انتخابات رياستجمهوري در آمريكا چند ماه ديگر برگزار ميشود. دونالد ترامپ جمهوریخواه توانسته است از دسته راستترين شاخه حزبي جمهوریخواهان با وجود مخالفتهاي سناتورهاي مطرح اين حزب به كانديداي نهايي تبديل شود و از سوي ديگر نيز كلينتون كانديداي جاهطلب در حال تبديلشدن به نامزد نهايي حزب دموكرات است. به نظر ميرسد در شش ماه آينده بايد شاهد رقابت نفسگير ميان اين دو نامزد باشيم. از سوي ديگر آمريكاي بعد از اوباما با آمريكاي بعد از بوش تفاوتهاي فراواني دارد. در آن زمان آمريكا تنها درگير عراق و افغانستان بود ولي اكنون خاورميانه به دليل سياستهاي غلط آمريكا، صهيونيستها و عربستان به محل درگيري تروريستهاي مختلفي تبديلشده است.
هيچ آينده روشني براي منطقه خاورميانه در بحران يمن، ليبي، عراق و سوريه وجود ندار د. ايران و روسيه با ديدگاه خود به تروريستها حمله ميكنند و غرب و ائتلاف بهاصطلاح ضد تروريست نيز با ديدگاه خود عليه آشوبگران منطقه وارد عمليات ميشوند. به نظر ميرسد رئيسجمهور بعدي آمريكا با چالشهاي اساسي در حوزههاي مختلف روبه رو است. رئيسجمهور آينده بايد قدرت ايران را بپذيرد تا بتواند تا حدودي از بحران خاورميانه خارج شود.
هرچند اين روزها آمريكا در مقايسه با خاورميانه به مسائل چين اهميت بيشتري ميدهد. به بهانه بررسي ابعاد مختلف انتخابات ايالاتمتحده، «آرمان» با دكتر علي بيگدلي به گفتوگو پرداخته است که در ادامه ميخوانيد:
كانديداي جمهوریخواهان ترامپ است. در چنين شرايطي زمين رقابت انتخابات ریاست جمهوري آمريكا چگونه ترسيم خواهد شد؟
باراك اوباما با سندرز ملاقاتي انجام داده است و قرار است در هفته آينده نيز ملاقات ديگري داشته باشد تا در مقابل كلينتون كنارهگيري كند. تا اين لحظه خانم كلينتون آراي الكتراي بيشتري در مقايسه با سندرز به دست آورده است. اگر سندرز هنوز كنارهگيري نكرده است ولي در ماه آينده كه ميتينگ حزبي دموكراتها تشكيل ميشود، به احتمال زياد كنارهگيري خواهد كرد. احتمال ملاقات ميان سندرز و كلينتون با حضور همسر كلينتون رئيسجمهور سابق آمريكا صورت خواهد گرفت و سندرز به نفع كلينتون كنار خواهد رفت. البته با اين تعهد كه كلينتون برخي از خواستههاي سندرز و وعده داده شده از سوي وي به مردم را در برنامههاي خود قرار دهد.
طبق قانون ايران رئيسجمهور نميتواند در انتخابات حمايت علني از كانديدايي داشته باشد. اين موضوع در آمريكا به چه نحوي است و آيا اوباما براي نخستينبار دست به اين كار زده است؟
اين حمايت در آمريكا يك حمايت معمولي است و هر رئيسجمهوري ميتواند براي نامزد حزب خود در آمريكا تبليغ كند. اوباما در همين راستا و براي اينكه آراي لاتين تبارها را به نفع كلينتون به دست آورد به كوبا سفركرده است. حمايت اوباما از كلينتون باعث ميشود كه وي از سياهپوستان و لاتين تباران آمريكا بهره ببرد. اوباما براي جبران ناتوانيهاي خود در خاورميانه دست به اين اقدامات و سفر به كوبا زده است. اين مساله بر راي كلينتون تاثير ميگذارد. از سوي ديگر برخلاف نگرش ما در ايران نسبت به كانديداهاي زن و جامعه زنان به كانديداهاي زن در آمريكا كلينتون چنين توفيقي ندارد. سفر اوباما به ويتنام هم براي جمعكردن آراي شرق آسيا به نفع كلينتون صورت گرفت. چنين اقداماتي بسيار زيركانه و به نفع كلينتون است.
كلينتون در نگرش به ايران چه تفاوتهايي با اوباما دارد؟
اوباما در تاريخ آمريكا يك رئيسجمهور استثنائي بود، به هيچوجه تن به جنگ نداد، جايزه صلح نوبل را دريافت كرد و داري شخصيت آرامي است كه بيشتر از طريق ديپلماسي قصد حل مشكلات را دارد اما خانم كلينتون اينگونه نيست. در ميان ترامپ، سندرز و كلينتون، ترامپ اعلام كرده است كه برجام را پاره خواهد كرد. سندرز هم گفته كه برجام را مورد بازبيني مجدد قرار ميدهد، اما خانم كلينتون اعلام كرده كه برجام را تاييد خواهد كرد. خانم كلينتون جايگاه و خاستگاه متفاوتي دارد كه نخستين خاستگاهش، خاستگاه سرمايهداري و اشرافيت خانوادگي اوست. او همسر رئيسجمهور آمريكا و وزير خارجه بوده و از سوي ديگر كلينتون داراي خاستگاه حزبي خاصي است كه از آن استفاده ميكند بنابراين از اين نظر طرفداران حزب دموكرات در لايههاي مياني جامعه قرار دارند و اين به نفع وي است.
