسی»، جمله «افتخاری برای فضل و فضیلت» را در دعوت ایشان به دانشگاه مرقوم کرد.

خانلری اندکی بعد یعنی در سال 1344 در مجله «سخن» نوشت: «استادان فاضل دانشگاه تهران آثار ارزنده‌ای انتشار داده‌اند و میان پرورش یافتگان این دستگاه، جوانان صاحب طبع و هنرمند و پرشور به وجود آمده ­اند، از جمله شفیعی کدکنی.»

این مرد همان کسی بود که از همان سال‌ها تا امروز استاد بی‌مانند دانشگاه تهران باقی مانده است. او نه تنها در ساحت‌های علمی متعدد مانند پژوهش روی دقایق عرفان و ادب فارسی یگانه است بلکه توانسته به سرودن بهترین نمونه‌های شعر نو و کلاسیک نیز بپردازد. ظاهراً تاکنون نیز کسی نتوانسته جمع این همه اضداد باشد. همچنین شفیعی کدکنی توانسته شاگردان بسیاری پرورش دهد که بعضی از آنها امروز استادان بنام کشورند.

نخستین حضورم را در کلاس ایشان خوب به یاد دارم. کلاس در کتابخانه برگزار می­‌شد و میزها به‌ صورت دایره‌وار چیده شده بودند. بعضی روی صندلی‌ها نشسته و عده زیادی در کنار قفسه‌های کتاب ایستاده بودند. من نیز به گوشه‌ای رفتم و ایستادم؛ در پوست خود نمی‌گنجیدم که دیدم «مردی است می‌سراید خورشید در گلویش.»

کلاس‌هایش هیچ‌گاه قوانین دست و پاگیر و مدرسی معمول را ندارد، خبری از حضور و غیاب نیست، محدودیتی وجود ندارد، عاشقی و هواداری و سرمستی کافیست. بارها دانشجویانی را از رشته­‌های دیگر سر کلاس ایشان دیده‌ام، بسیار اوقاتی بوده که تعداد دانشجویان و اشخاص متفّرقه از هر کجا و در هر سن و سال از تعداد دانشجویان رسمی بیشتر بوده است. به کرّات افرادی را دیده‌ام که به شوق کلاس ایشان شب از شهرستان حرکت کرده و صبح به دانشگاه رسیده‌اند و بعد از کلاس، دوباره راهی دیار خویش شده‌اند.

کلاس‌های دکتر شفیعی از لحظه ورود او به دانشگاه و کنار مجسمه فردوسی و گاهی قبل از آن در خیابان 16 آذر آغاز می‌شود، در راه‌پله یا آسانسور ادامه می‌یابد، به کلاس اصلی می‌رسد و ساعت‌ها ادامه دارد ولی به آنجا نیز ختم نمی‌شود. گاهی استاد زمان‌های زیادی را در راهرو و پلکان صرف پاسخ دادن به دانشجویان کرده و این سؤالات تا لحظه خروج ایشان از دانشگاه ادامه دارد. روش تدریس شان منحصر به فرد است؛ مبتنی بر روخوانی از جزوه و کتاب نیست؛ شروع بحث، سؤالی است که دانشجویان می‌پرسند.

گذراندن واحد درسی با ایشان منوط به مطالعه دقیق و عمیق چندین منبع و کتاب و تسلط کامل به آنهاست؛ و انجام تحقیقی که قابلیت تبدیل به کتاب را خواهد داشت. امتحاناتشان اگر از آزمون ورودی دانشگاه مشکل‌تر نباشد، آسانتر نیست! بسیاری از تحقیق‌ها را قبول نمی‌کنند و می‌گویند: «کل اینها را می‌شود در چند ساعت با رایانه پیدا کرد!» و در جایی می‌گفتند: «فروزانفر برای پیدا کردن منبع یک بیت، مدت زیادی چاپ کتابی را به تعویق انداخت و کتب زیادی را به مطالعه گرفت!» از خود ایشان شنیدم که: «فرد یا نباید با من درسی را بگذراند یا اگر گذراند باید با سواد بگذراند. ناسلامتی شما دانشجوی امروز ادبیات و استادان آینده خواهید بود.» البته همین‌ها باعث می‌شود بسیاری از دانشجویان با ایشان به صورت رسمی واحدی را انتخاب نکنند.

