bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۲۷۶۵۰۸

سه‌روایت از افسردگیِ ایرانی

وزیر محترم بهداشت چندی پیش سخن از بالا بودن آمار اختلالات روانی و به خصوص افسردگی در جامعه ایرانی گفته بودند و به عنوان بالاترین مرجع مسئول در زمینه سلامت جامعه اعلام خطر کرده بودند.
تاریخ انتشار: ۱۳:۰۴ - ۲۴ خرداد ۱۳۹۵
فرارو؛ مهدی ملک محمد|وزیر محترم بهداشت چندی پیش سخن از بالا بودن آمار اختلالات روانی و به خصوص افسردگی در جامعه ایرانی گفته بودند و به عنوان بالاترین مرجع مسئول در زمینه سلامت جامعه اعلام خطر کرده بودند. اینکه وزیر محترم چنین هشداری را می‌دهند که البته سالهاست روان شناسان و دیگر دست اندرکاران امر سلامت روان می‌دهند و جدی گرفته نمی‌شود، باید به فال نیک گرفت اما آیا سلامت روان با حرف تضمین می‌شود؟

به سه روایت مستند زیر توجه کنید:

روایت اول
زمان: شامگاه یکی از روزهای گرم بهاری و بعد از افطار
مکان: داروخانه‌ای معتبر و البته دولتی در مرکز تهران

نسبت به روزهای پر تردد این داروخانه می‌توان گفت اکنون زمان خلوتی را پشت سر می‌گذارد. بنابراین بیش از ده دقیقه کارم به طول نمی‌کشد. اما همین زمان هم کافی است که خشم دو مراجع را ببینم.

مراجع اول زنی میانسال است که وقتی با مسئول پذیرش نسخه صحبت می‌کند ناگهان فریاد می‌کشد و مدعی بی ادبی او می‌شود. مسئول پذیرش جوان با خونسردی عصبی کننده‌ای که حکایت از بی تفاوتی محض او به مسئله زن میانسال دارد مدعی می‌شود که بی ادبی نکرده است. زن میانسال نسخه در دست داروخانه را ترک می‌کند در حالی که فریاد می‌کشد. دو دقیقه بعد زن جوانی از راه می‌رسد که در چهره اش عصبانیت به خوبی هویداست.

به طرف یکی از گیشه ها می‌رود و با فریاد می‌خواهد که داروی گرفته شده توسط همسرش را پس بگیرند چون دارو اشتباه است و اگر پسر هشت ساله اش این دارو را مصرف می‌کرد معلوم نبود کارش به کجاها می‌کشید. مسئول جوان گیشه بازهم مثل مسئول قبلی با بی تفاوتی به خشم مراجع مدعی می‌شود که دارو اشتباه نیست و زن اشتباه می‌کند و اگر می‌خواهد داروی مطلوبش را بگیرد می‌تواند به داروخانه دیگری برود. زن نسخه را مرجوع می‌کند در حالی که شدت عصبانتیش از زمان ورودش بیشتر شده است.

روایت دوم
زمان: سحرگاه یکی از روزهای گرم بهاری
مکان: مرکزی معتبر و دولتی در زمینه درمان اطفال در مرکز تهران

نوزاد بیست و سه روزه ام از شب قبل بی قراری می‌کند و تنش کمی داغ شده و گریه اش امان نمی‌دهد. نگران تبش هستیم. ساعت سه نیمه شب به اورژانس یک مرکز معتبر در زمینه درمان اطفال که بر دیوارش بزرگ نوشته شده قطب علمی درمان اطفال کشور می‌رویم.

به محض ورود به حیاط بیمارستان بویی مشمئزکننده مشام من و همسرم را آزار می‌دهد. در آن تاریکی نمی‌توان فهمید که این بو از کجا نشات می‌گیرد اما می‌توان فهمید که این بو برای فاضلاب است. نوزادمان بیقراری می‌کند و مجال فکر کردن در مورد این موضوع را به ما نمی‌دهد. وارد اورژانس می‌شویم. اینجا اول و قبل از تریاژ اورژانس باید پول به صندوق بپردازی. اینجا یک مرکز دولتی و دانشگاهی است. پول را می‌پردازیم و تریاژ انجام می‌گیرد. به یکی از اتاق های معاینه راهنمایی می‌شویم.