بايد در نظر داشت كه كلينتون در دنياي عرب و لابيهاي صهيونيست نيز طرفداران زیادی دارد، بنابرابن با توجه به مشكلات خاورميانه و نزديكي وي به عربستان باعث خواهد شد كه شرايط براي ايران تا حدودي سختتر شود. كلينتون زن جاهطلبي است و ظرافت زنانه خود را با خشونت و خشم سياسي عوض كرده است. كلينتون زن مستبدي از نظر خانوادگي و حزبي است. اما ترامپ پديده نوظهوري نيست. جمهوریخواهان در آمريكا در شمال اين كشور خاستگاه دارند اين منطقهاي كه سرمايهداري است و اكثر مردم شمال آمريكا صاحب صنايع بزرگ هستند و به ترامپ راي ميدهند.
ترامپ چگونه توانسته است تا اين حد در ميان قشرهاي مختلف آمريكا محبوبيت به دست آورد؟
نسل جوان آمريكايي و سياهپوست به اين نتيجه رسيده است كه ورود بيگانگان به آمريكا و اشتباهات اوباما باعث شده است كه منزلت آمريكا كاهش يابد. آمريكا در آستانه سقوط قدرت خود است و براي جبران اين مشكل برخي از مردم آمريكا به دنبال ترامپ هستند تا وي بتواند پرستيژ بينالمللي آمريكا را احيا و آمريكا را مجددا تبديل به يك قدرت مطلق كند.
برخي بر اين عقيده هستند كه مردم آمريكا داراي فهم سياسي بالایی نيستند، اين مطلب تا چه اندازه صحيح است؟
فهم سياسي مردم آمريكا پايين است و به همين دليل هم سطح مشاركت سياسي در آمريكا هر روز در حال كاهش است. بر اساس آمار دقيق بهدست آمده ۳۰ درصد مردم آمريكا اسم رئيسجمهور آمريكا را نميدانند. در آمريكا علاقهمندي به مسائل سياسي محدود است و فقط كساني كه حزبي به سياست نگاه ميكنند به دنبال مسائل سياسي هستند. مدتهاست كه سطح مشاركت سياسي در آمريكا حدود ۳۵درصد است و اين ميزان براي يك كشور ۳۵۰ميليوني نفري بسيار كم است. آمريكاييها چندان تمايلي به بحث سياسي ندارند ولي اين موضوع را كاملا درك ميكنند كه كشور آنها قدرت برتر دنيا ازنظر سياسي، اقتصادي و نظامي در جهان است و اين قدرت در دوران گذشته از زمان بوش تا به امروز دچار تزلزل شده است، دنيا در حال پيدا كردن قدرتهاي جديدي است و کشورهایی مانند ايران در منطقه خاورميانه وجود دارند كه آمريكا و قدرت آن را بهحساب نميآورد.
آمريكاييها تمايل داشتند كه رئيسجمهورشان به اوكراين حمله كند، حتي زمان بوش رامسفلد وزير دفاع آمريكا اعلام كرد بود كه اروپا پير شده است و روسيه و چين هم ارزشي براي ما ندارند كه با آنها وارد جنگ شويم. اين تفكر در ايالات شمالي آمريكا مطرح است. آنها خودبرتربين هستند و از زمان اعلاميه استقلال آمريكا اين تفكر را پيگيري ميكنند و دموكراسي خود را نابترين دموكراسي ميدانند. آنها حاضر نيستند كه كشوري در مقابل قدرت كشورشان ايستادگي كند. امروز يك كشور كوچك مانند كره شمالي، آمريكا را تهديد ميكند.
پرستيژ ازدسترفته از زمان بوش تا اوباما بهوسيله ترامپ قابلبازسازي است يا كلينتون ميتواند آن پرستيژ را بازسازي كند؟
راي ترامپ نشان ميدهد كساني كه به دنبال احياي عظمت آمريكا هستند به وي راي دادهاند، هرچند وي حتي يك روز هم كار سياسي انجام نداده است ولي شعارهاي وي نشان ميدهد كه به دنبال احياي قدرت آمريكا است. مشاوران ترامپ بهخوبي به وي فهماندهاند كه براي به دست آوردن راي بايد نقاط ضعف ايجادشده در زمان بوش را شناسايي كند و به دنبال احياي قدرت آمريكا باشد. آنهايي كه شناخت كامل از ترامپ ندارند وي را ديوانه ميدانند، درحالي كه چنين نيست. در آمريكا همه قدرتها كنترل شده است و اساس دموكراسي بر كنترل قدرت است. در كشور ما چون كنترل قدرت وجود ندارد پديدهاي مانند احمدينژاد به وجود ميآيد. در آمريكا هيچكس نميتواند ساختارهاي قدرت را بر هم بزند. ترامپ تا اين لحظه موفق بوده است ولي نميتوان تا اين لحظه اعلام كرد چه كسي راي جمهور آمريكا ميشود.
