یادداشت دریافتی- محمدصادق
محمدی وفایی؛ سالها بود که کوهدشت بدون صنعت و آب و با خشک سالیهای ممتد
آه و ناله میکرد. نالیدن کوهدشت در قالبهای متفاوتی نمایان شد. فقر
اقتصادی چنان گلوها را فشار داد که برخیها آرزویشان کارمند شدن
درادارهای شد.
عدهای از کشاورزان به فروختن زمینهای کشاورزی روی
آوردند. زمین فروختند و ماشین خریدند تا با جا به جایی بار و مسافری، به
ساحل زندگی برسند. اما تقدیر با تدبیرشان نساخت ماشینها را با قیمت بالا
خریدند و بازار خرید و فروش و بارکشی به رکود مبتلا شد. بندر امام خمینی
«ره» خوب میداند چه تعداد از شهروندان کوهدشتی ماشین دار و مشتری بندر
شدهاند!
عدهای به جوانرود رفتند و از مغازههای رسمی آن شهر
جاروبرقی و... خریداری کردند تا با فروختن آنها در تهران بزرگ، پول نانی
در بیاورند اما توسط اداره مبارزه با کالای قاچاق به ضبط کالاها و
جریمههای کلان دچار شدند.
عدهای غریب نشین و تهرانی شدند. شهرک قدس، بومهن و رودهن و... نیک میدانند چه جمعیتی از کوهدشتیها را پذیرا شدهاند!
با
این حال هر چند کوهدشت در حال احتضار بود ولی بسیاری از نامزدهای
انتخاباتی مدعی نجات آن بودند. حافظهها میگویند برای برخی از
انتخاباتها، همچون شورای شهر و... افراد بسیاری ثبت نام کردند؟
اهل
شهر میدانند چه مقدار از دیوارهای شهر با تصاویرنامزدهای انتخاباتی
پوشانده شد؟! برای نمایندگی شهر هم کوهدشت نماینده چپ و راست و معتدل را
تجربه کرد، ولی با این حال این شهر شهید پرور از حال احتضار خارج نشد!
اکنون
که سیلی سیل، به گوش کوهدشت محتضر نواخته شده است، تهرانیها و عالی
جنابان اجرایی نیز دریافتند که این شهر سیل زده و گرفتار در منجلاب فقر تا
چه اندازه بدحال شده است.
دکترنوبخت در کوهدشت فرمودند: این چه زیرساختی است که با یک سیل و بارندگی اینگونه مردم به زحمت میافتند؟!
او فرمودند: «اگر ماجرای ناکامیها و گرفتاریهای مردم کوهدشت را به رئیس جمهور بگویم قطعاً منقلب خواهد شد»
جناب
نوبخت! درویشی فقیر که لباس پاره بر تن داشت، بر در خانه بزرگی ایستاده و
به وی گفت: اگر من بر در سرای تو بمیرم، با من چه میکنی؟
مرد
گفت: تو را کفن میکنم و به گور میسپارم. درویش گفتای خواجه امروز در
زندگی مرا پیرهنی بپوشان وقتی مردم بیکفن به خاک بسپار. خواجه را از این
سخن عبرتی حاصل شد و او را پیراهنی بخشید.
حال ای اعتدال محوران!
امیدوارم منقلب شدنتان اقدامات لازم و متناسب با نیازهای شهر را به دنبال
داشته باشد. به یقین اگر بر تن زار کوهدشت پیرهنی بپوشید بهتر از آن است
کفنی بپوشید.
عیار پدافند غیرعامل در حوادث کوهدشت! شخصی
الاغش را گم کرد چهار روز از گم شدن الاغش گذشت و گفت خدا را شکر خودم هم
سوارش نبودم و گرنه اکنون چهار روز بود که گم شده بودم!
آتشی به
جان جنگلهای کوهدشت افتاد دل خوش از آن بودیم که ادارات و سازمانهای
مربوطه به میدان خواهند آمد و بلای جان آن آتش بیرحم خواهند شد اما
ساعتها و بلکه شبها هم گذشت اقدامی متناسب با آن آتش سوزی دیده نشد! گویا
برخی از مسولین با ادارات و سازمانهایشان گم شده بودند!
مردم پاک
دل و دلسوز هم میگفتند مگر فلسفه این همه اداره و سازمان چیست؟ سازمان و
ادارهای که نتواند بالگردی را از تهران و یا استانهای هم جوار به کوهدشت
بیاورد چگونه میتواند برای شهروندانش آرامش و اطمینان خاطر ایجاد کند؟!
راستی
اگر برخی از مسولین چون فرماندار محترم و نیروهای مردمی و بسیجیان جان
برکف دلسوزانه آتش خاموش نمیکردند، کی و چگونه آن آتش بلوط سوز خاموش
میشد؟!
شخصی از نابینایی پرسید که خداوند حکیم چیزی را بیفایده نیافریده است، کوری تو چه فایدهای داشته است؟!
آن نابینا گفت: حکمت نابینایی من آن است که صورت مردمانی چون تو را نبینم!
حال حکمت این سیل در ایام پدافند غیرعامل چیست؟
در
سیل کوهدشت استاندار محترم لرستان در اسرع وقت خویشتن را به کوهدشت رساند
شهردار جدید کوهدشت لباس خدمت پوشید و به تکاپو افتاد. امام جمعه و فرمانده
محترم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و…در محل حادثه و سیل حاضر شدند ولی با
این همه در صحنه بودن سه نفر جان باختند.
یکی از پیامهای سیل این
است برگزاری سمینارها و حضور مسولین به تنهایی مصونیت بخش نیست. امکانات
شهرستان بسیار ناچیز است. با این امکانات ناچیز همیشه اراده و قدرت حوادث،
بیش از قدرت ادارات و پدافند غیر عامل است.
این سیل و تلفاتش
میگوید: آنچه بیش از هر چیزی ارزشمند است، این است هرکسی و هر خانوادهای
خود باید اقدامات لازم و پیشگرانه را برای رسیدن به امنیت و ساحل نجات
انجام دهد. بنابراین اگر ساختمانها در مسیر سیل ساخته شوند هیچ مسولی
نمیتواند به ساکنان آن منازل تضمینی دهد که جان و مالشان در امنیت خواهد
بود.
اگر ساختمانها استحکام لازم را نداشته باشند با زلزلهای
متوسط، بسیاری از شهروندان برزخی میشوند و کاربرد مسولین امر فقط در بیرون
کشیدن اجساد خلاصه خواهد داشت.
پیام بعدی این سیل آن استای مردم
بیش از این به قدرت خدای توانا توجه داشته باشیم. مرحوم شیخ جعفر شوشتری از
وعاظ معروف دوران قاجار فرمودند:ای مردم! یکصد بیست و چهار هزار پیغمبر
آمدند شما را دعوت کردند که به خدا شرک نورزید. من شما را دعوت میکنم که
بیایید در کارهایتان کمی خدا را شریک بگیرید!
رسولخدا (ص)
فرمودند: قحطی و خشکسالی جز به سبب نافرمانی از خدا بر قومی چیره نمیشود.
امام باقر (ع) فرمود: باران هیچ سالی از سال دیگر کمتر نیست، هرگاه قومی به
گناهان روی بیاورند، بارانی را که خداوند در آن سال برایشان مقدر کرده به
سوی دیگران و به سوی بیابانها و دریاها و کوهها بر میگرداند. (کنز
العمال: ج ۷ ص ۸۳۳ ح ۲۱۵۹۳. من لایحضره الفقیه: ج ۱ ص ۵۲۵ ح)