bato-adv
کد خبر: ۲۵۴۹

تهران کلمبیا نیست

«زیرگذر» م.ف.
تاریخ انتشار: ۱۶:۳۵ - ۱۷ مهر ۱۳۸۶
 
بچه‌ها متشکرم
راستش من اگر زودتر می‌دانستم این همه هوادار دارم، حتما جوگیر می‌شدم و برای انتخابات مجلس نامزد می‌شدم! واقعا از این همه لطفی که دوستان ابراز کردند و با نظرات (همان کامنت‌ها) و ایمیل‌ها (به همان آدرسmeem.fe@gmail.com ) من را شرمنده کردند، ذوق‌زده و البته امیدوار به ادامه کار شدم.
من حالا می‌فهمم چرا بعضی‌ها از هرگونه تجمعی در محافل سخنرانی‌شان، حتی اگر به منظور ناسزا گفتن و هو کشیدن باشد، استقبال می‌کنند.

تهران کلمبیا نیست
رئیس‌جمهور احمدی‌نژاد سرانجام بعد از دوبار تعویق، رضایت داد تا برای دانشجویان دانشگاه تهران هم سخنرانی کند. در ابتدای این مراسم آقای عمید زنجانی به پاس حماسه حضور احمدی‌نژاد در دانشگاه کلمبیا و تحمل اهانت‌های حاضرین در آن‌جا به وی مدال افتخار داد و درعوض به دانشجویانی که شعار می‌دادند «چرا فقط کلمبیا؟ ما هم سؤال داریم» اجازه پرسش داده‌نشد؛ چراکه از قدیم گفته‌اند «فعل پاکان را قیاس از خود مگیر»! این احتمال وجود دارد که آقای احمدی‌نژاد فقط در مراسمی با لبخند به سؤالات دانشجویان پاسخ می‌دهد که در ابتدای مراسم رئیس دانشگاه، وی را با لحنی معرفی کند که رئیس دانشگاه کلمبیا معرفی کرد! احتمال دیگری هم وجود دارد که رئیس جمهور ایران فقط به سؤالات انگلیسی ـ با لهجه نیویورکی ـ پاسخ می‌دهد. البته این‌ها فقط حدس و گمان است و آن‌چه که مسلم است این است که دکتر احمدی‌نژاد روز دوشنبه در تالار علامه امینی دانشگاه تهران برای جمع معدودی از دانشجویانی که کارت ورود به جلسه داشتند، سخنرانی متینی کرد و جمع کثیری از دانشجویانی که بیرون سالن بودند هم در کمال متانت به زدوخورد پرداختند. ضمنا تا یادم نرفته بگویم که دانشجویان بسیجی شعار می‌دادند «منافق حیا کن، دانشگاه را رها کن» و «دانشجو می‌میرد، ذلت نمی‌پذیرد» که من هرچه فکر کردم دقیقا متوجه منظور و مخاطبشان نشدم.

فلاحیان؛ حاج‌سعید و برادرحسین‌‌ ‌
از آقای احمدی‌نژاد که بگذریم می‌رسیم به نور چشممان آقای فلاحیان که در مصاحبه‌ای با خبرگزاری فارس جدا ترکوند! (وحشت نکنید، منظور از این "ترکوندن"آن نوع "ترکوندن" نیست.حالا از زیر میز بیایید بیرون و یک لیوان آب بخورید!)
آقای فلاحیان در این گفت‌وگو یادی از مظلوم درگذشته،"سعید امامی" کرده و حاج‌ را"یک نخبه امنیتی" و "اطلاعاتی مظلوم" توصیف کرده و بعد هم یادی از مظلوم درنگذشته "حسین شریعتمداری" کرده و برادرحسین را "یک ژورنالیست واقعی اصول‌گرا" وصف نموده‌است.
البته قاعدتا حرف آقای فلاحیان که سال‌ها وزیر اطلاعات بوده‌اند دست‌کم در مورد حاج‌سعید و برادرحسین صحت دارد، فقط من نمی‌فهمم چرا آن نخبه امنیتی و مظلوم اطلاعاتی خودکشانده شده! این برادر اصول‌گرای واقعی نوشت که او یک مزدور پلید و جاسوس اجانب بوده و این کارها را به دستور اسرائیل انجام داده‌‌است!
بالاخره ما قسم حضرت عباس را باورکنیم یا دم خروس را؟ یا زبانم لال هیچ‌کدام را؟!

چیزهای سفت‌وسخت
حرف مسائل امنیتی و نیروهای مظلوم اطلاعاتی شد، یاد اکبرخان گنجی افتادم. اکبرخان در جریان دریافت آخرین جایزه‌اش که از طرف یک بنیاد آلمانی مشترکا به او و چند نفر دیگر داده شد،گفت: «به امید دود شدن و به هوا رفتن چیزهای سفت‌وسخت».
اما آقای گنجی که همیشه از عدم شفافیت عالیجناب‌های سرخ و خاکستری گلایه‌مند بود، مشخص نکرد دقیقا منظور او از "چیزهای سفت‌وسختی" که وی آرزوی به هوا رفتن ودود شدن آن‌ها را دارد، چیست.
من هر چه فکر کردم چیزهای سفت‌وسختی که تواما هم بتوانند هوا بروند هم دود شوند را پیدا نکردم.
اشکالی ندارد منتظر مانیفست هشتم آقای گنجی می‌مانیم، بلکه رمزگشایی شود.