اين قدرت كنترل شده در آمريكا اجازه ميدهد كه ترامپ مانند بوش اتفاقات افغانستان و عراق را به وجود آورد؟
اساس قانون اساسي در آمريكا بر كنترل قدرت است. در ارتباط با برجام شاهد بوديم كه كار بهجايي ميرسيد كه اوباما قصد داشت نظر كنگره را وتو كند. اگر دقت كنيم خشونتهاي كلامي آقاي ترامپ كاهشيافته است و اين نشان ميدهد اگر وي رئيسجمهور شود بهاندازهاي تصميمات وي كنترل ميشود كه ديگر نميتواند به شعارهاي خود جامع عمل بپوشاند. در دموكراسي اراده فردي از بين ميرود و تبديل به اراده جمعي ميشود. شعارهاي وي مورد اعتراض كنگره و حتي انگليسيهاي قرارگرفته است. ترامپ نميتواند هر كاري بخواهد انجام دهد. حضور وي در مراسم بوكسور معروف آمريكا محمدعلي كلي از نشانههايي است كه كنترل قدرت در آمريكا را تاييد ميكند.
با وجود تئوري كنترل قدرت در آمريكا ترامپ اعلام كرده است كه برجام را پاره خواهد كرد. او ميتواند برجام كه يك تعهد بينالمللي است را ناديده بگيرد؟
ترامپ ميتواند برجام را پاره كند، همان طور كه صدام قرارداد الجزاير را پاره كرد. بعد از پاره كردن آن قطعنامه توسط صدام جنگ به وجود آمد تبعات اين كار مهم است و اعتبار آمريكا را در ميان متحدانش تحت تاثير قرار ميدهد. اين تصميم به ساختار قدرت آمريكا صدمه ميزند. من اعتقاد دارم كه ترامپ اين كار را نخواهد كرد، زيرا لطمه سنگيني به شان آمريكا در محافل بينالمللي وارد خواهد نمود.
آمريكا در زمان اوباما تا حدودي از عربستان دور شد. نگرش آمريكا به عربستان چگونه خواهد بود؟
يكي از مقامات آمريكايي به زبان عربي در حضور مقامات آمريكايي اعلام كرده بود كه نبايد همه مشكلات را به گردن ايران انداخت. اين ساختار قدرت در عربستان سعودي است كه بايد تغيير كند. عربستان نيز مشغول ايجاد تغييراتي در ساختار اقتصادي خود است و چند نفر از وزرا ازجمله وزير نفت اين كشور را با وجود تخصص كنار گذاشته است. عربستان بر اساس الگوهاي بانك جهاني در حال تغيير ساختار اقتصادي خود است. در حال حاضر تعدادي از كارشناسان بانك جهاني در حال مرمت ساختار اقتصادي عربستان هستند.
عربستان سعودي از سوي ديگر در حال فاصله از آمريكا است و اوباما هم اعلام كرده است كه خاورميانه براي آمريكا جذابيتي ندارد. بنابراين سياست خارجي آمريكا در زمان اوباما به شرق آسيا معطوف شد و شرق آسيا براي آمريكا مهمتر از خاورميانه است و با تهديداتي كه چين در درياي اين كشور به وجود آورده است، آمريكا خطرناك است. لذا آمريكاييها ۲۷۰ هزار سرباز خود را در درياي چين به حدود ۴۰۰ هزار سرباز رسانده است. از سوي ديگر ژاپن هم در حال تبديلشدن به قدرت نظامي است، لذا تمام توجه آمريكا در حال تغيير به سمت جنوب شرق آسيا است، به همين دليل آمريكاييها در مساله سوريه كار مهمي انجام نميدهند ولي نميخواهند كه مبالغ عربستان در اقتصاد اين كشور از ساختار اقتصادي آن خارج شود. شركت آرامكو از شرق عربستان در حال خارج شدن است و به همين دليل عربستان از آمريكا نااميد شده است، ولي بهجاي آمريكا، عربستان روابط صميمانه و پنهاني با رژيم حاكم بر تلاويو به وجود آورده است. لابيهاي يهودي در آمريكا بهخوبي توانستند مساله كودك كشي عربستان را از دستور كار سازمان ملل خارج كنند. عربستان در سياستهاي خارجي خود بعد از قدرت گرفتن عادلالجبير سیاستهای خود را تغيير داده است.