زیرا می‌دانند عبور از این سد براحتی میسر نخواهد بود. روش ایشان در نمره دادن بسیار جالب توجه است و حافظه‌شان در به خاطر سپردن نمرات دانشجویان شگفت انگیز! چنانکه مثلاً نمرات دانشجویان دهه پنجاه را نیز به یاد دارند و البته شاید این چندان خوشایند برخی دانشجویان تنبل که امروز مقام و مرتبتی تازه یافته‌اند نباشد.

تا در یادها هست، سه‌شنبه‌ها روز کلاس ایشان بوده و فقط آن روزها به تدریس می‌پردازند. به قول قیصر امین‌پور: «راستی روزهای سه‌شنبه پایتخت جهان بود.» بقیه روزها به تحقیق می‌پردازند و از همین روست که خوشبختانه توانسته‌اند آثار زیادی را به رشته تحریر درآورند. جز آنکه استعداد شگفت‌انگیز و همت و پشتکاری ستودنی دارند.

شفیعی آمیزه‌ای است از دانش و بینش و منش. هنر و ذوق و اخلاق را به هم آمیخته است. او در تمام زمینه‌های نظم و نثر فارسی، عربی، انگلیسی، فقه، فلسفه، تاریخ و مکتب‌های ایران و جهان، تبحری مثال­زدنی دارد. به قول محمود دولت‌آبادی: «شفیعی پلی است میان گذشته و آینده.»

بر اساس این گزارش، محمدرضا شفیعی‌کدکنی، نمادی­ است از یک چهره تمام‌عیار ادبی، شاعر، منتقد، مصحّح و مورّخ. آثار استاد را می‌توان از چند منظر نگریست که به حق در هر کدام بی‌بدیل است:

ترجمه‌ها مانند: «آفرینش و تاریخ» از زبان عربی و «تصوّف اسلامی و رابطه انسان و خدا» از زبان انگلیسی، که چنان با مهارت انجام شده است که خواننده را از متن اصلی بی‌نیاز می‌کند.

نقد و تحقیق از جمله «صور خیال در شعر فارسی» و «موسیقی شعر» که هریک نشانه ایست از دامنه گستردۀ علمی او. تعریف ماندگار ایشان از شعر اینچنین است: «گره خوردگی عاطفه و تخّیل که در زبانی آهنگین شکل می‌گیرد.»

وی همچنین کلمات جدید بسیاری را به زبان فارسی تقدیم کرده است. یعنی بسیاری از معادل‌های فارسی برخی اصطلاحات فرنگی که امروز در میان مردم جا افتاده است ساخته شفیعی است.

تصحیح انتقادی متون کهن همچون مجموعه آثار عطار و «اسرار التوحید» و مجموعه اشعار مانند «هزاره دوم آهوی کوهی» و «آیینه‌ای برای صداها» از جمله آثار اوست.

وی به شعر کلاسیک و نو مسلّط است و پرواز خیال در اشعار او هویداست. ایشان معتقدند که شعر خوب شعری است که حافظه مردم آن را به خاطر بسپارد. به‌واقع این معیار در مورد شعر خودش کاملاً صادق است. زرین‌کوب شعر او را «شعر جوهردار، شعر بی‌نقاب» می‌خواند.

غلامحسین یوسفی نیز می‌گوید: «او افزون بر بهره‌مندی از قریحه و فطرت شاعری در شعر خویش از دیدگاهی انسانی و اجتماعی سخن می‌گوید و چون از فرهنگ ایران و زبان فارسی بهره‌ور است می‌تواند اندیشه‌ها و دریافت‌ها و پدیده‌های زیبای جهان شاعرانه خود را به صورتی دلکش و پر تأثیر به ما عرضه کند.»

اخوان او را اینگونه توصیف می‌کند: «تو در فارسی سرایی هشیار و دقیقی و شسته و پاکیزه گوی، بارک‌الله تو. بخوان، بگو، بسرای، هر چه بیشتر بهتر.»

مقالات در مجله‌های معتبر

از جمله فعالیت‌های برون مرزی ایشان نیز می‌توان به این موارد اشاره کرد:

فرصت مطالعاتی در دانشگاه‌های آکسفورد و پرینستون.

مسافرت به اروپا به همراه اخوان به دعوت خانه فرهنگ‌های جهان در آلمان

مسافرت به ژاپن به دعوت بنیاد فرهنگ ژاپن

دعوت برای تدریس در دانشگاه هاروارد
bato-adv
مجله خواندنی ها