(تصاویر) مراسم تشییع پیکر شهدای غواص

ناشناس

۱۸:۲۷ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۶

ایکاش مسئولین هر روز تصاویر این دلیران و این آرش های کمانگیر را می دیدند.

الان که دارم کامنت می گذارم، اشکم سرازیره و واقعا قلبم به درد اومده.

ناشناس

۰۴:۰۰ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۷

فرارو چرا از دست نوشته ها عکس نزاشتی؟؟؟
روت نشد؟؟؟؟

ناشناس

۰۸:۰۱ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۷

ببین کیا اومدن تشییع جنازه کیا!!!

ناشناس

۰۸:۲۷ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۷

با نهایت احترام، ای کاش اون خواهری که زیر تابوت شهدا وضعیت حجابش خوب نیست حداقل جلوی جنازه شهدا وصیت شان را عمل می کرد...
یکی از وصیت نامه این شهدا به طور ویژه ای تاکید بر حفظ حجاب داشته...

همت

۰۹:۳۷ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۷

چه حيف

چقدر شهيد داديم تا كشور رو از ظلم و ستم بيگانگان نجات بديم ولي چه بعضيا از دشمن خارجي بدترند و با ادعاي دلواپسي و عناد با مردم و كشور چه ستمهايي به كشور نميكنن
چه اختلاسايي نميشه
خوشا بحال اين شهدا كه رفتن و شاهد اينها نبودن!!!!!!!!!!!!!!!

فرداد

۱۰:۴۷ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۷

چرا باز هم توی این شرایط دلت میخواد در جایگاه قاضی باشی و قضاوت بکنی حجاب اون به خودش مربوطه، الان به ابن همدلی افتخار بکنیم و به فرزندان این خاک افتخار بکنیم، اینقد سعی نکنید مردم رو قضاوت بکنید

مهدی

۱۰:۵۵ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۷

هیچگاه بندی ای را از خود کمتر و پایین تر مبین، شاید در او صفتی باشد که خداوند به خاطر آن صفت آن بنده را بسیار دوست داشته و ارزشش از تو بیشتر باشد

ناشناس

۱۱:۵۷ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۷

شهدا حتی با جنازه هاشون حتی بعد از بیست یا سی سال باز هم عامل همبستگی هستند . پیر و جوان با حجاب و بی حجاب . حزب الهی و کراواتی مسئول و غیر مسئول همه به اتفاق به احترامشون اومدن استقبال قهرموناشون و تمام قد ایستادند اونوقت یه عده باز هم درس نمیگیرن و قضاوت میکنن. نکن آقاجان اگه خیلی راست میگی از خودت شروع کن.

بنده خدا

۱۲:۰۱ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۷

هنوز ياد نگرفتيد كه درباره اشخاص قضاوت نكنيد. چه ميدانيد آخر عاقبت شما چه خواهد بود و چرا آن جوان ظاهر آن چناني دارد؟ چه كسي باعث اين وضع و حال شده است؟ همه مسووليم ولي فقط مي خواهيم فرافكني كنيم.

بعله

۱۲:۴۳ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۷

ناشناس 08:27 لطفا سواستفاده نکن

ناشناس

۱۴:۲۶ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۷

ببین کیا اومدن تشییع جنازه کیا!!!

ناشناس

۱۶:۱۹ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۷

آقا چه ربطي داره، شايد اون خواهر بي حجاب اصلا دينش اسلام نيست. شايد اسلامش رو از كتاب ديني هاي مدرسه گرفته، تو به اندازه خودت وظايف ديني و اجتماعيت رو انجام بده كفايت مي كنه. آخه به نتيجه اين به اصطلاح امر به معراف و نهي از منكرتون نگاه كنيد.

ناشناس

۱۶:۲۲ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۷

به نظرتون چرا این مراسم از مجلس شروع شد؟؟!!

چرا از میدون شهدا شروع نشد، چرا از میدون امام حسین شروع نشد؟

نرگس

۱۷:۳۶ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۷

آقا جان دلش می خواد با اون حجاب بياد زير تابوت رو بگيره....شما مشکل ات فقط همينه؟!!!!!