حدود پانزده دقیقه منتظر می‌ایستیم تا نوبتمان می‌شود. دو دختر دانشجوی دستیاری پزشکی کودکان با هم وارد چالش اندروید و اپل شده اند. پنج دقیقه نظاره‌گرشان هستیم و انگار که ما در آن اتاق اصلا حضوری نداریم تا بالاخره چالش تمام می‌شود و یکی از دانشجوها سرش را بالا می‌کند و می‌گوید چه شده. ماجرا را می‌گوییم.

 گویی اولین بار است که نوزادی را دیده اند. می‌گویند که چقدر کوچک است و البته من در آن نیمه شب در توانم نیست که بگویم تمامی نوزادان بین دو و نیم و تا سه و نیم کیلو هستند و طبیعتا کوچک می‌شوند. خوب معلوم است که دختران دانشجو نمی‌دانند باید چه کار کنند. می‌گویند خب الان مشکل چیه. وقتی نگرانی مان از تب را می‌گوییم می‌پرسند با خودتان تب سنج آورده اید؟ اینجا قطب علمی درمان اطفال است و ما باید زیره به کرمان ببریم. زمان خوبی برای چالش نیست. خوشبختانه در ساک همراه نوزاد تب سنج هست اما دختر دانشجوی دستیاری نمی‌تواند به علت بی قراری نوزاد تبش را بسنجد خوب معلوم است که نمی‌خواهد این استیصالش را بفهمیم. مادر را حواله می‌دهد به اتاق شیردهی و می‌گوید پانزده دقیقه شیرش دهید تا بعد تبش را بسنجیم. اتاق شیردهی اتاقی است دو در یک. با دو سبد نگهداری طفل اما بدون صصندلی. به پذستار مستقر در سالن می‌گوییم که این اتاق صندلی ندارد. پرستار با لحنی معترض می‌گوید این همه صندلی در این سالن هست. بر روی یکی بنشینید. پس اتاق شیردهی به چه کار می‌آید؟ دیگر مجال ماندن نیست. باید از این قطب علمی فرار کرد.

روایت سوم
زمان: ساعتی بعد
مکان: یک بیمارستان خصوصی در مرکز تهران

فراری از قطب علمی به بیمارستان خصوصی پناه می‌بریم. اینجا چون خصوصی است اول پول نمی‌گیرند. تریاژ با نهایت احترام انجام می‌شود. مسئول تریاژ با پزشک فوق تخصص نوزادان کشیک در بخش مراقبت های ویژه نوزادان تماس می‌گیرد و ما را راهنمایی می‌کند به آن بخش. پزشک نوزاد را معاینه می‌کند و دستورات لازم را برای بهبودی نوزادمان بهمان می‌دهد. در زمان خروج از بیمارستان برای گرفتن فیش صندوق به مسئول تریاژ مراجعه می‌کنم. در مقابل چشمان گردشده ما او اعلام می‌کند که نیازی به پرداخت پول نیست. اینجا یک بیمارستان خصوصی است.

علمای روانشناسی در پس تمامی تحقیقاتی که در مورد علل افسردگی که وزیر محترم بهداشت نگران بالارفتنش در جامعه ایرانی هستند، یک علت تامه را برشمرده اند؛ درماندگی. فرد به علل مختلف محیطی یا شناختی و نگرشی باید ابتدا درمانده شود تا به اختلال افسردگی دچار شود. آقای وزیر محترم که دوست دارند پاسخگوی عملکرد تمامی پزشکان و کادر درمانی باشند، آیا می‌دانند که در بیمارستان های تحت امرشان چه می‌گذرد؟

 آیا می‌دانند که در طرح نظام جامع سلامت فقط به کمیت فکر کرده اند و به کیفیت و مهم تر از آن کرامت انسانی بیماران و همراهانشان فکر نکرده اند. آقای وزیر معنی پلاسیبو(دارونما) را به خوبی می‌دانند. چرا دارویی که عملکرد مهمی ندارد می‌تواند بیماری را بهبود ببخشد. چون از زمان حکیمان یونانی فهمیده اند که نیمی از درمان به وضعیت روان انسانها بستگی دارد.