همه به دانشگاه می‌روند
مجری دستورات دکتر احمدی‌نژاد، الهام وسعیدلو در وزارت علوم یعنی محمدمهدی زاهدی (ملقب به وزیر علوم) اعلام کرد تا دو سال دیگه همه داوطلبان ورود به دانشگاه وارد دانشگاه خواهند شد.
به احتمال قوی و با توجه به راه‌کارهای ضربتی دولت برای تحقق وعدها، بعد از دو سال با یکی از گزینه‌های زیر روبه‌رو خواهیم بود:
1. وزیر علوم اعلام می‌کند طی توافقی که این وزارت‌خانه با وزارت آموزش‌وپرورش انجام داده، تمام دبیرستان‌ها به وزارت علوم واگذار شده و درنتیجه تمام دبیرستانی‌ها از این به بعد دانشجو محسوب می‌شوند .
2. رئیس‌جمهور طی یک خبر خوش اعلام می‌کند که به وزارت علوم پیشنهاد داده‌است تا تمام افراد بین 18 تا 28 سال را دانشجو حساب کند.
3. از سال 88 ورود تمام داوطلبان ورود به دانشگاه هر روز به مدت بیست دقیقه مجاز به ورود به دانشگاه باشند. به‌این‌صورت که داوطلبان ورود بتوانند هر وقت که مایل بودند وارد دانشگاه شوند و بعد اعمالی مثل آب خوردن، تماشای ساختمان‌ها ورفتن به دستشویی از دانشگاه خارج شوند.
4. رئیس‌جمهور طی یک سخنرانی در سازمان ملل متحد، ایران را یک دانشگاه بزرگ اعلام کند و بنابراین همه ـ اعم از داوطلبان و غیرداوطلبان ـ یک‌دفعه‌ای دانشجو محسوب شوند.
5. وزیر علوم در مهرماه سال 88 و درحالی‌که هیچ تغییری در سهمیه ورود داوطلبان داده نشده، جواب سؤالات را به‌کلی منکر شود و بگوید من همچین حرفی نگفته‌ام وروزنامه‌ها این را به دروغ از قول من نوشته‌اند. بلانسبت مثل ماجرای نفت و سفره و این‌حرف‌ها!

پی نوشت: راستی رئیس پلیس خراسان رضوی اعلام کرد که چند دانشجو مسئول خوابگاهشان را که با استعمال قلیان مخالفت کرد، با چاقو کشتند. آقای وزیر دستم به دامنت،کوتاه بیا!


جریمه فرهنگی
قاضی پرونده یک نویسنده لر که چندماهی به اتهام اهانت به قوم لر در زندان به سر برده بود، نه ماه از زندان او را به‌مدت دو سال تعلیق کرد، به‌شرط‌آن‌که وی در این مدت چهار مقاله حداقل در یک صفحه به اندازه A4(دقت را ببینید!) در یکی از نشریات محلی کهکیلویه‌وبویراحمد به چاپ برساند.
جالب این‌جاست که این نویسنده بخت‌برگشته (یعقوب یادعلی) قبلا برای همان داستان که به‌خاطر آن زندانی شده‌است، در جشنواره‌های داخلی و ازجمله از طرف صداوسیما مورد تشویق قرار گرفته بوده‌است و هیچ‌کدام از هم‌ولایتی‌های لر این بنده خدا، به جز یکی از کارمندان دادگستری از داستان‌های وی تلقی توهین نکرده‌بودند.
قاضی تاکید کرده‌است که این چهار مقاله (باید در مورد شخصیت‌های فرهنگی و هنری) باشد و نویسنده باید هر شش ماه یک‌بار یکی از آن‌ها با هزینه شخصی خودش در نشریات محلی چاب کند و دو نسخه از متن چاپ‌شده را به دادگستری ارسال کند.
البته در متن خبرها مشخص نشده که منظور از شخصیت‌های فرهنگی و هنری مورد نظر، دقیقا چه کسانی بوده‌اند ولی به نظر من، با توجه به این‌که نوشتن مقالات فرهنگی و هنری درباره شخصیت‌های مورد نظر کار مشکلی است که نوشتن هرکدام از آن‌ها به‌اندازه دو ماه و دو روز زندان رنج وزحمت دارد، حدس زدن نام این شخصیت‌های فرهیخته چندان مشکل نباشد.
نگرانی من هم از این است که از شدت فرهیختگی شخصیت‌های مورد نظر، نویسنده محکوم نتواند در مدت شش ماه به اندازه یک برگ A4در مدح‌وثنای آن‌ها چیزی بنویسد و بعد از مدتی دوباره به زندان برگردد، نه ماه باقیمانده را زندانی باشد!

پل هوایی
دیروز چهلمین سالروز قتل ارنستو چه گوارا بود و برخلاف کوبا و بعضی کشورهای آمریکای لاتین در ایران خبر چندانی نبود.
نمی‌دانم در جریان مراسم دعوت از فرزندان چه‌گوارا و سخنرانی دختر او در دانشگاه چه اتفاقی افتاد که دوستان این‌قدر فیتیله را پایین کشیده‌اند. یک (به نام کوبا وخلق کوبا) و (پدر من به خدا اعتقاد نداشت) که این‌قدر دلخوری و قهر ندارد برادران، دارد؟


مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین