فرارو -"نقشه مرگبار دختران برای پدر سختگیر". این عنوان خبری است که باور آن میتواند سخت باشد؛ پدری برای دو فرزند دختر خود محدودیتهایی ایجاد میکرده است و این دو دختر برای گوشمالی دادن به پدر، دو مرد را اجیر میکنند تا پدرشان را اذیت کنند، اما پدر بر اثر ضربات چاقو میمیرد.
این خبر شوکهکننده، نمونه ای از خشونت در خانواده ایرانی است. هر روز خبرهایی از گوشه و کنار کشور به گوش میرسد که در آن یک یا چند عضو خانواده به دست یک یا چند عضو دیگر آن به قتل رسیدهاند.
بررسی آمار قتلهای نشان میدهد که 34% قتلها را قتلهای خانوادگی تشکیل دادهاند. بنابر گفته معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی، هر سال 600 فقره قتل خانوادگی در ایران انجام میشود. این آمار با گذر زمان در حال افزایش است.
سعید معیدفر، جامعهشناس و استاد دانشگاه، میگوید: آمار و انواع مختلف قتلهای خانگی، نشاندهنده وخیم بودن وضعیت خانواده در جامعه است. این درحالی است که خانواده در جامعه ما مهمترین نهادی است که سیاستگذاریها پیرامون حفظ آن شکل میگیرند.
دکتر معیدفر ضمن برشمردن انواع خشونت خانگی در گفتگو با فرارو گفت: خشونتهای خانگی انواع مختلفی میتوانند داشته باشند؛ خشونت والدین علیه فرزندان، خشونت مرد علیه زن، خشونت زن علیه مرد (به میزان کمتر)، خشونت علیه سالمندان و... . این انواع خشونت اشکال مختلفی میتوانند به خود بگیرند که یکی از این اشکال را در قتلهای خانوادگی میبینیم. مثله کردن یک مرد توسط یک زن، به قتل رساندن زن توسط شوهر، به قتل رسیدن پدر توسط فرزندان و... از نمونههای حاد خشونت خانوادگی هستند.
سعید معیدفر با اشاره به حادثه قتل یک پدر توسط فرزندان دخترش در ادامه گفت: در مورد اشاره شده، خشونت اعمال شده میتواند غیرقابل تصور و باور باشد، به این دلیل که تا به حال به دفعات شنیده بودهایم که پسر یا پسرانی پدرشان را به قتل رسانده باشند؛ اما قتل پدر توسط دختران یک نمونه حاد است. چرا که فرزند دختر عاطفی است و اکثرا ارتباطی خوب و عاطفی با پدر برقرار میکند. هنگامی که چنین اتفاقی در جامعه رخ دهد، نشان میدهد که ما با مشکلاتی جدی روبرو هستیم؛ بسیاری از افراد جامعه به تمام ارزشها و حرمتهای اجتماعیای که یک پدر داشته و باید دارا باشد پشت پا زدهاند. هرچند باید در اینجا به نادر بودن چنین مواردی اشاره کنیم، اما این مورد نشاندهنده گسترده بودن ابعاد خشونت خانگی است.
نزدیک به نیمی از قتلها خانوادگی است
وی گفت: نزدیک به نیمی از آمار قتلها، مربوط به قتلهای خانوادگی میشود. این آمار به این معناست که در امنترین مکان، یعنی خانه، خشونت تا درجه قتل نفوذ پیدا کرده است، در حالی که خانواده باید جایی باشد که در آن سکوت، آرامش و دوری از گرفتاریها و تنشهای روزمره حاکم است و افراد در آن بهدلیل برقراری تعامل عاطفی و پیوندهای نسبی یا سببی با یکدیگر زندگی میکنند. اما دلیل اینکه خانواده ایرانی به این درجه از بحران و خشونت نزدیک شده است، چیست؟
معیدفر مشکلات عمده پیرامون خانواده در ایران را برشمرد و در این باره توضیح داد: در مجموع چند مشکل عمده در رابطه با خانواده بیش از همه به چشم میخورد: 1. بروز خشونتها و قتلهای خانوادگی 2. بالا رفتن آمار طلاق 3. فرار جوانان از تشکیل زندگی خانوادگی (این در حالی است که تشکیل خانواده زمانی آرزو و از مهمترین اتفاقات زندگی افراد بود. بحرانهای امروز خانواده سبب شده تا فرزندان یک خانواده عطای احساس خوب ناشی از ازدواج و تشکلیل خانواده را به لقای آن ببخشند).