ناشناس

۱۷:۴۸ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۷

جناب رامین سالهای جنگ آلمان چطور بود؟ جالبه وقتی جوانای با غیرتمون برا دفاع از وطنمون مردانه می جنگیدند این آقا کجا بودند که امروز اینقدر دلواپس کشورشان(خودشان) شده اند و شعار وطن پرستی سرمی دهند و با دوستانشان خود را وارث خونش شهدا میدانند وارث خون شهدا مردم این سرزمینند که در روزهای سخت در این خاک بودند عزیزانشون برا حفظ وطنشان راهی جبهه ها کردند شرایط اقتصادی جنگ را تحمل کردند نه افرادی که........همیشه جای مردم سخن گفتید حال نوبت شهدای مردم است؟؟؟

حاج مهدی

۱۷:۵۱ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۷

تصورش هم زنده به گورم میکند..
هوایِ داغِ جنوب..
لباسِ تنگ، چسبان و پلاستیکیِ، غواصی..
درست تا زیرلبت را محکم پوشانده..
دست و پاهای بسته..
دراز به دراز، کنارِ رفقایِ جوان، زخمی و ترسیده ات..
نمیدانی چه میشود.. تیر خلاص یا شکنجه در اردوگاه..؟؟!
اما..
صدای بلدوزر، وحشت را در نفست به بازی میگیرد..
ترس.. چشمهای مادر.. دستهای پدر.‌. زبان درازی های خواهر.. کتانی های برادر.. گل کوچک با توپ پلاستیکی با بچه های محل.. آب یخ که شقیقه ات را به درد میآورد..
آخ.. خدایا به دادم برس.. تنهایِ تنها..
بلدوزر، پذیرایی اش را آغاز میکند.. خااااااک.. خاااااک
نفست را حبس میکنی به یادِ زمان خریدن برای زندگی در زیر آب..
صدای ِ فریادهایِ خفه ی دوستان، قلبت را تکه تکه میکند..
بدنت رویِ زمین داغِ، زیر خاکِ سرد، چسبیده به لباسِ غواصی، آتش میگیرد..
دستهای بسته ات را تکان میدهی..
دلت با تمامِ بزرگیش، قربان صدقه های مادر را طلب میکند..
هوا برای نفس کشیدن نیست..
اکسیژن ذخیره شده ات را به یادگار از دریا میهمانِ ریه هایِ خاک میکنی.. اما انگار خاک ظالم است.. هی سنگین و سنگین تر میشود..
دلت نفس میخواهد..
ریه هایت گدایی میکنند، جرعه ایی زندگی را‌‌..
مهمان نوازی میکنی..
عمیق..
اما خاک..
فقط خاک است که در ریه ات، گِل میشود..
خدایا..
کی تمام میشود..
صدای ترک خوردن استخوانهایِ قفسه ی سینه ات را میشنوی..
دوست داری گریه کنی و مادر باشد تا بغلت کند..
کاش دستانت را محکم نمی بست..
حداقل تا دلت میخواست، جان میدادی..
نه نفس..
نه دستانی باز، برایِ جان دادن..
گرما و گرما و گرما..
خدایا دلم مردن میخواهد..
مادر بمیرد..
چند بار مردنت تکرار شد تا بمیری؟؟؟!!!! .
سلام_بر_١٧٥غواص_شهيد
دوست داري گريه كني ومادر باشد تابغلت كند...آخ..
تصورش هم زنده به گورم ميكند
بميرم براي دل مادرتون
چه خوب موقع اومديد
وسط مذاكرات
تصوركنيد ادم دستش بسته باشه ونتونه خاكهارو ازصورتش كنار بزنه..
صداي خفه شدن١٧٥ پهلوون
نه يكي نه دوتا...١٧٥تااااااااااااااااا گل كه در دل خروارها گِل جان دادند

ناشناس

۱۸:۳۷ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۶