حالا جای این سئوال است که آقای وزیر در این سرزمین علل محیطی افسردگی فراوانند اما شما به عنوان وزیر بهداشت تاکنون حداقل برای بیمارستان های تحت امرشان چه کرده اند که حداقل درماندگی در آنجا صورت گیرد؟ آقای وزیر، به عنوان یک روان شناس هشدار می‌دهم که درماندگی در مراکز تحت امرتان بیداد می‌کند.مردم درمانده را دریابید.
bato-adv
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۳:۰۶ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۵
از شدت امید افسردگی عمیق (دیپرس) گرفتیم.
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۷:۴۷ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۴
وقتی فیش حقوق یه مدیر چند صد میلیون هستش و من پسر مجرد آینده خوبی ندارم جز افسردگی راهی برام نذاشتن ....
Seyed delbar
Iran, Islamic Republic of
۱۵:۴۲ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۴
همه افسرده ایم همه ..........
علی نژاد
Iran, Islamic Republic of
۱۵:۲۱ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۴
(با عرض پوزش خارج ازموضوع است اما برای امثال من حیاتی) با سلام و سپاس از زحمات وزیر محترم بهداشت و کارکنان سازمان دارو و غذا
مدتی است داروی ساندیمون خارجی در داروخانه ها نایاب شده است و مشکلاتی را برای بیمارن پیوندی از جمله بنده ایجاد کرده است و باعث شده تو بیمارستان بستری گردم چون داروی ساندیمون داخلی با من سازگار نیست اولا بفرمایید کی وارد می شود و به دست بیماران نیازمند می رسد؟ در ثانی خواهشمند است دستور فرمایید نسبت به واردات سریع داروی حیاتی فوق اقدامات بایسته صورت پذیرد.
با تشکر علی نژاد بیمار پیوند کلیه
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۵:۰۵ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۴
فقر .تبعیض .بی عدالتی .اختلاس .دزدی .حقوق های نجومی .آقازاده ها.رانتخورها. هوای آلوده .غذایی الوده .نداشتن آینده .خرافات .ماشین پراید.ووووووو اینها را هم ملتی یکجا داشتند تا حالا نسلشان منقرض شده بود ولی ما فقط افسردگی داریم این خلی موفقیت بزرگی برای مدیر نماهای کشور ماست
مجله خواندنی ها
انتشار یافته: ۱۳
ناشناس
United States
۱۳:۱۱ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۴
چه کسی‌ گفته ایرانیها افسرده هستند، ما شاد‌ترین هستیم...البته بعد از کره شمالی....
ناشناس
United States
۱۴:۴۵ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۴
مملکت خیلی بی در و پیرک شده همه هم همه چیز رو ربط میدن به حکومت آقا دکتری که شرف نداره کاسبی که گرون فروش و دزده راننده تاکسی که برای ده متر مسیر مستقیم 1500 تومان می گیره بی لیاقتی مدیر بیمارستان پرستارهای بورسیه ای و سهمیه ای که دوتا جمله انگلیسی هم نمی تونن بگن اینا تقصیر بی وجدانی و بی شرفی خود مردم هست این مردم شدن یه مشت از خدا بی خبر که فقط میخوان مال هم رو بکشن بالا.
محمد
Iran, Islamic Republic of
۱۳:۲۱ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۴
عالي بود.
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۳:۲۳ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۴
عزیز من اینقده وزیر وزیر نکن آرام باش
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۳:۵۸ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۴
ا این بیکاری و تورم گرانی اختلاس میلیاردی و حالا حقوق های چند صدملیونی دلتان میخواد ملت بزن برقص اند که البته با این شرایط این کار را بکنند حتما دیوانه شده اند،ب
ناشناس
United Kingdom
۱۴:۱۱ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۴
واقعا مطلب جالبی بود و دقیقا درست کافیه به بیمارستانها،دادگاه ها ،کلانتری ها و کلا مکان هایی که مردم برای کاری اورژانسی به آنجا مراجعه میکنند اما با بی تفاوتی یا بی ادبی مسئول مربوطه مواجه میشوند از سر استیصال و درماندگی به ناگهان خشمشان لبریز شده و فریاد میزنند... متاسفانه عامل اینگونه برخوردها هم برخی کارمندان همین مراکزند .چه خوب بود به جای ساعتها،دعا و نماز و نیایش در بین ساعات اداری اندکی هم طرز برخورد با ارباب رجوع آموزش داده میشد یا لااقل جان و مال مردم بیشتر اهمیت داده میشد.
ایرانی
Iran, Islamic Republic of
۱۴:۲۰ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۴
اینها کار دولت کلید نبوده کار ...... بوده است .
دولت کلید دولت .... در روی زمین است و تمام کارهایش درست و بجا است و الان ایرانیان همگی رشد اقتصادی 5 درصد و تورم تک رقمی را با گوشت و خون خود احسای می کنند .
اگر آلودگی هوا و گرانی و طلاق و اعتیاد و فساد اداری و قاچاق و کلا مملکت شیر تو شیر است اینها همه کار دولت قبل بوده است .
ناشناس
-
۱۴:۲۹ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۴
امید عجیبی بود. بدجور افسردمون کرده.
مجله فرارو