این استاد دانشگاه تصریح کرد: بحرانهای پیرامون کانون خانواده درحالی شکل گرفتهاند که ما با جامعهای مواجهیم که همه سیاستهای آن تنها برای حفظ نظام خانواده است. سیاستمداران ما، تنها خانواده را نهادی اجتماعی میپذیرند و برای آن تبلیغ میکنند، درحالی که همین سیاستها در حال روبرو شدن با مشکلاتی روزافزون است. وجود این ذهنیت که تنها باید بر روی حفظ و تشکیل نهاد خانواده متمرکز بود، مشکلاتی اساسی دارد. همین تفکر خانواده ایرانی را درگیر مشکلات زیادی کرده است.
عدم وجود نهادهای حمایتگر خانواده در ایران
معیدفر با اشاره به لزوم وجود نهادهای حمایتگر در کنار خانواده توضیح داد: از نظر جامعهشناسان، خانواده اولین و کوچکترین نهاد اجتماعی است، اما این نهاد به تنهایی لازمه حیات اجتماعی نیست. در کنار نهاد خانواده، نهادهای مهم دیگری باید وجود داشته باشند، که در صورت حذف آنها نهاد خانواده نیز به خطر خواهد افتاد. در گذشته این نهادها شامل قوم، طایفه و روابط وسیع خویشاوندی بود، که در حال حاضر تضعیف شده است. در حال حاضر ما با خانواده کوچک هستهای روبرو هستیم که هیچ نهاد دیگری، از جمله نهادهای گذشته، آن را حمایت نمیکند. باید نهادهای بزرگتری وجود داشته باشند تا به کمک خانواده بیایند. این در حالی است که متاسفانه جامعه ما تشکلیل هر نوع نهاد حمایتگر خانواده را نادیده گرفته است.
وی در ادامه درباره چگونگی حضور این نهادها در کشورهای دیگر گفت: در تعداد زیادی از کشورهای دنیا، انجمنهای متعدد و مردمیای وجود دارند که از نظر اقتصادی، اجتماعی و روانشناسی به خانواده کمک میکنند. برای مثال انجمنهایی برای حمایت از زنان آسیبدیده وجود دارد تا آنها بتوانند به شرایط عادی بازگردند. در ایران چنین نهادهای حمایتگری وجود ندارند.
خانواده امروز تنهاست
سعید معیدفر تصریح کرد: یکی از مشکلات عمده خانواده امروز، تنهایی و بیپناهی آن است. خانواده ایرانی در معرض انواع فشارها قرار دارد؛ بیکاری فرزندان، هزینه مدرسه فرزندان و ... . دولتها نیز در این میان در حال برداشتن این مسئولیت از گردن خود هستند.
این عضو انجمن جامعهشناسی ایران در ادامه اظهار کرد: ما در دورانی بحرانی، پرمسئله و وخیم قرار داریم. در وضعیت امروز ما، هر
روز بیش از پیش آسیبهای اجتماعی خود را نشان میدهند. خشونت خانگی یکی از
نشانههای وخیم بودن این اوضاع و یکی از آسیبهای متعدد موجود در جامعه
است. خانواده ایرانی، درگیر مشکلاتی جدی و از هر جهت تحت فشار است. مجموع
مشکلات خانواده میتواند خشونت را درون خانواده شیوع دهد.
خانواده ایرانی؛ معلق میان دو جهان
دکتر معیدفر با تحلیل شرایط امروزین خانواده ایرانی گفت: مشکل مهم دیگری که خانواده ایرانی با آن درگیر است، زندگی در فضایی بینابینی است؛ خانواده از طرفی ریشه در سنتها دارد و از طرف دیگر پا در جهان جدید. برای مثال خانوادهای را در نظر بگیرید که از پدر و مادری متعلق به باورها، عادات و طرز تفکر سنتی تشکیل شده است. این خانواده در یک کلان شهر زندگی میکند و فرزندان آن تعلقات پدر و مادر را ندارند و تحت تاثیر زندگی جدید، رسانهها و دنیای مدرن هستند. تفاوتهای میان این فراد که در یک خانواده با یکدیگر در حال زندگی هستند، به مرور زخ مینماید. پدر و مادر در این خانواده متعلق به یک جهان هستند و فرزندان متعلق به جهان دیگر. فرزندان نیز تمایلی به اجرای درخواستهای والدین خود ندارند و در تلاشاند تا فرزند زمان خود باشند. در نتیجه، در چنین شرایطی که هرکس بر خواستههای خودش پافشاری میکند، ممکن است کار به جایی برسد که بقای یکی از اعضای خانواده مهمتر از بقیه باشد و برخورد حذفی رخ دهد؛ حال یا والدین فرزندشان را حذف میکنند و به قتل میرسانند و یا فرزندان والدین را.
فشار اقتصادی بر خانواده خشونتزاست
این استاد دانشگاه فشار اقتصادی را از دیگر دلایل بروز خشونت در خانواده دانست و اظهار کرد: یکیدیگر از زمینههای خشونت برعلیه خانواده، فشارهای اقتصادی وارد بر خانواده است. همانطور که میدانیم نسل جدید با بحران زیادی در حوزه اشتغال روبروست و فرصت مستقل شدن را ندارد. به دلیل ضعف اقتصادی (تورم و رکود) فرزندانی که مابین 20 تا 30 سال سن دارند نمیتوانند روی پای خود بایستند و جهان شخصی خود را داشته باشند. در نتیجه چون نمیتوانند خودشان باشند، به مرور با والدین خود درگیر میشوند.
راهحل این همه بحران در خانواده چیست؟
این استاد دانشگاه تهران چهار راهحل را برای خروج از بحران خانواده برشمرد و گفت: میتوان با توجه به تحلیل انجام شده، چهار راهحل را در نظر گرفت. در راهحل اول باید سنگینی بار انتظارات مختلف را از دوش خانواده برداریم. برای اینکار باید "نهادهای مردمی" حمایتگر خانواده شکل بگیرند.
وی ادامه داد: راهحل دوم برطرف کردن چالش میان سنت و مدرنیته در خانواده است. هرچند که وجود این چالش تا حدی طبیعی و غیرقابل حل به نظر میرسد، اما مهمترین راهحل کاهش آن، "توسعه پایدار" است. در این راهحل باید تلاش کرد تا افراد از یک فضای فکری و فرهنگی ناگهان به یک فضای دیگر نیایند. برای مثال به دلیل بحران کار در شهرها و روستاهای کوچک، افراد زیادی میتوانند مستقیما از روستا به تهران مهاجرت کنند؛ که میتوانند بهدلیل قرارگیری در شرایط بد، قربانی خشونت گردند. رسیدن به توسعه پایدار البته کار بسیاری دشوار، اما لازمی است.
معیدفر همچنین گفت: راهحل سوم حل مشکلات اقتصادی جامعه است. به دلیل فقدان شغل جوانان نمیتوانند به استقلال برسند و به دلیل حضور بیش از حدشان در خانه ممکن است با خانواده درگیر شوند و حرمت خانواده را به زیر سئوال برند.
این عضو انجمن جامعهشناسی و جامعهشناس خانواده در انتها گفت: راهحل چهارم را نیز میتوان "دادنِ نقش به جوانان" معرفی کرد. متاسفانه جامعه ما نقشهای اساسی را از جوانان دریغ کرده است. اگر جامعه جوانان را به رسمیت بشناسد و آنها بتوانند نقش ایفا کنند، به دلیل انرژی سرشار جوانی، اینکار میتواند بسیار راهگشا باشد و این نیروی عظیم میتواند دافع مشکل باشد، اما متاسفانه این نیرو در حال حاضر باعث مشکل است.